رویداد۲۴ میثم سعادت: از لحظاتی پیش تبلیغات انتخابات مجلس یازدهم آغاز شد؛ چهار سال قبل از این، صدها چاپخانه کوچک و بزرگ مشغول چاپ فهرست تبلیغاتی دو جناح بودند، اما حالا خبری نیست که نیست.
وضعیت اصلاح طلبان با بیانیه انصراف از ارائه لیست انتخابات روشن شد. آنها این دوره گفتند از مجلس دهم و حمایت از برخی نمایندگان منفعل سیاسی رضایت ندارند و لیست انتخاباتی با چهرههای گمنام نخواهند داد. البته ندای ایرانیان، کارگزاران سازندگی، اعتماد ملی و حزب کار به دنبال انتشار یک لیست حداقلی هستند، اما بدنه همین احزاب هم از لیست حداقلی حمایت نمیکند و در نبود احزاب موثر و بزرگ و قهر بدنه دانشجویی، شکست لیست ندا_کارگزاران-کار چندان دور از ذهن نیست و البته متهم به فرصت طلبی هم خواهند شد.
لیست شورای ائتلاف، قرار بود لیست مادر باشد. با توجه به سابقه امنیتی رهبران این جریان، نمیتوان با دقت نظر طیف بندیها را از هم تفکیک کرد، اما به طور کلی پنج هدف در این فهرست مستتر بود.
یک) قالیباف سرلیست باشد تا اصولگرایان نزدیک به او لیست دوم ارائه نکنند. قالیباف در مجلس بعدی یا در صندلی ریاست خواهد بود یا رئیس مرکز پژوهشهای مجلس میشود که هر دو پوزیشن برای اصولگرایان فرصتی بزرگ است.
دو) میرسلیم در لیست اصلی باشد تا موتلفه هم لیست جدا ندهد. جریان احزاب سنتی به مرور ضعیف میشوند. حالا رهبر این جریان به عنوان یکی از سی نفر، و نه بیشتر، در فهرست ائتلاف هستند تا هم رای بازار را بگیرند و هم مانع لیست دوم موتلفه شوند.
سه) حجت الاسلام تقوی ایفاگر نقش محوری در جامعه روحانیت مبارز است و حضور او در لیست به این معناست که جامعه روحانیت مبارز باید از لیست حمایت کند. البته این بار او با هدفگذاری مشخص در لیست قرار گرفته است؛ هم مانع قدرت گرفتن نزدیکان هاشمی و روحانی مثل پورمحمدی در جامعه روحانیت شوند و هم جلوی رشد مصباحیون جوان را بگیرند. تقوی در ستاد نماز جمعه نشان داده بود برای این کار توانایی و انگیزه دارد.
چهار) بسیاری از چهرههای حاضر در لیست گمنام هستند. خود اصولگرایان، آنها را بهتر میشناسند و آدرس آنها را منتشر میکنند، کارمندان حداد عادل، بذرپاش و محسن رضایی به عنوان کارگردانان پشت پرده لیست، در این مجموعه قرار میگیرند که معمولا به خاطر فرمانبرداری از روسای خود سهمی در لیست گرفتهاند، اگرنه خود اصولگرایان بهتر میدانند آنها قرار نیست منشا تغییرات باشند.
به گزارش رویداد۲۴ لیست قبلی اصولگرایان پیش از طراحی شکست خورد. جبهه پایداری هوشمندانه گفت از تقوی و قالیباف و میرسلیم حمایت نمیکند. آقاتهرانی هم در نامهای به حدادعادل نوشت روشهای منسوخ اصولگرایان را نمیپذیرد و جداگانه لیست میدهد.
یاران احمدی نژاد هم که بیرون ماندند هم به سراغ لیست جدا رفتند. یک لیست سید محمد حسینی داد به اسم جهادگران (احتمالا اگر آرای لیست به صورت تفکیکی اعلام شود، ۱۰۰ رای هم نداشته باشد) یک لیست دیگر بهاریها که هنوز تکلیفشان مشخص نیست، لیست سوم ظاهرا به نام ائتلاف مردم که شاید با عکس احمدی نژاد منتشر شود و لیست چهارم هم عدالتخواهها.
به جز اینها مصباحی مقدم و حسین مظفر و... هم هستند که برای خودشان برو و بیایی دارند و احتمالا به صورت منفرد در انتخابات شرکت کنند.البته حالا قالیباف هم گفته لیست جدا از اطرافیان خود میدهد و جمعی از مداحان مانند حاج منصور ارضی و رائفی پور و... هم مدعی لیست هستند
تنوع لیست به معنای شکست نیست. ساختار مویرگی نهادهای در اختیار اصولگرایان، رای سازماندهی شدهای را در اختیار آنها قرار میدهد که بدون نیاز به تبلیغات گسترده، حداقل ۲۰۰ هزار رای تضمین شده در تهران داشته باشند. عددی که برای شکست دادن رضا خاتمی یا عارف کافی نبود، اما در مجلس هفتم و هشتم و نهم، خوب به کار اصولگراها آمد و لیستهای فرعی را تحقیر کرد.
نویسندگان لیستهای فرعی هم این را میدانند، اما لیستها را برای آینده میدهد. قالیباف از سال ۸۲، هر جا که بوده برای انتخابات ریاست جمهوری برنامه ریزی کرده. بقیه هم سهمشان را میخواهنذ. نود درصد اصولگرایان مشهور، به خاطر مسئولیتهای انتصابی شناخته میشوند نه به خاطر انتخابات.
ببینید: رقابت پرشور انتخاباتی اصولگرایان با اصولگرایان!
اما چرا اصولگرایان به لیست انتخاباتی نرسیدند؟ جناح اصولگرا رهبری فردی ندارد. در این سالها، گروههای سیاسی که رهبری خاتمی را قبول داشتند در ساختار سیاسی و مندرآوردی خاتمی شرکت کردند. خاتمی گاه به نهضت آزادی سهمیه میداد و گاه به انجمن تهران و البته مشخص بود دلیل این سهمیهها معلوم نیست. اما اصولگرایان همین ساختار را ندارند. همه مدعی رهبری اصولگرایان هستند و هیچ کس توانایی رهبری را ندارد. همه مدعی هستند که حامی منویات رهبر انقلاب هستند، اما این ارتباط سیستماتیک نیست، چه آنکه بیت رهبری تلاش میکند از مناسبات جناحی احزاب دور باشد. مثلا دهه شصت امام خمینی در اکثر احزاب اسلامی نماینده داشت، اما رهبری، این رویه را ندارد.
اصلاح طلبان منتقد وضع موجود هستند و طیفی مثل اتحاد ملت به دنبال رفراندم است و طیفی دیگر به اصلاح قوانین کارگری راضی است اما اصولگرایان هیچ ایدئولوژی خاصی ندارند و معلوم نیست تفاوت جبهه پایداری و حدادعادل و قالیباف کجاست؟ اگر برای اکثر میانسالان غیرسیاسی بگویید لاریجانی و میرسلیم میانهرو محسوب میشوند، احتمالا به شما میخندند و میگویند سانسور دهه هفتاد محصول مدیریت این دو بود. قالیباف، احمدی نژاد، جلیلی، میرسلیم و... هیچ برنامهای ندارند و فقط طرفدارانشان، دیگری را به فساد متهم میکند.
اصولگرایان حزب را فامیل بازی میدانند و به سمت تحزب نمیروند. در نبود تحزب، ساختارهای فردی رشد میکند و پاسخگویی به حداقل میرسد. مثل امروز که مشخص نیست چه کسی از لیست ائتلاف رضایت دارد. مجلس یازدهم، ناچار از مجلس نهم ناکارآمدتر است اما نه آنطور که اصولگرایان توقع دارند زمینهساز دولت انقلابی خواهد شد و نه عرضه و سواد و توانایی اصلاحات اقتصادی را دارد. شاید کارشناس اقتصاد در اصولگرایان کم باشد، اما برای قدرت نظامیان و و سخنرانان ضدبرجام و
فارغ التحصیلان دانشگاه امام صادق (ع) در صف ایستادهاند.