رویداد۲۴- يكي از مهمترين و موثرترين دوران زندگي هر انسانی دوران کودکی اوست، دورانی كه در آن شخصيت فرد پايه ريزي شده و شكل ميگيرد؛ امروزه دانشمندان اثبات کرده اند که كودكان در سنين پايين تنها به توجه و مراقبت جسماني نياز ندارند، بلكه نیازمند تربيتی درست و در همه ی ابعاد موجود هستند.
از نگاه متخصصان علم روانشناسی کودکان تربیت یک کودک باید رشد اجتماعي؛ عاطفي؛ شخصيتي و هوشي او را در برگيرد، بدون شک از همان كودكي توانايي برقراري و قابليتهاي يك زندگي اجتماعي در انسان وجود دارد، اما آنچه در اين ميان از اهمیت بالایی برخوردار است نقش پدر و مادر آن کودک است.؛ به نوعی میتوان گفت كودك روابط اجتماعي خود را از پدر و مادر ميآموزد.
انسان اصالتا موجودي است اجتماعي و جاذبه اجتماعي رشد كودك پايه و اساس زندگي انساني او را تشكيل ميدهد، لازمه زندگي اجتماعي، آمادگي رواني، برخورداري از مهارتهاي اجتماعي، اعتماد به نفس و قدرت سازگاري اجتماعي است؛ بدون ترديد از نظر اجتماع مهمترين بعد شخصيت افراد، بعد اجتماعي آن فرد است.
در همین رابطه دکتر عاطفه کیانی نژاد روانشناس بالینی و مدرس دانشگاه در گفتوگو با رویداد۲۴ ضمن تاکید براینکه انسان، موجودی اجتماعی است و قسمت بزرگی از زندگی اش در ارتباط با دیگران تعریف می شود، بیان کرد: این روابط از بدو تولد آغاز می شوند و لازم است از همان دوران کودکی آموزش نحوه تعامل با دیگران شروع شود.
وجود مادر یا پدر به تنهایی برای فرزند کافی نیست
کیانی نژاد با اشاره بر این موضوع که ارتباط سالم با پدر و مادر اولین و مهمترین حلقه روابط اجتماعی به شمار می رود، اظهار داشت: همانطور که حضور والدین در زندگی طبیعی یک کودک از اهمیت ویژه ای برخوردار است، حضور هر دوی آنها در امر فرزند پروری نیز ضروری است؛ نه مادر و نه پدر هیچ کدام نمی توانند به تنهایی و بدون همکاری دیگری کودک سالمی را به بار آورند.
او ادامه داد: پدر و مادر هرکدام یکسری ویژگی های خاص خودرا دارند که حذف هرکدام از آنها باعث می شود تا همه چیز به خوبی پیش نرود یا به اصطلاح یک جای کار بلنگد؛ گاهی تعادل زندگی به هم می خورد و یکی از والدین بنابر دلایل سه گانه طلاق، مرگ، رفتار غلط پدر یا مادر، غایب می شود و تربیت فرزند تنها بر عهده یکی از والدین قرار بگیرد.
هیچکس نمیتواند نقش پدر یا مادر از دست رفته را بازی کند
کارشناس ارشد روانشناسی بالینی افزود: در خانواده هایی که یکی از والدین از دنیا رفته اند یا طلاق صورت گرفته است، چاره ای نیست و هر کدام از آنها با توجه به شرایط زندگی و به روشی سعی می کند امور را پیش ببرد، بسیاری از افراد بعد از مرگ یا طلاق همسر خود برای پر کردن خلاء عاطفی و تربیتی کودک حاضر به ازدواج می شوند.
او ادامه داد: در این صورت باید توجه داشت، واقعیت این است هیچکس نمی تواند نقش پدر یا مادر از دست رفته را بازی کند و این جای خالی هرگز قابل پر کردن نیست؛ مثلا در صورت ازدواج مجدد مرد، زنی که وارد زندگی می شود صرفا همسر اوست و وظیفه تربیت کودک را ندارد، در عین حال لازم است با کودک ارتباط خوبی برقرار کند.
کیانی نژاد با اشاره بر نیاز های احساسی یک کودک جدا از پدر یا مادر، گفت: در این حال ارتباط با بستگان نزدیک و همجنس کودک تاثیر بسیار خوبی بر تربیت او می گذارد، مثلا برای یک پسر حضور دایی، عمو و پسرهایشان و برای یک دختر معاشرت با خاله، عمه و دخترهایشان می تواند از نظر احساسی تا حد کمی جبران کننده باشد.
او تاکید کرد: مرد و زنی که از یکدیگر جدا شده اند و کودک یکی از آنها را هفته ای یکبار می بیند، به مصلحت تربیت فرزند باید در امور مرتبط فرزند با یکدیگر تعامل صحیحی داشته باشند، برای مثال اگر کودک در خانه مادر زندگی می کند، از پدر خواسته شود تا در همان یک روز که از کودک نگهداری می کند به اصول تربیتی مادر وفادار باشد، بدین معناکه اگر کودک عادت دارد هر شب ساعت نه بخوابد، این نکته در آن یک شب و نزد پدر هم رعایت شود.
این مدرس علم روانشناسی بیان کرد: در حالت سوم والدین هر دو زنده هستند و با هم زندگی می کنند اما یکی از آنها دخالتی در تربیت فرزند ندارد، معمولا این پدرها هستند که به اجبار یا اختیار مشارکتی در فرزندپروری ندارند که لازم است تا پیش از هر چیز علت عقب نشینی مشخص شود تا بر اساس آن راه کار متناسب با مشکل ارائه شود.
چرا حذف پدر به کودک آسیب میزند؟
عاطفه کیانی نژاد ضمن تاکید بر حضور موثر پدر در فرزندپروری، عنوان کرد: وجود پدر باعث میشود تا کودک تربیت سالمتری داشته باشد، علاوه بر آن، کودک به این وسیله ارتباط بهتری با پدر برقرار می کند و به او تکیه می کند، بدون شک مادرانی که در مسیر سرنوشت ساز تربیت کودک بنابر هر دلیلی پدر را حذف می کنند، ناخواسته به کودک آسیب رسانده اند.
او ادامه داد: نفس حضور موثر و مشارکت پدر در امورتربیتی باعث می شود تا کودک، پدر را صاحب قدرت بداند و به او تکیه کند، هنگامی که پدر کنار می کشد یا کنار گذاشته می شود، ناخودآگاه این تصور برای کودک ایجاد می شود که پدرش ضعیف است و از پس امور زندگی برنمی آید؛ در نتیجه به طور طبیعی نمی تواند به یک فرد ضعیف تکیه کند و رابطه سالم او با پدر مخدوش میشود و برایش خلاءهایی می سازد که با هیچ چیز پر نمی شوند.
معاشرت با فامیل، یک کلاس مهارتهای اجتماعی است
کارشناس ارشد روانشناسی بالینی تصریح کرد: از همان دوران کودکی افرادی در زندگی عاطفی یک خانواده حضور دارند که به مرور فرزند به آنها علاقه مند می شود و با آنها انس می گیرد، بستگان درجه یک همانند عمو، دایی، خاله، عمه و فرزندان احتمالی شان جزء کسانی هستند که به کودک عشق می ورزند و کودک هم در کنارشان احساس خوبی دارد؛ این نوع از روابط درست به اندازه رابطه با والدین اهمیت دارد.
او ادامه داد: کودک در ارتباط با فامیل بخش عمدهای از مهارت های اجتماعی را می آموزد، یاد می گیرد چطور رابطه اش را با آدم های مختلف تنظیم کند، او در واقع شاهد رفتار و روش های ارتباطی آنها با یکدیگر است و نه فقط یک روش، بلکه راه های گوناگون ارتباط برقرار کردن با دیگران را یاد می گیرد؛ ضمن اینکه دانش والدین هم محدود است و همه چیز را نمی دانند، کودک در معاشرت با اقوام نزدیک از هر کدام چیزی یاد می گیرد و این معاشرت ها به گسترده تر شدن دایره ی معلومات کودک می انجامد و در نتیجه بسیار مفید است.
تاثیر بدگویی از فامیل در روابط اجتماعی آینده
دکتر کیانی نژاد در ادامه این مبحث اضافه کرد: از مزایای ارتباط با فامیل و تاثیر فوق العاده آن در کسب مهارت های اجتماعی که گفته شد ممکن است گاهی همه چیز به خوبی پیش نرود و والدین با یکی از اقوام دچار مشکل شوند، آن هم مشکلی که به قطع رابطه منجر شود؛ در چنین شرایطی والدین اجازه ندارند مشکلاتشان را به کودک منتقل کنند و او را در جریان جزئیات امر قرار دهند و نباید حتی الامکان پیش او از آنها بدگویی کنند.
او ادامه داد: مثلا کودک دایی اش را دوست دارد و باهم رابطه خوبی دارند، پدر به هر دلیل با او مشکل دارد و در خانه و درکنار کودک پشت سر او حرف میزند، از بدیها و ضعفها و اشتباهاتش می گوید؛ کودک یکباره می بیند تصوری که از دایی خود داشته با تصویری که پدر ارائه می کند زمین تا آسمان متفاوت است، در این حالت احساس بسیار وحشتناکی به کودک دست میدهد و احساس میکند به او خیانت شده است.
کیانی نژاد تاکید کرد: این عمل باعث می شود تا کودک در آینده، فردی بدبین شود که نمی تواند به هیچکس اعتماد کند و با پیشفرض های بیمارگون های که دارد در روابط اجتماعی اش دچار مشکلات جدی و اساسی می شود.
هر ارتباطی مهارتهای اجتماعی را تقویت میکند
او ادامه داد: یک بزرگسال در اجتماع تنها در محیط آموزشی خانواده قرار نمی گیرد و در طول روز با طیف های مختلفی از افراد سر و کار دارد، برای اینکه کسی در برقراری ارتباط های اجتماعی موفق شود، باید از دوران کودکی آموزش دیده باشد و تمرین کرده باشد برای مثال کودک باید به همسایهها سلام کند، با صدای رسا جواب احوالپرسیشان را بدهد؛ و خانواده باید از کودک بخواهد تا این کار را انجام دهد.
دکتر عاطفه کیانی نژاد در پایان گفت: از کودکان خود توقع داشته باشید و اگر این کارها را درست انجام داد از او نزد دیگران تعریف و تمجید کنید، بدون شک یک کودک باید بلد باشد چطور با یک مغازه دار صحبت کند و چطور خرید کند، لازمه ی این کار این است که پدر یا مادر چند بار فرزند را با خود به خرید ببرند و در راه به او بگویند باید چطور رفتار کند و برای خواسته اش از چه جملاتی میتواند استفاده کند؛ بعد از چند بار والدین بیرون در بایستند و کودک به تنهایی به مغازه برود و خرید کند. دربارهاش صحبت کنید و اگر خریدش موفقیتآمیز بود، در جدول ستارهها یک ستاره بدهید.