صفحه نخست

سیاسی

جامعه و فرهنگ

اقتصادی

ورزشی

گوناگون

عکس

تاریخ

فیلم

صفحات داخلی

يکشنبه ۱۰ ارديبهشت ۱۴۰۲ - 2023 April 30
کد خبر: ۲۰۹۸۹۱
تاریخ انتشار: ۰۰:۰۱ - ۲۰ فروردين ۱۳۹۹
تعداد نظرات: ۳ نظر
گزارش رویداد۲۴ به بهانه اتهام روشن به بهزادی؛

پایان چپ در فوتبال/ به عصر ورزشکاران خنثی خوش آمدید

فوتبال هم مثل هر پدیده دیگری متاثر از فضای سیاسی و اقتصادی جامعه است و دیگر چهره‌هایی مثل مارادونا، لوکارلی و خاویر زانتی در آن نیست. اکنون دوره نیمار و مسی و رونالدو است که هیچ درکی از جهانی که در آن زندگی می‌کنند، ندارند و هر از گاه با مدل مویی که اسپانسر تعیین می‌کند، دیده می‌شوند. آنها حق ندارند انتقاد کنند و هر انتقاد احتمال دارد، اسپانسری را بپراند. اکنون دوران ورزشکاران خنثی است.

رویداد۲۴ فرهاد فرزاد: پخش برنامه شب‌های فوتبالی و صحبت‌های علیه خسروانی بنیانگذار باشگاه تاج (استقلال فعلی)، واکنش‌های فراوانی را به همراه داشت تا جایی که پای ستارگان دو تیم هم به ماجرا باز شد. نقطه اوج این درگیری‌ها مصاحبه حسن روشن علیه همایون بهزادی بود که در آن بهزادی به عضویت در ساواک متهم شد؛ اتهامی که با واکنش پسر بهزادی مواجه شد تا او هم بگوید حاضر است با سند مدرک ثابت کند که بسیاری از بازیکنان سابق استقلال هم گرایش‌های چپ‌گرایانه داشتند.

سیاست در فوتبال از سال‌ها پیش وجود داشته و هر چند کسی عضویت در سازمان چریک‌های فدایی خلق و حزب توده را به عنوان جرم نمی‌شناسند اما عموما جامعه نگاه مثبتی به ورزشکاران ساواکی و امنیتی ندارد، از این منظر ورزشکارانی که در احزاب چپ‌گرا عضویت داشتند، بعدها کاملا شناخته شده بودند و بیان نام آنها نیازی به اثبات فرزند بهزادی ندارد.

به بهانه این جنجال نگاهی انداختیم به رابطه سیاست و فوتبال. تا ببینیم چرا چنین بحث‌هایی در فضای فوتبال ایران انقدر جنجال به راه انداخته است.

رابطه فوتبال در ایران و جهان همیشه به این شکل سیاست‌زدایی شده نبوده است. شاید برای یک هوادار متعصب و امروزی فوتبال غیرقابل تصور باشد که بازیکن فوتبالی را به خاطر موضع‌گیری‌های سیاسی‌اش به یاد بیاورد نه حرکات تکنیکی و گل‌هایی که به ثمر رسانده است.

کریستین لوکارلی بازیکن کمونیست تیم لیورنو ایتالیا

به گزارش رویداد۲۴ فوتبال در گذشته‌های دور بیشتر از آن‌که یک ورزش طبقه مرفه جامعه به حساب بیاید، یک ورزش کارگری بود. طبقات بالاتر جامعه ورزش‌های دیگری انجام می‌دانند. ورزش‌هایی مثل تنیس، گلف و بولینگ، بیلیارد و ... که حتی تهیه وسایل آن امکانات زیادی می‌خواهد اما فوتبال تا پیش از ورود پول‌های هنگفت و حضور اسپانسر‌های قدرتمند و رشد نجومی دستمزد‌ها در آن یک ورزش کارگری بود و اکثراً مردم طبقه کارگر به آن می‌پیوستند.

در انگلستان به عنوان کشور مبدع فوتبال اکثر تیم‌ها ریشه‌های کارگری داشتند مثل نیوکاسل که بازتابی از آرمان‌ها و آرزو‌های کارگران معادن این شهر بود. یا آرسنال که توسط کارگران اسلحه‌سازی سلطنتی بنا شد.

در ایتالیا هم تیم‌هایی مثل لیورنو همچنان با پول اتحادیه‌های کارگری به حیات خود ادامه می‌دهد و از ارگان‌های چپ مانند سازمان آزاد سازی فلسطین دفاع می‌‌کنند و هر ساله سالگرد تولد ژوزف استالین را جشن می‌‌گیرند.

رم باشگاه طبقات کارگری و پایین پایتخت ایتالیا بوده و در برابر لاتزیو که حامیان آن راستگرا و فاشیست بودند، قرار می‌گیرد. لاتزیو حتی در ابتدای لوگوی خود دو «اس» را قرار داده که روزگاری نماد فاشیست‌های ایتالیایی بود.

در اسپانیا هم بارسلونا و اتلتیک بیلبائو همیشه نماد اعتراض، چپ‌گرایی و استقلال طلبی دو ایالت کاتالونیا و باسک بودند و رئال مادرید همیشه تیمی سلطنتی و دست راستی به حساب می‌آمد و حتی عنوان ابتدایی نام باشگاه اسپانیایی شده واژه رویال انگلیسی است که سلطنتی معنا می‌دهد.

این تمایلات آنقدر زیاد بود که در دوره‌ای گواردیولا حتی از دست دادن به خوان کارلوس پادشاه اسپانیا سر باز زد و به خاطر کاتالون‌ها از او روی برگرداند. احتمالا اینها آخرین نسل سیاسی در فوتبال بودند.

در دهه ۸۰ هامبورگ بود تیم چپ محسوب می‌‌شد اما اکنون اسپپانسرها تصمیم می‌گیرند باشگاه چگونه باشد چیزی از نمادهای مبارزه در آن باقی نگذاشته‌اند.

سن پائولی باشگاه مهم دیگری برای فعالان چپ است. بن کولیمور نویسنده ورزش در مطلبی که در سایت طرفداری ترجمه شده، می‌نویسد بازی‌های سن پائولی بیشتر به دورهمی کمونیست‌ها می‌‌مانند تا یک بازی فوتبال. فولكر ايپيگ الگوی این تیم نه تنها عقاید سیاسی چپ را تبلیغ می‌‌کرد که با آنها زندگی‌ کرد.

اولسن نروژی عضو حزب کارگران کمونیست نروژ بود و می‌‌گفت کمونیست لنینیست است. در فرانسه لیلیان تورام سال ۲۰۰۶، از ۸۰ مهاجر بی‌‌خانمان دعوت کرد که بازی فینال بین ایتالیا و فرانسه را با هم ببینند آن هم در زمانی‌ که سیاست‌های ضدّ مهاجر فرانسه در آن روز‌ها سر و صدا به پا کرده بود.

بن کولیمور می‌نویسد اسطوره‌های چپی‌ مانند بیل شنکلی و برایان کلاف دیگر در دوره کاخ‌ها و ماشین‌های سرعتی جایی‌ ندارند و باشگاه‌هایی مانند سن پائولی تنها روی تیشرت‌ها و لباس‌های تمرینی پر زرق و برق معنا دارند. 

به خاطر همین ویژگی طبقاتی فوتبال است که رشد و گسترش آن در کشور‌های پیرامونی مثل برزیل، آرژانتین و ایران و در طبقات فقیر این جوامع اتفاق افتاده تا کشور‌های مرکز مثل آمریکا و کانادا.

با توجه به این پیشینه سیاسی بودن ستارگان فوتبال در ایران و جهان به هیچ وجه پدیده غریبی نبود. در سال‌های دور بازیکنان و علت علاقه به آن‌ها نه فقط به خاطر استعداد فراوان و توانایی حیرت‌انگیزی که داشتند (که شرط لازم برای پیشرفت هر فوتبالیستی است) که به واسطه گرایش‌های سیاسی و موضع‌گیری‌هایی که انجام می‌دانند تقسیم‌بندی می‌کردند. مثلاً جوزپه مئاتزا که دو قهرمانی پیاپی در جام‌های جهانی ۱۹۳۴ و ۱۹۳۸ همراه با ایتالیا آورد و ستاره و گل سرسبد تیم ایتالیا در دهه ۳۰ به حساب می‌آمد، نامش با فاشیسم عهد موسولینی گره خورده است.

در فینال جام جهانی ۱۹۳۸ بود که موسولینی به فوتبالیست‌های ایتالیا پیام داد «یا ببرید یا بمیرید» و ایتالیایی‌ها در آن فینال مجارستان را شکست دادند و جلوی دوچه رژه نظامی رفتند و یک سال بعد ایتالیا وارد جنگ جهانی دوم شد.

پائولو دی‌کانیو ستاره جنجالی فوتبال ایتالیا هم چنین وضعی داشت و با این‌که از طبقه کارگری برمی‌خواست شیفته لاتزیو فاشیست شد و در دیداری جنجالی بعد از گل‌زنی در دربی شهر رم با دادن سلام نظامی فاشیستی گرایش‌های سیاسی خودش را آشکار کرد.

چپ‌ها در ایتالیا نماد‌های خودشان را داشتند؛ مثل کریستین لوکارلی عضو باشگاه لیورنو که فقط یک فوتبالیست نبود. بلکه یک کمونیست تمام‌عیار بود و از آشکار کردن گرایش‌های سیاسی خود هراسی نداشت و عکس چه‌گوارا را زیر پیراهن ورزشی خود می‌گذاشت و می‌گفت «مبارزه ما، مبارزه طبقه کارگر است. دشمنی با فاشیسم و دشمنی با سرمایه‌داری. پس تا ابد، هر جا که ما را بکشاند، می‌رویم.»

تاثیر سیاست و فوتبال فقط مختص ایتالیا نیست. در تمام کشور‌ها و دوران‌ها تا پیش از سی و چند سال اخیر فوتبال و سیاست همیشه بر هم تاثیر گذاشته و از هم تاثیر پذیرفته‌اند. هنوز بسیاری از هواداران فوتبال اخراج مارادونا در جام جهانی ۱۹۹۴ را توطئه فیفا به خاطر مواضع سیاسی مارادونا و حمایت او از چه‌گوآرا و فیدل کاسترو قلمداد می‌کنند. برای هواداران چپ‌گرای فوتبال مارادونا جنجالی یک ستاره است نه پله که بعد از شهرت و ستاره شدن به خاستگاه طبقاتی خود پشت کرده و به عنوان یک بورژوآ زندگی مرفه در پیش گرفته و حتی وارد زد و بند‌های سیاسی شده است.

برای آنها حتی گل با دست مارادونا به انگلستان، نماد شکست تاچریسم بود که در آن زمان به جزایر فالکند حمله کرده بود. به همین خاطر اسم آن گل را دست خدا گذاشتند.

آن‌ها «لو یاشین» سنگربان بزرگ اتحاد جماهیر شوروی را که خاستگاه کارگری داشت و دروازه‌بانی دنیای فوتبال را متحول کرد و به نماد ورزش کمونیستی بدل شد، بسیار بیشتر از میشل پلاتینی، یوهان کرایوف، فرانتس بکن‌بائر و زین‌الدین زیدان که به فوتبال غیرسیاسی دامن زدند، دوست دارند.

برای آن‌هایی که همچنان به دنبال پیوند بین سیاست و فوتبال می‌گردند، سوکراتس هافبک مرکزی تیم برزیل رویایی تله سانتانا که همیشه در راه آزادی و دموکراسی برزیل جنگید ارزش بیشتری دارد تا تمام ستارگانی که فوتبال را بدل به پدیده‌ای غیرسیاسی کردند.


بیشتر بخوانید: هیاهو برای هیچ!/ دربی ایرانی؛ جدالی بدون هویت تاریخی


غلامرضا تختی و پرویز قلیچ خانی

فوتبال در ایران چگونه به سیاست پیوند خورد؟

به گزارش رویداد۲۴ در ایران، اما فوتبال هیچ‌گاه مثل سایر نقاط جهان سیاسی نبوده است. ستارگان خیلی کمی هستند که در دوران ورزشی خود به سیاست روی آورده باشند. گاهی انتقادات ملایم و تبلیغاتی از جنس انتقاداتی که امروز ووریا غفوری و علی کریمی انجام می‌دهند وجود داشته، اما این انتقادات هم بیشتر از آن‌که سویه سیاسی جدی داشته باشند سویه غیر طبقاتی داشتند و بیشتر برخاسته از فضای تبلیغاتی بوده‌اند.

دهه و چهل و پنجاه در سرزمین ایران دهه متفاوتی است. در این دهه با رشد گرایش‌های چپ‌گرایانه و ملی جامعه ایران دوران متفاوتی را تجربه کرد. سیاست به تمام شئون جامعه ایران نفوذ کرد و بر هنر و ورزش هم تاثیر گذاشت.

تختی بدل به نماد ورزشکار سیاسی شد؛ ورزشکاری با خاستگاه و ریشه‌های کارگری که با تمام وجود در برابر دیکتاتوری محمدرضا شاه پهلوی ایستاد. تختی سنگ بنای ورود سیاست به ورزش را گذاشت و بعد از او تعداد کمی از ورزشکاران پا به عرصه سیاست گذاشتند.


بیشتر بخوانید: غلامرضا تختی؛ اسطوره دوران سپری شده


مشهورترین چهره سیاسی میان فوتبالیست‌های ایرانی را باید پرویز قلیچ‌خانی دانست؛ برخاسته از طبقه کارگری و فقیر جامعه که گرایشی مارکسیستی داشت و یکی از ورزشکارانی بود که از سازمان چریک‌های فدایی خلق حمایت می‌کرد و مدتی هم به زندان رفت و تحت تاثیر شکنجه‌های ساواک مجبور به اعترافات تلویزیونی شد. گفته شده او به همراه کاظم رحیمی مبارز مسلمان علیه رژیم پهلوی تنها فوتبالیست‌هایی بودند که در ملاقات با شاه پس از قهرمانی در مسابقات آسیایی هرگز حاضر نشدند دست شاه را ببوسند.

او بعدا نشریه آرش را با تمایلات مارکسیستی منتشر کرد و در آن ویژه‌نامه سیاهکل را چاپ می‌کرد و از زندگی حمید اشرف و امیر پرویز پویان و مسعود احمدزاده می‌نوشت.

مهدی لواسانی از دیگر چهره‌های سیاسی جدی در فوتبال ایران بود که سابقه بازی در تیم ملی را داشت. او به همراه قلیچ خانی از حامیان چریک‌های فدایی خلق بودند که پس از ماجرای سیاهکل بازداشت شدند.

آن دوران ستارگان خاصی را در فوتبال ایران به وجود آورد که مثل ناصر حجازی نماد اعتراض فوتبال ایران باقی ماندند. فوتبال در عصر حاضر به قدری سیاست‌زدایی شده و پول و اسپانسر‌های مختلف در آن نقش بازی می‌کنند که دیگر جایی برای اعتراض باقی نمی‌ماند.

کافیست سری به صفحات اینستاگرامی ستارگان فوتبال ایرانی و خارجی بزنید. تمام این صفحات پُر شده از پست‌های کلیشه‌ای و تبلیغاتی. پست‌هایی که هیچ نسبتی با جامعه اطراف این فوتبالیست‌ها ندارد. به همین خاطر است که اعتراضات امثال ووریا غفوری و علی کریمی هم بیشتر از آن‌که به خاطر محتوای اعتراضات مورد توجه بگیرد به خاطر بازی خوب این ورزشکاران است که مورد توجه قرار می‌گیرد نه آنکه لزوما حرف درستی با موضع طبقاتی مناسب بر زبان می‌آورند؛ چه آنکه دستمزدهای میلیاردی دیگر جایی برای درک طبقاتی بازی نمی‌گذارد و سخنان آنها بیشتر برخاسته از صفحات دنیا مجازی است و در حد همان کلیشه‌ها هم باقی می‌ماند و تاثیر خاصی بر جامعه ایران نمی‌گذارد.

فوتبال هم مثل هر پدیده دیگری متاثر از فضای سیاسی و اقتصادی جامعه است و دیگر چهره‌هایی مثل مارادونا، لوکارلی و خاویر زانتی در آن نیست. اکنون دوره نیمار و مسی و رونالدو است که هیچ درکی از جهانی که در آن زندگی می‌کنند، ندارند و هر از گاه با مدل مویی که اسپانسر تعیین می‌کند، دیده می‌شوند. آنها حق ندارند انتقاد کنند و هر انتقاد احتمال دارد، اسپانسری را بپراند. اکنون دوران ورزشکاران خنثی است.

نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۳
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
مارادونا
۱۳:۰۲ - ۱۳۹۹/۰۱/۲۰
یکی از دلایل افول چپ این بود که دیگه نمیشه مواد مخدر مصرف کرد
ناشناس
۱۲:۵۹ - ۱۳۹۹/۰۱/۲۰
چرا دری وری میگویید؟ اونچه که از بین رفته تفکر کمونیست است.
سام
۰۰:۲۱ - ۱۳۹۹/۰۱/۲۰
چرا قبول نمی کنید دوران چپگرایی تموم شده؟
نظرات شما