رویداد۲۴ رسول و همسرش پس از قتل محمد با گذاشتن یادداشتی جهت فریب پلیس در شناسایی قاتل با خودروی آریزوی مقتول فرار کردند.
هیچ تناسبی نه از نظر قیافه و تیپ و نه وضعیت اقتصادی بینشان نبود «رسول» کارگر بود و رفیق گرمابه و گلستانش صاحب کاری بود که بنگاه معاملات املاک داشت، با این حال ۴ سال وقت و بی وقت به خانه رسول در بولوار توس میآمد و دختر ۹ ساله اش او را عمو صدا میزد.
«محمد» (مقتول) با اینکه خود خانواده داشت، اما همیشه تنها به خانه این زوج جوان که پاتوقش بود میرفت و در آخرین مراجعه اش، منزل آنها به قتلگاه و رسول هم به قاتل او تبدیل شد. در این گزارش آمده است که رسول و همسرش پس از قتل محمد با گذاشتن یادداشتی جهت فریب پلیس در شناسایی قاتل با خودروی آریزوی مقتول به فریمان فرار میکنند که در جاده با مشکوک شدن پلیس به خاطر وجود اسلحه در خودرو دستگیر میشوند و با سؤالات مأموران پلیس دچار تناقض گویی شده و به قتل محمد در منزل شخصی شان اعتراف میکنند.
مسائل اخلاقی، انگیزه اصلی قتلبازپرس ویژه قتل عمد دادسرای عمومی و انقلاب مشهد بعد از بازجویی از متهمان این پرونده مسائل اخلاقی را انگیزه اصلی قتل دانست. در جلسات بازجویی رسول به قاضی علی اکبر احمدی نژاد گفت که «به دلیل اعتمادم به محمد او را به خانه ام راه میدادم و با هم پای بساط مواد مخدر مینشستیم، اما بعد از مدتی به ارتباط بین همسرم با محمد مشکوک شدم تا اینکه شبی در حالی که مواد مصرف کرده بودیم موضوع ارتباط او را با همسرم مطرح کردم. این موضوع باعث درگیری من و محمد شد و در حالی که عصبانی بودم با میل باستانی ضرباتی به سرش زدم و او را نقش بر زمین کردم.»
طبق گفته احمدی نژاد متهمان این پرونده هر دو بعد از طلاق از همسر اولشان با یکدیگر ازدواج کرده اند و با اینکه یک دختر ۹ ساله دارند ازدواجشان به طور رسمی در محضر ثبت نشده و این نشان دهنده این است که پایههای زندگی شان براساس قاعده و قانونی نبوده و با کوچکترین مشکلات دچار لغزش شده است.
این مقام قضائی درباره مشارکت داشتن همسر رسول در قتل محمد گفت: متهم در اظهاراتش ادعا کرده که زنش در قتل شرکت نداشته، اما به خاطر حضور در صحنه جنایت و همکاری در سرقت اموال مقتول و فرار به طور موقت در بازداشت به سر میبرد و برای بررسی پرونده به عنوان مشارکت در قتل دستگیر شده است.
بازپرس ویژه قتل عمد دادسرای عمومی و انقلاب مشهد معتقد است که اگر دو نفر با یکدیگر دوست هستند نیاز نیست رفت و آمدهای آنها به خانه و خانواده ختم شود و در واقع لازم است که حریمها و حرمتها رعایت و حد و مرزهای ارتباطی حفظ شود به خصوص اگر وضعیت خانوادگی شخص متزلزل است صلاح نیست آن شخص را وارد زندگی خود کنیم به این خاطر که مفسده ایجاد میکند.
مشخص نبودن حد و مرزهای یک خانوادهتکتم کاظمینی، روان شناس بالینی و روان درمانگر مشهدی معتقد است که به دلیل محکم نبودن شالوده و بنیان این خانواده و بی تعهدیهای بینرسول و همسرش باعث شده تا یک فرد غریبه وارد زندگی شان شود و در نهایت جنایتی به وجود آید.
به گفته کاظمینی یک گریز روانی موجب شده تا این زوج جوان در قبال یکدیگر تعهدی نداشته باشند و ازدواجشان را به طور رسمی ثبت نکنند. از این رو هویت زن و مرد در قبال یکدیگر مبهم است و زمانی که مرزهای یک خانواده مشخص و تعریف نشود نمیتوانند برای ورود و خروج افراد غریبه نیز مرزی مشخص کنند.
این روان شناس بالینی وجود نیازهای روانی برآورده نشده این خانواده را از عواملی دانست که منجر به رفت و آمد یک فرد غریبه به زندگی شان شده که به لحاظ اقتصادی هم متمکن بوده است تا این فرد خواستههای آنها را برطرف سازد.
کاظمینی با بیان اینکه اعتماد تا حدی قابل قبول است گفت: اینکه یک شخص در یک زندگی به جهت موقعیت خاصی که دارد ارزشمند است، نباید منجر شود تا به او اعتماد بیش از حد کرد و گذاشت تا به مرزهای زندگی خصوصیمان نزدیک شود. این ارتباطات بیش از حد و ورود به زندگی خصوصی ممکن است به زندگی شخصی و خانوادگی و مسائل کاری افراد لطمه بزند.
این روان درمانگر اعتماد بیش از حد به دیگران را به نحوی، خود را در معرض ناامنی قرار دادن، دانست.
ورود غریبهها ممنوعرمضان علی قادری، مددکار اجتماعی این احتمال را میدهد که دلیل پناه آوردن محمد به خانواده رسول به خاطر مشکلاتی دانست که در زندگی خانوادگی خود داشته و حل نشده است.
او معتقد است وقتی یک رابطه که تعریفی برایش نشده و جایگاه آن مشخص نیست زیاد شود منجر به از بین رفتن روابط خصوصی شده و چهارچوبها و هنجارهای اجتماعی شکسته میشود و در واقع بیشتر شدن روابط نمیتواند حد و مرزها را بر دارد.
به گفته قادری اینکه این زوج جوان یک فرد غریبه را وارد زندگی شخصی خود کرده اند، این احتمال را قوت میبخشد که هدف مشخصی داشته و آن بهره بردن از سود اقتصادی بوده است. از طرفی این فرد نیز برای فرار از تنهایی خودش و محلی امن برای مصرف مواد مخدر به منزل آنها رفت و آمد میکرده است.
این مددکار اجتماعی توصیه کرد که افراد جامعه حد و مرزها را در ارتباطاتشان تعریف و از اعتماد بیش از حد به دیگران خود داری کنند، زیرا ورود بیش از حد افراد به خانواده و حریم خصوصی ممکن است به انحراف اخلاقی و در نهایت جنایت ختم شود.
او بر این باور است که هرکس باید خودش میزان ارتباطاتش را تعریف کند و با توجه به مقدار اعتمادی که به شخصی دارد با آن فرد ارتباطات خانوادگی داشته باشد و اگر این شناخت و اعتماد وجود ندارد نباید اجازه ورود افراد را به زندگی شخصی خود دهد.