تعیین تکلیف اصلاحات، کنار گذاشتن تعارفات سیاسی و در کل آغاز اصلاح اصلاحات یک هفته پس از اولین استعفای اعلام شده در نهاد تصمیم ساز اصلاح طلبان یعنی شورای عالی سیاستگذاری، جدیتر از همیشه اردوگاه اصلاح طلبی را بهم ریخته و اظهارنظرهای بسیاری در پی داشته است.
رویداد۲۴ ماهها و هفتههای گذشته بر اصلاحات را اگر سخت توصیف نکنیم دستکم متفاوت از همیشه بر اصلاح طلبان میگذرد. ناکامی در انتخابات حتی در شرایطی که بحران کرونا تمام موضوعات مهم دنیا را تحت تاثیر قرار داد، فراموش اصلاح طلبان نشد و در مسیر واکاوی دلایل این شکست برخی مانند حجت الاسلام «عبدالواحد موسوی لاری» نایب رئیس شورای عالی سیاستگذاری ناکارآمدی احزاب در این شورا را علت دیده و تن به استعفا دادند. برخی هم مانند «غلامحسین کرباسچی» دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی ناکارآمدی اشخاص و تصمیم گیران اصلاح طلب را دلیل ناکامی انتخاباتی خود دانستند.
روز سه شنبه نهم اردیبهشت، کرباسچی در گفتگویی بار دیگر گلایههای سال گذشته خود را تکرار کرد و موضوع حمایت از کاندیدای اصولگرا در سال ۱۴۰۰ رد نکرد و این بار صریحتر از همیشه خواستار کنار گذاشتن تعارفات سیاسی میان اصلاح طلبان شد. دبیرکل کارگزاران در بخشهایی از مصاحبه خود که بیشتر تحلیل و جنجال را در پی داشت، گفته است: «با شخصیتهای محترم سیاسی رودربایستی نداشته باشیم. مثلا اینکه آقای دکتر عارف یک وقتی نامزد ریاست جمهوری شدند و اصلاح طلبان به هر دلیلی دنبال آقای روحانی رفتند نباید باعث این شود که بخواهیم جبران کرده و بگوییم که او حتما رئیس شورای عالی باشد. کار سیاسی که رودربایستی ندارد. درباره بقیه بزرگان هم همینطور است. حتی دیگر کسانی که شاید برای ما کاریزما بوده و شخصیت مورد علاقه ما باشند. حالا آقای خاتمی یا هر کدام از رفقا.»
این دیدگاه کرباسچی در کنار آینده شورای عالی سیاستگذاری با وجود استعفای حجت الاسلام موسوی لاری، به کانون بسیاری از اظهارات و تحلیلها تبدیل و در رسانهها و شبکههای مجازی نشر و باز نشر شد. این اظهارات واکنشهایی هم از سوی اصلاح طلبان داشت. «حسین نورانی نژاد» سخنگوی حزب اتحاد ملت در واکنش ضمنی به اظهارات کرباسچی گفت: «تقسیم بندی اصلاح طلبان به پارلمانتاریستها و جامعه محورها واقع نماتر است. پارلمانتاریستها نیز در مواجهه با نیروهای ضد اصلاحات، به دو دسته مقاومت گر و سازش گر تقسیم میشوند. حزب کارگزاران قائل به کوتاه آمدن و سازش با قدرت هستند.»
بیشتر بخوانید: کرباسچی خواستار حذف خاتمی از اصلاحات شد
«مصطفی تاج زاده» معاون سیاسی وزارت کشور دولت اصلاحات در توییتی کنایه آمیز از کرباسچی خواسته است تا دیدگاههای خود را به نام اصلاحات اعلام نکند. تاج زاده نوشته است: «حق آقای کرباسچی است که در انتخابات ۱۴۰۰ هم شرکت کند و حتی به تبلیغ آقای لاریجانی بپردازد، اما به اسم کارگزاران، و نه به نام اصلاحطلبان. باتوجه به رایندادن بخشی از همحزبیها در انتخابات ۹۸، قانعکردن اعضا و هواداران به رایدادن و حمایت از نامزد نیابتی اولویت دارد.»
موافقان و مخالفان پایان کار شعسا
بخش دیگر اصلاح طلبان هم طی روزهای پس از استعفای حجت الاسلام موسوی لاری درباره آینده شورای عالی سیاستگذاری و تدوام کار آن به اظهارنظر پرداختند. گروهی مخالف ادامه کار این شورا پس از انتخابات بودند، اما گروه دیگر بر ضرورت تداوم این سازوکار تاکید میکردند.
«شهاب طباطبایی» سخنگوی حزب ندای ایرانیان درباره ادامه کار شورا گفته است: «اصل مسئله این است که موضوعیت شورای سیاست گذاری منتفی شده است و ادامه کار این شورای زمانی موضوعیت داشت که در انتخابات اخیر مجلس قادر به اجماع سازی در میان گروههای مختلف اصلاح طلب میشد، اما پس از اعلام نظر شورای سیاست گذاری درباره عدم ارائه لیست، تعدادی از احزاب عضو این شورا مستقل و یا با ائتلاف اقدام به ارائه لیست انتخاباتی کردند و شورا نتوانست نقش انسجام بخشی خود را ایفا کند.»
«جواد امام» بار دیگر از نقش و تصمیم شعسا در انتخابات سال گذشته حمایت و تاکیدکرده است: «ما باید با محوریت احزاب دوباره جمع شویم و برای تقویت جبهه اصلاحات فکری کنیم. باید ضعفها را برطرف کرده و از شخصیتهای حقیقی که جایگاه ملی و شناخته شدهای دارند، دعوت کنیم.»
«آذر منصوری» قائم مقام حزب اتحاد ملت و عضو شورای عالی سیاستگذاری هم درباره بحثهای موجود درباره آینده این شورا تاکید کرده است: «به نظرم مقدم بر ساز وکار اجماعی اصلاح طلبان این است که به این دو سؤال پاسخ داده شود که ۱: جایگاه نهادهای انتخابی در ساختار حقیقی وحقوقی قدرت چیست؟ ۲: چنانچه روند حذفی شورای نگهبان در انتخابات آینده ادامه داشته باشد آیا اصلاح طلبان همچنان میخواهند با تکیه بر حداقلها سیاست ورزی کنند؟ به نظرم باید قبل از اینکه مجددا بخواهیم راجع به ساختار جبههای آینده اصلاح طلبان صحبت کنیم به این سوالات پاسخ داده شود.»
«عبدالله ناصری» عضو بنیاد باران هم گفته است: «معتقدم همه احزاب اصلاحطلب و هر ائتلاف قدیم و جدید فقط با نگاه «راهبرد—تاکتیک» میتواند موفق شود. شکی نیست این رویکرد و این راهبرد-تاکتیک پرهزینه است وحتما بخشی از اعضای شعسا این آمادگی را ندارند. حتما باید طرحی دیگر در انداخت.»
مرور اظهارنظرهای دو روز گذشته نشان میدهد که مخالفان ادامه کار این شورا بیشتر از موافقان آن است و تیترهای محتوی پایان کار بیشتر منعکس شده است، اما پرسش مهم این میان آینده یکی از مهمترین جریانهای سیاسی ایران طی چهاردهه گذشته است. چپی ها، پیروان خط امام، اصلاح طلبان، تحول گرایان یا هر نام دیگری بر این جریان نهاده شود اهمیتی نخواهد داشت آن زمان که برای رقابت سیاسی در حکومت مردم سالار، کشور نیازمند حضور و کنشگری آنان است.
چهار تکلیفی که اصلاح طلبان باید روشن کنند
اصلاحات راه دشواری پس از این پیش رو خواهد داشت؛ شتاب فزاینده تحولات در جهان کنونی، رونق کرونا که بسیاری از رونق بسیاری از موضوعات کاسته، جامعه ایران که هر روز و هر لحظه در حال تغییر و گذار است، نهادهای ناظر که دستان اصلاح طلبان را برای حضور در سطح نخست قدرت اگر نگوییم میبندند، دستکم باز هم نمیگذارند و در نهایت رقیبی که دغدغه هیچ یک از این موضوعات را ندارد، چون حیات خود را تضمین شده یافته است. اصلاح طلبان آنگونه که از زبان یک یک شان جاری میشود بر ضرورت طرح تازه اذعان و تاکید دارند. این طرح تازه، اما شامل چه خواهد بود مهم است. واقعیت آن است که در این طرح تازه چهار محور اساسی باید به هر صورت ممکن تعیین تکلیف شوند و هرگونه عبور گذرا و عدم پرداخت دقیق به آن ها، سرانجام روزی گریبان اصلاحات را خواهد گرفت. در مرحله اول اصلاح طلبان باید تکلیف و یا نسبت خود را با موضوع قدرت، سازوکارهای آن، محدودیتها و خطرات آن روشن کنند. باید مشخص شود که حضور در قدرت برای اصلاحات تا چه میزان مهم است و برای این حضور حاضر به دست یازیدن به چه هستند؟
تکلیف دومی که باید روشن شود تکلیف رهبری یا زعامت این جریان است. شخص یا سازوکار؟ کدام یک قرار است راهبر راهبردهای اصلاح طلبان در افق پیش رو باشند؟ اگر شخص ملاک نظر است آیا «سید محمد خاتمی» برای این زعیم بودن کافی نیست؟ سازوکاری که قرار است در سیاست شخصیت محور ایران جایگزین رهبری اصلاح طلبان شود چه ویژگیهایی باید داشته باشد؟ تک تک این پرسشها و پاسخهای به آن بخش بزرگی از سوتفاهمات موجود را رفع خواهد کرد و برخی ناکامیهای پساانتخاباتی را به دلخوریهای پیشاانتخاباتی گره نخواهند زد.
در مرحله سوم اصلاح طلبان باید به مهمترین نیاز خود یعنی تعیین تعریف واضح و مشخص برای اصلاح طلبی برسند. تعریفی که پس از سه دهه فعالیت دیگر بین العباسین نباشد و مشخص کند که یک فعال سیاسی چه ویژگیهایی را دارا باشد در جرگه اصلاح طلبی جای و نام میگیرد. خطوط غیرقابل عبور و میزان انعطاف در برابر قدرت و رقیب هم باید در مانیفست به واضح تعریف شود تا ائتلاف و عدم ائتلاف با رقیب بعدها موجبات کنایههای سیاسی نشود.
چهارمین تکلیفی که اصلاحات باید تن به تعیین آن بدهد نسبت بسیار مهم خود با جامعه و مردم است. دعوت به رای تاکنون تنها منولوگ میان اصلاح طلبان و مردم بود، اما این بار مردم با بی توجهی به سیاست و جریانهای آن نشان دادند که این منولوگ باید به دیالوگ تبدیل شود. دیالوگی که جامعه شاید به این زودی نتواند آن را با اصلاحات برقرار کند، اما دیگر تن به منولوگهای آمرانه انتخاباتی از سوی هر جریان سیاسی که باشد تن نخواهد داد. در نهایت اصلاحات باید سرانجام نقطه ایستادن خود را در دوگانه قدرت-جامعه مشخص کند.