گاندو به لحاظ هنری و ساخت سریال خوب بود یا بد؟ فیلمنامه خوبی داشت یا نه؟ تصویر برداری و کارگردانی و صدابرداری و ... آن قابل قبول بود یا نه؟ حتما بحثی است که باید کارشناسان هنری و منتقدان سینما و تلویزیون نظر دهند، اما اینکه هدف مورد نظرش را توانست درست دنبال کند موضوعی است که در این چند خط به آن میپردازیم.
رویداد۲۴ نگاه خوش بینانه به
سریال گاندو این است که قرار بود با قهرمان سازی از نیروهای امنیتی و افشای تلاشهای آمریکا در ضربه زدن به مردم و کشور کار خودش را پیش ببرد، در واقع سریالی که از صدا وسیمای جمهوری اسلامی پخش میشود در نگاه اول این را القا میکند که قرار است
گاندو به مردم آرامش و قوت قلب دهد، آنها را با چهره واقعی آمریکا و متحدانش در دشمنی با مردم ایران آشنا کند و قدرت و توانمندی نیروهای امنیتی را به نمایش بگذارد. این هدف اگر در فکر و ذهن سفارش دهندگان و تیم تهیه و تولید وجود داشته، حتما هدف درست و قابل تحسینی است.
نگاه دیگری نیز وجود دارد، یک جریان با سواستفاده از توانمندیهای اطلاعاتی و یک پرونده واقعی تلاش میکند دولت را ضعیف، مستاصل، ساده لوح و پر از ایراد نشان دهد. اتفاقی که البته از میانههای سریال کاملا محسوس است و در اواخر آن کاملا ملموس! یک خبرگزاری مخالف دولت در میانههای پخش
سریال گاندو ادعا میکند دولت فشار سنگینی وارد کرده تا برخی دیالوگها حذف شود و عجیب اینکه همه آن دیالوگهای حذف شده بلافاصله در همان خبرگزاری پخش میشود! در واقع حمله به دولت با استفاده از یک روش نخ نما شده آغاز میشود،
کارگردان سریال گاندو مدعی میشود فشار برای سانسور بوده و بلافاصله همه آن تکههای سانسور شده را در اختیار رسانههای مخالف دولت قرار میدهد تا بیشتر دیده شود و البته سریال را برای مخاطبانی که ندیده اند حساستر کند.
هرچه به پایان نزدیک میشود این حمله و هجمه به دولت افزایش مییابد تا اینکه دیشب مستقیما موضوع به محمدجواد ظریف میرسد، وزیر امورخارجهای که در سریال مشغول مذاکرات برجام است و در عالم واقع درگیر جنگ با آمریکا و اروپا برای تامین منافع کشور و ملت، در این سریال به عنوان یک فرد ترسو، منفعل و خودباخته به مخاطبان معرفی میشود.
واقعیت این است که جاسوس در بسیاری از نهادهای کشور وجود داشته و قابل انکار هم نیست، همین چند روز پیش و در روزهایی که مردم گاندو رو میدیدند، یک جاسوس که به یکی از نهادهای نظامی نفوذ کرده بود اعدام شد، در دولت و سایر نهادها هم این جاسوسان نفوذ میکنند، در واقع همه سرویسهای امنیتی بخش مهمی برای جاسوسی دارند، گاندو هم این را انکار نمیکند، مثلا نشان میدهد که منشی دفتر اوباما جاسوس ایران بوده یا جاسوس ایرانی از فاصله ۴۰ سانتی متری از رئیس موساد عکس گرفته است. نفوذ جاسوس در نهادهای مختلف هم دلیل بر خودباختگی یا خودفروختگی مسوولان نیست، مثلا نمیشود که نشان دهیم منشی دفتر اوباما با زرنگی در این سمت قرار گرفته، ولی عکاسی که در این سریال به دفتر رئیس جمهور نفوذ کرده از خودباختگی، خودفروختگی یا ساده لوحی مسوولان کشور بهره برده، این کار و هنر جاسوس است که میتواند با چهره دیگر وارد نهادهای مختلف کشور شود و از آنها سواستفاده کند، اتفاقا در موضوع جاسوس، نگاه اول به نیروهای اطلاعاتی و ضد جاسوسی است و آنها وظیفه دارند این افراد را شناسایی کنند و مانع اقدامات آنها شوند و اتفاقا کارنامه قابل قبول و غرورانگیزی هم در این زمینه دارند.
موضوع مهمتر، اما شاید جملهای باشد که در
سریال گاندو بیان میشود، عبدی (مسوول بخش امنیتی) در صحنهای از این مجموعه، وقتی محمد تلاش میکند در مورد موضوع نفوذ او را قانع کند میگوید: "باید کاری کنیم موضوع سیاسی نشود، امروز کشور بیشتر از هر چیزی نیاز به وحدت دارد" این شاید یکی از درستترین دیالوگهای
سریال گاندو باشد، دقیقا در جایی که دشمن تلاش میکند خط مستحکم دفاعی ما را با استفاده از تخریب روابط بین مسوولان و جناحهای سیاسی بشکند، باید همه تلاش کنیم این موضع دفاعی را حفظ کنیم، اما گاندو خلاف این ادعای خود حرکت میکند، این سریال به سمتی میرود که محمد جواد ظریف در اوج بی اخلاقی و بی انصافی تخریب میشود و بیننده تلویزیونی چنین احساس میکند که وزیر امورخارجه جمهوری اسلامی فردی ترسو، منفعل و خودباخته است.
این وزیر خارجه، اما در همان روزهایی که سریال گاندو آنها را روایت میکند از رهبری با تعابیری کم نظیر مورد لطف قرار میگیرد؛ "مومن، غیور، شجاع و انقلابی" چهار صفتی است که گاندو کل آنها را زیر سوال میبرد! مشکل ما با گاندو دقیقا در این نقطه است وگرنه جیسون رضائیان یا مایکل هاشمیان گاندو و افرادی که با او همکاری میکردند نه مورد بحث ما هستند و نه گاندو را سر آنها نقد میکنیم، یک پرونده امنیتی با موفقیت به سرانجام رسیده و حالا هم مردم باید به تماشای توانمندی و اشراف اطلاعاتی فرزندانشان در نهادهای امنیتی بنشینند و با آنها احساس غرور کنند، ولی این احساس غرور از اقدامات اطلاعاتیها آیا دلیل میشود مردم را از دیپلماتها سرخورده و مایوس کنیم؟
گاندو دنبال این بود که قهرمان سازی کند و درایت و شجاعت نیروهای اطلاعاتی را به رخ همه بکشد، اما حق نداشت تلاش و توانمندی و تدبیر دیپلمات ها، دولت و وزیر امورخارجه را تخریب کند، اینجا دقیقا همان نقطه است که گاندو را به رطب خوردهای تبدیل میکند که منع رطب کرده، سریال ادعا میکند نیاز کشور وحدت است و دقیقا نقطهای را که باید نماد اقتدار و تدبیر باشد را ترسو و منفعل نشان میدهد و کار را به جایی میرساند که یک رئیس امنیتی به مسوولان دولتی میگوید ما تشخیص میدهیم در قبال معاوضه جیسون رضائیان (مایکل هاشمیان) چه چیزی بگیریم، موضوعی که اتفاقا نه تنها در اختیار آنها و وزیر امور خارجه نیست و تصمیم گیری در مورد آنها در سطح بالای نظام اتخاذ میشود بلکه از نیروهای امنیتی یک چهره خودسر را به نمایش میگذارد.
سریال گاندو میتوانست غرور ملی را احیا کند، زحمات، تلاشها و جانفشانیهای نیروهای امنیتی را به نمایش بگذارد، مردم را از توانمندیها و اشراف اطلاعاتی کشور به سایر کشورها مطمئن کند و ...، اما به جای این مسیر درست و منطقی، با تبدیل شدن به یک مجموعه سیاسی و جناحی، قهرمانان کشور یا به تعبیر رهبری؛ نیروهای مومن، غیور، شجاع و انقلابی را خورد.