رویداد۲۴- هجمه رسانههای یک جریان سیاسی به موفقیتهای اخیر اصغر فرهادی هر چند عجیب است اما تفاق تازهای نیست.
این جریان سیاسی مدتهاست که فضای فرهنگی کشور را از دست داده است. حتی آن زمانی که مدیریت فرهنگی این کشور در اختیار این جریان بود هم فضای فرهنگی غالب با آنان همسو نبود.
اقدامات عجیب این جریان در دوران مدیریت آنها در حوزه فرهنگ باعث شد فرهنگ و هنر دچار نوعی رکود و جمود شود و تولیدات قابل ارزیابی در این دو حوزه حساس و استراتژیک به صفر برسد. در حوزه سینما این اقدامات بسیار بیشتر به چشم آمد.
انتخاب جواد شمقدری به عنوان معاونت سینمایی در ابتدا با رفع توقیف چند فیلم همراه بود اما بعد از چند وقت نگاه بسته و سیاسی مدیران وقت خودش را نشان داد.
در همان اوایل فعالیت شمقدری دفترچهای تهیه کرد با عنوان سینما در دوران اصلاحات و در کنفرانسی مطبوعاتی از این دفترچه به عنوان نقشه راه دولت دهم در حوزه سینما یاد کرد و جریان اصلاحات را مسبب فرار مخاطبان از سینما دانست.
در گام بعدی خانه سینما را به عنوان تنها نهاد صنفی مستقل از دولت تعطیل و آن را لانه جاسوسی دوم نامید. پروژه فیلمهای فاخر را کلید زد که یک شکست مطلق بود و در اقدامی نمادین شان استون را به ایران آورد تا با مسلمان شدن شان استون پروژهای سینمایی را در اختیار او قرار دهد.
پروژهای که البته هیچوقت کلید نخورد. در اقدامی دیگر پروژهای میلیاردی بنام لاله را کلید زد و آن را به دست کارگردانی بنام اسی نیکنژاد سپرد که سوابق سیاهی در سینمای آمریکا داشت. این سوابق انقدر بد بود که نیکنژاد را از داوری جشنواره فیلم فجر کنار گذاشتند. معاونان شمقدری همگی به علت تخلفاتی دادگاهی شدند.
موسسه مرآت هنر با رانت او تاسیس شد که حاصلش فیلم ضعیف پایاننامه بود. مدیریت این جریان به سینمای کشور، سینما را به مرز نابودی کشاند. در آن زمان تمامی رسانههای این جریان سیاسی سکوت کرده بودند و حرفی از اقدامات بنیانکن معاونت سینمایی نمیزدند.
در این دوران سینمای مستقل ایران تحت شدیدترین فشارهای ممکن بود. هنوز نامه پر از بغض و حسد شمقدری به اصغر فرهادی از یاد مردم ایران نرفته است. نامهای که با عبارت انالله و انا الیه راجعون آغاز میشد. نامهای که مجوز ساخت جدایی را لغو کرد و بعد با رایزنی و فشار افکار عمومی وادار به برگرداندن آن شد.
نکته جالب به اظهارات شمقدری پس از پیروزی جدایی در اسکار برمیگردد که گفت: این جایزه با لابی او به جدایی رسیده است. این سردرگمی در مدیریت کاهش مخاطبان سینما را به همراه داشت. مدیریت سینمایی شمقدری تابعی از رفتارهای جریان متبوعش در عرصه فرهنگ هست.
جریانی که با بحران آفرینی به حیات فرهنگی خود ادامه میدهد. جریانی که عادت دارد مخالف فضای فرهنگ عمومی کشور حرکت کند و البته مدتهاست که حنای این جریان بین مردم رنگی ندارد. در حالی که پس پیروزی اصغر فرهادی در جشنواره کن عموم جامعه هنری و مردم خوشحال و مسرور از این پیروزی بودند این جریان سعی کرد با تحلیل فیلم ندیده فروشنده آن را مخالف تمام مصالح نظام جلوه دهد.
در حالی که فروشنده با رعایت تمامی موازین شرعی، عرفی و قانونی تولید و به سینمای جهان عرضه شده بود. کار به جایی رسید که رسانههای این جریان خاص پای سرمایهگذار قطری را میان کشیدند و از فرهادی به خاطر استفاده از این سرمایهگذار انتقاد کردند. در حالی که همین جریان در برابر تولید فیلم لاله( با آن کارگردان مسئلهدار) و پسر الیور استون سکوت کرده بودند.
هیچکدام به این نپرداختند که چرا تولید فیلمهای فاخر در دولت متبوعشان به شکست انجامید و مخاطبی را جذب نکرد؟ این هجمههای بیمحبا به اصغر فرهادی تنها به یک دلیل است و آن نبود تئوری مشخص در این جریان سیاسی در عرصه فرهنگ است. این جریان مدتهاست که عرصه فرهنگی کشور را از دست داده است و هیچ ایده تازهای برای جذب مخاطب و اهالی حوزه فرهنگ ندارد.
به همین دلیل مداماً مشغول حمله به بخشهای موفق فرهنگ و هنر است. بخشهایی که چون صرفاً با برداشت آنها منطبق نیست باید نفی شود. استراتژی التهاب و حمله توسط این جریان در عرصه فرهنگ تا به این لحظه نتیجه معکوس داشته است.
نمونهاش پیروزی مطلق ابد و یک روز و پنجاه کیلو آلبالو در اکران عید و عدم استقبال گسترده مردم از رسوایی2 است. این جریان بهتر است به جای جنجالآفرینی کمی در مبانی خودش تجدید نظر کند.
شاید بتواند با نگاهی واقعی و منصفانه اعتماد سلب شده مردم به خودشان را بازگرداند. وگرنه اکثریت مردم میدانند این حملات به اصغرفرهادی هرچه باشد از سر انصاف نیست. این جریان اگر میخواهد میزان استقبال مردم نسبت به خودش و فیلمهای تولید شده مورد حمایتشان را بسنجد کافیست به میزان فروش دلبری و رسوایی2 و فضای مجازی نگاهی بیندازد.