رویداد۲۴ پیش رویم چهره تلخ زمستان جوانی
پشت سر، آشوب تابستان عشقی ناگهانی
سینه ام منزلگه اندوه و درد و بد گمانی.
کاش، چون پاییز بودم…
آرزوآرزو کن با من
که اگر خــواست زمســـتان برود!
گرمیِ دستِ تو، اما باشد
“مــا”ی ما “مـــن” نشود
سایه ات از سرِ تنهاییِ من کم نشود!
دوبیتی زیبا در مورد زمستانبه دل نا گفته صدها حرف دارم
میان سینه زخمی ژرف دارم
به روی پوستین سالخوردم
زمستان در زمستان برف دارم
شعرهای کوتاه زمستانسرد است هوا
بیرون اگر میروی
دستهای مرا هم با خودت ببر!
شعر از “رضا کاظمی”
شعر غمگین زمستونیبه گوش ام خش خش پاییز زرد است
دل ام میعادگاه زخم و درد است
نمیآید صدایی از در و دشت
“هوا بس ناجوانمردانه سرد است”
اشعار کوتاه زمستوناشک هایم که سرازیر میشوند
دیر نمیپاید که قندیل میبندند
عجب سرد است هوای نبودنت …
شعر تیکه دار زمستانیﻧﻪ ﺣﻮﺻﻠﻪ ﯼ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍشتن ﺩﺍﺭﻡ
ﻧﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫـﻢ کسی ﺩﻭﺳﺘـﻢ ﺩاشته ﺑﺎﺷﺪ
ﺍﯾـﻦ ﺭﻭﺯﻫـــﺎ ﺳﺮﺩﻡ
مثل زمستان…
شعر برف و زمستاندلم یک زمستان سخت میخواهد
یک برف
یک کولاک به وسعت تاریخ
که ببارد و تمام راهها بسته شوند
و توچارهای جز ماندن نداشته باشی
و بمانی…
اشعار زمستونسرود برفی گنجشگکی خرد
مرا با خود به دنیای دگر برد
دوباره جیک جیکی کرد و آن گاه
میان برفها ناگهان مرد
شعر زیبای زمستاندعا میکنم غرق باران شوی
چو بوی خوش یاس و ریحان شوی
دعا میکنم در زمستان عشق
بهاریترین فصل ایمان شوی
شعر زیبای زمستانیدستهایم را بگیر، از زمستان دور شو…
غیرِ من روی رگِ هر عاشقی، ساطور شو…
شعر رمانتیک زمستاندستی که به انتظار دستانی بود
چشمی که نیازش لب خندانی بود
بیچارهترین گدای این شهر منم
در پیرهنم عجب زمستانی بود
تک بیت زمستانیای که در فصلِ خزانم دیدهای با پشتِ خم
این زمستان را نبین ما هم بهاری داشتیم