نشست سیاستهای دوستدار کودک
امروزه خانوادهها پرورش را فدای آموزش کرده و برای رساندن فرزندان خود به قلههای موفقیت، هزینههای زیادی را در قالب مدارس غیر دولتی، کلاسهای خصوصی، فوق برنامه، کنکور و ... متحمل میشوند؛ غافل از اینکه کودکان، بیش از هرچیز نیاز به کلاسهایی دارند که در آن درس زندگی یاد بگیرند.
رویداد۲۴ اهمیت و حیاتی بودن آموزش و پرورش کودکان، به عنوان حاملان اصلی برنامههای توسعه در آینده کشور بر کسی پوشیده نیست. سیاستگذاریها، طرحها، برنامهها و اقداماتی که در راستای آموزش کودکان به اجرا در میآید نقشی اساسی در رشد و شکلگیری شخصیت آنها و در نتیجه کیفیت و چگونی ایفای نقش اجتماعیشان دارد.
در همین راستا، دومین نشست تحلیلی، تخصصی سیاستگذاری کودک به «میزبانی کانون فعالان اجتماعی حزب اعتدال و توسعه» و با مجریگری «سمیرا فعلی» در «اندیشگاه فرهنگی» کتابخانه ملی برگزار شد. محور این نشست «پرورش، آموزش و آینده» کودکان بود.
بیشتر بخوانید:
همچون نشست قبلی تعداد قابل توجهی از فعالان و صاحبان نهادهای غیر دولتی و مدنی مرتبط با حوزهی آسیبهای اجتماعی، اعتیاد، کودکان کار و همچنین تعدادی از مددکاران اجماعی، روانشناسان و مشاوران خانواده، شرکت داشتند.
همچنین، «محمود عباسی»، معاون حقوق بشر و امور بینالملل وزارت دادگستری، «سید مالک حسینی»، رئیس سازمان مشارکتهای اجتماعی شهرداری تهران، «حبیبالله مسعودی فرد»، معاون امور اجتماعی سازمان بهزیستی کشور و «محمود تلخابی»، مدیر کارگروه تربیت شناختی ستاد توسعه علوم و فناوریهای شناختی سخنرانان اصلی این برنامه بودند.
آموزش؛ حقی ابتدایی یا امتیازی طبقاتی
یکی از محورهای بحث مهمانان برنامه به نقد فرایند خصوصیسازی آموزش رسمی در کشور اختصاص داشت. در این مورد برخی از حاضرین به تشریح موضوع پرداختند و بر این امر تأکید داشتند که خصوصیسازی آموزش را از یک حق طبیعی و شهروندی به یک امتیاز تبدیل کرده و طبقات مختلف اجتماعی و یا ساکنان مناطق محروم و غیر محروم به یکسان از آن برخوردار نیستند.
این امر باعث شده است که با وجود حضور سراسری آموزش و پرورش مدرسه در کشور همه کودکان با کیفیتی یکسان به آموزش دسترسی نداشته باشند. برای مثال، در حالی که کودکان مناطق محروم و روستایی به حداقلهای امکانات آموزشی به سختی دسترسی دارند، در شهرها، محیط مدارس با کیفیتتر و امکاناتی که در دسترس کودکان قرار دارد بسیار بیشتر است. در این مورد محمود عباسی به حضور کودکان برخی از استانها در فقر مطلق اشاره کرد و از فاجعهبار بودن آموزش در برخی نواحی کشور سخن گفت.
البته در شهرها نیز کودکان در همه نواحی شهری و طبقات اجتماعی از وضعیت مشابهی برخوردار نیستند. هرچند به گفته حاضران در نشست (سیاستهای دوستار کودک) برخی مسائل و مشکلات نیز وجود دارد که عمومی بوده و خاص نظام آموزشی کشور است و به یکسان همه کودکان را تحت تأثیر قرا میدهد، اما در این نیز شکی نیست که مشکلات کودکان طبقات محروم جامعه مضاعف بوده و قابل مقایسه با کودکان اقشار برخوردار نیست.
در کنار کودکان مناطق و طبقات اجتماعی محروم به موضوع آموزش کودکان گرفتار در دام آسیبها و مسائل اجتماعی نیز پرداخته شد. میتوان گفت که مشکلات آموزشی این قشر از کودکان حتی از کودکان محروم هم بیشتر است. درواقع این کودکان علاوه بر فقر با مسائل و مشکلات دیگری نیز دست و پنجه نرم میکنند. برای مثال کودکان کار، کودکان زبالهگرد، کودکان بدسرپرست و ... حتی ممکن است به طور کل فرصت آموزش پیدا نکنند.
بنابراین، سیاستگذاری در حوزه آموزش کودکان، باید قبل از هرچیز رفع محرومیت آموزش و فراهم کردن امکانات و ابزارهای باکیفیت، از مدرسه و کلاس تا معلم خوب و متخصص و تجهیز مدارس به تکنولوژیهای روز آموزشی را شامل شود.
تا زمانی که عدالت آموزشی برقرار نشود، نمیتوان شاهد عدالت در سایر سطوح باشیم. عدالت آموزشی نیز قبل از هرچیز نیازمند شفافسازی در تصمیمگیری و سیاستگذاری است. همگان باید بدانند که در این حوزه چه تصمیمهایی توسط مسوولین گرفته میشود، چرا گرفته میشود و چه پیامدهایی برای چه کسانی دارد. به گفته محمود عباسی یکی از راههای شفافسازی این است که همه فعالین حوزه کودک در فرایند سیاستگذاریها حضور داشته باشند.
نقش سازمانهای مردم نهاد در آموزش محور بحثهای سید مالک حسینی نیز بود. از نظر وی ایجاد تغییرات مثبت و عمیق در نظام آموزشی کشور جز با حضور فعال و قدرتمند نهادهای مدنی و جامعه مدنی امکانپذیر نیست. اما باید به دو نکته توجه داشته باشیم. از یک طرف، تشکلها و سازمانهای مردمی باید از نگاه سلبی و بدبینی نسبت به ارگانها و نهادهای دولتی دوری کنند. از طرف دیگر، دولت و سازمانهای دولتی نیز نباید به حضور نهادهای مدنی و مردمی نگاه امنیتی داشته باشند. بنابراین، با درپیش گرفتن نوعی مدارا و تساهل از هر دو طرف، بهتر میتوان در حوزه کودک سیاستگذاری کرد و به نتایج مثبتتری رسید.
فهم ما از آموزش غلط است
محور دوم نشست به شیوهها و رویههای آموزش در مدارس کشور اختصاص داشتیافت و در کانون توجه مهمانان و سخنرانان قرار داشت. در این مورد محمود تلخابی فهم مردم از آموزش را مورد نق قرار داد و بر این نکته تأکید کرد که تا زمانی که مردم ندانند که آموزش با کیفیت و خوب چیست نمیتوان در سیاستگذاری آموزش کودکان موفق عمل کرد. مردم ما برای آموزش فیزیک و شیمی به کودکانشان هزینهمیکنند، اما از آموزشمهارتهای زندگی و مهارتهای اجتماعی غافل هستند و اصلاً درک درستی از ضرورت آن ندارند. بنابراین، باید ابتدا سراغ خانوادهها و جامعه رفت، بعد به آموزش خود کودکان بپردازیم؛ والدین و معلمان باید آموزش ببینند.
همه باید بدانند که آنچه امروزه در مدارس ما، اعم از دولتی و خصوصی میگذرد یک بیماری آموزشی است که باید درمان شود. هر کودکی برای مدیریت و اداره زندگی خود در آینده نیازمند دو دسته کلی از مهارتها است. برخی از این مهارتها اجتماعی و رفتاری است و به کودک آموزش زندگی میدهد. برخی مهارتها نیز فنی بوده و معطوف به کار و شغل کودک در آینده است. به عبارتی دیگر میتوان گفت برخی مهارتها کودک را برای جمعآوری سرمایه اجتماعی آماده میکنند و برخی برای گردآوری سرمایه اقتصادی و مادی.
آنچه که در آموزش و پرورش رسمی کشور ما در جریان است آماده کردن کودکان برای بازار کار و رسیدن به اهداف اقتصادی و مادی است. همه تلاش میکنند تا با صرف هزینههای سنگین و فرستادن فرزندان خود به مدارس خصوصی آنها را در قامت مهندسان و پزشکان آینده کشور ببینند. هرچند کسی نمیتواند منکر اهمیت اینگونه شغلها برای جامعه شود، اما سؤال این است که آیا همه باید مهندس و پزشک شوند؟
بدون شک همه کسانی که سالها وقت و پول خود را صرف میکنند تا در نهایت فرزندانشان در مارتن کنکور با موفقیت از خط پایان عبورکنند، به این هدف نخواهند رسید. ظرفیت پذیرش دانشگاهها در رشتههای پزشکی، دندانپزشکی و ... محدود است و آرزوهای بسیاری از دانشآموزان محقق نخواهد شد. آنهایی هم که به آرزوی خود (و شاید آزوی خانوادههایشان) دست پیدا کنند، لزوماً به خیل آدمهای مسوول و خوشبخت این جامعه نخواهند پیوست.
مسوولیتپذیری، مشارکت در امور جامعه، توان ایجاد ارتباطات سالم، ایجاد اعتماد و به طور کل کسب سرمایهاجماعی چیزی نیست که از طریق آموزش درون برنامه و فوق برنامه فیزیک، شیمی و ریاضی به دست بیاید. اینها مهارتهایی است که کودکان باید در حین تعاملات روزمره خود در محیط خانواده و مدرسه یاد بگیرند. آنها باید یاد بگیرند: منظم و قانونمند باشند؛ مسائل و مشکلات خود را حل کنند؛ از خودشان مراقبت کنند؛ با هم کلاسیهای خود ارتباطات دوستانه داشته باشند؛ مسوولیت اشتباهات خود را بپذیرند؛ در برابر جامعه احساس مسوولیت کنند؛ و دهها مورد دیگری که از ضرورتهای اولیه داشتن یک زندگی اجتماعی سالم و با کیفیت است.