رویداد۲۴ فراس أبو هلال در پایگاه خبری «عربی ۲۱» متعلق به قطر نوشت: با سقوط قیمتهای نفت به کمتر از صفر دلار، برای اولین بار در طول تاریخ، جهان وارد مرحله جدیدی از بحران اقتصادی میشود.
بحران قیمتهای نفت و پیامدهای کرونا، تعداد زیادی از تحلیلگران غربی و عرب را به سمت پیش بینی جنگ آمریکا علیه چین، سوق داده است. نظریه آنها مبتنی بر آن است که حل بحرانهای بین المللی بزرگ با این این حجم، جز با یک جنگ ویرانگر که موازین قوا را تغییر داده و معادلات اقتصادی طبیعی و نظام جهانی را به طور کامل تغییر دهد، ممکن نمیشود.
بیشتر بخوانید: آیا الکاظمی میانجی جدید ایران و آمریکا خواهد شد؟
اما چنین جنگی به عقیده ما بنا به دلایل زیادی بعید است. اول آنکه این جنگ هزینه انسانی و مالی هنگفتی دارد، چرا که بین قدرتهای بزرگ جهان است که امکانات نظامی نابود کنندهای دارند و دوم آنکه این جنگ به دلیل درگیری چین، ایالات متحده و هم پیمانان بین المللی آنها میتواند تبدیل به یک جنگ جهانی شود. سوم آنکه رئیس جمهور آمریکا آماده ورود به یک جنگ طولانی، که نتایجی تضمین نشده دارد، نیست. دلیل چهارم، تداخل در منافع اقتصادی بین چین و ایالات متحده و غرب و حجم تاثیر پذیری اقتصاد این طرفها از اقتصاد رو به رشد چین است.
جنگ علیه ایران؟به عقیده برخی کارشناسان، برخلاف تبعات جنگ بزرگ و فاجعه بار علیه چین، یک جنگ «حساب شده» علیه ایران میتواند راه حل دولت آمریکا باشد؛ چرا که در مقایسه با جنگ با چین، پیامدهای اقتصادی و انسانی کمتری دارد.
در همین رابطه، روزنامه نیویورک تایمز در گزارشی که در ۲۷ مارس گذشته منتشر کرد، آورده بود که پنتاگون تصمیم دارد شبه نظامیان عراقی وابسته به ایران را با وجود بحران کرونا، هدف بگیرد. اما اجرای این تصمیم پس از هشدارهای تعدادی از مقامات عالی رتبه در وزارت دفاع آمریکا، در مورد پیامدهای این اقدام، متوقف شد.
اهمیت این گزارش در آن است که نشان میدهد در صورتی که گسترش درگیری با ایران، بتواند منافع آمریکا را محقق کند، این امر دور از دسترس نیست.
اما منافعی که دولت ترامپ را به سمت اتخاذ این تصمیم جنون آمیز در سایه بحران کرونا و سقوط قیمتهای نفت سوق میدهد، کدام است؟
دولت آمریکا معتقد است که جنگ محدود علیه ایران، تا حدی میتواند شبیه به «طوفان صحرا» علیه عراق در سال ۱۹۹۱ بوده و تعدادی از اهداف این دولت را محقق کند، البته به شرطی که حساب شده بوده و به فروپاشی نظام منجر نشود، چرا که تجربه تاریخی ایالات متحده حکایت از آن دارد که جنگهایی که هدف انها تغییر نظام است، هزینه بر بوده و تبعات سیاسی، امنیتی و اقتصادی زیادی دارد.
در شرایطی که تا کنون واشنگتن این مساله را علنا مطرح نکرده است، محاسبات مصلحتی احتمالا آن را به سمت تفکر در باره جنگ با ایران، سوق میدهد، به این دلایل:
اول: جنگ ناگهانی و محدود موجب تضعیف ایران شده و میتواند زمینه ساز تحریمهای قاطع تری علیه این کشور باشد، همانطور که پس از تجاوز آمریکا به عراق در سال ۱۹۹۱، چنین شد؛ و احتمال دارد که این جنگ موجب تضعیف تهران در مقابله یا مخالفت با تحریمها شود.
دوم: چنین جنگی بدون شک باعث بالا رفتن قیمتهای نفت میشود، بویژه در صورتی که ایران طی مقابله خود با تجاوز آمریکا، نفت کشها یا مسیرهای انتقال آنها و تاسیسات نفتی منطقه را هدف بگیرد. افزون بر اینکه هر جنگی در منطقه خلیج فارس، موجب نگرانی در مورد منابع نفت شده و تقاضای نفت و در ادامه قیمت ان را افزایش میدهد.
سوم: احتمالا دولتهای عربی خلیج فارس، بویژه عربستان سعودی و امارات، هزینه این جنگ را تقبل میکنند، به این بهانه که جنگ به نفع آنها بوده و موجب تضعیف دشمن مشترک انها، یعنی ایران میشود.
این سناریو اهداف آمریکا را کاملا محقق میکند، به این صورت که بدون آنکه هزینهای برای جنگ با ایران کند، هم باعث تضعیف ان شده و هم بازارهای نفت و سلاح را تقویت میکند. مهمتر از همه آنکه از سقوط قیمت نفت ایالات متحده جلوگیری میکند.