رویداد۲۴ انتشار چند توئیت مرتبط به هم از سوی دونالد ترامپ، پیرامون خروج نیروهای آمریکایی از سوریه و متعاقبا اعلام رجب طیب اردوغان مبنی بر نزدیک شدن حمله به شمال سوریه، طی دور روز اخیر به ترند اصلی رسانههای جهانی تبدیل شده است. وقوع جنگی جدید در قلب خاورمیانه که در یک طرف آن ارتش ترکیه قرار دارد و در طرف دیگر، کردهای سوریه، در محافل رسانهای و سیاسی، واکنشهای زیادی را به همراه داشته است.
کردها و بخش اعظم شخصیتهای سیاسی و رسانهای آمریکا، تصمیم ترامپ در چراغ سبز نشان دادن به اردوغان برای حمله به مناطق شمال سوریه را خنجر از پشت زدن به متحدان آمریکا در جنگ با داعش ارزیابی میکنند. خیانت آمریکا به کردهای سوریه، در شرایطی اتفاق میافتد که واشنگتن از ابتدای سال ۲۰۱۴ تا کنون، رزمندگان کرد را در مقام پیاده نظام خود در تحولات میدانی سوریه بهکار گرفته است. همچنین در چند وقت اخیر، دولت ترکیه و اردوغان با جدیت تمام بحث ایجاد منطقه امن در عمق ۳۰ کیلومتر و طول ۴۸۰ کیلومتر را با جدیت مطرح کرده و با آمریکا نیز مذاکراتی را داشتهاند.
در این میان، مهمترین مساله این است که آینده کردهای سوریه چه میشود و این متحدان غرب در جنگ با داعش، چه سرانجامی خواهند داشت؟ فارغ از قضاوت پیرامون اینکه آیا آنگونه که ترکیه ادعا میکند کردهای سوریه تروریست و وابسته به حزب کارگران کردستان (PKK) هستند یا خیر، مساله مهم این است که کردهای سوریه در مواجه با وضعیت کنونی چه گزینه و انتخابهایی را پیشرو دارند؟
کردهای سوریه و پرتاب شدن به کانون تحولات سوریه بعد از ۲۰۱۱
در سالهای قبل از ۲۰۱۱ کم نام نشانترین کردها در سطح منطقه، کردهای سوریه با قریب به دو میلیون جمعیت بودند که حتی طی دههها از سوی حکومت مرکزی سوریه به عنوان شهروند محسوب نمیشدند و قریب به ۴۰۰ تا ۵۰۰ هزار نفر از آنها حتی فاقد شناسنامه بودند. با این وجود، آغاز بحران سوریه در سال ۲۰۱۱ و خلاء قدرت به وجود آمده در نتیجه آن، فرصتی تاریخی و بیسابقه را برای کردهای سوریه رقم زد. در واقع، کردهای سوریه تحت رهبری حزب اتحاد دموکراتیک (PYD) شاخه سوری حزب کارگران کردستان (PKK) با اعلام سیستم کنفدرالیسم دموکراتیک، تلاش کردند از خلاء قدرت موجود استفاده کنند و در قالب سه کانتون بر شمال سوریه اعمال حکومت نمایند. منطقه موردنظر کردها در قالب نظام کانتونی در صورت الحاق تمامی بخشهای آن به یکدیگر از روستای عین دیوار که در محدوده شهر دیرک که یکی از شهرهای استان حسکه است، شروع میشد و همجوار با مرزهای ترکیه به سمت غرب در ناحیه اسکندرون خاتمه پیدا میکرد.
در این میان، کردها برای رسمیت بخشیدن به سیستم خودمختاری دموکراتیک و نظام کانتونی موردنظر خود به صورت رسمی در ۲۲ زانویه ۲۰۱۴ اولین کانتون خود را در جزیره تاسیس کردند. همچنین، در ۲۷ ژانویه ۲۰۱۴، کانتون کوبانی و در ۲۹ ژانویه ۲۰۱۴ کانتون عفرین ایجاد شدند. سیستم ریاست مشترک برای کانتونها در نظر گرفته شد و هیات وزرای ۲۲ نفره برای اداره هر کانتون مدنظر قرار گرفت. در ادامه در ماه مارس ۲۰۱۶، پس از دعوت نشدن کردها به مذاکرات صلح سوریه در کنفرانس ژنو ۳، در ۱۷ مارس ۲۰۱۶، «فدراسیون روژاوا در شمال سوریه» با حضور ۲۰۰ نفر از اعضای کرد، عرب، ترکمن، آشوری و... کانتونهای سهگانه و با انتخاب هیات رئیسهای ۳۱ نفره از میان این اعضاء، اعلام شد. در ادامه این روند رو به رشد، در ۱۷ اکتبر ۲۰۱۷ مهمترین پیروزی نیروهای دموکراتیک سوریه در رقه پایتخت داعش رقم خورد. در واقع، کردهای سوریه در مقام متحد آمریکا در شمال و شرق سوریه پیشرویهای قابل توجهی داشتند.
در میانه این پیروزیها، اولین شوک بزرگ به کردها در ۲۰ ژانویه ۲۰۱۸ وارد شد که ارتش ترکیه به همراه شبهنظامیان تحت حمایت خود در قالب عملیات «شاخه زیتون» حمله به کانتون عفرین را آغاز کرد و پس از ۵۸ روز مقاومت کردهای سوریه در ۱۸ مارس موفق به اشغال این منطقه شد. در ادامه نیز توسعهطلبی اردوغان به غرب فرات و کانتون عفرین مختوم نشد، بلکه طی بیش از یک سال گذشته آنکارا تلاش زیادی برای ایجاد منطقه امن و حمله به شرق فرات انجام داد.
اردوغان در سودای توسعه ارضی و تغییر دموگرافی شمال سوریه
در وضعیت کنونی که ساعت صفر حمله نظامی ترکیه به شمال سوریه و مناطق تحت کنترل نیروهای دموکراتیک سوریه، نزدیک شده، انگیزههای دولت ترکیه و شخص رجب طیب اردوغان در مقام متغیری مهم باید مورد توجه قرار گیرد. رونمایی اردوغان از نقشهراه خود در سخنرانی سالانه خود در مجمع عمومی سازمان ملل، برای ایجاد منطقه امن در شمال سوریه با بودجهای ۲۷ میلیارد دلاری نشان داد که او در سودای کشورگشایی و توسعه ارضی است.
در نقشه راه اردوغان، که مشابه شهرکسازی اسرائیل در سرزمین فلسطینیها، ایجاد ۱۰ شهر و ۱۳۴ روستا در نظر گرفته شده و مهمتر از آن بازگشت ۲ میلیون آواره سوری به این مناطق است که عملا میتواند به معنای تغییر دموگرافی منطقه باشد. از یک سو، در حمله احتمالی ترکیه به مناطق تحت کنترل نیروهای دموکراتیک سوریه احتمالا حدود یک تا یک و نیم میلیون شهروند کرد و عرب آواره مرزهای اقلیم کردستان و نواحی جنوب سوریه خواهند شد. از سوی دیگر، اسکان ۲ میلیون آواره عرب، به معنای تغییر بافتار قومی و جمعیتی منطقه خواهد بود که با تعیین شهردار و مسولان حکومتی از سوی ترکیه میتوان به مرور زمان به واقعیتی برای تثبیت انگیزه توسعه مرزهای ترکیه در سوریه تبدیل شود.
کردهای سوریه در میانه انتخاب بازگشت به سوی دمشق و سپردن خود به سرنوشت جنگی نابرابر
در وضعیت کنونی اگر رخدادی عجیب همانند تغییر مواضع یکباره دونالد ترامپ رخ ندهد، کردهای سوریه باید بزرگترین تصمیم تاریخ حیات سیاسی خود را اتخاذ کند. در سناریوی اول، در دسترسترین انتخاب برای آنها این است که با امکان و تجهیزات نظامی که در اختیار دارند، با در نظر گرفتن احتمالات خوشایند آینده، مسیر مقاومت همهجانبه و جنگ فراگیر با ارتش ترکیه و نیروهای تحتالحمایتاش در سوریه را در پیش بگیرند. در ارتباط با این سناریو چند نکته قابل توجه است.
۱- در صورت مقاومت کردها به مدت چند ماه و وقوع فجایع انسانی در مناطق شمال سوریه، امکان مداخله شورای امنیت و حتی چرخش مواضع دونالد ترامپ، در حمایت از کردها محتمل بهنظر میرسد.
۲- جنگ ارتش ترکیه با کردهای سوریه از حیث تعداد نیرو و توانمندی تجهیزات نابرابر و به عبارتی قابل قیاس نیست. ترکیه دومین ارتش بزرگ ناتو و یکی از قدرتمندترین ارتشهای جهان را در اختیار دارد؛ در شرایطی که کردها، فاقد توپخانه سنگین و تجهیزات مناسب برای دفاع از خود در برابر هجوم ارتش ترک هستند.
۳- درگیری نظامی میان کردها با ترکیه، به احتمال زیاد فراگیر خواهد بود و آنکارا در پی پیروزی سریع و ضربتی خواهد بود؛ ژیرا طولانی شدن جنگ میتواند باعث توقف حمله ترکیه در میانه راه شود.
با نظر به ملاحظات کنونی، سناریوی دومی برای کردها قابل طرح میباشد که آن هم توافق سریع با دمشق و بازگرداندن حاکمیت حکومت مرکزی به مناطق تحت کنترل کردهای سوریه است. در صورت بازگشت نیروهای ارتش سوریه و همکاری همهجانبه کردها با حکومت بشار اسد، روسیه نیز به عنوان متحد دمشق وارد معادله خواهد شد و در چنین حالتی از یک سو حکومت مرکزی سوریه، به هدف خود در بازگشت حاکمیت به شمال و شرق سوریه موفق خواهد شد و از سوی دیگر، کردها از تهدید موجودیت خود ممانعت خواهند کرد.
واقعیت این است که در موقعیت کنونی برای کردهای سوریه تنها مساله شکست در یک جنگ نابرابر موضوعیت ندارد، بلکه موجودیت و بقای آنها در سرزمین خود در معرض تهدید قرار خواهد گرفت. نماد بارز این امر را میتوان در روند تغییرات دموگرافی ایجاد شده در شهر عفرین مشاهده کرد و دولت ترکیه بعد از تصرف عفرین ساختار جمعیتی شهر را با اسکان مهاجران تغییر و کوچاندن اجباری کردها را در پیش گرفته است. در میانه بحران سوریه نیز به نهاد ناظر و نه قدرتی وجود ندارد که از تکرار چنین تغییراتی ممانعت به عمل آورد؛ در نتیجه، تصرف شرق فرات از سوی ترکیه به معنای تغییر دموگرافی و کوچاندن اجباری کردها نیز خواهد بود.
در صورت بازگشت کردهای سوریه به محور دمشق- مسکو-تهران، بزرگترین بُرد آنها حفظ موجودیت و مشارکت احتمالی در ساختار سیاسی سوریه آینده خواهد بود. بنابراین، کردهای سوریه قبل از آنکه درنگ شود و ناقوس جنگ به سرعت به صدا درآید، یا باید تصمیم بگیرند خود را به دستان سرنوشت بسپارند و وارد جنگ بودن یا نبودن شوند یا اینکه در راهبردی منطقیتر، آغوش خود را بر روی حکومت مرکزی بگشایند. فارغ از این مساله، تداوم حکومت در چند استان سوریه، نهایتا باید با هدفی خاص انجام گیرد و سرانجامی داشته باشد. حضور در کنار آمریکا و محکوم کردن سرنوشت خود به رئیسجمهوری جمهوری فاقد ثبات روانی در واشنگتن، نمیتواند آینده و فرجامی برای کردهای سوریه داشته باشد.