توهین کم‌سابقه به اصول دین توسط یک روحانی + فیلم

عزیزم برو اول این دعا ها را در مفاتیح بخون میفهمی کی گفته وقتی تا حالا لای مفاتیح و ثرآن رو باز نکردی بیخود شبهه بیسوادانه نینداز

اگر علامه طباطبایی نگفت در عوض علامه کلینی و علامه فیض و علامه حویزی و علامه بحرانی و علامه مجلسی و دیگران گفتند
توهم این است که فکر میکنی فقط خودت میفهمی

زد نادان ، پاسخ دندان شکن خاموشی است
کای بسا شد پسته لب بسته ، دندان را شکست

عمری به دروغ، مصلحت می گفتیم// در بستر توجیه چه راحت خفتیم// در ماله کشی سخت مهارت داریم
استاد تمام حرف های مفتیم ...
نادان همینی است که دارد از گند خودش دفاع میکند اگه با فهم بود حداقل اشتباه لفظی را عنوان میکرد حرف زدن قبل از فکر اخرش همین میشه بقول جنابعالی فکر میکنه که فقط خودش میفهمه هیچ کدوم از علامه هایی هم که فرمودی همچین اراجیفی نگفتن و اصول دین رو سخت پابرجا نگه داشتن و جایگاه و مفهوم اصول و فروع دین رو مشخص کردن و هیچ کدام را بر آن یکی ترجیح ندادن و فروع رو بر اصول مقدم نشمردن جواب شمام که اصلا دندان شکن نبود بیشتر مطالعه کنین لطفا
متشکر

الفرقان : 63 وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاما

آقا رضا خیلی تند رفتی!
تو مگه کتاب این علامه ها رو خوندی اگر فقط یک بار فهرست کتاب کافی رو خونده بودی به این راحتی زیر همه چیز نمیزدی

اینکه میگن اصول دین 5 تاست این لفظ امام معصوم نیست که اینجور داری اصول و فروع میکنی

اصول دین سه تاست
توحید و حجت و معاد
حجت یعنی نبوت و امامت : چون بدون حجت رابطه خدا با بندگانش منقطع میشود

جناب ناشناس!
همین آیه شما نشان میدهد برای فهم توحید نیاز به اهل بیت داریم(لطفا به تفاسیر مراجعه کنید و قبل و بعد آیه را هم مطالعه کنید)
بحث سر اولویت نیست ، بلکه این است که توحید حقیقی چگونه حاصل میشود؟
توحید حقیقی از طریق ولایت و اطاعت از پیامبر و اهل بیتش حاصل میشود

داری تفریط میکنی!
اولا قرآن رو خوب نخوندی و نفهمیدی.
ثانیا: صلوات شعبانیه رو خوندی؟
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ شَجَرَةِ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعِ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفِ الْمَلَائِكَةِ وَ مَعْدِنِ الْعِلْمِ وَ أَهْلِ بَيْتِ الْوَحْيِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ الْفُلْكِ الْجَارِيَةِ فِي اللُّجَجِ الْغَامِرَةِ يَأْمَنُ مَنْ رَكِبَهَا وَ يَغْرَقُ مَنْ تَرَكَهَا الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مَارِقٌ وَ الْمُتَأَخِّرُ عَنْهُمْ زَاهِقٌ وَ اللَّازِمُ لَهُمْ لَاحِق‏
اهل بیت کشتی نجات اند هرکس ملازم آنان بود نجات پیدا میکند ولی آنان که جلو افتادند و یا عقب افتادند هلاک میشوند.

می فرمائیی قران را خوب نخواندم ، خواندم ولی این صلوات شعبانیه را در قرآن نیافتم. دلیل محکم از قران بیاور. ایه 100 توبه را بخوان

سلام علیکم. در مورد نظر شما باید چند نکته بیان کنم:
نکته اول: بهتر بود میگفتید چه چیزی از این آیه فهمیدید تا بهتر سر آن بحث میکردیم:
آیه این چنین است:
وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرينَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْري تَحْتَهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها أَبَداً ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظيم‏

حال از شما چند سوال دارم:
سوال اول : آیا همه مهاجرین و انصار بهشتی اند پس منافقین در قرآن چه کسانی هستند؟
آیا فقط اعراب بادیه نشین منافق بودند؟ چون عبدالله بن ابی که به اتفاق تمام مورخان منافق بوده است از بزرگان قبیله خزرج در مدینه بوده است. پس تا اینجا معلوم میشود که حد اقل همه انصار مومن باقی نماندند بلکه به مرور زمان برخی منافق شدند.
در مود مهاجرین هم قصه طلحه و زبیر کافی است تا ثابت کند همه مهاجرین با ایمان از دنیا نرفتند .
و نکته دیگر اینکه چرا بعد از پیامبر بزرگانشان بجان هم افتادند تا جایی که خلیفه دوم که بعد از زبیر مسلمان شده بود شمشیر زبیر را شکست؟ مگر خلیفه دوم سعد بن عباده را زیر بار مشت و لگد نگرفته بود؟ آیا خدا از هردوی ایشان راضی است؟

سوال دوم: آیا سابقین مهاجر با سابقین انصار برابرند؟
سوال سوم:آیا همه مهاجرین در یک زمان ایمان آوردند؟
سوال چهارم: در بین مهاجرین چه کسی زودتر ایمان آورده است؟
سوال پنجم: در آیه 20-22 سوره توبه آمده است: الَّذينَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا في‏ سَبيلِ اللَّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ . يُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَ رِضْوانٍ وَ جَنَّاتٍ لَهُمْ فيها نَعيمٌ مُقيمٌ . خالِدينَ فيها أَبَداً إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظيم‏
مگر جهاد یکی از شاخصه ها برای افضلیت مهاجرین نیست؟ چه کسی بیش از همه جهاد کرد؟ چه کسی بیش از همه خود را به میدان خطر انداخت و از پیامبر دفاع کرد؟

نتیجه کلی از نکته اول : نمیتوان گفت همه مهاجرین و انصار بر ایمانشان باقی ماندند و خدا از همه آنها راضی است و همه آنها را به بهشت میبرد و آنهایی هم که تا آخر عمرشان مومن بودند هم با هم برابر نیستند بلکه عده ای از آنها برتر از دیگران هستند .

نکته دوم : شما گفتید صلوات شعبانیه در قرآن نیست!
ظاهرا از نظر شما چنین فهمیده میشود که با صرف نبودن این صلوات در قرآن دیگر نباید بدان استدلال کرد!

اولا: آیا تعداد رکعات نماز در قرآن آمده که بشود به آن استدلال کرد؟ آیا با 500 آیه فقهی در قرآن کریم میتوان هزاران فرع فقهی را مطرح کرد؟ آیا همه مباحث توحید و نبوت و معاد در قرآن آمده است؟(خدایی نکرده نمیخواهم قائل به نقصان قرآن شوم. بنده قائلم قرآن کلیاتی دارد که همه امور دینی را شامل میشود)

ثانیا: آیا همه افراد میتوانند جزئیات را از قرآن برداشت کنند؟
ثالثا: خوب است یکبار با دقت این آیه خوانده شود: آل‏عمران/آیه 7: هُوَ الَّذي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذينَ في‏ قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْويلِهِ وَ ما يَعْلَمُ تَأْويلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْباب‏
چه کسی محکم را از متشابه میفهمد؟
چه کسی تاویل متشابهات را بلد است؟

رابعا: مگر پیامبر اکرم صل الله علیه و آله نفرمودند: يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ أَمَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي فَإِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْض‏
با توجه به حدیث ثقلین آیا قرآن به تنهایی موجب هدایت است؟
البته در قرآن آمده است که این قرآن برای بعضی ها موجب خسران میباشد
سوره اسراء /82: نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلاَّ خَساراً

بنابر این اگر قرآن بدون پیامبر و اهل بیتش خوانده شود جز خسران و تباهی چیزی ندارد. لذا ما نمی توانیم روایات را که حکایت کننده از سیره پیامبر و معصومان است را کنار بگذاریم و فقط بگوییم "حسبنا کتاب الله"
(اگر دوستان بزرگوار در مورد جمله "حسبنا کتاب الله" و پیشینه آن در کتب شیعه و اهل سنت تحقیق کنند به نکات بسیار مهمی دست پیدا میکنند که در این مجال نمیگنجد)

خامسا: آیا صلوات شعبانیه را در مورد پیغمبر اسلام هم قبول ندارید؟ (چون این صلوات برای پیامبر و آلش میباشد)
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ شَجَرَةِ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعِ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفِ الْمَلَائِكَةِ وَ مَعْدِنِ الْعِلْمِ وَ أَهْلِ بَيْتِ الْوَحْيِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ الْفُلْكِ الْجَارِيَةِ فِي اللُّجَجِ الْغَامِرَةِ يَأْمَنُ مَنْ رَكِبَهَا وَ يَغْرَقُ مَنْ تَرَكَهَا الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مَارِقٌ وَ الْمُتَأَخِّرُ عَنْهُمْ زَاهِقٌ وَ اللَّازِمُ لَهُمْ لَاحِق‏
کسانی که ملازم پیامبر باشند اهل نجات اند ولی کسانی که ملازم نباشند یعنی جلوتر یا عقب تر باشند از نجات باز میمانند. اینکه دلیل قرآنی دارد:
الحجرات /1: يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَميعٌ عَليم‏ (اى اهل ايمان ! بر خدا و پيامبرش پيشى مگيريد و از خدا پروا كنيد كه خدا شنوا و داناست)

سادسا: اگر مشکل شما این باشه که چرا اهل بیت رو در کنار پیامبر قرار داده است باید عرض کنم قرآن سفارش کرده است:
آیه ولایت : المائدة : 55 إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُون‏
آیه اطاعت: النساء : 59 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ

به نظر شما اولی الامر و ولی بعد از پیامبر چه کسی است؟ شما را نمیدانم ولی ما معتقدیم امیرالمومنین علی علیه السلام میباشد.

نتیجه نکته دوم: قرآن را باید با پیامبر و اهل بیتش خواند و در زمان ما احادیث ایشان حکایت از سنت ایشان دارد و این فراز از صلوات شعبانیه دلیل قرآنی دارد.

نکته سوم: شما گفتید دلیل محکم از قرآن بیاور!

مگر قصه جناب هارون علیه السلام را نخواندید؟
بعد از اینکه حضرت موسی علیه السلام به کوه طور رفت و با اینکه برادرش هارون علیه السلام را جانشین کرد مردم بنی اسرائیل گوساله پرست شدند. همان مردمی که معجزات حضرت موسی را دیده بودند با کنار زدن جناب هارون و عدم تبعیت از او گوساله پرست شدند .
بله ! به همین راحتی قرائتشان از توحید عوض شد . چون ولایت هارون را نپذیرفتند . چون همراه و ملازم او نبودند.

الأعراف/ 150 : وَ لَمَّا رَجَعَ مُوسى‏ إِلى‏ قَوْمِهِ غَضْبانَ أَسِفاً قالَ بِئْسَما خَلَفْتُمُوني‏ مِنْ بَعْدي أَ عَجِلْتُمْ أَمْرَ رَبِّكُمْ وَ أَلْقَى الْأَلْواحَ وَ أَخَذَ بِرَأْسِ أَخيهِ يَجُرُّهُ إِلَيْهِ قالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُوني‏ وَ كادُوا يَقْتُلُونَني‏ فَلا تُشْمِتْ بِيَ الْأَعْداءَ وَ لا تَجْعَلْني‏ مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمين‏

نتیجه: اگر اهل ولایت بودیم (و البته باید ولایت همرا با تبعیت محض باشد) میتوانیم به ایمان و توحید حقیقی دست پیدا کنیم.

به دوست آلمانی: علیک سلام و رحمت خدا بر شما.
اینکه بن ابی را از انصار به حساب اوردید و منافق شده درست نمی باشد. انصار کسانی بودند که به مهاجرین خدمت کردند و ایا بود از مهاجرین هم قدم پیامبر کسی منافق باشد که در سوره توبه( در جنگ شرکت نکرد) و جز منافقین باشد. منافقین و امثال ابی هیچ گاه به مهاجرین خدمت نکردند. حال گیریم که بعد از پیامبر ابوبکر و عمر هم منافق شدند ایا همه و اکثریت منافق شدند که از ولایت علی دفاع نکردند. اگر نه چرا سکوت کردند قبل از ایه 35 مایده به جهاد دستور داده شده و چه مهمتر از این دستور الهی.
اگر اکثریت منافق شدند چرا ایه 100 اعلام رضایت کرده از اینها. و نه چرا به حکم الهی گردن ننهادند.
یا اینکه عمر انقدر قوی بود که همه ازش می ترسیدند و این توجیه نیست. که یه نفر همه را از دین به در کند . عمر قوی بود علی هم قوی بود همه مهاجرین و انصار. مطمئن باش اگر دستور الهی بود ویا نظر پیامبر به جانشینی کسی بود این امر رعایت می شد. و در مورد این قول که بودند قوم های پیامبران را قبول نکردند خب بعد از آن ها پیامبرانی آمدو ولی بهد از پیامبر ما پیامبر که نمی آید نشان بر قبولی امت به دستورات خداست. و اگر بی امام نشود الان امام کیست. امام زمان که در دسترس نیستو جانشینی چه می شود. راهی است بجز انتخاب خود مردم . اگراست چرا انتخاب مردم را انتخاب کرده اند آقایون.

محقق بزرگوار؛ سلام علیکم
اولا : در مورد عبد الله بن ابی حق با شماست و من هم در این موضوع با شما همنظرهستم و میدانم که او از بعد از جنگ بدر که به ظاهر مسلمان شد از هر موقعیتی استفاده میکرد که به اسلام ضربه بزند . اما نکته ای باقی میماند:
از کجا میفهمیم که او اساسا منافق بوده و فقط با انصار هم قبیله بوده و ربطی به انصار نداشته است؟ از قرآن میفهمیم ؟ مگر نام او در قرآن آمده است؟
بکمک روایات است که آیه 8 سوره منافقون و 84 سوره توبه را در مورد این منافق میدانیم.
بنابر این به کمک روایات و تاریخ قطعی میتوان شان نزول و تفسیر و تاویل حقیقی آیات و همچنین شخصیت حقیقی بسیاری از افراد در صدر اسلام را شناخت.
مثلا قرآن صفات منافقین را بیان میفرماید ولی شخصیت و مصداق خارجی ایشان معلوم نیست ، یعنی نمیدانیم ایشان چه کسانی هستند ، روایات و تاریخ قطعی به کمک ما می آیند و مصادیق خارجی را معلوم میسازند.

ثانیا: از این آیات چه میفهمیم؟
(بقره/253) تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللَّهُ وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجاتٍ وَ آتَيْنا عيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّناتِ وَ أَيَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذينَ مِنْ بَعْدِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَيِّناتُ وَ لكِنِ اخْتَلَفُوا فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ وَ مِنْهُمْ مَنْ كَفَرَ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلُوا وَ لكِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ ما يُريد
از آن فرستادگان برخى را بر برخى برترى بخشيديم . از آنان كسى است كه خدا با او سخن گفت ، و برخى از آنان را درجات و مراتبى بالا برد . و عيسى بن مريم را معجزات و نشانه‏هاى روشن داديم ، و او را به وسيله روح القدس توانايى بخشيديم . و اگر خدا مى‏خواست كسانى كه بعد از آنان [در طول قرون و اعصار] آمدند ، پس از آنكه معجزات و نشانه‏هاى روشن به آنان رسيد با هم نمى‏جنگيدند ، ولى [درباره ايمان و كفر با هم‏] اختلاف كردند ، پس برخى از آنان ايمان آوردند و برخى كفر ورزيدند ، قطعاً خدا اگر مى‏خواست نمى‏جنگيدند ، ولى خدا آنچه را مى‏خواهد [ از روى حكمت و مصلحت ] انجام مى‏دهد

(آل عمران/144) وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى‏ أَعْقابِكُمْ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى‏ عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئاً وَ سَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرينَ
و محمّد جز فرستاده‏اى از سوى خدا كه پيش از او هم فرستادگانى [ آمده و ] گذشته‏اند ، نيست . پس آيا اگر او بميرد يا كشته شود ، به روش گذشتگان و نياكان خود برمى‏گرديد ؟ ! و هر كس به روش گذشتگان خود برگردد ، هيچ زيانى به خدا نمى‏رساند ؛ و يقيناً خدا سپاس گزاران را پاداش مى‏دهد
"این آیه مربوط به واقعه جنگ احد در سال سه هجری است که با خبر شایعه شهادت پیامبر اکرم نزدیک بود عده ای دست از اسلام بردارند."

(التوبه/101 ) وَ مِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الْأَعْرابِ مُنافِقُونَ وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفاقِ لا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ
و گروهى از باديه نشينانى كه پيرامونتان هستند منافق‏اند ؛ و نيز گروهى از اهل مدينه بر نفاق خو گرفته‏اند ، تو آنان را نمى‏شناسى ما آنان را مى‏شناسيم‏.

از این سه آیه چند نکته فهمیده میشود:
1.با توجه به آیه 253 سوره بقره، ارتداد و پشت کردن به ایمان در امت های قبل هم بوده است فقط مربوط به اسلام نیست.
2.با توجه به آیه 144 سوره آل عمران ، در زمان حیات پیامبر عده ای نزدیک بود از ایمانشان دست بردارند . لذا اینان آمادگی ارتداد را داشته اند بنابر این دور از ذهن نیست که بعد از رحلت ایشان همان عده و یا جمع دیگری و یا مجموع اینان مرتد شوند.چناچه در ماجرای حضرت موسی همینکه عدم حضور ایشان از 30 روز شد 40 روز ، قوم او اکثرا مرتد گشته اند.
3.با توجه به آیه 101 سوره توبه ، منافقون پراکنده بودند. هم در مدینه و از قبیله انصار (اوس و خزرج) بودند و هم از قبیله های دیگر که در اطراف مدینه بودند.
4.منافقین مدینه قابل تشخیص نبودند یعنی در قامت انصار ظاهر میشدند و کسی از باطنشان خبردار نبود.
5.نکته ای دیگر که از خلال آیه سه و نظیر آن میتوان فهمید این است که چند گروه دور پیامبر بودند: انصار . اعراب. منافقین از طایفه انصار. منافقین از طایفه اعراب
و همچنین مهاجرین که عمدتا از طایفه قریش بوده اند آنها هم همه یکدست و یکرنگ نبوده اند بلکه
-برخی همچون ابوسفیان دائما در جنگ بوده اند و حتی موجب هجرت پیامبر اکرم از مکه به مدینه شده اند .
-و برخی از اینان در بسیاری از جنگهای پیامبر جرات مبارزه و قتال را نداشتند و حتی به تعبیر خودشان مثل بز کوهی فرار میکردند.
-از اینان کسانی بودند که بعد از صلح حدیبه با جسارت تمام گفته اند: وَ اللَّهِ مَا شَكَكْتُ مُنْذُ أَسْلَمْتُ إِلَى يَوْمَئِذ «به خدا قسم از زمانی که اسلام آورده‌ام مانند امروز (در نبوت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)) شک نکردم»


ثالثا: همانطور که در فراز قبلی گفتم مسلمانان همه از یک قبیله و گروه نبودند و به تبع این امر منافقان هم همه از یک گروه و قبیله نبودند .
منافقان از سه گروه کلی بودند: مکه (مهاجرین). مدینه(انصار) . اعراب.. آنچه که مهم است بر اثر اختلافات داخلی که در دل انصار اتفاق افتاد ، منافقین مکه زعامت را بدست گرفتند.
اینکه تصور کنید آن دو نفری که نامشان را بردید قدرت داشته اند اشتباه میکنید . اساسا کمتر کسی به ایشان اعتنا میکرد چون جنگهایشان در رکاب رسول خدا نمایانگر شخصیتشان بوده است و خودشان را نشان داده بودند. بله ممکن است بگوییم نفوذ کلامی داشته اند که این بعید نیست.(چون پیامبر دامادشان بود)
اتفاقی که در سقیفه افتاد این بود که جریان اصلی نفاق که از مهاجرین بوده اند و انگیزه شان برای کنار زدن امیرالمومنین بیشتر بوده است، ماجرا را به نفع خود تمام میکنند.
برای روشن تر شدن خوب است به این چند مطلب دقت کنید:
- نفر اصلی از انصار که در سقیفه ادعای خلافت کرد که بوده است و از چه قبیله ای؟ سعد بن عباده از قبیله خزرج
- از انصار چه کسانی با مهاجرین هم نظر شدند و شرافت قریش را به رخ انصار کشیدند؟
نفر اول: بشیر بن سعد پسر عمو و رقیب سعد بن عباده که نسبت به ریاست سعد همیشه حسادت میورزید و در آن روز بین گزینه سعد و ابوبکر به سمت ابوبکر متمایل شد.
نفر دوم: اسید بن حضیر از قبیله اوس که در گذشته با قبیله خزرج مشکلاتی داشتند و حالا حاضر نبود امیر مدینه و جهان اسلام از قبیله رقیب یعنی خزرج باشد .

بنابر این مهاجرین با سوار شدن بر موج تفرقه بین انصار به خواسته خود رسیدند.

رابعا: اگر صرف انصاری و یا مهاجر بودن، اینان را از عذاب و عقاب پروردگار دور میسازد باید گفت"معاذالله" مقام ایشان از حضرت آدم بالاتر است . زیرا جناب آدم با خوردن یک دانه گندم از آن جایگاه رفیعش پائین آمده و معاذ الله عورتش نمایان شده و سالها گریه میکند تا خداوند ترک اولایش را ببخشد ولی برخی افراد صرف اینکه انصار یا مهاجر بودند خداوند با اینها کاری نداشته باشد.
-خواه ایشان لحظات آخر عمر شریف پیامبر به ایشان جسارت کنند و به او بگویند: لا تاتوه بشئ فانه قد غلبه الوجع..... یعنی "معاذ الله" این مرد دارد هذیان میگوید.
-خواه ایشان به دختر پیامبرشان حضرت زهرا رحم نکنند و حق او را غصب کرده و مورد ضرب و شتمش قرار دهند و این در حالی است پیامبر اذیت کنندگان این بانو را لعن کرده باشد.
-خواه این مهاجرین و انصار بعدها مقابل امیرالمومنین که خلیفة الله است حتی به ظاهر خلیفه چهارم میباشد صف آرایی کنند و او را شتم و سب و لعن کنند.
-خواه از همین مهاجرین و انصار تابوت سبط اکبر پیامبر، امام حسن را تیر باران کنند و نگذارند در زمین ارثیه مادریش یعنی خانه پیامبر دفن شود.
پس کجاست عدالت پروردگار ؟
بله اگر مهاجرین و انصار بر ایمان خود باقی باشند و از پیامبر و و صی منتصب توسط او تبعیت کنند همه شان بهشتی و حتی بالاتر از تمام بهشتیان قرار میگیرند.

خامسا: امامت و وصایت ادامه نبوت و هر سه ذیل بحث حجة الله واقع میشوند ،انتخابی نیستند بلکه به دلیل قرآنی و روایی مثل نبوت انتصابی هستند ، یعنی خود پروردگار عالم باید نصب کند .
دلیل قرآنی:
_ (بقره/124) وَاِذِ ابْتَلَی اِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَاَتَمَّهُنَّ قَالَ اِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ اِمَاماً قَالَ وَمِن ذُرِّیَّتِی قَالَ لاَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ
از آیه فوق سه‌مطلب استفاده می‌شود:
1.امامت «عهد الهی» است، و هرکسی که شایسته آن باشد، به این عهد مفتخر می‌شود.
2. طرف عهد، خود خداوند است که فقط به افراد معصوم اعطاء می‌شود، لذا ظالمین به این جایگاه نمیرسند.
برای فهم معنا و مقصود ظالمین در قرآن به اینجا مراجعه کنید: http://www.wikifeqh.ir/%D8%B8%D9%84%D9%85
3.با توجه به نکات فوق، نصب این مقام تنها به دست خداوند است نه برای کسی دیگر.

-(طه/29-32) وَاجْعَلْ لِی وَزِیراً مِنْ اَهْلِی‌ هارُونَ اَخِی اشْدُدْ بِهِ اَزْرِی وَاَشْرِکْهُ فِی اَمْرِی کَیْ نُسَبِّحَکَ کَثِیراً
در این سه آیه حضرت موسی از خدا درخواست میکند که هارون وزیر او باشد و الا چه نیازی به درخواست از خدا بود . خودش انجام میداد.
لذا در آیه 35 فرقان خداوند میفرماید: وَلَقَدْ آتَیْنا مُوسَی الْکِتابَ وَجَعَلْنا مَعَهُ اَخاهُ‌ هارُونَ وَزِیراً
و همچنین در آیه 142 اعراف میفرماید: وَقالَ مُوسی لِاَخِیهِ‌هارُونَ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَاَصْلِحْ وَلا تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ

نتیجه: بنابر این سنت پروردگار این بوده که خودش انبیاء و اوصیائش را انتخاب کند و طبق آیات الهی : وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْديلا

سادسا: اگر فرضا بنا باشد خودمان خلیفه انتخاب کنیم چه کسی بهتر از امیرالمومنین پیدا میشود.
قرآن شاهد مدعی ماست و البته روایات و تاریخ خود موید این آیات میباشند:
(واقعه/10-11) "وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ" أُولئِكَ الْمُقَرَّبُون‏
(یونس/35) "أَ فَمَنْ يَهْدي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ" أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلاَّ أَنْ يُهْدى‏ فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُون‏
(انعام/50) قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمى‏ "وَ الْبَصيرُ" أَ فَلا تَتَفَكَّرُون‏
(النحل/76) وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً رَجُلَيْنِ أَحَدُهُما أَبْكَمُ لا يَقْدِرُ عَلى‏ شَيْ‏ءٍ وَ هُوَ كَلٌّ عَلى‏ مَوْلاهُ أَيْنَما يُوَجِّهْهُ لا يَأْتِ بِخَيْرٍ هَلْ يَسْتَوي هُوَ "وَ مَنْ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ هُوَ عَلى‏ صِراطٍ مُسْتَقيم‏"
(زمر/9) هَلْ يَسْتَوِي "الَّذِينَ يَعْلَمُون" وَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْباب‏
(فاطر/29) ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبادِنا فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ "سابِقٌ بِالْخَيْراتِ "بِإِذْنِ اللَّه‏
(التوبة/119) يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ "كُونُوا مَعَ الصَّادِقين‏"
(النساء/95) لا يَسْتَوِي الْقاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنينَ غَيْرُ أُولِي الضَّرَرِ "وَ الْمُجاهِدُونَ في‏ سَبيلِ اللَّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ ""فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدينَ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ" عَلَى الْقاعِدينَ دَرَجَةً وَ كُلاًّ وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنى‏ وَ "فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدينَ "عَلَى الْقاعِدينَ أَجْراً عَظيما
(المائدة/100) قُلْ لا يَسْتَوِي الْخَبيثُ "وَ الطَّيِّبُ" وَ لَوْ أَعْجَبَكَ كَثْرَةُ الْخَبيثِ فَاتَّقُوا اللَّهَ يا أُولِي الْأَلْبابِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُون‏
علاوه بر این آیات:
آیه تطهیر. آیه مباهله . آیه انفاق . آیات ابتدایی سوره هل اتی . آیه مربوط به لیلة المبیت و...

در این آیات صفاتی آمده است که بجز امیرالمومنین کسی همه این صفات را با هم ندارد:
او اول مومن است. عالم ترین امت است. او در امر هدایت به کسی وابسته نیست ولی دیگران بارها حتی در مباحث ابتدایی ماندند و نتوانستند کاری بکنند و بارها گفتند لولا علی لهلک ... او راستگو ترین خلق است . قصه لیلة المبیت و بدر و احد و خندق و خیبر و .... گواه بر این است که او شجاع ترین فرد بوده و همیشه در صف اول مبارزه مگر اینکه پیامبر اجازه ندهد.
حاکم باید امین الله باشد. امین الناس باشد. آیا بعد از پیامبر کسی به اندازه امیرالمومنین بوده .

سابعا: امام زمان زمان علیه السلام زنده است به شهادت قرآن و حدیث ثقلین:
قرآن میگوید: تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْر
در عصر ما شبهای قدر ملائکه بر چه کسی نازل میشوند؟
حدیث ثقلین: إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ أَمَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي فَإِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْض‏
بنا به فرمایش پیامبر تا قیام قیامت بین قرآن و عترت جدایی نمیافتد . بعد از امام حسن عسکری چه کسی در کنار قرآن قرار میگیرد؟

اما اینکه فرمودید کجاست؟ باید بگویم اگر میدانستیم که دیگر عصر غیبت نبود .احدی نمیداند و لذا باید با دعا و صبر این دوران را سپری کنیم.
و باید بدانیم غیبت فقط برای دوران ما نیست : مثلا جناب خضر و موسی و عیسی هم غیبتی داشتند . ایشان بودند و به وظائف خود عمل میکردند ولی کسی آنان را نمیشناخت.
بنابر این مشکل ما در زمان غیبت دو چیز است:
یک)مرجعیت علمی : امام در بین ما رفت و آمد دارد ولی کسی او را نمیشناسد و نمیتواند در مورد امور دینی و ... از او سوال بپرسد و از رهنمودهای او بهرمند شود.
دو)مرجعیت سیاسی :حکومت عالم بجای اینکه به دست حضرت باشد به دست ظالمان و طاغیان و فاسدان میباشد .

ثامنا: به سفارش ائمه هدی و همچنین وجود مبارک امام زمان در این دوران باید به دامان قرآن و عترت که الان روایات حاکی از سنت پیامبر و عترت میباشد و همچنین به علمایی که احاطه به قرآن و روایات دارند مراجعه میکنیم.
کمال الدین و تمام النعمه/ج2/ ص484: امام زمان علیه السلام در توقیعشان فرموده اند: وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِيهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِيثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِي عَلَيْكُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَيْهِم‏
در حوادث پیش رو ، براويان حديث ما رجوع كنيد زيرا آن‏ها حجت بر شمايند و من حجت بر آنهايم‏.
بنابر این را وظیفه ما در این دوران
1.حفظ و صیانت از خود و خانواده و پیوند با عالمان حقیقی که مطیع محض آیات و روایات اند و اهل قیاس و استحسانات نیستند
2.ایجاد پیوند با خود حضرت امام زمان سلام الله علیه از طریق معرفت افزایی و وظیفه شناسی و آسیب شناسی
یعنی شناخت خود حضرت. شناخت وظیفه ایمانی و اسلامی ما نسبت خدا و حجتش . و شناخت عواملی که به انجام تکالیف الهی و تبعیت و نصرت و محبت و تسلیم نسبت به حجةالله الاعظم امام زمان علیه السلام ،؛ آسیب میزند.
3.انتظار و صبر و دعا و توکل و توسل میباشد

تاسعا: حکومت ها اقسامی دارد:
-حکومت فردی
-حکومت گروهی
-حکومت جمهوری
از طرفی حاکم الهی حضور ندارد و به ناچار مردم باید حاکم داشته باشند تا دچار مشکلات امنیتی و .. نشوند.
و از طرفی هم بشر تا به امروز اقسام حکومت ها را تجربه کرده و نقاط قوت و نقاط منفی آن را هم بدست آورده است چاره ای ندارد جز اینکه یکی از از این انواع حکومت ها را خودش انتخاب کند .
و این ربطی به بحث امامت و وصایت ندارد. چون امامت ادامه نبوت است ولی حکومت حاکمان غیر معصوم و دولت ها ادامه نبوت نیستند.
لذا امام زمان جانشینی ندارد چون او آخرین امام است و فرضا اگر هم جانشین داشته باشد خودش باید انتخاب کند نه مردم! چنانچه خودش چهار سفیر برای خود انتخاب کرد.

پناه به خدا، خلیفه خدا یعنی چه دیگه.؟ این حرفا را ابلیس به تو یاد داده احتمالن دیگه. مگه خدا نیستش دیگه ، یا دستش (قدرتش) به زمین نمی رسه می خواد برای خودش جانشین انتخاب کند؟؟؟.
خلیفه در قران بصورت نکره بکار رفته و ان جانشینی خدا نیست بلکه جانشینی انانی است که قبل از انسان ، قدرت برتر زمین بوده اند.
اگر منظور خالق جانشینی خودش بود، فرشتگان چطور جرئت می کنند ، اعتراض کنند. پس چه گنه انان را که جانشینی پیامبر را قبول نکردند؟!.
لطفا قران کریم را با دقت بیشتر بخوانید و قبلش حتما از شر شیطان به خدا پناه ببرید(طبق امر قران).

مواظب باش عقب نیافتی !
جامعه کبیره : فَالرَّاغِبُ عَنْكُمْ مَارِقٌ وَ اللَّازِمُ لَكُمْ لَاحِقٌ وَ الْمُقَصِّرُ فِي حَقِّكُمْ زَاهِقٌ وَ الْحَقُّ مَعَكُمْ وَ فِيكُمْ وَ مِنْكُمْ وَ إِلَيْكُمْ وَ أَنْتُمْ أَهْلُهُ وَ مَعْدِنُهُ

خطاب به ناشناس با پرچم آلمان: برادر شما ان شا الله در بلاد کفر توفیق تحلیل جامعه کبیره رو بهتر از ما داری. ولی خود معصومین چنین مرزکشیها و زیر سوال بردن اعتقادات دیگران رو تایید نفرمودن بعله اگر مخاطب شیعه عارفابحقه باشه میشه ازش انتظار داشت ولی نمیشه حکم به رد توحید عوام داد

برادر بزرگوار!
شما مطمئن هستید که اهل بیت چنین مرزبندی نکردند > اگر دقت بفرمایید در همین صفحه روایاتی از این آقا و فرد دیگر از اهل بیت با سند ، ذکر شده است.
راه مستقیم یکی است و فقط یک راه میتواند مردم را به وادی توحید برساند.
حدیث پیامبر اکرم که امت به 73 فرقه تقسیم میشوند هم دلالت دارد که فقط یکی از این 73 فرقه اهل نجات است.

البته بنا نیست نسبت به عوام الناس جسارتی شود . یعنی ضرورتی ندارد به آنها بگوییم توحیدتان مشکل دارد . بلکه میتوان با دعوت به مسیر ولایت اهل بیت آنها را به توحید حقیقی رساند.

نکته آخر: ولایت باید همراه با اطاعت و تسلیم باشد و در غیر اینصورت فایده ندارد مثل کسانی که امامت امیرالمومنین را قبول داشته اند ولی تسلیم نبودند.
انکار کلمات و روایات اهل بیت انسان را از مسیر ولایت خارج میکند :
ُامام باقر علیه السلام فرموده است:
وَ اللَّهِ إِنَّ أَحَبَّ أَصْحَابِي إِلَيَّ أَوْرَعُهُمْ وَ أَفْقَهُهُمْ وَ أَكْتَمُهُمْ لِحَدِيثِنَا وَ إِنَّ أَسْوَأَهُمْ عِنْدِي حَالًا وَ أَمْقَتَهُمْ لَلَّذِي إِذَا سَمِعَ الْحَدِيثَ يُنْسَبُ إِلَيْنَا وَ يُرْوَى عَنَّا فَلَمْ يَقْبَلْهُ اشْمَأَزَّ مِنْهُ وَ جَحَدَهُ وَ كَفَّرَ مَنْ دَانَ بِهِ وَ هُوَ لَا يَدْرِي لَعَلَّ الْحَدِيثَ مِنْ عِنْدِنَا خَرَجَ وَ إِلَيْنَا أُسْنِدَ فَيَكُونُ بِذَلِكَ خَارِجاً عَنْ وَلَايَتِنَا.
بخدا كه محبوبترين اصحابم نزد من پرهيزگارتر و فقيه‏تر و حديث را نهان‏دارتر(یعنی هر حدیثی را هر جایی نمیگوید) آنها است و بدترين و مبغوضترين اصحابم نزد من، كسى است كه هر گاه حديثى را شنود كه بما نسبت دهند و از ما روايت كنند، آن را نپذيريد و بدش آيد و انكار ورزد و هر كه را به آن معتقد باشد تكفير كند در صورتى كه او نميداند، شايد آن حديث از ما صادر شده و بما منسوب باشد، و او بسبب انكارش از ولايت ما خارج شود.
اصول کافی.ج2.ص223

اگر سبیل را معنی کنی مفهوم ضلالت رو هم میفهمی:
سبیل یعنی صراط مستقیم
سبیل یعنی راهی که همه را به خدا میرساند
خلاصه ! سبیل یعنی امیرالمومنین علی علیه السلام

حالا این آیه رو تحویل بگیر:
أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذينَ أُوتُوا نَصيباً مِنَ الْكِتابِ يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ وَ يَقُولُونَ لِلَّذينَ كَفَرُوا هؤُلاءِ أَهْدى‏ مِنَ الَّذينَ آمَنُوا سَبيلاً (نساء/51)

این روایت هم نوش جان مبارکت!
َعَنْ بُرَيْدٍ الْعِجْلِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَكَانَ جَوَابُهُ- أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيباً مِنَ الْكِتابِ يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ وَ يَقُولُونَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا هؤُلاءِ أَهْدى‏ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا سَبِيلًا يَقُولُونَ لِأَئِمَّةِ الضَّلَالَةِ وَ الدُّعَاةِ إِلَى النَّارِهؤُلاءِ أَهْدى‏ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ سَبِيلًا أُولئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ وَ مَنْ يَلْعَنِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ نَصِيراً أَمْ لَهُمْ نَصِيبٌ مِنَ الْمُلْكِ يَعْنِي الْإِمَامَةَ وَ الْخِلَافَة...
بريد عجلى گويد: از امام باقر عليه السلام راجع بقول خداى عز و جل «اطاعت كنيد خدا را و اطاعت كنيد پيغمبر و واليان امر را» پرسيدم،
جواب حضرت اين بود كه «مگر آن كسان را كه از كتاب آسمانى بهره‏ اى بايشان داده‏ اند نمى‏بينى كه به بت و طغيانگر گروند و در باره كافران گويند: اين گروه از مؤمنان هدايت يافته‏ ترند»
(تاویل آیه از زبان حضرت باقر علیه السلام) یعنی اين مردم در باره پيشوايان گمراهى و رهبران بدوزخ ميگويند: آنها از آل محمد صلّى اللَّه عليه و آله هدايت يافته‏ ترند،
سپس حضرت در مورد چنین افرادی آیه دیگری را مطرح میکنند :«ايشان همان كسانند كه خدا لعنتشان كرده و هر كه را خدا لعنت كند هرگز ياورى براى او نخواهى يافت. مگر آنها را از ملك بهره‏اى هست؟» مراد از ملك امامت و خلافت‏ است.

کجاش توهمه پراید شده ۹۰ م هنوزم نمیبینی میگی توهمه

تو خوبی و کیهان

خداوند برای هر امتی و هر کسی هر طور که صلاح بداند خود را معرفی میکند. نمیشود گفت که خداشناسی دیگران توهم است.

جناب امین!
ممکن است افراد به تنهایی نسبت به وجود خدا به باوری برسند ولی توحید همه اش به این مطلب خلاصه نمیشود.
توحید هم بُعد معرفتی دارد و هم بُعد عملی ! با این حال هر کدام از این دو جنبه های مختلفی دارد . آیا ما بدون فرستاده خدا میتوانیم توحید حقیقی با تمام جنبه هایش داشته باشیم.؟
بت پرستان و ماه و خورشید و ستاره پرستان هم قبول داشتند عالم خالق دارد ولی چون از تابع انبیاء الهی نبودند منحرف گشته اند.

لذا باید دقت داشت که خدا خود را از طریق انبیاء و امامان میشناساند و قدم برداشتن در وادی توحید بدون ایشان خدای توهمی، نه خدای تعقلی را برای ما به ارمغان می آورد.

امام رضا علیه السلام فرموده است:
َ قَالَ سَمِعْتُ أَبِي مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ يَقُولُ سَمِعْتُ أَبِي جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ يَقُولُ سَمِعْتُ أَبِي مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ يَقُولُ سَمِعْتُ أَبِي عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ يَقُولُ سَمِعْتُ أَبِي الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ يَقُولُ سَمِعْتُ أَبِي أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ ع يَقُولُ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ سَمِعْتُ جَبْرَئِيلَ يَقُولُ سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِي فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي فَلَمَّا مَرَّتِ الرَّاحِلَةُ نَادَانَا بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا.
ترجمه:امام رضا از پدرانش و آنان از رسول الله و ایشان از جبرئيل که ميگفت شنيدم از خداى عز و جل ميفرمايد لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ حصن منست و هر كه در حصن من در آيد از عذابم در امانست .بعد امام رضا فرياد كرد با شروط آن و من هم از شروط آنم.

بله شرط رسیدن به حقیقت لا اله الا الله ولایت امام است

حالا همه که یزید نیستن به نظر من که خودم با افتخار شیعه ام اینطور اعلامیه دادنها تندروی هست

برادر شیعه دین نیست مذهبه

آقای ناشناس درست نخوندی!
علی آقا گفت : امامت ازاصول دین ؛ شیعه می باشد

بهتر بود ویدئو رو به طور کامل میدیدید بعد نظر میدادید

نه اشتباهی نیست کاملا درسته اونی که علی رو نخواد خدارو نمیخواد کاملا درسته

زیارت جامعه کبیره مهم تره یا قرآن؟

بله قرآن افضل است ولی جامعه کبیره چه منافاتی با قرآن دارد؟
جامعه کبیره از بیانات معصومان هست و به عنوان تفسیر قرآن از آن استفاده میشود.
حالا شما بگو:
کجای قرآن ضد این فراز حرف زده؟
مگر آیه 35 مائده را ندیدی؟
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسيلَةَ وَ جاهِدُوا في‏ سَبيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُون‏
این فراز"وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسيلَةَ " چه میگوید؟
برای تقرب به پروردگار باید واسطه داشته باشی
برای فهم توحیدی که انسان را مقرب پروردگار میکند باید واسطه داشته باشی.
بدون واسطه به خدا نمیرسی.
بدون واسطه توحید را نمیفهمی.

مگر قصه بت پرستان و انبیاء الهی را در قرآن نخواندی؟
بت پرستان مشرک بودند . یعنی خدا را قبول داشتند ولی بتها را مظاهر الهی میدانستند بنابر این توحیدشان مشکل داشت .انبیاء واسطه شدند و توحید را به آنان آموختند

لذا امام هادی علیه السلام در جامعه کبیره میفرماید:موحدان حقیقی توحید را از شما اهل بیت یاد گرفتند.

وسیله منظور طی راه تقرب از طریق عبادت است نه اینکه بجای بت، علی و محمد و مسیح را واسطه قرار دهیم. خدا از همه اینها شنوا تر است چه کاریه ، مستقیم شنواترین را صدا کن و رئوف ترین را.

جناب ناشناس : 15:44
قصه ابلیس رو شنیدی؟
به خدا گفت خدایا : سجده بر آدم رو از من بردار در عوضش طوری تو رو عبادت میکنم که کسی اینچنین عبادت نکرده است.
خدا به او فرمود : آنطوری که من به تو گفتم باید عبادت کنی نه آنگونه که خودت میخواهی.

سلوک ایمانی مبتنی بر معرفت و اطاعت و تسلیم پروردگار شدن است.

خدا همچنان که ما را به نماز و روزه و ... سفارش کرده ما رو به توس هم سفارش کرده است.
در آیه 64 سوره نساء فرموده اگر شما گناه کاران استغفار کنید و پیغمبر هم برای آنها طلب بخشش کرد منم شما را میبخشم این یعنی چه ؟ یعنی شرط استغفار دو چیز است:
اولا: استغفار خود فرد که دیگر مصمم باشد به سمت این گناه نرود.
ثانیا: استغفار پیامبر اکرم برای این فرد که شفیع گنهکار نزد پروردگار باشد.
برای درک اسغفار پیامبر چه باید کرد؟ باید به او متوسل شد تا او برای ما طلب استغفار کند.

این مسئله در امت های قبل هم بوده است !
در داستان برادران یوسف (ع) می خوانیم: «آنها به پدرشان متوسل شدند و گفتند: «یا ابانا استغفر لنا انا کنا خاطئین، ای پدر! برای ما، از خدا آمرزش بخواه، چرا که ما خطا کار بودیم!» پدر پیر (یعقوب پیامبر) این پیشنهاد را از آنها پذیرفت و به آنان وعده مساعد داد و گفت: «سوف استغفر لکم ربی، به زودی برای شما از پیشگاه پروردگارم طلب آمرزش می کنم »(یوسف/97-98)
یامحمد و یاعلی و یا حسین گفتن یعنی ای بزرگواران سفارش ما را نزد پروردگار داشته باشید.
البته توسل انواعی دارد: گاهی برای بخشش گذشته گناه آلود است. گاهی برای ثابت قدمی در دین. گاهی برای درک بهتر دین. و ...
بنابر این بهتر است انسان جلو تر از خدا عمل نکند
نکته آخر: اینکه گفتید معنی توسل عبادت است ، باید بدانید این کلام هیچ مستند قرآنی و روایی ندارد و بسیاری علماء اهل تسنن هم در تفاسیرشان خلاف این را گفتند و آنها هم این آیه مربوط به توسل به پیامبر معنی کردند

سلام به دوست عزیز که قصه ابلیس را شنیدی؟
من ای قصه را به این شکل که شما می گوئید در قران ندیدم . بلکه قران تاکید دارد او از اول از کافرین بود. و او در مورد عبادت خدا از خدا فرصت نخواست بله در گمراه کردن بندگانش فرصت و چانه زنی کرد. شما در کنار ایه 35، آیه 40 را هم تفکر کنید.

نظر به دعا خواندن بندگان نیک برای دیگر بندگان که دوست عزیزی ان را دلیلی برای توسل به این شکل دانسته که برای خواندن خدا کسی را واسطه قرار دهیم حتی ان شخص در حیات این دنیا نمی باشد درست نمی باشد . اگر اینطور باشد من می توانم برای شما نزد پروردگارم دعا بخوانم پس بعد از مرگم مرا وسیله تقرب سازید که این با فرهنگ قرانی سازگار نیست از قران نقل کنید که در ان انسانی مورد تائید رضایت قران ، شهیدی، ولیی، نبیی، امامی و غیره کمک خواسته و به دادش رسیده است. هرگز نیست اینچنین در قران. ولی در مورد دعا که سوره حمد با حمد خدا و عبادت و کمک فقط از خدا شروع میشود و دعا میکنیم که همه ما را به راه راست هدایتکن. یه شخص که این سوره را می خواند برای همه دعا می کند و این دلیل بر توسل نمی شود. محکم در ایات قبلی می گوییم تنها تو را می پرستیم و تنها از تو کمک می خواهیم. متاسفانه از ایه محکم قران تبیعت نمی کنیم و به متشابهات رو می اوریم که معنی شان را جز خدا نمیداند و انان که در علم راسخ اند می گویند ایمان دریم هر انچه نزد خداست.

یعنی منظور شما اینکه مسلمانان اهل سنت که ولایت و حجت تعیین شده رو قبول ندارن همه کافرن

این گند با این حرفها ماله کشی نمی شود

جناب ناشناس مگر بدون ولایت امیرالمومنین دینی باقی میماند
خداوند در آیه 3 سوره مائده میفرماید:
ِالْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي‏ وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دينا
امروز دينتان را براى شما كامل ، و نعمتم را بر شما تمام كردم ، و اسلام را برايتان به عنوان دين ؛ پسنديدم‏.
این فراز از آیه مربوط به روز غدیر است که با ابلاغ ولایت امیرالمومنین دین کامل شده و تازه اسلام به عنوان یک دین الهی مورد قبول پروردگار قرار میگیرد
بنابر این دین با ولایت کامل شده و بدون ولایت پذیرفته نیست

در مورد تکفیر غیر شیعیان باید بگویم :
ما حق توهین و جسارت به ایشان را به خود نداده و آنان را با دوشرط بهشتی میدانیم.
1. ناصبی نباشند(دشمن اهل بیت و شیعیانشان نباشند)
2. در مذهب خود درست کار و اهل تقوی باشند و الا مجازات گناهشان را خواهند کشید.

ُجناب زراره از امام صادق علیه السلام پرسید : أَ رَأَيْتَ مَنْ صَامَ وَ صَلَّى وَ اجْتَنَبَ الْمَحَارِمَ وَ حَسُنَ وَرَعُهُ مِمَّنْ لَا يَعْرِفُ وَ لَا يَنْصِبُ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ يُدْخِلُ أُولَئِكَ الْجَنَّةَ بِرَحْمَتِه‏
(این هایی که نماز می خوانند و روزه می گیرند و تقوی می ورزند، اما (امر ولایت را )نمی شناسند و دشمنی هم ندارند، چه سرنوشتی خواهند داشت؟ فرمود: خداوند، ایشان را به رحمت خویش وارد بهشت می کند). المحاسن، ج1، ص158

البته بنابر ادله شرعی آنان که ولایی هستند و اهل احسان و تقوی در آخرت جایگاه بهتری خواهند داشت.

در سوره مائده ، علیکم را علی ترجمه نکن. در تمام کتب اسامی جانشینان بعدی به صراحت بیان شده اند. پیامبر خاتم است و کسی بعد از او از طرف خدا جانشین نیست. خوب اگه قرار بود کسی جانشین بشود اسمش و یا حداقل شرطش می اید. چکاریه دروازه نبوت بسته و دروازه امامت گشوده شد کجای قران این شکل است.

اولا.علیکم یعنی "برشما" نه علی علیه السلام
ثانیا.این آیه تفسیر دارد که در روایات تفسیری مربوط به ماجرای غدیر میباشد.
ثالثا:در 40 سوره احزاب آمده پیامبر خاتم النبیین است : ما كانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِكُمْ وَ لكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِيِّينَ وَ كانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَليما
رابعا:در آیه 59 سوره نساء آمده است: يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُم‏
یعنی بعد از پیامبر به اولوالامر مراجعه کنید
بنابر این خود قرآن دروازه نبوت را بست و دروازه امامت را گشوده است
نکته آخر: پیامبراسلام هم قرآن دارد و هم سنت از مجموع هردو نام وصی و مسلک وی روشن میشود .

خدا پدرتو بیامرزه اجرت با علی(ع)

چگونه میفهمی خدا یکی است؟
چگونه میفهمی خدا عادل است؟
چگونه میفهمی قیامتی هم هست؟
اگر انبیاء نبودند نه توحیدی نه عدلی و نه قیامتی فهمیده میشد.
بعد از انبیاء هم اوصیای ایشان که در مورد ما مسلمانان امامان راهنمای بشریت هستند.
بنابر این اگر از امامان پیروی نکنیم نمیتوانیم به دین پیامبر الهی عمل کنیم و اگر از پیامبر تبعیت نکنیم به توحید نمیرسیم و اگر به توحید نرسیم نه عدلی و نه قیامتی برای ما میماند
بنابر این با عدم ولایت

اگر تاریخ رو تماشا کنید حضرت حسین دوتا از دختران بنی امیه(دختران عثمان)رو برای پسرانش عقد کرد و اهل بیت هزاران بار با بنی امیه ازدواج انجام میدادن.لعنت فرستادن کار آسونیه هرکسی میتونه لعنت بفرسته