رویداد۲۴ شادی مکی: یکی از ظهرهای خرداد ماه است که کودکی به حالت نیمه هشیار به بیمارستان امام علی (باهنر) کرج منتقل میشود، کودک زمان دوچرخه سواری با خودرویی برخورد کرده و دچار جراحت شده است، علت حالت نیمه هشیار بودن کودک، تزریق آرامبخش در مرکز درمانی قبلی عنوان میشود، کودک در همان حالت نیمه هشیار مدام فریاد میزند «او را میکشم!»
لباس حسین را کنار میزنند تا پزشک او را معاینه و اقدامات درمانی لازم را انجام دهد، اما معاینات نشان میدهد جراحات و درد ناشی از تصادف کماهمیتترین رنج این کودک ۸ ساله است. پزشکان گفتهاند به کودک تجاوز شده است. مادر با چشمانی کمبینا و ظاهری که نشان از تنگدستی او دارد گوشهای ایستاده و در انتظار جواب معاینات است.
دکتر مبینا سالک پزشک معالج کودک به رویداد۲۴ میگوید: ضربه وارد شده به سر حسین ناشی از تصادف بود، اما پانسمانی هم روی قفسه سینه او مشاهده کردم، با برداشتن پانسمان و معاینه زخم متوجه شدم که علت آن تصادف نیست. جراحت قدیمی بوده و تشخیص من این بود که کودک مورد ضرب و جرح قرار گرفته است. به مساله شک کردم، با انجام معاینات بیشتر متوجه شدم که اطراف مقعد کودک کاملا کبود است و به آزار جنسی او مشکوک شده و گزارش مشاوره برای پزشک قانونی را هم خودم با ذکر علائم یادشده نوشتم.
او ادامه میدهد: حسین در تمام مدتی که نیمه هشیار بود فریاد میزد «اونو میکشم»، سخنان مادر هم ضد و نقیض بود یک بار به من گفت: «یه آقای ۲۰ ساله تو محل زندگیمون هستیم که با پسرم دوست هست و با هم بیرون میرن، اما نمیدونم کجا»، وبه همکار دیگری گفته بود که «یه مشاور املاکی در محل زندگی ما هست که با پسرم دوستم هست» حتی میگفت که «خودم به مساله آزار جنسی مشکوک هستم و حتما باید موضوع پیگیری شود» اما حرفهای مادر به نحوی ضد و نقیض بود که این نگاه را در ما ایجاد کرد که یا به دلایلی حقیقتی را از ما پنهان میکند یا اینکه نمیتواند مسالهای را به خوبی به ما منتقل کند مساله اصلی این است که جای زخمها و جراحات کودک به نحوی بود که بیاطلاعی مادر از آنها بعید بود و به نظر میرسید اهمالی شدیدی از سوی مادر نسبت به این کودک صورت گرفته است و بنا به دلایلی از آنچه برسر این کودک آمده است چشمپوشی میکرده است.
پزشک موضوع این کودک را به بهزیستی گزارش کرده و به او اطمینان خاطر داده میشود که اورژانس اجتماعی به موضوع رسیدگی میکند، اما مدتی بعد در بخش اطفال بیمارستان روانپزشکی امام حسین، دکتر مبینا سالک که در بیمارستان حضور داشته بار دیگر کودک را در کنار مادرش مشاهده میکند و موضوع را برای پیگیری به همکارش دکتر نفیسه کریمی موضوع را اطلاع میدهد.
کریمی به رویداد۲۴ میگوید: از دیدن وضعیت کودک ناراحت شدیم، سر و وضع حسین به شدت بد بود، حالتی بسیار عصبی و پرخاشگر داشت، پوست دست و پایش را کنده بود و مرتب مادرش را میزد و مدام تکرار میکرد «میکشمش»، وقتی از او پرسیدیم میخواهد چه کسی را بکشد جواب نمیداد بار دیگر او را معاینه کردیم بازهم جای جراحت و زخم روی بدن کودک دیده میشد که برخی جدید و برخی قدیمی بودند، البته کودک یک بار به سوال ما جواب داد و گفت که دوستش که از او بزرگتر است او را به خانه برده و کتک زده است.
با پیگریهای مکرر این پزشک بالاخره شمارهای از اورژانس اجتماعی نظرآباد [محل زندگی کودک و مادرش] در اختیار او گذاشته میشود و یکی از کارمندان این مرکز اعلام میکند که پزشکی قانونی تجاوز به کودک را تایید نمیکند.
کریمی میگوید: به آنها گفتم که حداقل مسالهای که درباره این کودک مشخص است آن است که مورد ضرب و شتم قرار گرفته و حالت نامساعد روحی و روانی این کودک کاملا مشخص است، نهایتا به من اعتراض کردند که به چه علت تا این حد مُصِر هستید و پیگیری میکنید پاسخ من این بود که انسانیت مساله مهمی است و وقتی من به عنوان یک پزشک تا این حد نگران موضوع هستم شما به عنوان بهزیستی و اورژانس اجتماعی که حتما باید موضوع را پیگری کنید چرا وظیفه خود را انجام نمیدهید.
معرفی کودک به کلینیک روانی
شرایط روحی حسین که مبتلا به اختلال بیشفعالی بوده و به گفته پزشکان تا کنون مورد درمان قرار نگرفته است و در کنار آن نیز به تشخیص پزشکان معالج مورد ضرب نیز قرار میگرفته است، آنچنان پریشان است که سرانجام برای بستری شدن به یکی از بیمارستانهای روانپزشکی معرفی میشود با این امید که مادر او را بستری کند.
به گزارش رویداد۲۴ سخنان مادر حسین مهم است. او از سوی پزشک معالج فردی اهمالگر تلقی میشود، اما درباره شرایط زندگی او هیچ نمیدانیم. زن ساکن یکی از شهرکهای نه چندان آرام اطراف کرج است.
خودم را که معرفی میکنم از من میخواهد صدایش را به گوش مسئولان برسانم که شاید به او و فرزندانش کمک کنند، زنی ۳۷ ساله و سرپرست خانوار است که به دلیل اعتیاد از همسرش جدا شده و با وجود معلولیت حسی (کمبینایی شدید) حالا عهدهدار مدیریت خانوادهای است که دو کودک آن دچار اختلال بیشفعالی هستند. دختر بزرگتر هم مدتی است از همسرش جدا شده و دو بار هم اقدام به خودکشی داشته است.
او درباره شرایط حسین میگوید: «حسین بیشفعال است و ۲ بار در کلاس اول ابتدایی درجا زده، یک سال و نیم با پسری ۱۸، ۱۹ ساله به نام جهان دوست بود، پسر جوان بدون اجازه من حسین را از مدرسه بر میداشت و به گردش میبرد هر بار به او میگفتم سراغ بچه من نیا قبول نمیکرد و میگفت «من خواب دیدم که باید به حسین محبت کنم او پدر ندارد من دوسش دارم».
مادر حسین میگفت جهان عکسهایی نشان میداد که بچهام را به پارک و شهربازی برده، خیلی عصبانی شدم گفتم تو حق نداری بچهام را جایی ببری. حتی یکبار برای اینکه من را آرام کند عکسهایی از دختربچه و پسربچههایی دیگر نشانم داد و گفت: من از همه اینها حمایت میکنم و باهاشون دوستم»
مادر ادامه میدهد: «یکبار هم مدرسه با جهان برخورد کرد و از جهان خواستند که اطراف حسین نباشد به این دلیل که سنشان برای دوستی با هم مناسب نیست، اما او جواب داده بود که من این بچه رو دوست دارم و میخواهم بهش کمک کنم، خلاصه یکسال و نیم حسین و جهان با هم دوست بودند، در این مدت حسین از درس بیشتر زده شد، تا اینکه حسین به من گفت «جهان من رو کتک میزنه» کار به جایی رسید که این اواخر از جهان فراری شده بود. حتی وقتی صدایش را میشنید فرار میکرد. الان هم نمیدانم وضعیت بچهام چطوری هست؟ پزشکهای بیمارستان گفتند به بچهات تجاوز شده آنهم چند بار، اما پزشک قانونی تجاوز را تایید نکرد، اما همینقدر میدانم که الان جهان در محله ما راحت زندگی میکند و هیچ کس هم به کارش کاری ندارد، اما بچه من به خاطر ترس و اضطراب تو بیمارستان روانی بستری شده است.»
زن جوان میگوید: حسین و برادر بزرگترش علی اکبر هر دو بیشفعال هستند و هربار از طرف مدرسه به من میگفتند که مدرسه آمدن این دو فایده ندارد و فقط مدرسه را بهم میریزند. علی اکبر هم دوبار در کلاس سوم درجا زده، آنقدر شرایط زندگی و این دوتا بچه سنگین هست که از زمان امتحانات نگذاشتم مدرسه بروند.
مادر این دو کودک خود به دلیل معلولیت بینایی تحت پوشش بهزیستی قرار دارد، امرار معاش برای او که شغلی ندارد سخت است و ماهی ۲۰۰ هزار تومان کمک هزینه بهزیستی و یارانه کفاف زندگیاش را نمیدهد، پرداخت ماهیانه ۲۰۰ هزار تومان اجاره بهای مسکن پولی برای سایر نیازهایشان باقی نمیگذارد. حال این بیپولی و تنهایی را باید به نگهداری از دو کودک بیش فعال جمع کنی تا به شرایط وخیم زندگی زنی که کودک دارای اختلالش ۲ بار از منزل بیرون رفته و هر بار پلیس او را در گوشهای از شهر یافته است پی ببری.
به اعتقاد زن مهمترین دلیل وخامت حال حسین همین فقر است که باعث شده به خواستههایشان نرسند و جلب محبت دیگران شوند.
به گزارش رویداد۲۴ سخنان مادر این دو کودک را که میشنوم به یاد آمار ۳ میلیون زن سرپرست خانوار کشور میافتم که بسیاری از آنها با چنین شرایط بد معیشتی و بیکاری دست به گریبان هستند، نمیدانم، مریم مادر این دو کودک در کجای این آمار قرار دارد و کدام مسئول- که او امید دارد به فریادش برسد- قرار است بر زخم فقر این خانواده مرهمی زند، مادر امید دارد که از محله فعلی که از نظر او چندان هم امن و قابل سکونت نیست به محلهای بهتر بروند و کودکانش در جایی بهتر مشغول درس و مشق باشند، اما یک مساله هنوز برای من روشن نیست آیا واقعا به حسین که دوستی ابهام برانگیز و خشن داشته تجاوز شده است؟
به گزارش رویداد۲۴ برای ابهام زدایی از این ماجرا با اورژانس اجتماعی نظر آباد تماس میگیرم ابتدا از خانمی که پیشتر با دکتر کریمی صحبت کرده درباره موضوع سوال میکنم. او میگوید حسین کاملا سالم بود و مادرش هم از ماجرای تجاوز به او خبر نداشت و گفته در بیمارستان این موضوع را به من گفتند وگرنه من چرا باید فرزندم را سر زبانها بیندازم.
رئیس اورژانس اجتماعی کشور: سخنان مادر درباره کودک ضد و نقیض است
در نهایت برای شفافسازی بیشتر با رضا جعفری رئیس اورژانس اجتماعی کشور گفتگو میکنم. رضا جعفری پس از مطالعه این پرونده با اشاره به اینکه بر اساس گزارش اورژانس اجتماعی نظر آباد این کودک در تاریخ ۴ تیر به دلیل تصادف در بیمارستان پذیرش شده است، به رویداد۲۴ میگوید: مددکاری بیمارستان به موضوع آزار جنسی کودک مشکوک شده و موضوع را با اورژانس اجتماعی مطرح میکنند.
وی با بیان اینکه پدر این کودک متواری بوده و مادر بیسواد و دارای ۳ فرزند است و خانواده شرایط مطلوبی ندارند، ادامه میدهد: مصاحبه همکاران ما با کودک بیانگر اضطراب شدید بوده و سخنان مادر نیز درباره کودک ضد و نقیض است و حتی خود مادر هم گفته بود که به آزار جنسی کودک مشکوک بوده است، اما حرفهای او قاطعانه نبود و هربار یک چیز میگفت: به همین دلیل برای همکاران ما در اورژانس اجتماعی قابل استناد نبود.
رئیس اورژانس اجتماعی کشور درباره کبودیهای اطراف معقد کودک تصریح میکند: این کبودیها وجود داشته و دقیقا به همین علت بیمارستان به موضوع آزار جنسی کودک مشکوک شده و موضوع را به اورژانس اجتماعی گزارش میکند، اما خوشبختانه موضوع توسط پزشک قانونی مورد تایید قرار نگرفت و در مصاحبه همکاران ما با کودک و مادر مسئلهای در این خصوص مسجل نشد.
وی میگوید: براساس مشاهدات ما ضرب و جرح نسبت به کودک محرز نشده و احتمال میدهیم جراحات وارد بر بدن کودک به دلیل تصادف باشد، اما آنچه مسلم است این کودک نیازمند خدمات روانشناسی و روانپزشکی است که با هماهنگی سازمان و رضایت مادر به یکی از کلینیکهای روانشناسی ارجاع شده است.
جعفری با بیان اینکه ابتدا باید این کودک خدمات روانشناسی را دریافت کرده و همچنین با توجه به متواری بودن پدر خانواده تحت حمایت بهزیستی قرار بگیرد، عنوان کرد: موضوع بیشفعالی کودک در گزارش ما نیامده است، اما مساله نیاز وی به خدمات روانشناسی مشخص است.
به گزارش رویداد۲۴ مساله تعرض جنسی به حسین در حالی از سوی پزشک قانونی رد شد که به گفته پزشکان معالج در بیمارستان اطراف مقعد کودک کاملا کبودی داشته است. با این حال اما مساله ضرب و جرح کودک که توسط پزشکان مشاهده و گزارش شده و نیز مساله ترس و پریشانی روانی این کودک ۸ ساله زنگ خطری است که نشان میدهد او در لبه پرتگاه قرار دارد، دوستی یک کودک با اختلال بیش فعالی که به قول مادر دچار فقر هم هست و به هیچیک از خواستههای کودکانهاش نمیرسد با فردی بزرگسال که رفتاری مبهم و خشن دارد، میتواند زمینه چالشهای بزرگتری را در آینده فراهم کند و خطرات دیگری را بر سر راه او قرار دهد و البته برادر بزرگترش علی اکبر را نیز نباید از نظر دور داشت او هم ظاهرا مبتلا به همین اختلال است، اما به دلیل شرایط بد اقتصادی و ناتوانی مادر قادر به درمان نیست و تنها امیدوار است که با آرام شدن حسین، علی اکبر نیز کمی آرام شود.
از سوی دیگر نحوه برخورد مدرسه با این دو کودک نیز قابل تامل است، مدرسهای که مدام به مادر گوشزد میکند که مدرسه آمدن این دو کودک فایدهای ندارد هیچ خدمات مشاورهای و مددکاری به زن جوان ارائه نمیدهد تنها راهنمایی آنها به این جمله خلاصه میشود که «برایشان معلم خصوصی بگیر» بدون آنکه به این موضوع فکر کنند که آیا این زن از پس هزینه معلم خصوصی بر میآید؟ آیا راه بهتری برای ادامه آموزش این دو کودک نیست؟
اما این ماجرا بعد دیگری نیز دارد یعنی حقیقت تلخ وجود زنان سرپرست خانواری که در شرایطی بسیار اسفبار زندگی میکنند و مریم هم یکی از آنان است، او زنی تنها با با دو کودک دارای اختلال ذهنی است، فرزندانی که تربیت آنها حتی با وجود همسر هم میتوانست سخت باشد حال به گردن او افتاده است، نمیتوان از زنی تنها که ناچار شده به دلیل فقر در محلهای نه چندان امن ساکن شود خرده گرفت که چرا تاکنون بیش فعالی کودکش را درمان نکرده یا چرا دوستی فرزندش با جهان یکسال و نیم طول کشیده است، لذا در حال حاضر تنها گزینهای که میتواند این خانواده را مورد حمایت قرار دهد، بهزیستی است این نهاد ملزم است این خانواده را تحت حمایت و نظارت مداوم قرار دهد مبادا که آنچه امروز از آن ترسیدیم روزی واقعا برایشان رخ دهد. در این نقطه است که حمایت از زنان سرپرست خانوار باید از شعار بیرون آمده و رنگ واقعیت به خود بگیرد.