رویداد24- کتایون کیخسروی: بابک کریمی، بازیگر کمکار و سختگیریست. این نکته را میشود با مرور کارنامه کوتاه کاریاش دریافت. همین سختگیری اما باعث شده تا نامش به نوعی یک اعتبار برای فیلمی محسوب شود که او پذیرفته در آن بازی کند. در همین کارنامه کوتاه او سابقه سه بار همکاری با اصغر فرهادی را دارد؛ نکتهای که خودش درباره آن میگوید:«اصغر فرهادی کارگردان بسیار حاذقیست و این خصوصیتی نیست که تنها من به آن اذعان داشته باشم. اصغر فرهادی رابطهای خیلی خوب با بازیگرها ایجاد میکنند. فکر میکنم چون خود او سینما را با بازیگری شروع کرد خیلی خوب بازیگرهای کارش را درک میکند. به همین دلیل برای بازیگر لذت بخش است که با او کار کند چون هم نقشها را خوب مینویسد هم دیالوگ نویس بسیار خوبی است و هم نوع رابطهای که ایجاد میشود، خیلی خوب و عمیق است، بنابراین دلیلی نداشتم که این همکاری با ایشان را نپذیرم.»
او البته علاوه بر فرهادی با کارگردانان دیگری مثل شهرام مکری و روح الله حجازی هم همکاری کرده است اما آیا کار کردن با فرهادی انتظار او را بالا نبرده است؟ خودش میگوید بعد از فیلم «جدایی نادر از سیمین» و همه اتفاقات مثبتی که برایش رخ داد به طور طبیعی همه کسانی که در آن پروژه فعالیت داشتند مسئولیت بیشتری روی دوش خود احساس میکردند تا اگر جلو نمیروند حداقل عقبگرد هم نداشته باشند:«به هر حال در این روند کاری باید جلو برویم یا حداقل در جا بزنیم نه اینکه عقبگرد کنیم. از طرف دیگر هر قدمی را هم باید آهستهآهسته برداشت نه اینکه یک شبه بخواهیم به همه چیز برسیم. من بعد از اتفاقات برلین و اسکار و تمام اتفاقاتی که برای فیلم جدایی نادر از سیمین افتاد، نسبت به تماشاگران احساس مسئولیت میکردم.»
او پتانسیل بازیگری در سینمای ایران را بسیار بالا میداند اگرچه به نظرش مشکل زبان انگلیسی یکی از موانع اصلیست:«ما اینجا بازیگران خیلی خوب و درجه یک داریم، فقط مسئله ایناست که چون مشکل زبان وجود دارد، هنوز در آن مرحله نیستیم که بازیگران ایرانی بتوانند در سطح جهانی بدرخشند. البته تک و توک اتفاق افتاده ولی فکر میکنم بهزودی همانطور که فیلمسازهای ما به خارج از کشور رفتند و کار کردند برای بازیگرهای ما هم این اتفاق پیش میآید. چون به هر حال ما بازیگرهای بسیار خوب کم نداریم.»
قصه بابک کریمی و سینما قصه طولانی و عجیبی است.او سالها در ایتالیا زندگی و کار کرد. کارهایی که همه با سینما مرتبط بود.از تدوین گرفته تا ... با این حال وسوسه بازیگری هم همیشه وجود داشته است. خانه کریمی در ایتالیا به خانهای آشنا برای سینماگرانی تبدیل شد که برای جشنوارههای مختلف راهی این کشور میشدند. آنها میدانستند که در ایتالیا کسی هست که نه تنها کمکشان خواهد کرد که خیلی وقتها خود او باعث شده تا فیلمشان به جشنواره رم یا ونیز راه پیدا کند. چیزی که خودش با فروتنی درباره آن سخن میگوید: «من در ایتالیا زندگی میکردم. ایتالیایی صحبت میکردم، دو زبانه بودم. خودم سینما میخواندم، سینماگر بودم و زمانی که سینمای ایران شروع کرد مرزها را رد کردن، عاشق سینمای ایران شدم. زمانی که میگویید خارج از کشور، به نظر میرسد من در دنیا یک کاره مهمی بودهام، نه! من در ایتالیا میزبان و مترجم فیلمسازانی بودم که میآمدند. در جلسات مختلف، جشنوارهها، هفته فیلم، خلاصه هر چیز که مربوط به فیلم بود من با علاقه شخصی خودم آنها را همراهی میکردم و پیگیر بودم، در واقع به این همراهی به چشم کار نگاه نمیکردم و فقط از نظر احساسی و عشقی که به سینما داشتم ارضا میشدم اما با مرور زمان به یک آشنایی بهتری رسیدم و از یک جایی به بعد جزء مشاور جشنواره ونیز و بعد رم بودم. جالب این است که در ایران همه فکر میکنند من جزء هیئت انتخاب بودم، یعنی مسئولیت انتخاب فیلمها را به من دادهاند در حالی که من فقط مشاور بودم. جشنوارهای که سالی 2000 تا دوهزار و 500 فیلم در تمام دنیا دریافت میکند یک سری مشاور محلی دارد، یعنی یک عده سینمای آمریکا را رصد میکنند، یک عده سینمای آفریقا را. من مسئول رصد کردن سینمای ایران بودم و فیلمهایی که قابلیت هنری و دیده شدن داشتند بین هفت تا 10 فیلم را معرفی میکردم که بعد کمیسیون انتخاب که آدمهای سرشناس و سطح بالایی بودند در نهایت آثار را انتخاب میکردند اما اینجا شایع شده است که من جزو هیئت انتخاب هستم و فیلمها را انتخاب کردهام در صورتی که اصلا اینطور نیست.»
بازیگران فیلم «جدایی نادر از سیمین» در جشنواره برلین، به صورت جمعی جایزه بهترین بازیگر مرد و زن را به دست آوردند
با همه این حرفها سینما در خانواده بابک کریمی عشقی موروثی است. او که پسر نصرت کریمی کارگردان قدیمی سینمای ایران است، هنر هفتم را در کنار پدر شناخته و درک کرده است. پدری که البته همیشه به پسر گوشزد میکرده به جای هر کاری مستقیم روی بازیگری تمرکز کند: «من عشق به سینما را از پدرم دارم. اولین تجربه هایم از اوست. برای فیلم «درشکهچی» در یکسری تیزرهای تبلیغاتی در 10سالگی بازی کردم. کلا آشنایی با مقوله سینمایی را از پدرم دارم. وقتی که به ایتالیا رفتم و40سال نبودم، فیلمبرداری و بعد مونتاژ خواندم و بعد کار تدوین انجام دادم. پدرم معتقد بود من دارم وقتم را تلف میکنم و باید بازیگری کنم چون در مملکتی زندگی میکنیم که همه خود را بازیگر میدانند و من فکر میکردم چه کسی میخواهد من را تحویل بگیرد؟ این شد که شغل خودم را ادامه دادم و هر چند وقت یکبار میرفتم برای دوستانم نقش کوتاهی بازی میکردم. بیشتر بازیگوشی بود تا بازیگری اما کم کم متوجه شدم واکنشها خیلی مثبت است و هی دوباره صدایم میزنند و هی نقشهای بزرگتر به من میدهند تا یواش یواش در خود ایتالیا هم علاوه بر تدوین به عنوان بازیگر شناخته شدم. البته بیشتر نقشهای شرقی به من میدادند ولی همزمان هر دو کار را انجام میدادم، هرچند همچنان کار اصلیام تدوین بود تا اینکه جدایی نادر از سیمین پیش آمد و من کلا روند زندگیام عوض شد و شبی که در برلین جایزه گرفتیم به پدرم زنگ زدم و او گفت من که به تو گفته بودم باید بروی بازیگری!»
تعبیرهای عجیب و غریب درباره «فروشنده» که بعد از موفقیت این فیلم در کن در برخی رسانهها و از زبان برخی آدمها شنیده شد حالا به گوش بابک کریمی هم رسیده است. تعبیرهایی که او دربارهشان میگوید:« متأسفانه در هر مقولهای آدمها براساس تفکرخودشان به یک مقوله نگاه میکنند. یک فیلسوف از جنبه فلسفی به موضوعات نگاه میکند، یک طبیب جنبههای طبی یک موضوع را نگاه میکند، یک شاعر جنبههای شاعرانه و... . یکسری از آدمها هم فقط جنبههای زدوبند و سیاسی ماجرا را نگاه میکنند. نوش جانشان! طرز فکرشان این است و فقط این وجه ماجرا را میبینند. ما هم میگوییم نوش جانتان. در آخر اجازه دهید اظهار امیدواری کنم که «فروشنده» هر چه زودتر اکران شود، من هم کنجکاوم ببینم واکنش تماشاچی ایرانی چیست.»
او علاوه بر «فروشنده» به زودی با «مرگ ماهی» روی پرده سینما خواهد بود. فیلمی که درباره آن معتقد است: «من حس کردم که روندی در حال شکلگیری است که متأسفانه شکل هم گرفت که باید ولوم درام برود بالا. یعنی چنین باوری ایجاد شده بود که بازیگران و فیلمسازان در درام، اگر دیالوگ را داد بزنند و ولوم را بالا ببریم و اخم کنیم و با خشونت بازی کنیم دراماتیکتر میشود در صورتی که درام در سکوت و در ناگفتههاست که جلب توجه میکند. متأسفانه این روند، این اواخر خیلی زیاد شده و چیزی که من خیلی دوست داشتم در مرگ ماهی این بود که دقیقا به طرف عکس این موضوع میرفت. دلیلی که مردم با فیلم مشکل دارند همین است چون انتظار ملودرام داغ و پر از دادوبیداد دارند و این فیلم عمدا این کار را نمیکند. خیلیها فکر میکنند این از ناتوانیاست اما تعمدا این اتفاق افتاده است. همین تعلیق بازی هم تبدیل به روندی شد که ما، هی سورپرایز و مرتب غافلگیر کنیم و مدام واکنش عجیب وغریب نشان دهیم در حالیکه این فیلم تعلیق ایجاد میکرد اما عمدا نمیخواست پاسخ بدهد چون قصدش تعریف ناگفتههای خانوادگی بود. من ازاین جسارت آقای حجازی خیلی خوشم آمد. میتوانست به راحتی مثل بقیه فیلمها داد بزند، چیز پرت کند اما این کار را نکرد و دلم میخواست از این جسارت حمایت کنم. از طرف دیگر در گروه بازیگران عدهای بودند که من خیلی دلم میخواست با آنها کار کنم و فکر میکردم اگر بخواهم با هر کدام از آنها کار کنم 15 سال طول خواهد کشید که بتوانم با همه آنها همبازی شوم.»