صفحه نخست

سیاسی

جامعه و فرهنگ

اقتصادی

ورزشی

گوناگون

عکس

تاریخ

فیلم

صفحات داخلی

شنبه ۱۲ آذر ۱۴۰۱ - 2022 December 03
کد خبر: ۱۹۳۰۶۹
تاریخ انتشار: ۱۴:۱۸ - ۰۹ آبان ۱۳۹۸
تعداد نظرات: ۶ نظر
رویداد۲۴ بررسی کرد؛

بازگشت به ارتجاع مردسالارانه/ چرا حشمت فردوس سریال ستایش برای ایرانی‌ها جذابیت دارد؟

سریال ستایش، سریالی با مضمون‌های کاملا سنت‌گرایانه و پدر سالار بود که نگاه عقب افتاده‌ای به اتفاقات مدرن جامعه داشت. حشمت فردوس همچون اسدالله خان پدر سالار نماد مرد سنتی است که همه چیز باید زیر نفوذ او باشد تا تعادل در جامعه برقرار باشد. با این تفسیر ضد زن، یکی از عجیب‌ترین اتفاق‌ها استقبال بینندگان از این سریال بسیار بود.
رویداد۲۴ مازیار وکیلی: آخرین قسمت سریال ستایش سه پخش شد. این سریال مخاطبان بسیاری داشت و با اینکه نگاهی کاملا ضد زن و مرتجعانه داشت، مورد استقبال شدید بینندگان قرار گرفت. اما این سریال چه داشت که اینقدر مورد توجه بود و از چه الگوی آشنایی پیروی می‌کرد که تا این حد برای مخاطبان آشنا بود.
 
یک)
بیست و چهار سال پیش سریالی از تلویزیون ایران پخش که به سرعت محبوب و فراگیر شد؛ سریالی بنام «پدر سالار» با محوریت پیرمردی سنتی بنام اسدالله که پنج فرزند داشت. اسدالله خان پنج پسرش را داماد کرد  و برای آن‌ها تاکسی خرید تا کار کنند، نظمی سنتی و آهنین در خانه برپا کرد و از چنان صلابتی برخوردار بود که هیچکس توانایی مخالفت با او را نداشت. تا این‌که زری عروس کوچک اسدالله خان علیه سنت پدر سالارانه‌ای که او برپا کرده بر آشفت و قواعد زندگی خانوادگی همه از جمله اسدالله خان را به هم ریخت.
 
پدر سالار از الگوی سنتی ملودرام برای تعریف قصه‌اش استفاده می‌کرد. الگویی که ذهن تنبل تماشاگر ایرانی خو گرفته به سنت‌های پاورقی‌نویسی را به راحتی در خدمت می‌گرفت تا به وسیله آن داستان خانوادگی خود را تعریف کند.
 
رویکرد کابر خواجویی کارگردان اما رویکرد قابل قبول و باورپذیری بود. در پایان سریال با اینکه حرمت پدر سالار به عنوان بزرگ فامیل حفظ می‌شود، اما رئیس یا همان اسدالله میرزا در رفتار‌های گذشته خودش تجدید نظر می‌کند و تصمیم می‌گیرد برای هر یک از فرزندان خود آپارتمانی تهیه کند تا آن‌ها زندگی مستقلی (البته زیر سایه رئیس قبیله) را تجربه کنند.
 
خواجویی در پایان این سریال به این نتیجه می‌رسد که سنت اگر می‌خواهد میان نسل جدید احترامی داشته باشد باید از خود انعطاف نشان دهد و به خواسته‌های آنان توجه کند. هر چند خواجویی هم در نهایت سنت را تقدیس می‌کند و از اسدالله خان پدری دلسوز می‌سازد که هر کاری می‌کند (درست یا غلط) برای خیر و سعادت فرزندان است، اما حداقل انعطافی هم از خود نشان می‌دهد و با نرمش در برابر تغییرات نسلی (که نماینده آن آذر عروس کوچک خانواده است) جایگاه خود را به عنوان سالار و رئیس و بزرگ قبیله حفظ می‌کند.
 
الگوی سریال‌ها و فیلم‌هایی با مضمون پدرسالاری، سال‌ها است که در محصولات نمایشی ایرانی استفاده می‌شود. کارگردانان ایرانی همیشه در ساخت سریال و فیلم طرف سنت ایستاده‌اند و در نهایت پیشنهادشان حفظ سنت (اسدالله خان) با دادن حداقل امتیاز به نسل جدید (آذر) است. در تمام این سریال‌ها این سنت است که به نسل جدید لطف می‌کند و امتیاز می‌دهد. به معنای مشخص این نسل جدید است که در برابر نرمش سنت کُرنش می‌کند و با اندکی امتیاز زیر سایه سنت به زندگی آرام خود ادامه می‌دهد.
 
پدرسالار سازی، اما بعد از این سریال تمام نشد. همانطور که ملودرام به عنوان یک الگوی داستان‌گویی همچنان به حیات خود ادامه می‌دهد. سال‌ها بعد اسدالله خان در قامت قهرمان دیگری بازسازی شد و آن کسی نیست جز حشمت فردوس شخصیت اصلی سریال ستایش.
 
 

حشمت فردوس؛ ادامه اسدالله خان پدر سالار

 

دو)
حشمت فردوس همان اسدالله خان است. با همان شکل و شمایل و با گفتاری چاله میدانی و لات منشانه. در بازار تره بار صاحب غرفه است. مثل یک پدر سالار خانواده را اداره می‌کند. منابع را در اختیار می‌گیرد و به فرزندان خود می‌دهد. او هم وقتی با شورش فرزند خود مواجه می‌شود، با تمام وجود به دنبال او می‌رود تا نظم قبیله به هم نخورد.
 
حشمت فردوس در سری اول موفق نمی‌شود. در سری دوم همه چیز را از دست می‌دهد و در سری سوم تمام چیز‌های از دست رفته را باز پس می‌گیرد. در یک مدار بسته همه چیز از سنت آغاز و به سنت ختم می‌شود. کافیست به دو گانه‌ای که نویسنده و کارگردان از شخصیت‌های زن اصلی خود ساخته‌اند توجه کنیم تا متوجه این نگاه سنت گرایانه شویم.
 
ستایش زنی است با ظاهر و خلقیات سنتی. چادر می‌پوشد، مثل یک مادر به پای بچه‌های خود می‌ماند و آن‌ها را بزرگ می‌کند و نهایتِ شورشی که علیه پدر زن خود انجام می‌دهد این است که برای بار دوم ازدواج می‌کند.
 
در نقطه مقابل پری سیما را داریم. زنی با ظاهر امروزی، مستقل و قدرتمند که خود شیطان است. از هیچ کار بدی ابا ندارد و با اعمال خود پدر را به چالش می‌کشد. حق حشمت فردوس را می‌خورد و به زمین گرمش می‌زند. اما در نهایت در برابر مظاهر سنت تاب مقاومت ندارد و از بین می‌رود تا تعادل به زندگی افراد خانواده برگردد. این فرمول نشان می‌دهد ستایش حتی از پدرسالار هم مرتجعانه‌تر است.
 
شخصیت منفی آن زنی است امروزی که از هیچ کار خلافی برای رسیدن به هدف رویگردان نیست. نویسنده و کارگردان آشکار این مسئله را فریاد می‌زنند که زن مدرن، زنی که خواهان این است که خودش سرنوشتش را در دست گیرد خطر دارد. شر است و فتنه. برای اینکه آرامش به کانون زندگی سنتی ستایش و حشمت فردوس برگردد باید بمیرد و حذف شود. از طرف دیگر و بر خلاف پدرسالا سازندگان ستایش همه حق را به سنت (حشمت فردوس و ستایش) می‌دهند.
 
سازندگان می‌خواهند بگویند همه چیز حتی نظم بازار و کسب و کار اقتصادی زمانی بر مدار آرامش حرکت می‌کند که در دستان سنت قرار بگیرد.
 
اگر ستایش یک با شورش طاهر نشان می‌داد که نسل‌های جدید ممکن است علیه پدرسالاری قیام کنند در ستایش سه عادی شدن همه چیز را به بازگشت سنت و حذف زن مدرن موکول می‌کند. این نگاه بسیار مرتجعانه‌تر از نگاه خواجویی در پدر سالار است. اینجا انعطافی هم در کار نیست. نویسنده و کارگردان پیشنهاد حذف می‌دهند. زن مدرن باید برای بقای سنت و حفظ آرامش حذف شود، که می‌شود.
بیشتر بخوانید: ظهور سلبریتی‌های بی‌هنر در بستر سیاست‌زدایی از جامعه/ لبخند وحشتناک مجری تلویزیون!
 
سه)
سوال مهم و اساسی این است که چرا تماشاگر ایرانی هم‌چنان به این داستان‌ها توجه نشان می‌دهد و آن‌ها را دوست دارد؟ جامعه ایران در عصر مدرن نتوانسته جایگاهی را که جوامع غربی به آن دست پیدا کرده‌اند را پیدا کند. به همین خاطر در واکنشی عجیب برای رسیدن به آرامش به گذشته‌های دور و سنت‌ها پناه می‌برد تا از عوارض مدرنیته در امان باشد.
 
نگاه نوستالژیک ایرانیان به سنت (از کوروش کبیر در تاریخ تا مبتذل‌ترین وجه امروزی آن یعنی حشمت فردوس) به خاطر عقب ماندن جامعه ایرانی از قافله مدرنیته است. ایرانیان هنوز نتوانسته‌اند از سنت‌های خود دل بکنند و با این‌که ظواهر مدرنیته و تکنولوژی را پذیرفته‌اند هنوز خواهان زیست سنتی در دل قوانین سنتی هستند. هنوز حتی فحش‌ها و کنایه‌های آنها سنتی و ضد زن است (خاله زنکی/ از زن کمترم اگرم/ مرد نان آور خانه است و ...)
 
جامعه ایران از منظر وبری تماماً جامعه‌ای پاتریمونیال و پدر میراثی است. پس عجیب نیست که قهرمانان سریال‌های عامه پسند چنین سرزمینی هم حشمت فردوس و اسدالله خان باشند. قهرمانانی که از دل سنت‌های پدرمیراثی بیرون می‌آیند و خوبی و بدی آدم‌ها در میزان وفاداری‌شان به آن‌ها و قوانینی که وضع کرده‌اند سنجیده می‌شود.
 
داریوش ارجمند در مصاحبه‌ای عنوان کرده بود خوشحال است در سریالی بازی کرده که ایرانی است. این حرف ارجمند به عنوان (بازیگر نقش حشمت فردوس) همان نگاه حشمت فردوس را دنبال می‌کند. ایران به عنوان کشوری پاتریمونیال، سلطانی و پدرمیراثی. اگر چنین مختصاتی را برای جامعه ایران قائل شویم ستایش هم ایرانی است. اما ایران امروز جامعه‌ای متضاد است که حداقل بخشی از مردم آن می‌کوشند به سنت‌های پدرسالارانه نه بگویند و مدرن زندگی کنند. برای چنین جامعه‌ای سریالی با مختصات ستایش یک پسرفت کامل است که ارتجاع را ترویج می‌کند و نمی‌توان کتمان کرد که به بخش عظیمی از جامعه ایران هنوز دلبسته چنین نگاه پدرسالارانه‌ای هستند.
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۶
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
سلام
۱۴:۴۸ - ۱۴۰۱/۰۴/۱۹
سلام . عزیز مدرنیته خیلی وقته که در غرب مرده و حتی پست مدرنیته هم دیگه وجود نداره
اما اگه منظورت از مدرنیته یک چیز جدیده که باید بگم عزیزم خود غربیها اینگونه با تعصب نسبت به مکاتبشون صحبت نمی کنند که شما با این قیافه ی حق به جانبانه داری صحبت می کنی ، علوم انسانی مانند علوم ریاضی نیست که صد در صد درست باشه اینها علومیست که انسان ساخته و انسان هم خواه ناخواه اشتباه میکنه و ثانیا تعریفی که از انسان می شود موجب می شود که بعضی از علوم انسانیه ما هم فرق کند مثلا انسانی که سازتر تعریف میکند با انسانی که مارکس تعریف میکند تفاوت دارند و ایدئولوژیهای آنها هم فرق دارند انسانی هم که انسان تعریف میکند و ابعاد او را می گوید فرق دارد و همچنین تفاوت در معرفت شناسیه آنها .
اگه یه قومی در علوم پزشکی و مهندسی و.. پیشرفت کردند (که ریشه ی علوم آنها از جهان اسلام بود )دلیل نمیشه مبهوت فرهنگ منحوط آنها بشویم . اصلا در جامعه شناسی مبحثی وجود داره به نام خود باختگیه فرهنگی و آن به این معناست که انسان مبهوت جامعه ی دیگه بشود و حالت خلاق و فعال خودش را در انتخاب فرهنگ دیگر از دست بدهد ؛مردسالاری مدلیست که اولا با فرهنگ ما و ثانیا در دین ما سفارش شده البته مردسالاری که در دین سفارش شده به معنای خشونت نیست به معنای مدیریته و منم نمیگم فیلم ستایش صد در صد اسلامیه و همه ی رفتارها اسلامیه ولی فیلمی خیلی خیلی خیلی خیلی زیبایی بود و امیدوارم از این فیلمها بیشتر ساخته شود
حسني. زنگان
۱۵:۵۹ - ۱۳۹۹/۱۱/۳۰
کدوم زن مدرنینه؟! کسی که با هزاران دوز و کلک مال و اموال پیرمردی رو تصاحب می کنه و دستور قتل همه رو صادر می کنه....
بهش می گن زن مدرنیته؟! حیف امثال حشمت فردوس ها رو با این گونه " آکله" ها مقایسه کرد
زیبا
۰۱:۳۲ - ۱۳۹۸/۰۹/۱۰
اگر خوب به سریال دقت کنیم اتفاقا به این میرسیم که سنتی هم خبلی خوب نیست مثلن همین پدر بزرگ تو قسمتهایی به اشتباهاتش اعتراف می ککند ومیگوید زندگی اش را باخته و یا در آخر فیلم بکم به اعتدال رفتاری میرسه و حرف خودشو بانظرات خانواده جمع میکنه بعد تصمیم میگیره
ناشناس
۲۱:۳۵ - ۱۳۹۸/۰۸/۰۹
کسی با پیشرفت مخالف نیست
لیکن مدرنیسم با نابودی تمام هنجارها جامعه را بسوی نابودی سوق می‌دهد
اگر در غرب هم دقت کنیم خانواده‌هایی در حفظ کانون خود موفق‌تر بوده‌اند که برخی هنجارهای سنتی خود را حفظ کرده‌اند
یک ضد ستایش
۱۶:۳۳ - ۱۳۹۸/۰۸/۰۹
احسنت...حرف دل مارو گفتین و بسیار زیبا تحلیل کردین...محبوبیت این فیلم با این همه ایراد و اشکال واقعا برای همه سوال هست...حتی کسانی که اون رو دنبال میکردن نمیدونستن از چه چیز این فیلم که حتی ظاهرش هم سنتی بود لذت میبردن...شما به لایه های پنهان مردم ایران توی این متن اشاره کردین...جدال همیشگی سنت و مدرنیته‌...که انگار امروز و در تلوزیون ما به خاطر سلیقه عده ای سنت پیروز میدان شده
ناشناس
۱۶:۲۳ - ۱۳۹۸/۰۸/۰۹
پدربزرگ منم خیلی پولدار و قوی هیکل و بزرگ جثه بود یک پدر سالار بسیار ئصبی که از همه برادران و خواهراش بزرگ بود و اونها رو از بچگی بزرگ کرده بود چون پدرشون مرده بود هیشکی حق نداش حرفی روی حرفش بزنه پسراش احنرام خاصی بهش میزاشنند خیلی مذهبی بود یه بار زن برادرشو با اجر زده بود بخاطر اینکه حمام بیرون رفنه بود مادر بزرگم حسابی ازش مینرسید درسنه ادم خوب و دلرحمی بود ولی خب من از اینجور اخلاقها اصلا خوشم نمیاد
نظرات شما
نام:
ایمیل:
نظر: