رویداد۲۴- حبیب محبیان درگذشت. خبر درگذشت حبیب محبیان در رسانه ملی به اطلاعرسانی چندثانیهای در اخبار محدود ماند. در حالی که حبیب محبیان خارج از این مجراهای رسمی محبوبیت زیادی داشت.
فهمیدن این نکته چندان کار سختی نیست. گشتی در شبکههای اجتماعی میتواند این نکته را به راحتی اثبات کند. یکی از مسائلی که میتواند فاصله مردم با نگاه مسئولین بیش از گذشته روشن کند واکنشهایی است که مردم و مسئولین به مرگ یا بیماری هنرمندان نشان میدهند.
مسئولین هنرمندانی را که مورد تائید آنها نباشد به لحاظ رسانهای بایکوت می کنند یا بسیار اندک به آن میپردازند. کافیست نگاهی بیندازید به اطلاعرسانی خبر مرگ حبیب محبیان که تنها چند ثانیه از اخبار رسانه ملی به آن اختصاص یافت.
در حالی که بعد از فوت مرحوم فرجا... سلحشور رسانه ملی ساعتها و روزها از آنتن خود را به مرگ ایشان اختصاص داد و برنامههای مختلفی را درباره ایشان پخش کرد.
اما بیرون از دنیای رسمی مسئولان و در فضای مجازی میتوان مردمی را دید که خبر فوت هنرمندانی چون حبیب محبیان را برای هم مخابره میکنند. از درگذشت آنها ناراحت میشوند و فقدان این هنرمندان را به هم تسلیت میگویند.
این در حالی است که هیچکدام از مسئولین دولت پیگیری وضعیت حبیب محبیان نبودند و حتی با برگزاری یک مراسم ساده و خاکسپاری ایشان در قطعه هنرمندان مخالفت شد.
باید پرسید چرا مسئولان دولتی مجوز چنین کاری را صادر نمیکنند درحالی که میدانند مرحوم محبیان از محبوبیت فراوانی بین مردم برخوردار است؟ اوج این تفاوت دیدگاه را میتوان در درگذشت مرتضی پاشایی دید.
در مرگ پاشایی هم مسئولان ابتدا سکوت کردند، تا زمانی که سیل جمعیت حامیان پاشایی را دیدند مجبور به تغییر رویه خود شدند و با مردم اندکی همراهی کردند. این شکاف در دهههای گذشته چندان به چشم نمیآمد. اما در سالهای اخیر شکاف بین دیدگاه مردم و مسئولین در عرصه فرهنگ و هنر به عمیقترین حد خود رسیده است.
نمونه اخیر آن فروش خیرهکننده فیلم پنجاه کیلو آلبالو بود، که علیرغم نفی توسط مسئولین و مراجع رسمی جامعه مرز سیزده میلیارد فروش را رد کرد و توانست رکورد عجیبی از خود به جای بگذارد.
سوال اصلی این است که چرا چنین فاصله عمیقی بین نگاه مردم و مسئولین در زمینه فرهنگ و هنر ایجاد شده است؟ سوالی اساسی که خوب است مسئولین به دنبال آن باشند و ببینند پاسخی برای آن دارند یا نه.
حبیب محبیان
حبیب محبیان در چهارم مهر 1331 به دنیا آمد. تمام اعضای خانواده محبیان به موسیقی علاقه داشتند اما تنها کسی که از اعضای خانواده محبیان توانست به سطوح بالای موسیقی راه پیدا کند حبیب بود.
حبیب از همان ابتدا گیتار را به عنوان ساز مورد علاقهاش انتخاب کرد. دوران نوجوانی حبیب محبیان مصادف بود با پیدایش گروه بیتلز در اروپا. همین امر علاقه حبیب را به خوانندگی و موسیقی بیشتر کرد.
با پذیرفته شدن در آزمون رادیو و تلویزیون آن زمان، زیر نظر مرتضی حنانه به فراگیری اصول موسیقی روی آورد و به استخدام رادیو و تلویزیون درآمد. بعد از دو سال او به خدمت سربازی رفت و در آنجا هم خواننده باشگاه افسران شد.
فوت ناگهانی همسر حبیب به علت حساسیت به آمپول پنیسیلین و مرگ مادرش به فاصله کوتاهی از هم باعث شد اولین آلبوم موسیقی حبیب بنام مردتنهای شب متاثر از این دو اتفاق باشد و او اکثر قطعات این آلبوم را به همسر و مادرش اختصاص دهد و در واقع به یاد آنهای این قطعات را ضبط و اجرا کند.
قطعاتی مانند شهلای من، مردتنهای شب، خرس کوکی، مادر و خواب سرخ بوسهها از جمله این قطعات هستند. قطعاتی که بیانگر حال و هوای حبیب در زمان انتشار این آلبوم است. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی شرایط برای ادامه کار حبیب محبیان مهیا نبود و او ایران را به مقصد آمریکا ترک کرد. حبیب بعد از بیست و هشت سال سکونت در آمریکا در سال 88 با نوشتن نامهای به رئیس جمهور وقت، محمود احمدینژاد خواستار حضور در ایران شد و سرانجام با موافقت ضمنی مسئولان وقت و به شرط رعایت بعضی ضوابط اجازه حضور در ایران را پیدا کرد.
حبیب بعد از بازگشت به ایران در رامسر اقامت کرد. او در سال 89 درخواست برگزاری کنسرت در ورزشگاه آزادی را مطرح کرد و ادعا کرد اگر ده شب پیاپی هم این کنسرت ادامه پیدا کند ورزشگاه صدهزار نفری آزادی پر خواهد شد. این درخواست با واکنشهای ضد و نقیضی همراه شد.
اسفندیار رحیم مشایی رئیس دفتر محمود احمدی نژاد اولین واکنش را ارائه کرد. مشایی درباره بازگشت حبیب به رسانهها گفت:«این که یک ایرانی بخواهد فعالیتی در داخل و خارج از کشور داشته باشد، مطابق چارچوب و قوانین آزاد است و مشکلی ندارد.
فعالیت هنری در همه بخشها از جمله موسیقی برای همه هنرمندان در داخل و خارج از کشور آزاد است و برگشت به ایران برای کسی مشکلی ندارد» حتی با این اظهارنظر مشایی هم شرایط برای فعالیت مجدد حبیب محبیان فراهم نشد. در سال 91 حمید شاهآبادی معاونت هنری وزارت ارشاد صدور هرگونه مجوز از سوی وزارت ارشاد برای ادامه فعالیت حبیب محبیان را تکذیب کرد.
بعد از تغییر دولت و به رغم وعده گشایش فضا مجوزی برای فعالیت مجدد حبیب محبیان صادر نشد. تا اینکه حبیب در همان سالها موزیک ویدئویی را منتشر کرد که از عناصر موسیقی ترنس در آن استفاده شده بود. این موزیک ویدئو مورد توجه گسترده مردم قرار گرفت.
حبیب محبیان در سال 93 در حالی که مشغول ضبط یک ویدئوکلیپ بود در شهر ماسوله بود بازداشت شد و به علت اینکه مجوزهای لازم برای این کار را نداشت به دادسرا فرستاده شد تا روال معمول قضایی پروندهاش طی شود.
بعد از گذشت مدتی محبیان با تودیع وثیقه از زندان آزاد شد. همچنین حبیب محبیان در سال 93 کتاب مرد تنهای شب را که برگزیدهای از فعالیتهایش در عرصه موسیقی بود را چاپ نمود که در نمایشگاه کتاب همان سال عرضه شد. حبیب محبیان هیچگاه نتوانست مجوزی برای ادامه فعالیت خود به دست آورد تا اینکه در صبح بیست و یک خرداد 1395 بر اثر ایست قلبی درگذشت..
مسئلهای بنام فرهنگ
مرگ حبیب محبیان مصادف شد با آغاز کار کمیسیونهای مختلف مجلس. نکته شگفتانگیز این بود که از بین دویست و نود نماینده منتخب مردم، تنها چهار نفر برای حضور در کمیسیون فرهنگی ثبت نام کردند.
این خبری شگفتانگیز و بسیار تلخ بود. انتشار این خبر نشان میداد فرهنگ در اُلویت آخر نمایندگان مجلس است. شاید به این دلیل که پدیدهای مثل فرهنگ و هنر پدیدههایی مفهومی و انتزاعی هستند و نمیتوان پس از چهار سال با عدد و رقم پیشرفت در این عرصهها را اثبات کرد.
شاید دلیل دیگر آن است که مسئولین انقدر به سیاست و اقتصاد سرگرم هستند که از فرهنگ و هنر غافل شدهاند. سالهاست که ما از زبان تمامی مسئولین حرفهایی تکراری را درباره فرهنگ و هنر میشنویم.
حرفهایی که باعث فاصله عمیق میان مردم و مسئولین شده است. چند سال پیش رسول صدر عاملی در برنامه هفت مناظرهای داشت با لاله افتخاری نماینده مجلس نهم درباره اکران بعضی از فیلمها. فیلمهایی که از نظر نمایندگان کمیسیون فرهنگی مجلس مصداق سیاهنمایی بود و نباید اکران میشد.
در آن مناظره رسول صدرعاملی از لاله افتخاری پرسید: شما چقدر فیلم میبینید؟ و لاله افتخاری با صراحت پاسخ داد: فرصت چندانی برای فیلم دیدن ندارد. به نظر میرسد همین گفته خانوم افتخاری دلیل اصلی فاصله مردم و مسئولین در مسائل فرهنگی است. کسانی که در عرصه سیاسی برای فرهنگ برنامهریزی میکنند آشنایی چندانی با این حوزه به شدت تخصصی ندارند.
سینما، موسیقی، تئاتر و هنرهای تجسمی عرصههایی به شدت تخصصی هستند و نمیتوان بدون مطالعه و دانش کافی دربارهشان اظهار نظر کرد و به آنها برچسب زد. مشکل مسئولان ما این است که از دریچه بسته سیاست به فرهنگ و هنر نگاه میکنند و همین باعث میشود خطکشیهای نالازمی در ذهنشان داشته باشند.
خطکشیهایی که در بسیاری از موارد باعث دلزدگی و افسردگی هنرمندان میشود. مرگ حبیب محبیان نمونهای از مرگ در انزوا است. حبیب محبیان با اجازه مسئولان به ایران بازگشته بود. تصمیم گرفته بود به جای ارائه هنر خود در آن سوی مرزها به کشور بازگردد و از مجاری قانونی هنر خود را عرضه کند. در تمام سالهای بازگشتش حاشیهای ایجاد نکرد و جنجالی راه نینداخت. سعی کرد بدون حاشیه فعالیت کند.
آیا نباید چنین فرد مورد مهر و عطوفت مسئولان قرار گیرد؟ آیا این کار باعث نمیشد تا شکاف بین مردم و مسئولین در عرصه فرهنگ پر شود؟ آیامرگ امثال حبیب محبیان یک فرصت سوزی آشکار برای آشتی مجدد برخی مردم با مسئولین نیست؟ وقتی اظهارات مسئولین را در کنار میزان علاقهمندان به فرهنگ در مجلس را کنار هم میگذاریم میبینیم اُمیدی به پر شدن این شکاف نیست.
شکافی که هنرمندانی چون حبیب محبیان را نیز در خود میبلعد. حال باید دید مسئولین فرهنگی کشور با پیشقدم شدن برای برگزاری مراسمی درخور برای مرحوم محبیان در نزدیکی به خواست مردم احترام میگذارند یا نه. این میتواند کمترین احترامی باشد که مسئولین برای مردم و هنرمندی که زندگی و مرگ در وطن را به حضور در خارج از کشور ترجیح داد باشد.