رویداد۲۴ خطر کاهش اعتماد عمومی چقدر در کشور ما جدی است؟ این موضوع یکی از بحثهای همیشگی بوده و تاکنون راهی پیش روی مسئولان برای حل این مشکل گذاشته نشده است. از همین رو نه تنها از این خطر کاسته نشده بلکه با اتفاقاتی که در چند ماه گذشته در کشور رخ داده، تهدید بیشتری به سراغ ما آمده است.
در فاصله چند هفته مانده تا انتخابات، مصطفی هاشمی طبا، نامزد دوازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در بیان راه حل رفع این خطر معتقد است که مسئولان باید واقعیتهای کشور را با مردم در میان بگذارند. او اگرچه انجام چنین کاری را از سوی مسئولان غیرممکن میداند اما با این حال درخواستش از مسئولان این است که یک صدای واحد را در سخن با مردم در پیش گرفته و وعدههایی را مطرح کنند که شدنی است.
مشروح این گفتوگو را در ادامه بخوانید:
نگرانی ناشی از کاهش اعتماد عمومی با توجه به اتفاقاتی که در چند وقت اخیر در کشور رخ داده، چقدر جدی است و آیا میتوان گفت که اعتماد از دست رفته قابل بازگشت است؟
بله این بازگشت، میتواند اتفاق بیفتد به شرطی که مسئولان کشور واقعگرا باشند. واقعیتها را با مردم در میان بگذارند. مشکلات را بگویند و مسائل را بازگو کنند. مثلاً من بارها از زبان مسئولان رده بالای کشور، بخصوص آنهایی که مخالف دولت هستند یا افرادی که میخواهند جایگاه فعلی خود را حفظ کنند، شنیدم که میگویند برجام باعث بدبختی ما شده است. اتفاقاً برجام امکانات خوبی را بهکشور بازگرداند و خروج امریکا از آن باعث ایجاد همه این مشکلات شد. این نوع گفتار از سوی مخالفان و به تبع آن دفاع دولت و مسئولان دولتی از اقدامات خود در برجام و بعد حملاتی که بشدت از طرف بعضیها از تریبون های نمازجمعه و در کلیپهای ساختگی مطرح شده مردم را بدون اعتماد کرده است.
مردم واقعاً نمیدانند در این آشفته بازار چه کسی راست میگوید و چه کسی دروغ. مسئولان باید علت مسائل به وجود آمده را بگویند و به اشتباهات خود اعتراف کنند. اما متأسفانه این کار انجام نمیشود. جالب است که همه هم در سخنرانیهای خود حکم میدهند. میگویند این کار بشود، آن کار نشود. انگار باید فرد دیگری این کارها را انجام دهد. خود مسئولان کاری را که باید خود انجام بدهند در سخنرانیهای خود میگویند که «باید بشود». «باید بشود؟»، چه کسی باید انجام دهد؟ خود شما مسئول این کار هستید، شما باید انجام دهید. شما این کار را به چه کسی حواله میدهید؟ طبیعی است که در این حالت به اعتماد مردم خدشه وارد میشود.
در این میان بحث ردصلاحیتها هم به میان آمده است. این موضوع چقدر در کاهش بیشتر اعتماد عمومی تأثیرگذار بوده؟
در ماجرای رد صلاحیتها بهتر این بود که دلایل این تصمیم با نظر خود داوطلبان اعلام شود. اگر کسی سوء استفاده مالی کرده، دادگاه باید ثابت کند. نمیشود که به صرف یک اطلاعیه یا گزارش بهدست آمده، یک نفر را محکوم کنند. اگر عملکرد دادگاهها را قبول داریم پس فقط رأی آنان هم، باید موجب محرومیت افراد از حقوق خودشان شود. نمیشود که اعضای شورای نگهبان قضاوت جزایی بکنند. اعضای این شورا ممکن است که بگویند ما تا این حد متوجه شدهایم که فلان فرد صلاحیت ندارد. برای این عدم صلاحیت باید جرمی ثابت شده در دادگاه وجود داشته باشد.
اگر این شرایط ایجاد شود مردم هم قبول میکنند و منصف هم هستند. اگر بدانند کسی اشتباهی کرده و به اشتباه خود واقف است، چرا قبول نکنند؟ بگویند سیاستهای کشور همین است. اصلاً بیایند سیاستهای کشور را تشریح کنند. نمیشود که سیاستهایی داشته باشیم و اتفاقاتی هم که ناشی از اجرای همین سیاستها است، رخ دهد و بعد بیاییم و بگوییم که این دو هیچ ربطی به هم نداشتهاند. بخصوص الان که امریکا ما را تحریم کرده بجای اینکه همه در برابر این کشور حرف واحد داشته باشند به محکوم کردن همدیگر در داخل کشور مشغول هستند. این مسائل وجود دارد و باید اصلاح شود تا مشکلات حل شود.
فقط از تلاش برای حل مشکلات میگویند اما گفتار درمانی هم دیگر جواب نمیدهد...
چه کسی باید انجام دهد. همین مسئولان باید انجام دهند. نمیشود که مرتب بگویند این کار بشود آن کار نشود. مثالهای زیادی وجود دارد ولی نمیخواهم چیزی بگویم. باید بگویند که مشکلات مملکت ناشی از چیست و مردم خودشان را برای چه اتفاقاتی آماده کنند. در بحبوحه محاصره اقتصادی و تحریم قرار داریم، آنوقت همه میگویند معیشت بهتر. تحقق معیشت بهتر شرایط دارد. وقتی ما نمیتوانیم نفت بفروشیم چرا از معیشت بهتر میگوییم.
بیشتر بخوانید: مخفیکاری مسئولان چه بلایی بر سر اعتماد مردم آورده است؟
شکاف پیش آمده بین مردم و حاکمیت چگونه قابل است؟
حاکمیت باید با صداقت جلو بیاید. مسائل و مشکلات را بگوید. همصدا هم باید باشند. اگر قرار باشد رئیس دولت یک حرفی بزند، رئیس مجلس حرف دیگری و رئیس قوه قضائیه و ائمه جمعه هم حرف دیگری، این شکاف بیشتر هم خواهد شد. مردم هم اعتماد خود را از دست میدهند. وقتی مسئولان هم فکر و هم صدا باشند و مسائل را بین خود حل کنند، مردم هم به آنان اعتماد پیدا میکنند. مردم ایران علاقهمند به مملکت هستند.
دوست دارند که مسئولانشان موفق باشند، ولی وقتی همه چیز بهصورت مبهم برای مردم بیان میشود و بجای اینکه معیشت بهتر شود بدتر میشود آنوقت انتظار چه چیزی را باید از مردم داشت؟ مردم ممکن است که حرف نزنند و چیزی از بیاعتمادی نگویند اما در باطن اعتماد خود را نسبت به مسئولان از دست دادهاند.
زمان زیادی تا برگزاری انتخابات باقی نمانده. در این فرصت چه باید کرد؟
مردم هم ایران را دوست دارند و هم نمیخواهند که جلوی خارجیها کوتاه بیایند. اما به هر حال مردم در انتخابات شرکت خواهند کرد و نباید این را هم به حساب مسئولان بگذاریم. مردم به نظام و کشورشان علاقه دارند و نمیخواهند کشور تضعیف شود.