صفحه نخست

سیاسی

جامعه و فرهنگ

اقتصادی

ورزشی

گوناگون

عکس

تاریخ

فیلم

صفحات داخلی

چهارشنبه ۰۷ تير ۱۴۰۲ - 2023 June 28
کد خبر: ۲۰۴۶۹۱
تاریخ انتشار: ۰۶:۰۵ - ۲۹ بهمن ۱۳۹۸

آنچه آمریکا در مورد ایران درک نمی‌کند/ واشنگتن ناجی ایران نیست

مارکو کارنلوس سفیر اسبق ایتالیا در سازمان ملل و عراق در میدل ایست آی نوشت: تغییر حکومت در تهران در سال ۱۹۷۹ آمریکا را از یکی از مهمترین سرمایه‌های استراتژیک خود در منطقه محروم کرد.

رویداد۲۴ تغییر حکومت در تهران در سال ۱۹۷۹ آمریکا را از یکی از مهمترین سرمایه‌های استراتژیک خود در منطقه محروم کرد. بازار‌های انرژی پس از سال ۱۹۷۳ تحت تأثیر شوک دوم نفت قرار گرفتند. از همه مهم‌تر تقابل اسلام و غرب رنگ و بوی جدیدی به خود گرفت.

انقلاب اسلامی سرانجام باعث ایجاد سلسله‌ای از وقایع در منطقه مشابه جنگ‌های قرن سیزدهم در اروپا شد، با این تفاوت قابل توجه که نسخه خاورمیانه‌ای این جنگ توسط اعراب به رهبری آمریکا از یک سو و ایران و متحدانش از سوی دیگر انجام می‌شود. محور مقاومت اکنون به چهلمین سال خود رسیده و هیچ نشانی از پایان یافتن ندارد. اکنون اگرچه ساخت یک معماری امنیتی جدید در منطقه بسیار مورد نیاز است، اما به نظر می‌رسد هیچ اراده و رهبری برای ایجاد آن وجود ندارد.

دهه گذشته موجب به وجود آمدن همزمان امید و دلهره شد، از توافق هسته‌ای ایران در سال ۲۰۱۵ که امید‌ها را زنده کرد تا ترس از درگیری منطقه‌ای جدید ناشی از خروج آمریکا از همان توافق که موجب موجی از ترس و دلهره شد. طی این سال‌ها درگیری‌ها و تنش‌ها بین دو گروه مخالف بر لبنان، سوریه، عراق، یمن و سرزمین‌های اشغالی فلسطین تأثیر گذاشته است.

برای درک تاثیر انقلاب، می‌توان تا حدی آن را با وقایع غم‌انگیز ۱۱ سپتامبر مرتبط کرد البته این به آن معنا نیست که ایران آنطور که نئوکان‌ها تلاش می‌کنند بگویند در این حادثه دست داشته است. آنچه انقلاب ایران را به ۱۱ سپتامبر مرتبط می‌کند این است که تلاش و اقدامات وهابی‌های تندرو با حمایت مالی عربستان سعودی در واقع واکنشی به انقلاب ایران بود.

با این حال معنای انقلاب ایران فراتر از مسائل ژئوپلیتیک است و درکی عمیق‌تر و دشوارتر می‌طلبد. درک یکی از اقدامات کمتر شناخته شده، اما مهم بنیان‌گذار انقلاب، آیت الله روح الله خمینی، چند ماه قبل از درگذشت وی، ممکن است در فهم این امر مفید باشد.

در اول ژانویه ۱۹۸۹، رهبر انقلاب به میخائیل گورباچف رهبر وقت اتحاد جماهیر شوروی نامه‌ای ارسال کرد و گفت که ایدئولوژِی کمونیستی در مرحله پایانی حیات خود است. این نامه پیچیده و همراه با منابع متافیزیکی و فلسفی، حاوی چندین پیام اساسی بود اینکه بحران کمونیسم به دلیل خدشه‌دار کردن خدا و گرفتن دین از جامعه در مرحله پایانی فروپاشی است.

بنابراین، ایران انقلابی در مقابله با دو ماتریالیسم بزرگ تاریخی: کمونیسم و سرمایه‌داری به عنوان قهرمانی میان این دو ایستاد. در اصل، ایرانِ خمینی، جنگ فرهنگی سیستمی را علیه روشنگری غربی آغاز و تمدن سکولار غربی را به چالش کشید.

جنبه فلسفی و متافیزیکی انقلاب ایران را که کنار بگذاریم این تحول اقدامی علیه هژمونی غربی نه تنها در ابعاد سیاسی و نظامی بلکه مهمتر از همه اقتصادی و فرهنگی بود. امروز چهل سال بعد از نامه [امام]خمینی و به ویژه با توجه به پویایی‌های جهانی فعلی باید نسبت به آن تامل کرد.

درگیری هویتی

اروپا و آمریکا در دهه گذشته از جنگ‌های فرهنگی و درگیری‌های هویتی در امان نبوده‌اند، جایی که ارزش‌های دینی و اخلاقی نقش اصلی را نداشته‌اند. این درگیری‌های فرهنگی پروژه سیاسی اروپا و مجموعه‌ای از ارزش‌ها و اصول سکولار آن را به خطر انداخته است. در این بین آمریکا نیز سعی داشت رهبری جهان آزاد را در کنار متحدان خود عهده‌دار باشد.

در این میان به نظر می‌رسد تنها چین بوده که به عنوان آخرین سنگر سیاسی کمونیسم دو ایدئولوژی را با هم ترکیب کرده و آرزو می‌کند تا سال ۲۰۴۹، یعنی صدمین سالگرد انقلاب‌اش، به یک ابرقدرت تبدیل شود.

استمرار مخالفت ایران با آمریکا و اسرائیل دقیقاً ناشی از موضع عقیدتی ایران است. از نظر آمریکا و اسرائیل، ایران یک کشور عادی به حساب نمی‌آید، زیرا از تعظیم در برابر نظم جهانی غرب و آمریکا در خاورمیانه امتناع کرده است. گناه ایران، در واقع مبارزه با آنچه زورگویی غرب می‌نامد، است.

غربی‌ها باید بدانند که شاید مردم در خیابان‌های تهران، بیروت و بغداد علیه سو‌ءمدیریت و فساد دست به اعتراض زده باشند، اما این لزوما به معنای علاقمندی به غرب نیست.

نگاهی به خیل عظیم جمعیت در مراسم تشییع پیکر ژنرال ایرانی، قاسم سلیمانی پس از ترور وی به دستور دونالد ترامپ، کاملاً مشخص می‌کند که اگرچه بسیاری از ایرانی‌ها، از شرایط فعلی زندگی راضی نیستند، اما همزمان نمی‌خواهند آمریکا ناجی آن‌ها باشد.
منبع: انتخاب
نظرات شما