رویداد۲۴ اعتمادآنلاین با آذر منصوری، فعال سیاسی اصلاحطلب مصاحبهای به شرح زیر داشته است:
*جریان اصلاحات شرایط عجیبی را تجربه میکند. در حالی که دهه ۸۰ برایشان دههای توأم با تحدید، فشار و البته حاشیهنشینی بود، در دهه ۹۰ با واقعبینی و عقلگرایی توفیقهای پیدرپی و تا حدودی غیرمنتظرهای به دست آوردند. اما در سال جاری، که اتفاقاً سال انتخابات است، اوضاع کمی یا شاید هم به طور جدی نگرانکننده است. اینطور نیست؟
مشخصاً در سالهای ۸۱ و ۸۴ در انتخابات شوراهای دوم- در حالی که با یکی از آزادترین انتخابات مواجه بودیم- و در انتخابات نهمین دوره ریاستجمهوری که اشتباههای زیادی مرتکب شدیم، شکستهای سختی خوردیم. در واقع سال ۸۴ در حالی رقابت را باختیم که در دور اول سبد رای کاندیداهای اصلاحطلب از اصولگراها بیشتر بود و قابل پیشبینی بود که هر کسی در آن شرایط با آقای هاشمی رقابت کند برنده خواهد شد. چون چهرهای که طی آن سالها از ایشان ساخته شده بود، افکار عمومی را تحتتاثیر خود درآورده بود. همچنین در رقابت یک روحانی برابر یک لباس شخصی، طبیعتاً معلوم بود آقای هاشمی نمیتواند برنده شوند. البته من میگویم باید شرایط سالهای ۸۰ و ۹۰ را در مقطع و زمینه تاریخیاش و سالهای ۱۳۹۰ تا ۱۴۰۰ را هم در زمینه خود بررسی کنیم. به دلیل اینکه اقتضائات و محدودیتها و شرایط امروز اصلاحطلبان، اساساً قابل مقایسه با آن چیزی نیست که سالهای ۸۰ تا ۹۰ با آن مواجه بودند؛ بنابراین ممکن است به تعبیر شما شرایط امروز اصلاحطلبان شباهتهایی به سالهای ۸۱ و ۸۴ داشته باشد، اما به نظر من به شدت متفاوت است.
بدتر است یا بهتر؟
به نظر من اصلاحطلبان به لحاظ انسجام سیاسی و تشکیلاتی در مقایسه با سال ۸۴ به مراتب به بلوغ بیشتری رسیدهاند. امروز در این شرایط، که پیشبینیها نسبت به انتخابات آینده خیلی تیره و تار است، دستکم میتوان گفت: اصلاحطلبان با توجه به تجربه شکست سال ۸۴، نهایت تلاششان را میکنند تا این انسجام بین خودشان حفظ شود.در سال ۹۲، همانطور که میدانید، ایران در مقطعی گرفتار شده بود که پرونده کشور به شورای امنیت رفته و ۶ قطعنامه علیه ایران صادر شده بود. همچنین رشد اقتصادی به پایینترین رقم و تورم به بالاترین رقم خود رسیده و مجموعهای از اتفاقات در طول هشت سال استقرار دولت آقای احمدینژاد در کشور رخ داده بود که شاید بتوان گفت: بهترین موقعیت برای دولت پنهان فراهم شده بود تا خود را در حوزههای سیاسی، اقتصادی و امنیتی تا آنجا که ممکن است توسعه دهد و دست خود را به همه حوزهها برساند. به هر حال در چنین شرایطی اصلاحطلبان آمدند و در انتخابات ۹۲ با هدف دور کردن کشور از تهدیدها، فارغ از اینکه پیروز انتخابات باشند یا نباشند، مشارکت جدیای داشتند. در آن برهه تاکید اصلاحطلبان برای نامزدی در انتخابات بر آقای خاتمی بود که البته ایشان تمایلی نداشتند و اساساً تحلیلشان نسبت به شرایط کشور به گونهای بود که آمدنشان را مناسب نمیدیدند. نفر بعدی آقای هاشمی بود که ایشان هم در کمال ناباوری رد صلاحیت شد تا اصلاحطلبان به کاندیدایی برسند که در واقع کاندیدای مطلوبشان نبود و در آن شرایط کاندیدای مقدور و ممکن بود.این یعنی اصلاحطلبان واقعیتها را دیدند و تصور و تلقیشان این بود که چنانچه دولتی سر کار بیاید و رویکردش حداقل در سیاست خارجی با دولت مستقر متفاوت باشد، میتواند ایران را از این مهلکه نجات دهد.
*در شرایطی که حتی آقای محسن رضایی گفته بود کشور به لبه پرتگاه رسیده است؟
دقیقاً. ۶ قطعنامه صادر شده بود و ما میدانستیم که عراق با ۱۰ قطعنامه کارش به جایی رسید که جنگطلبان آمریکا دریافتند فضا فراهم است برای اینکه بیایند و حکومت را تغییر دهند و همچنین مردم عراق هم آماده استقبال از این نوع تغییر بودند.... ما به هیچ وجه نمیتوانیم بگوییم در انتخابات ۹۲ و ۹۴ و ۹۶، منهای شوراها که نسبتاً انتخابات بازتر و آزادتری برگزار شد، فضایی مطلوب داشتیم.به طوری که بعد از انتخابات دیدیم در خصوص انتخاب شهردار چه مشکلاتی پیش آمد یا مثلاً منتخب مردم شیراز اکنون با چه سرنوشتی مواجه شده یا در شورای شهر یزد آقای سپنتا نیکنام چه شرایطی داشت، همچنین در اصفهان شاهد بودیم که به آقای مقدری ۶ ماه حکم دادند و اجازه ندارد در جلسات شوراها شرکت کند.میخواهم بگویم تفاوت پدیدآمده این است که نهادهای انتخابی در طول هشت سال کارآمدیای را که در دوره آقای خاتمی و طی سالهای ۷۶ تا ۸۴ یا حتی تا ۸۸ داشتند، از دست دادهاند. اما در عین حال همین حداقل ظرفیتها باعث شد پرونده ایران از شورای امنیت بیرون بیاید و اکنون ما توافقی به اسم برجام داریم که عامل اتکای کشور برای مواجهه با آدمی مثل ترامپ است که زمین و زمان را به هم میدوزد تا حکومت ایران را تغییر دهد. نهایت هدفش هم این است که خیال خود را بابت این کشور در خاورمیانه راحت کند، حالا به هر شکلی، یا جنگ یا تصمیم به آن روشی که او دنبال میکند. ما در آن سه انتخابات آمدیم و با شعار مطالبات حداقلی توانستیم زمینه مشارکت حداکثری مردم را در انتخابات فراهم کنیم.فارغ از اینکه مثلاً یکی از مصادیقی که برای منِ نوعی در انتخابات ۹۴ به عنوان تبلیغ علیه نظام- در پروندهای که الان در جریان است- مشخص کردند این است که گفتم «تلاش میکنیم مشارکت حداکثری مردم تحقق پیدا کند». این مصداق تبلیغ علیه نظام شده است علیه من. در دادگاه گفتم این تبلیغ برای نظام است، تبلیع علیه نظام نیست. مگر نظام دنبال مشارکت حداکثری نیست؟ مگر رهبری نگفتند حتی افرادی هم که نظام را قبول ندارند بیایند و در انتخابات شرکت کنند؟ کجای دنیا وقتی یک جریان سیاسی در انتخابات شرکت میکند باید روی کاندیداهای حداقلی مانور دهد؟
احزاب سیاسی در دنیا کار میکنند، یک نیرو را پرورش میدهند، رشد میدهند، به جامعه معرفی میکنند، فرصت را برای پرزنت کردنش در جامعه فراهم میکنند و در نهایت در انتخابات از آن فرد حمایت میکنند یا از آن تیمی که پرورش دادهاند حمایت میکنند! نه اینکه یک حزب نهایت تلاشش را انجام بدهد و نیروهایش را شناسایی کند، تبدیل به چهره کند، بعد در انتخابات آنها را کنار بگذارد و مجبور شود فراخوان بدهد و آدم پیدا کند تا لیست بدهد و بتواند در انتخابات شرکت کند.اما با همه اینها ما در انتخابات شرکت کردیم و به هر حال یک مجلس تقریباً منطقی شکل گرفت. چون مطالبه ما تصویب مجلسی بود با تعداد تندروهای کمتر که تحقق پیدا کرد. چون معلوم است که لیست حداقلی نمیتواند مطالبههایی، چون رفع حصر یا مسائلی را که با مطالبات ریزتر مردم ارتباط پیدا میکرد و پیوند میخورد، برآورده کند.در واقع نمیشود از لیست حداقلی انتظار حداکثری داشته باشیم! اما اتفاقِ رخداده این است که فضای جامعه به دلایل مختلف- که باید راجع به این دلایل صحبت کنیم- در ایران امروز پس از چند انتخابات ۹۲، ۹۴، ۹۶ به گونهای شده که به نظر میآید در انتخابات آتی مشکل اصلی نظام و اصلاحطلبان، میزان مشارکت مردم باشد.
یعنی خیلی به نظرسنجی نیاز نداریم برای اینکه شما متوجه شوید الان چند درصد مردم در انتخابات شرکت میکنند! به هیچ وجه نمیتوانیم فضای مشارکت سیاسی امروز را با انتخابات ۹۴ مقایسه کنیم و بگوییم این فضا آن فضای قبلی است. قطعاً میل به مشارکت پایین آمده است.
بر فرض اگر شرایط مطلوب نباشد و شرکت نکنید، تکلیف سرمایه اجتماعی اصلاحطلبان چه میشود؟ آنهایی که ریزش میکنند به سمت اصولگرایان میروند یا به سمت اپوزیسیون یا منافقین خواهند رفت؟
حداقل شرایط موجود ایران و وضعیت اپوزیسیون در خارج از کشور به گونهای نیست که مردم خیلی به این اپوزیسیون امید داشته باشند. نتیجه این وضعیت سرخوردگی و قهر مردم است.دچار یأس میشوند. دچار بیتفاوتی نسبت به شرایط موجود میشوند. حداکثر حرکتی که خیلی غیرمحتمل به نظر میرسد اینکه صدای اعتراضشان بلند میشود. اما نه مثل دیماه ۹۶. چون به نظر من اعتراضات ۹۶ از طرف رقبای آقای روحانی کاملاً سازماندهی شده بود. خودشان شروع کردند، ولی در نهایت نتوانستند جمع کنند و از دستشان خارج شد.
به بحث انتخابات برگردیم. ملاحظه جدی ما در این انتخابات این است که سرمایه اجتماعیمان را حفظ کنیم و به همین دلیل شاید یکی از گزینههای محتمل این باشد که ما در ابتدا یک لیست مطلوب به مردم معرفی کنیم. البته باید گفت، این اقتضای فعالیت حزبی و سیاست قبل از انتخابات است؛ همانطور که در آمریکا یک سال و چهار پنج ماه به انتخابات مانده، از الان یکییکی کاندیداها آمدهاند و خودشان را معرفی میکنند و در واقع رسماً فعالیتهای انتخاباتیشان را شروع کردهاند. الان هم که کارمندان دولت میخواهند کاندیدا شوند... بگذریم. این لیست یا تایید میشود یا تایید نمیشود، این را به مردم معرفی میکنیم و آن زمان اگر ما از لیستی غیر از این حمایت کردیم، شعارمان همان شعار مطالبه حداقلی از لیست میشود.