رویداد24: سيد محمود ميرلوحي از چهرههاي سرشناس اصلاحطلبي است كه سابقه استانداري و معاونت در وزرات كشور دوران اصلاحات را در كارنامه خود دارد.
اين روزها بعضا صحبتهايي درباره تعريف و بازتعريف اصلاحطلبي مطرح ميشود. مثلا دكتر تاجيك منتقد تعريف ناشدگي و تعيين حدود و ثغور اصلاحطلبي هستند. به عنوان نخستين سوال شما از اصلاحطلبي چه تعريفي داريد؟
اصلاحطلبي جرياني ريشهدار در تاريخ ايران است. تبار جريان اصلاحات به نهضت مشروطه و بعد از آن به ملي شدن صنعت نفت و انقلاب اسلامي ميرسد. اما تبلور آن در خرداد 76 است. اصلاحطلبي تفكري ريشهدار در بطن جامعه ايران است. شعار اصلاحطلبي مبارزه با جمود فكري و اصلاح و تحول در امور در عين التزام به نظامات كشور است. اصلاحطلبان همواره در خط مقدم اصلاح كاستيها هستند. اصلاحطلبان به ويژه با ارزيابياي كه از تحولات يك قرن اخير در كشور و بعد از آن نيم قرن اخير جهان و فروپاشي شوروي و اضمحلال كمونيسم دارند، شيوه مسالمت آميز و تدريجي را براي تحول سياسي برگزيدهاند. ما امروزه شاهديم كه هيچ نشاني از جريان چپ كمونيستي با همه راديكاليسم آن باقي نمانده است و آن انديشه به موزه تاريخ سپرده شده است. از همين رو است كه بر اين باوريم انديشه اصلاحطلبانه است كه ضامن تحولات پايدار است. اصلاحطلبان در شرايط سخت و محدوديتها نه مانند آن هشت سال تسليم وضع موجود ميشوند و نه چشم بر واقعيات ميبندند و خواهان زير و زبر كردن همه ساختارها هستند. اصلاحطلبان در همه اين سالها با روشهاي مداراجويانه و عقلاني در جهت انديشه اصلاح عمل كردهاند و بنايشان نفي و طرد خشونت و عمل سياسي عقلاني با برنامه است.
اصلاحطلبان در سال 92 با پيروزي روحاني به موفقيت بزرگي دست پيدا كردند. به نظر شما امكان تكرار آن پيروزي در انتخابات مجلس آتي هم وجود دارد؟
بله. در شرايط موجود نيز با توجه با به تجربه تلخ 84 و تفرقه و چند صدايي غيرلازم و مضري كه سبب انتخاب پر هزينهاي براي كشور شد و عبرت از آن واقعه كه ثمره اش ائتلاف موفقيت آميزي بود كه در سال 92 سامان داده شد، ميخواهيم كه آن موفقيت را تكرار كنيم. با نگاهي فراگير، مسئولانه، مدبرانه و در جهت منافع ملي به دنبال آنيم كه بهتر از سال 92 نيز حتي عمل كنيم. چرا كه شرايط نسبت به آن سال آمادهتر است. در جريان اصلاحطلب وحدت و انسجام كامل وجود دارد و تلاشهاي موثري براي تكامل بيشتر در جهت اتخاذ رفتار سياسي سنجيده در حال انجام است كه تبلور آن تشكيل شوراي عالي سياستگذاري اصلاحطلبان است. همه اصلاحطلبان اعم از احزاب و چهرههاي برجسته اين جريان ذيل اين شورا به همگرايي رسيدهاند. اين شورا مسئول سياستگذاري و تدوين برنامههاي كلان انتخاباتي است. از طرف ديگر شاهد بوديم كه چهرههاي اصلاحطلب با ثبتنام و اعلام حضور در انتخابات به جامعه اعلام كردند كه اين انتخابات ظرفيت اين را كه همه جريانها و ديدگاهها در آن حضور داشته باشند دارا ست. در انتخابات 92 هم شاهد بوديم كه مقام معظم رهبري اعلام كردند كه حتي آن كساني كه نظام را قبول ندارند اما دلبسته ايران هستند نيز در انتخابات شركت كنند. چرا كه به تعبير اصلاحطلبان ايران متعلق به همه ايرانيان است. بنابراين انتظار ميرود كه اين دوره هم شاهد مشاركت سياسي مردم و پيروزي جريان اصلاحطلب باشيم.
شما چه تحليلي از چهرههاي اصلاحطلب ثبتنام كرده در انتخابات مجلس داريد؟
به نظر من ثبتنامها قابل قبول بوده است. البته ما مايل بوديم كه خيلي از بزرگان ديگر همچون آقاي دعايي، بيطرف و عبدالعليزاده و ديگران نيز حضور پيدا ميكردند. ما از همه دوستان تقاضا كرديم كه ثبتنام كنند اما به هر صورت تعدادي نيز به عللي نيامدند. اما همين نفراتي كه نيز آمدهاند هم چهرههاي نيرومند اصلاحطلب هستند و در هر حوزه انتخابيه سهياچهار نفر از نيروهاي اصلاحطلب حضور دارند. ما اميدواريم كه بررسي صلاحيتها به نحو شايسته و قانوني انجام شود و نهاد نظارتي با نگاهي گشوده اجازه دهد كه همه ديدگاهها در انتخابات حضور داشته باشند و با ايجاد تنوع و تكثر در نامزدهاي انتخابات، مردم بتوانند كانديداهاي مورد نظر خود را در بين افراد تاييد صلاحيت شده مشاهده كنند. اگر اين طور شود اميدواريم كه انتخابات پر شوري برگزار شود.
در اين دوره شاهد آن بوديم كه جوانان و زنان اصلاحطلب نيز به ميزان قابل توجه براي ورود به مجلس ثبتنام كردند. چقدر احتمال ميدهيد كه در ليست اصلاحطلبان شاهد حضور آنها باشيم؟
اولويت اصلاحطلبي همواره ميسر و هموار كردن راه ورود زنان و جوانان به عرصه سياسي بوده است. در اين دوره هم به طور مشخص شوراي عالي سياستگذاري اصلاحطلبان در شهرهاي مختلف از زنان اصلاحطلب براي ثبتنام دعوت به عمل آورد. اميدواريم كه با تاييد صلاحيت از زنان و جوانان اصلاحطلب، بتوانيم از آنان در ليست انتخاباتي استفاده كنيم و ميزان قابل توجهي از آنان را در ليست داشته باشيم. هدف ما از طرح نام جوانان و زنان قائل شدن تبعيض مثبت در حق آنان نيست، بلكه اعتقاد راسخ داريم كه همانطور كه زنان ما درصد بيشتري از حضور در دانشگاه و مراكز علمي را به خود اختصاص دادهاند، در مجلس هم كه عصاره فضائل ملت و محل گردآمدن نيروهاي متخصص است، بايد شاهد حضور آنان باشيم. جوانان ميتوانند كمبود تجربه شان را با انگيزه و دانش خود جبران كنند. حضور اينهاست كه مجلس را با نشاط و متحول ميكند. در اين شكي نيست كه زنان نيمي از جامعه ما هستند، پس بايد سهم سياسي متناسب با آن را نيز داشته باشند. ما اميدواريم كه بتوانيم شاهد حضور هرچه بيشتر از پيش زنان و جوانان در مجلس آتي باشيم.
آقاي عارف به عنوان رئيس شوراي عالي سياستگذاري اصلاحطلبان اعلام كردهاند كه اصلاحطلبان بايد به دنبال جذب آراي خاكستري باشند. با توجه به اينكه يكي از پايگاههاي راي اصلاحطلبان طبقه متوسط شهرياي است كه معمولا براي مشاركت سياسي سختتر اقناع ميشوند، برنامه اصلاحطلبان براي متقاعد كردن آنان به راي دادن چيست؟
من نيز بر اين باورم كه ما 60 درصد راي خاكستري داريم. اصلاحطلبان و اصولگرايان 20 درصد راي قطعي دارند و اين راي مياني است كه براي آنها تعيينكننده است. معمولا اصلاحطلبان هر زمان توانستهاند مشاركت حداكثري ايجاد كنند و مردم را به صحنه بياورند، هميشه اين آرا به حساب آنها ريخته شده و پيروز بودهاند. اما هرگاه كه مردم خانهنشين شدهاند، اصلاحطلبان هم متضرر شدهاند. بنابراين تلاش ما بر آن است كه با شيوهاي كه در اين دوره در پيش گرفتهايم و تصميمگيري را از مركز به حوزههاي انتخابيه منتقل كردهايم و بنا را بر آن گذاشتهايم كه خرد جمعي موجود در حوزههاي انتخابيه محوريت داشته باشد، شاهد گسترش بدنه اجتماعي و مشاركت سياسي حاميان خود باشيم. ما از تصميمگيري پشت درهاي بسته اجتناب كردهايم و اميدواريم كه جريان اصلاحطلبي نه تنها با طبقه متوسط، بلكه با همه اقشار جامعه، بالاخص فرودستان ارتباط برقرار كند. ما نبايد فرودستان و حاشيه نشينان و روستاييان را به دست فراموشي بسپاريم.
اين رويكرد جديد قابل تحسين است. اما قبول داريد كه كماكان بيشترين بدنه مشاركت جوي اصلاحطلبان را طبقه متوسط تشكيل ميدهد؟
بله. اصلاحطلبي به دليل اينكه يك جريان انديشگي است همواره حمايت نخبگان، دانشگاهيان، فرهنگيان، هنرمندان و كارآفرينان را همراه داشته است. دليل اين است كه اين اقشار با تحولات جهاني آشنا هستند و ميتوانند با جريان اصلاحطلب ارتباط برقرار كنند. البته نكتهاي كه نبايد از نظر دور داشت اين است كه اين طبقه متوسط هم مطالبات بيشتر و مشخصتري دارد و هم اينكه زودرنجتر است. شواهد نشان ميدهد كه اين قشر آنقدر در هشت سال دولت احمدينژاد دچار مصائب گوناگون شده است و هنوز نيز زخم آن مشكلات را بر جان خود حس ميكند - به طور مثال محدوديتهايي كه براي هنر و موسيقي ايجاد شد، ستارهدار كردن دانشجويان، تصويب قانون چند همسري و مشكلات اقتصادي- كه مايل نيست كه با عدم مشاركت سياسي آن اوضاع تكرار شود. از بررسي شبكههاي اجتماعي ميتوان اين طور نتيجه گرفت كه اين قشر تصميم خود را گرفته است. به همين علت است كه اينبار شاهد نيستيم كه سخني از تحريم و عدم مشاركت در فضاي مجازي بر زبانها بيايد. اما به ياد داريم كه در انتخابات مجلس نهم وقتي رئيس دولت اصلاحات در دماوند راي داد، تا چه اندازه با انتقادات بدنه جريان اصلاحطلب مواجه شد. اما امروز همگان متوجه اهميت مشاركت در انتخابات مجلس شدهاند. مردم متوجه شدند كه اگر نميتوانند كانديداهاي مطلوب و مورد نظر خود را راهي مجلس كنند، اما دست كم ميتوانند مانع از ورود اصولگرايان تندرو به مجلس شوند. اين ظرفيت و تشخيص جديدي است كه طبقه متوسط ما پيدا كرده است. بنابراين به نظر ميرسد كه همگان به اين نتيجه رسيدهاند كه خانهنشيني چاره كار نيست. پيش بيني من مشاركت بالاي 70 درصد مردم در اين دوره است.
يكي ديگر از بحثهايي كه اين روزها جريان دارد اين است كه آيا تاكيد صرف اصلاحطلبان بر تشكيل يك مجلس كارآمد، توان ايجاد تمايز و اقناعكنندگي لازم براي بدنه اصلاحطلب را داراست؟ شايد برخي بپرسند كه پس فرق اصلاحطلبان و اصولگرايان در چيست؟ پس تكليف شعارهاي پيش روانه اصلاحطلبي چه ميشود؟
راهبردهاي اصلاحطلبان تنظيم شده است. اما نكته اين است كه به دليل عدم وجود احزاب و كار حزبي در كشور، بسياري از شعارها در خلال فضاي ايجاد شده انتخاباتي است كه شكل ميگيرد. مطالبات مردم و جهتگيري رقيب تاثيرگذار است. به نوعي فرآوري مطالبات مردم در جريان تبليغات انتخاباتي است كه معين ميشود. برآورد ما اين است كه وقتي ما حرف از امتداد پروژه 92 ميزنيم، خود به خود برخي از ويژگيها و رويكردها مشخص ميشود. فرضا تنش زدايي با جهان و پيش بردن توافق هستهاي به يكي از مطالبات مردمي و برنامههاي اصلاحطلبان تبدیل شده است. در داخل نيز فائق آمدن بر ركود اقتصادي و ايجاد رونق فضاي كسب و كار يكي ديگر از اهداف است. امروزه بسياري از صنايع ما به حال تعطيل درآمده است و تلاشهاي دولت هم به راحتي نميتواتد وضع را به سال 84 برگرداند. بحث فساد اداري و اقتصادي هم حائز اهميت است. در واقع اينها اولويتهاي مردم است.
در واقع شما با اين پاسخ بر شعار كارآمدي مجلس تاكيد ميكنيد و بيشتر سويه حل مسائل اقتصادي را در نظر داريد؟
بله. اما در عين حال وقتي اصلاحطلبان بر آزادي اطلاعات و گردش آزادانه اطلاعات و آزادي مطبوعات و رعايت حقوق شهروندي تاكيد ميكنند، نشان از پيش رو بودن آنها دارد. همه اين خواستها ممكن نميشود مگر به تشكيل مجلسي شايسته كه حتي در بحث قانونگذاري نهاد بالادستي به حساب ميآيد. فرضا اهميتي كه كميسيون اصل 90 در بررسي شكايات مردمي از نهادهاي و اشخاص دولتي دارد، سبب ميشود كه نسبت به تشكيل مجلسي كارآمد حساس باشيم. مجلسي كه ما ميخواهيم بايد در راس امور باشد. و اين ممكن نميشود مگر با كمك مطبوعات در رصد و خبررساني درباره رانتها و قراردادهاي اقتصادي ناسالم و آگاهسازي افكار عمومي. محدوديت در اطلاعرساني و عدم شفافيت بود كه سبب برآمدن پديدهاي همچون بابك زنجاني شد. مجلس آتي بايد در نظارت و قانونگذاري مقتدر و كارشناس باشد. آمارهاي ساختگي و عدم تخصص بلاي جان برنامهريزي و قانونگذاري است. توليد انبوه قانون بيآنكه نسبت به اجرايي بودن يا نبودن آن توجه شود، هدر رفت بودجه كشور و مواردي از اين دست باعث ميشود كه كارآمدي مجلس براي ما مهم باشد. منظور ما از كارآمدي اينهاست. نبايد به مجلس خيالبافانه نگريست و شعارهايي داد كه نتوان از پس عمل به آنها برآمد. در گذشته شاهد بوديم كه شعارهاي نامنطبق چه بلايي بر سر كشور آورد. بايد شعارهاي پوپوليستي را كنار گذاشت و با مسائل واقعي مردم كه بخش عمدهاي از آن اقتصادي است، درگير شد. به نظر من كارهاي زيادي است كه ميتوان در مجلس انجام داد. بايد كشور را از مخمصه نجات داد. خواست ما اين است كه بعد از پايان دوره دهم مجلس مردم شاهد باشند كه توليد ناخالص داخلي از صفر به شش درصد رسيده و از بيكاري فزاينده كاسته شده است. مردم شاهد باشند كه شاخصههاي رفاه بالا رفته است و از ميزان اعتياد و قاچاق و طلاق كاسته شده است.
شما از آرايش سياسي اصولگرايان چه تحليلي داريد؟ ظاهرا طيف نزديك به آقاي لاريجاني، موسوم به رهروان ولايت، حاضر نيستند كه در كنار دیگر اصولگرایان در ائتلاف شركت كنند. به نظر شما آنها ميتوانند به اجماع برسند؟
ارزيابي من اين است كه برخلاف ادعاي اصولگرايان كه اين اصلاحطلبان هستند كه در تدارك ايجاد شكاف در بين آنها هستند و ميگفتند كه ذيل تصميم جامعتين قرار دارند و قطعا به اجماع ميرسند، اما شواهد دال بر چيزهاي ديگر است. به عنوان يك ناظر بيروني شاهد هستيم كه اختلافات بين آنها وجود دارد و گرههاي جدياي در كار آنهاست كه ائتلاف راي را برايشان سخت ميكند. يكي از دلايلش آن است كه اصولگرايان با خود و با مسائل مبتلا به كشور دچار نوعي تعارف و رودربايستي هستند. اصولگرايان نقش اساسي در برآمدن احمدينژاد داشتند و در واقع چك سفيد امضا به او دادند و امروز بايد پاسخگوي حمايتهايشان از دولتهاي نهم و دهم و رفتاري كه با افراد دلسوز نظام و چهرههاي انقلابي كردند، باشند. رفتارهای آنها با مسائل اقتصادي چيزي نيست كه حالا بخواهند از زير آن شانه خالي كنند.
ممكن است نداي جدايي طلبانه رهروان ولايت، براي گرفتن سهمي بيشتري در ائتلاف اصولگرايان باشد؟
خير. من اين اختلاف را جدي ميدانم. آقاي لاريجاني و رهروان در اين دو سال و به ويژه در جريان تصويب برجام يار و همراه دولت بودند و با جريان تندروي اصولگرا مرزبندي دارند. تمام تلاش آقاي لاريجاني كنترل جريان پايداري در مجلس بود. چرا كه بعضا اين جريان نقش اپوزيسيون دولت را بازي ميكند و در صدا و سيما هم تريبون در اختيار آنها قرار ميگيرد. بنابراين طبيعي است كه طيف نزديك به آقاي لاريجاني با اين جريان تندرو مشكل داشته باشد و بعيد است كه بتوانند در كنار هم قرار گيرند. در گذشته يك شعار بود كه اصولگرايان را در كنار هم قرار ميداد. آن هم «اصلاحات هراسي» بود. در واقع جنبههاي اثباتي نبود كه آنها را دور يك ميز جمع كرد. بلكه جنبههاي سلبي بود كه حرف اصلي را ميزد. مدام انذار ميدادند كه مبادا اصلاحطلبان وارد مجلس شوند. البته حالا نيز كم و بيش و در گوشه و كنار اين حرفها را بر زبان ميآورند تا بلكه بتوانند متحد شوند. اما من بعيد ميدانم كه اينبار بتوانند به وحدت برسند. اصولگرايان ميانه رو متوجه شدهاند كه حضور اصلاحطلبان به حال كشور بسيار مفيد به فايدهتر است از حضور تندروهايي مثل جبهه پايداري. بنابراين عقلاي اصولگرا سعي در بهبود رابطه با اصلاحطلبان دارند و نميخواهند در كنار تندروها قرار گيرند. نكته مهم ديگر اين است كه در غياب چهرههايي همچون مرحوم مهدوي كني و مرحوم عسگر اولادي افراد ديگر جايگاه قرار گرفتن در محوريت اصولگرايان را ندارند و همين باعث به مشكل خوردن آنها شده است. اصولگرايان نميتوانند از ساختار شوراي عالي اصلاحطلبان كپيبرداري كنند. چرا كه در جريان اصلاحطلب خرد جمعي است كه محوريت دارد نه رابطه مريد و مرادي.
گفته ميشد كه ممكن است اصلاحطلبان به پاس همراهيهاي آقاي لاريجاني با دولت در حوزه انتخابيه قم كانديدايي معرفي نكنند. اما حال شاهد ثبتنام چند تن از چهرههاي اصلاحطلب از قم هستيم.
ما به هر صورت ظرفيتهاي خود را به ميدان آوردهايم. اما تلاشمان اين است كه با اصولگرايان عاقل و ميانه رو و آقاي لاريجاني مراوده و همكاري دو جانبه داشته باشيم و سعي ميكنيم كه اين ملاحظه را رعايت كنيم.
منبع: روزنامه آرمان