رویداد۲۴ خیلی از جوانان
کهگیلویه و بویر احمد، زراعت و گله داری را به هر کار دیگری ترجیح میدهند، اما افق پیشروی، کشاورزی آنها را بیش از پیش ناامید میکند. سختیهای این کار نسبت به مشاغل دیگر و از طرفی کمدرآمد بودن آن باعث شده است تا اخلاف ایلنشینان کهگیلویه روی علاقه خود پا بگذارند.
میلاد یکی از همین جوانان است که علاقه بسیار زیادی به کشاورزی دارد، اما میگوید که عوامل فرهنگی و اقتصادی مانع از آن شده است تا آزاد به تولید دام یا محصولات کشاورزی بپردازد. میلاد فارغالتحصیل رشته عمران است، اما با این حال دوست دارد، به شغل آبا و اجدادیش روی بیاورد، اما تا امروز که ۲۷ سال دارد این امکان برایش فراهم نشده و همچنان بیکار است.
گفتوگوی سید میلاد رضوی با
اقتصاد۲۴ را میخوانید:
* کشاورزی در منطقه سوق چگونه است؟ آیا شرایط به نحوی هست که شما نیز آینده روشنی در تولید محصولات زراعی یا دامی ببینید؟– امسال که باران و سیل زیاد شد کشاورزی هم رونق گرفت چرا که کشت اینجا هم دیم است. پدر من کشاورزی دارد، اما کشاورزیهای اینجا همه دیم است.
آبی هم که وجود دارد صرف برنج کاریها میشود، اما مهمترین مسئلهای که کشاورزی را در سوق غیر ممکن کرده و باعث شده که کشاورزان منطقه هیچ استفادهای از سد مارون که از سراسر از کهگیلویه و بویر احمد میگذرد، نبرند سدی است که بر این رودخانه بسته شده و باعث شده است تا آب مارون برای برنجکاری یا کشتهای دیگر در شهر بهبهان، در استان خوزستان استفاده شود.
کشاورزی منطقه سوق و اطراف آن هم به همین علت ضربه دیده است، چون وقتی که سد مارون را زدند خیلی از روستاها تخلیه شدند و کشاورزان به شهر یاسوج رفتند و یا حاشیه نشین شدند یا اگر سرمایهای داشتند عملا خود را بازنشسته کردند چراکه کار دیگری نمیتوانستند کنند و روستاییانی هم که بعد از احداث سد ماندند و هنوز دارند کار میکنند، آب مناسب و امکانات زیادی برای کشاورزی ندارند.
سالهاست که طرحی را کلید زدهاند تا سد مارون دو را نیز احداث کنند و بناست که کشاورزان جنوبی شهرستان کهگیلویه از آب این سد استفاده کنند، اما همچنان این طرح ناتمام بر سر جای خود باقیست. تنها در زمینهای کناری خود رودخانه کشت میشود که آنها هم با مشکلاتی مواجه است، چون حوضه رودخانه بزرگ است و زمینها را میگیرد به خصوص اگر در سالهای پربارش، رودخانه طغیان میکند.
تا امروز برنجکاری برای کشاورزان منطقه کمی سود دارد، اما کشت محصولات دیگر به صرفه نیست، چون زمینها کوچک شده است و همین زمینهای کوچک نیز متعلق به دهها نفر است. مگر سد مارون دو افتتاح شود تا آب بیشتری برای زراعت آبی در منطقه وجود داشته باشد.
در منطقهای از کنار رودخانه که در آن کشت میشود، کشاورزان جوی کشیدهاند و با آب جوبی که از رودخانه انشعاب دادهاند، برنج میکارند و همین شیئه آبیاری آب نسبتا زیادی را مصرف میکند با این حال سال گذشته در رودخانه پمپ وجود داشت، اما سیل باعث نابود پمپها شد و دیگر کسی هم به فکر گذاشتن پمپ نیفتاد.
زمینهای کشاورزی سوق و اطراف آن معمولا بین ۶ یا ۷ هزار متر است و کشاورزی در آنها سود چندانی ندارد و اگر هم داشته باشد کشاورزان با مسائل دیگری درگیر هستند. برای مثال امسال ملخ تا نزدیک سوق آمد. همین ملخ اگر سال آینده به خود سوق برسد، هزینههای زیادی را متوجه کشاورزان اینجا میکند که از بیمه هم خبر و اطلاعی ندارند با این حال وضعیت باغداری از کشاورز هم بدتر است و به نظر من همه اینها یک علت دارد که زراعت و باغداری و دامپروری در شهرستان کهگیلویه هنوز به روش سنتی است.
اگر آب به اندازه در اختیار کشاورزان این منطقه بود و امکاناتی برای کشت مکانیزه و فرآوری محصولات آنان نیز وجود داشت، کشاورزی توسعه بیشتری پیدا میکرد مثلا اگر کارخانهای در شهر سوق یا شهرهای اطراف بود که محصولات کشاورزان را بستهبندی یا فرآوری میکرد، میتوانست به سودآوری محصولات کشاورزان این منطقه کمک بیشتری کند.
این یکی از معضلات کشور است و از دست ما هم خارج است، از دست خیلی بزرگتر از ما هم خارج است، اما باید مشخص شود که هر کس چه میزان زمین کشاورزی دارد و املاکش چقدر است مثلا در کشورهای دیگر مشخص است یعنی اگر ملاکی مرد، دولت اجازه نمیدهد زمین خود را تقسیم کند.
* به نظر شما راهحل اینکه مسیر هموار شود تا نسل شما هم بتواند کشاورزی کند چیست؟– هم کشاورزی و هم دامداری باید صنعتی باشد که الان اینگونه نیست و سنتی است. البته همان سنتی هم سود کمی دارد. به ویژه دامداری سنتی سود خود را دارد هرچند که ما از بازار هدفی مثل تهران خیلی دور هستیم و استانهای “لرنشین” نیز در اطراف خود تولید دام دارند و نیاز خود را از روستاهای اطرافشان تامین میکنند، اما با این حال میتوانیم بازارهایی در شیراز، اصفهان یا دیگر شهرها برای دامی که تولید میکنیم پیدا کنیم.
در شهر ما اجازه نمیدهند کسی دامداری داشته باشد و باید از حوزه شهر بیرون بروند، اما کسی نمیتواند این کار را کند، چون امکاناتی از قبیل مدرسه و بیمارستان که در شهر سوق هست در روستاهای اطراف نیست و مردم ترجیح میدهند در شهر بمانند و کار دیگری کنند در حالی که دامداری یکی از ظرفیتهای اینجاست.
من به راه اندازی هر کسبوکاری اعم از مبلسازی و نجاری و … که فکر کردم، نتیجه گرفتم که باید سالها هزینه کنم تا یک کارگاه راه بیندازم، اما نمیتوانم مانند کسی که در کرج یا تهران کارگاه دارد و به بازارهای هدفش نزدیک است فروش داشته باشم، اما اگر امکانات باشد میتوان اینجا دامداریهای بزرگی راه انداخت.
* به نظر شما با شرایطی که امروز هست میتوان یک کشاورزی رو به رشد راهاندازی کرد و در این میان چه موانعی هست؟– چرا قطعا میشود و اصلا نشد ندارد، اما پدران ما بیشتر اطلاعاتی که دارند تجربی بوده و در نتیجه فکر میکنند علم بیشتری هم دارند در نتیجه با اینکه ما هم کشاورز شویم مخالفت میکنند در حالی که نمیدانند کشاورزی دیگر علمی جدید است و خطرپذیری را پایینتر میآورد، اما حداقل برای خود من که بارها به خانواده پیشنهاد دادم پدرم موافق نیست و میگوید بهتر است بروم در همان رشتهای که درس خواندم مشغول کار بهتری شوم و آمدن به کار کشاورزی از نظر آنها به صرفه نیست، چون بارها در این کار شکست خوردند.
من علاقه بسیاری دارم تا کشاورزی کنم و حتی یکی از اقوام ما که در حال تاسیس دامداری است از من کمک میگیرد و من برای او تحقیق میکنم، اما با این وجود، خانوادهام مانع شدند، چون فکر میکنند چوپانی و دهقانی، شانی ندارد و سوق هم شهری است که تحصیلات دانشگاهی در آن معیار تشخیص خوب و بد است و مردم فکر میکنند که تحصیلات، تنها راه موفقیت است با اینحال من هنوز بیخیال دامپروری یا کشاورزی نشدهام.
مردم اینجا تلاش میکنند و درس میخوانند و متاسفانه با غرور نسبت به کشاورزی برخورد میکنند و البته یک زمانی سوددهی نداشت چرا که وقتی یک مریضی میآمد، یک چهارم دامها را از بین میبرد، اما الان امکانات بهتر شده است، ولی همچنان این تفکر باقی مانده که چوپانی در شان ما نیست.
* آیا جوانان بخش سوق، سرمایه لازم برای راهاندازی یک دامداری یا زمین کشاورزی یا باغ را دارند؟– بخشی از اینکه خانواده به من اجازه وارد شدن به کشاورزی را نمیدهند به خاطر بحث سرمایه است. البته سرمایه هست و اینطور نیست که هیچ سرمایهای نباشد. به هرحال وامهایی میدهند، اما باید یکسری وثیقه سنگین هم بگذاریم. به طور مثال کسی خانه یک و نیم میلیاردی خود را وثیقه گذاشت تا یک وام ۵ میلیاردی بگیرد، اما با این وجود فکر نمیکنم برای ما هم چیزی نباشد.
کشاورزی سنتی واقعا دردسر دارد و کشاورزی منطقه ما هنوز سنتی است و شاید پدران ما به همین علت اجازه نمیدهند که کشاورز شویم. برای مثال در این منطقه اینگونه است که یک سال زمینهای “پسپر” یا پشت پرتگاه را میکارند و سال بعد “پیشپر” یا جلوی پرتگاه را، در نتیجه دامدارها مجبورند هر سال از یک منطقه به منطقه دیگر بروند و این زندگی را سخت میکند. آدم اگر یکجا باشد میتواند آنجا را آباد کند، ولی جابهجایی چنین امکانی را برای آدم دائم فراهم نمیآورد. دامداران اینجا وقتی به زمینهای “پسپر” میروند برق ندارند و گوسفندانشان گرم میشوند و مجبورند گله را به رودخانه ببرند تا بلکه حیوان کمی خنکتر شود.
* راه صنعتی شدن کشاورزی سوق چیست؟– وزارت جهاد کشاورزی میتواند امکان صنعتی شدن کشاورزی و دامپروری در اینجا را فراهم کند تا اقبال به این مشاغل نیز بیشتر شود. زمانی فعالیت این وزارتخانه خیلی بهتر بود. ولی اطلاعات هم آنقدر نیست با این وجود کاری که انجام دادند و گندم کوهدشت را جا انداختند که سوددهی اش بهتر بود و امسال همه دیدند این خیلی بهتر بود و اطلاعات خیلی کم است و سن هم زیاد است یعنی یک سال به ما گفتند کلزا بکارید و ما آن سال ورشکست شدیم و فقط توانستیم علوفه کلزا را بفروشیم.