رویداد۲۴ مازیار وکیلی: شب هفتم تیر ۱۳۶۰ جلسهای در سالن اجتماعات دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی ایران در خیابان سرچشمه با دستور کار انتخابات ریاست جمهوری و سخنرانی آیت الله سید محمد بهشتی در برگزاری بود که بمبی منفجر شد. بمبگذاری کار محمدرضا کلاهی عضو سازمان مجاهدین خلق بود. این حزب پس از عزل ابوالحسن بنی صدر از ریاست جمهوری با جمهوری اسلامی به اختلاف برخورده بود و بمبگذاریهای مختلفی در ایران انجام داده بود.
به گزارش رویداد۲۴ درست یک هفته پس از آنکه حزبی تاسیس شد که نام آن، درست مشابه نام نظام تازه شکل گرفته بود ایران بود، کسی نمیدانست این حزب قرار است چقدر در آینده سیاست ایران نقش داشته باشد.
آیت الله خمینی نام نظام جدید را «جمهوری اسلامی ایران» نه یک کلمه بیشتر نه یک کلمه کمتر گذاشته بود و آیت الله بهشتی نام حزب تازه تاسیس را «حزب جمهوری اسلامی» گذاشت. آن زمان مخالفان این حزب میگفتند نام آن به گونهای انتخاب شده که مخالفت با آن، مخالفت با کل نظام تلقی شود. در آن دوره تقریبا همه گروههای حاضر در انقلاب اسلامی دارای حزب و تشکیلات مشخصی بودند به جز روحانیون نزدیک به آیتالله خمینی.
ایده اصلی تشکیل حزب جمهوری اسلامی از آیت الله بهشتی بود که در سالهای پیش از پیروزی انقلاب اسلامی برخلاف بسیاری از یاران نزدیک رهبر انقلاب که در مباحث فرهنگی ورود میکردند و تجربه چندانی در کادر سازی و فعالیت حرفهای سیاسی نداشتند آیتالله بهشتی یکی از معدود افرادی بود که در سالهای پیش از پیروزی انقلاب در کنار فعالیتهای فرهنگی که انجام میداد به فکر کادرسازی برای نیروهای مذهبی حامی آیتالله خمینی بود.
بهشتی مدرسه دین و دانش را تاسیس کرده بود تا نیروهای مذهبی ضمن داشتن مکانی برای تحصیل با علوم مدرن هم آشنا شوند، او همچنین ساختار آموزشی حوزه را اصلاح کرد و با نگاهی به ساختار سیاسی کشورهای غربی، روحانیت ایران را به سمت فعالیت حزبی سوق داد.
ایده تشکیل حزبی مشابه حزب جمهوری اسلامی حتی در آخرین سال حکومت پهلوی هم به ذهن بهشتی رسیده بود، اما روند پُرشتاب تحولات و پیروزی بسیار زود هنگام انقلاب اسلامی باعث شد ایده تشکیل حزب تا بهمن ۱۳۵۷ به تاخیر بیفتد.
کادر اولیه حزب جمهوری اسلامی همگی از چهرههای نزدیک به آیتالله خمینی بودند. افرادی که تمامی آنها بعدها به بالاترین مناصب سیاسی و قضایی در جمهوری اسلامی رسیدند. محمد حسینی بهشتی، عبدالکریم موسوی اردبیلی، اکبر هاشمی رفسنجانی، سید علی خامنهای و محمد جواد باهنر بودند. پنج تن یادشده به همراه سید حسن آیت، اسدالله بادامچیان، عبدالله جاسبی، میرحسین موسوی، مهدی کروبی، حبیبالله عسگراولادی، سید محمود کاشانی (فرزند آیتالله ابوالقاسم کاشانی)، مهدی عراقی و علی درخشان از اعضای شورای مرکزی اولیهٔ حزب جمهوری اسلامی بودند.
اساسنامه حزب که مشتمل بر ۴۴ مادّه و پنج تبصره بود، در نخستین کنگره به تصویب رسید. ارکان حزب مشتمل بود بر عضو، حوزه، واحد آمادگی، شورای بخش و شهرستان و استان، هیات اجرایی، شورای مرکزی، شورای داوری، شورای ایدئولوژی، شورای افتا و کنگره (عالیترین مرجع حزب).
شورای مرکزی مسؤولیت برنامهریزی حزب را برعهده داشت. وظیفه شورای ایدئولوژی و افتا، نظارت بر مشی حزب و بررسی و تصمیمگیری درباره مصوبات شورای مرکزی بود. کنگره، تصویب و ایجاد هر گونه تغییر در اساسنامه، انتخاب اعضای شورای مرکزی و شورای داوری، و بررسی عملکرد حزب را برعهده داشت. مواضع حزب به مواضع رهبر انقلاب آیتالله خمینی بسیار نزدیک بود.
شعارها و جهتگیریهای اساسی در حزب جمهوری اسلامی براساس صحبتها، سخنان و خط مشی که آیتالله خمینی تعیین میکرد شکل میگرفت و همین به حزب قدرت بسیار زیادی بخشیده بود. تا جایی که همگان حزب جمهوری اسلامی را حزب رهبر انقلاب میدانستند. اختلافات حزب هم با دولت مهندس مهدی بازرگان از همینجا شروع شد. دولت موقت که اکثر وزرا و معاونان آن از اعضای نهضت آزادی بودند تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی نزدیکترین متحد سیاسی یاران آیتالله خمینی به حساب میآمدند.
به گزارش رویداد۲۴ نهضت آزادی بعد از جدایی از جبهه ملی جدیترین و سازمانیافتهترین تشکیلات مذهبی کشور در سالهای پیش از انقلاب به شمار میرفت. یاران آیتالله خمینی بیشترین همراهی را با سران اصلی نهضت آزادی داشتند و به سبب نداشتن یک حزب واحد و پراکندگی که میان آنها وجود داشت از نهضت آزادی و سران آن برای پیشبرد بسیاری از اامور استفاده میکردند.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تنها چهرهای که سابقه کار اجرایی (هرچند مختصر) داشت مهدی بازرگان بود. او که یکی از فعالترین مبارزین دوره پهلوی به شمار میرفت و سابقه زندان رفتنهایش بسیار بیشتر از چهرههای اصلی حزب جمهوری اسلامی بود تنها کسی بود که میتوانست دولت انقلابی تشکیل دهد. به همین دلیل قابل پیشبینی بود که آیتالله خمینی سکان اولین دولت پس از پیروزی انقلاب را به مهدی بازرگان بدهد.
با تشکیل دولت موقت رقابت پنهانی بین سران حزب جمهوری اسلامی و اعضای دولت موقت برای کسب قدرت بیشتر شکل گرفت. با شروع به کار دولت موقت سران حزب جمهوری اسلامی که همگی از نزدیکان آیتالله خمینی بودند احساس کردند انقلاب اسلامی اگر در دستان اعضای نهضت آزادی باشد (که به زعم آنها لیبرال بودند) به خطر میافتد. این رویکرد در کنار نزدیکی اعضای حزب به رهبر انقلاب باعث میشد آنها دست بالا را در رقابتهای انتخاباتی مثل انتخابات شورای خبرگان قانون اساسی (که عملاً آیتالله بهشتی آن را اداره میکرد) داشته باشند.
هیچکس نمیتواند حزب جمهوری اسلامی را متهم کند که آنها باعث سقوط دولت موقت شدند. اما واقعیت این است که فشارهای نیروهای انقلابی حامی رهبر انقلاب که در ماجرای تسخیر سفارت آمریکا به اوج رسید اولین و مهمترین دلیل برای سقوط دولت مهدی بازرگان در سالهای اولیه پیروزی انقلاب را میتوان فشار یاران آیتالله خمینی بر روی دولت دانست که آنها را متهم به داشتن عقاید لیبرالی و غیرانقلابی بودن میکردند.
حزب جمهوری اسلامی با تمام این فراز و فرودها خیلی زود و قبل از فوت بنیانگذار انقلاب منحل شد. مهمترین دلیل انحلال این حزب را اختلافات اقتصادی میان جناح راست و چپ آن که حالا دولت و مجلس را هم در اختیار داشتند میدانند.
دولت میرحسین موسوی که با واگذاری اموال دولتی به بخش خصوصی مخالف و با ملیکردن صنایع موافق بود؛ با چهرههای بازاری و محافظهکار حزب مثل حبیبالله عسگراولادی به اختلاف رسید و عسگر اولادی مجبور شد از سمت وزارت بازرگانی دولت موسوی استعفا کند.
از طرف دیگر فقدان مغز متفکر این تشکل که قدرت فراوانی در هماهنگی و زدودن اختلافات داشت یعنی آیتالله بهشتی باعث گسترده شدن اختلافات شد که همین مسئله در نهایت باعث شد حزب جمهوری اسلامی منحل شود. از طرف دیگر یکی از دلایل انحلال حزب را هم میتوان از بین رفتن کارکرد این نهاد در جامعه عنوان کرد.
حزب جمهوری اسلامی در ابتدا برای رقابت با سایر رقبای حاضر در انقلاب اسلامی تشکیل شد و وقتی که توانست رقبا را کنار بزند و آنها را از قدرت دور نگه دارد دیگر نمیتوانست به شکل یک تشکل حزبی به فعالیت خود ادامه دهد. به همین خاطر در نبود رقیب قدرتمندی که توان رقابت با آنها را داشته باشد برای دستیابی بیشتر به قدرت رقابت را به درون حزب برد و نتیجه انشقاق و افتراق اعضا و در نهایت انحلال بود.
حزب جمهوری اسلامی را باید مهمترین میراث سیاسی آیتالله بهشتی دانست. بهشتی به خوبی تشخیص داده بود که نیروهای نزدیک به آیتالله خمینی بدون داشتن حزبی واحد توان رقابت با رقبای باسابقه و قدرتمندی مثل نهضت آزادی و حزب توده را ندارند. پس با تاسیس این حزب که نزدیکترین حزب به قدرت مرکزی و آرمانهای آن بود قدرت در نزد یاران آیتالله خمینی متمرکز کرد.