آنچه از ابتدا باید از سوی فراکسیون امید اعمال میشد، جلوگیری از رقابتی و حیثیتی شدن این موضوع بود که البته صورت نگرفت و این موضوع تا جایی پیش رفت که شائبه عدم تعامل در فراکسیون امید ایجاد شد.
حاشیههای انتخاب رئیس مجلس در هفتههای اخیر تا آنجا پیش رفت که برای اصلاحطلبان کاملاً به یک موضوع حیثیتی تبدیل شد و بسیاری نتیجه آن را نشان تحقق و یا عدم تحقق آرمانهای جریان اصلاحطلبی دانستند.
محسن مهرعلیزاده، فعال سیاسی اصلاحطلب در گفتوگو با رویداد۲۴ در این مورد گفت: «بهجز افرادی که به عارف رأی دادند، میدانستیم که افراد باقیمانده، با ما نیستند و اصولگرایان معتدل و مستقلین آنها را تشکیل میدهند.»
با توجه به انتخاب لاریجانی بهعنوان رئیس مجلس با اختلاف 70 رأی، این بحث پیش میآید که چرا از میان 153 نفر اعضای فراکسیون امید، تنها 103 نفر به ریاست عارف رأی دادند؟
فراکسیون کار خود را با موفقیت انجام داد، در حقیقت در لیست امید تعدادی افراد مستقل و همچنین تعدادی از افرادی که جزو اصولگرایان معتدل بودند، حضور داشتند و بههرحال هیچ الزامی از سوی لیست امید برای آنها مبنی بر رأی دادن به ریاست عارف وجود نداشت. این افراد در تصمیمگیری آزاد بودند و این شیوه بهعنوان یک شیوه دموکراتیک اتخاذ شد. این امر موجب آن شد تا کسانی که مشخصاً از افراد اصلاحطلب یا افراد حامیان اعتدال بودند، بهطور یقینی و مشخصاً به عارف رأی دادند ولی در آنسو، مستقلین و اصولگرایان معتدل در انتخاب خود راه دیگری را پیش گرفتند.
فراکسیون تلاشی برای کسب رأی این دو طیف کرد؟
زمانی که فراکسیون از ابتدا با یک اراده مشخص و پیش از تشکیل، تحت عنوان لیست امید این افراد را در فهرست خود قرار میدهد، قطعاً در ادامه نیز مذاکراتی را با برخی از این افراد انجام داده و از آنها خواسته که با توجه به اینکه موفقیت خود را از طریق این لیست کسب کردهاند، همراهی لازم را داشته باشند. ولی درهرصورت اینیک شیوه دموکراتیک است و عدم تعیین الزام برای این افراد، امر پسندیدهای بود. این صحبتها نیز تنها در این حد بود که به مستقلین یادآوری شد که از طریق لیست امید رأی آوردهاند ولی فراکسیون همچنان به استقلال آنها پایبند بود.
بدین ترتیب میتوان گفت که فراکسیون دچار اشتباه در یارگیری پیش از انتخابات شده است؟ آیا این طیفهای مختلف زیر یک چتر گرد هم آمدند ولی هنوز روی یک موضوع واحد اتفاقنظر نداشتند؟
در اردوگاه اصولگرایان، مجموعهای از افراد از طیفهای مختلف اصولگرایی زیر چتر فراکسیون جدیدی بانام فراگیر، گرد هم آمدند و اعتقاد به ریاست لاریجانی داشتند. از سوی دیگر، در فراکسیون امید، بازماندههای رد صلاحیتها بهعنوان اصلاحطلبان و حامیان دولت مورد تأکید قرار گرفتند که درنهایت همین 103 نفر بودند که به عارف رأی دادند ولی سایرین برای اینکه لیست امید به یک لیست کامل تبدیل شود، در این فهرست قرار گرفتند. در بسیاری از شهرستانها بهعنوانمثال در میانه، لیست امید از بین دو اصولگرا، چهره معتدلتر که در میان مردم مقبولتر بود را انتخاب کرد و در لیست قرار داد. اشتباهی رخ نداده، چراکه در حقیقت لیست امید آگاه بود که این افراد در اردوگاه اصولگرایی هستند ولی به دلیل رد صلاحیت شدن کاندیداهای لیست امید در این شهرستانها، این افراد از سوی لیست امید مورد حمایت قرار گرفتند. اینگونه نبود که این افراد به تعهدات خود وفا نکردند، بلکه از ابتدا مشخص بود با قرار گرفتن این افراد در لیست امید، نه آنها در قبال لیست هیچ تعهد فکری و سیاسی دارند و نه لیست امید چنین تعهدی از آنها گرفت که الزاماً تا پایان مسیر با لیست باشند.
آیا استفاده از لفظ «شکست» در این مقطع صحیح است؟ اگر فرض را بر این شکست بگیریم، عامل آن کم بودن تعداد اعضا است و یا عدم لابیگری؟
بنده نام این اتفاق را شکست نمیگذارم چراکه اعتقاددارم که کسانی که بازماندگان رد صلاحیتهای گسترده بودند، همین تعدادی بودند که با وفاداری کامل به عارف رأی دادند. اگر به عقب برگردیم، در ابتدا لیست امید تشکیلشده از همین تعدادی بود که به عارف رأی دادند، ولی اگر تعداد 167 نفر عضو لیست امید بودند، علم به این موضوع داشتیم که تعداد افراد باقیمانده، با ما نیستند و اصولگرایان معتدل و مستقلین آنها را تشکیل میدهند. بنابراین، شکست نخوردیم، بلکه ازآنچه از رد صلاحیتهای گسترده باقیمانده بود، نهایت استفاده را بردیم.
این سؤال پیش میآید که چرا باید روی این افراد که خلاف جهت فراکسیون حرکت کردند، سرمایهگذاری کرد؟
در وهله اول اینکه این افراد در شهرستان خود به همراه یک اصولگرای دیگر شانس انتخاب شدن داشتند و ما از بین دو اصولگرا، فردی که مناسبتر تشخیص دادیم را انتخاب کردیم. درمجموع در سطح کلان و ملی اتفاق ناگواری رخ نداد، بلکه از بین دو نفر کسی که ازنظر ما مناسبتر بود را حمایت کردیم. به این موضوع علم داشتیم که این فرد یک اصولگرا است و در اردوگاه ما نخواهد بود، ولی میدانستیم که از بین دو اصولگرا، فردی که ازنظر ما فرد مطلوبتری بود، وارد مجلس شد. در این مورد ضرر و زیان نکردیم، بلکه مجموعهای از منافع ملی را در نظر گرفتیم و بر اساس آن، از بین دو اصولگرا، فردی که با ما همراهی بیشتری خواهد داشت را انتخاب و حمایت کردیم. این بدین معنا نبود که این افراد از همان ابتدا در اردوگاه ما قرار خواهند گرفت، بلکه بدین معناست که در آینده در همراهیهای بعدی در مجلس، این افراد بیش از سایر گزینهها به مردم خدمت خواهند کرد.
آیا فراکسیون امید اختلاف شدید 70 رأی در انتخاب ریاست مجلس را پیشبینی کرده بود؟
این موضوع را با یک درصد بالا یا پایینتر حدس زده بودیم، بههرحال با توجه به روند و برآوردها، پیشبینیهایی صورت گرفت که با اختلاف 10 الی 20 نفر اختلاف نسبت به آرای نهایی، این موضوع را حدس زده بودیم.
چنانچه این پیشبینی صورت گرفته بود، چرا فراکسیون امید به سمت لابیگری نرفت؟ بهعنوانمثال چرا فراکسیون امید در ازای ریاست مجلس، برای کسب هیات رئیسه لابی نکرد؟
پیشنهاداتی نیز در این مورد و البته در مورد ایجاد تعامل مطرح شد، اما این پیشنهادات به نتیجه نرسید و این روند اینگونه پیش رفت، البته همواره همه امور طبق طراحیها پیش نمیرود کما اینکه از ابتدا تلاش بر ایجاد تعامل متمرکز بود. این موضوع نشان داد که بخش اعظمی از مستقلین به هر دلیلی بهسوی اصولگرایان تمایل داشتند که البته درنهایت مستقل هستند و حتی اصولگرایان راهیافته نیز، افراد معتدلی هستند.
بهعنوان سؤال آخر، آیا باید عارف را از هماکنون رئیس مرکز پژوهشهای مجلس دانست؟
قابلیتهای آقای عارف بسیار متنوع و البته بالا است. عارف فرد بسیار لایقی است و میتواند گزینه بسیار مناسبی باشد ولی بنده نمیتوانم چنین توصیهای کنم، چراکه قابلیتهای وی بسیار فراگیرتر از این موضوع است.
برای همین من خوشحالم که رقابت کرد و خوشحال ترم که رای نیاورد.