دادگاه که تمام شد، خبرنگاران صداوسیما سریع دوربین خود را آماده کردند تا از آقای خاتمی گزارش دادگاه را بگیرند. روزنامهنگاران شناخته شده، از ایشان خواهش کردند که مقابل دادگاه سخن بگوید تا آنها نیز بتوانند فیلم و صدای ایشان را مخابره کنند. با این حال دوستان ردیف آخر، دل و دماغی برای حضور مقابل دادگاه نداشتند و بیصدا به بیرون از دادگاه خزیدند.
رویداد۲۴ یک ساعت زودتر مقابل دادگاه بودم. حدس زدم که شاید آقای خاتمی یا وکلای ایشان، بالا رفته باشند و تصمیم گرفتم وارد دادگاه شوم. سرباز دادگاه با بیحوصلگی از من خواست تا گوشی تلفن همراه را در جای مخصوص آن قرار دهم و بعد وارد دادگاه شدم. سری به شعبه زدم و چهره آشنایی ندیدم. مشخص بود زود رسیده بودم. از پلهها برگشتم و مقابل در یکییکی اول خبرنگاران و بعد محمدرضا خاتمی و علی شکوریراد را دیدم که آماده ورود به دادگاه میشدند.
چند دقیقه بعد دستهجمعی وارد دادگاه شدیم. اینبار با فضای کاملا متفاوتی روبهرو شدیم. اینبار یک سرباز اسامی را مینوشت و دیگری کیفیم را به دقت مورد بازرسی قرار داد و سومی تفتیش بدنی کرد. حدس زدم مسوول دژبانی یا حراست به خاطر اهمیت دادگاه آقای خاتمی هشداری داده است و این افراد با دقت بالاتری به «انجام وظیفه» مشغول شدهاند. اما وقتی به طبقه دوم دادگاه رسیدم، تفاوت معناداری را حس کردم. راه ورود به شعبه با صندلی و میز بسته شده بود و مسیر کوچکی باز بود که سربازان و حراست مجموعه، ما را پشت خط دوم نگه داشته بودند. اقداماتی که مشخصا برای این شعبه خاص در نظر گرفته شده بود و همچنان سایر شعبهها بدون نگهبان و در دسترس بود. بعد از اجازه قاضی، بار دیگر خبرنگاران تفتیش بدنی شدند و اینبار هم کیف ما با دقت بالاتری تفتیش شد.
وارد دادگاه شدم و دیدم در ردیف آخر، افرادی زودتر از ما در دادگاه قرار دارند. افرادی که نحوه ورود آنان به دادگاه را ندیدم و البته در طول دادگاه ساکت بودند و برخلاف خبرنگاران شناخته شده، ضرورتی برای یادداشتبرداری نمیدیدند و بعد از دفاعیات خاتمی، با عصبانیت به یکدیگر نگاه میکردند و کاملا مشخص بود از صحبتهای مطرح شده در دادگاه راضی نیستند.
دادگاه که تمام شد، خبرنگاران صداوسیما سریع دوربین خود را آماده کردند تا از آقای خاتمی گزارش دادگاه را بگیرند. روزنامهنگاران شناخته شده، از ایشان خواهش کردند که مقابل دادگاه سخن بگوید تا آنها نیز بتوانند فیلم و صدای ایشان را مخابره کنند. با این حال دوستان ردیف آخر، دل و دماغی برای حضور مقابل دادگاه نداشتند و بیصدا به بیرون از دادگاه خزیدند.
افرادی نشسته بودند که زودتر از ما رسیده بودند و بعد از دفاعیات خاتمی با عصبانیت به هم نگاه میکردند و معلوم بود از دادگاه رضایت ندارند ،همچنین دل و دماغی نداشتند!!!
معما مطرح کردید ؟!!!