صفحه نخست

سیاسی

جامعه و فرهنگ

اقتصادی

ورزشی

گوناگون

عکس

تاریخ

فیلم

صفحات داخلی

چهارشنبه ۲۸ دی ۱۴۰۱ - 2023 January 18
کد خبر: ۲۱۴۰۹
تاریخ انتشار: ۰۹:۱۹ - ۳۰ خرداد ۱۳۹۵

مصباحی‌مقدم: نگاه اکثریت اعضای جامعه روحانیت به آقای هاشمی مثبت است

نمود بیرونی جامعه روحانیت در چند ماه گذشته به این تصور دامن زده است که اتفاقات جدیدی درون آن در جریان است. در این مدت با موجی از تأیید و تکذیب‌ها بین اعضای آن روبه‌رو بوده‌ایم.
رویداد۲۴-  نمود بیرونی جامعه روحانیت در چند ماه گذشته به این تصور دامن زده است که اتفاقات جدیدی درون آن در جریان است. در این مدت با موجی از تأیید و تکذیب‌ها بین اعضای آن روبه‌رو بوده‌ایم.

سخنگو حرفی زده و دیگران تکذیب کرده‌اند یا دیگران صحبتی کرده‌اند و سخنگو تکذیب کرده است. در آذرماه، سخنگوی جامعه صحبتی درباره نقش مصباح‌یزدی، محمد یزدی و موحدی‌کرمانی درباره اجماع و ائتلاف بین اصولگرایان کرد که بعدا گفته شد دبیر جامعه بابت آن صحبت به او تذکر داده است. در ماجرای موافقت و مخالفت با حضور هاشمی در فهرست خبرگان تأییدشده جامعه روحانیت مبارز هم سخنان متفاوتی از سوی اعضا مطرح شد. همه اینها حاکی از این است که اختلافات جدی است.

اختلافاتی که به نظر می‌رسد درون جامعه امکان حل‌وفصلش نیست و سرریزش به رسانه‌ها می‌رسد. پرسش اساسی این است که آیا جامعه روحانیت مبارز در ‌آستانه انشقاقی دوباره قرار گرفته است؟


اینها به کنار، باز هم مشخص می‌شود که جامعه روحانیت مبارز چندان با فهرست نهایی اصولگرایان در تهران موافق نبوده؛ اما به بهانه اجماع به آن تن داده است. روشن است که از میزان تأثیرگذاری و نفوذ جامعه روحانیت مبارز در جناح اصولگرا، در مقایسه با دهه‌های ٦٠ و ٧٠ بسیار کاسته شده است. به بهانه همه این سؤال‌ها سراغ حجت‌الاسلام غلامرضا مصباحی‌مقدم، سخنگوی جامعه روحانیت مبارز رفتیم و درباره این روزهای جامعه روحانیت مبارز با او گفت‌وگو کرده‌ایم.

  در جامعه روحانیت مبارز چه خبر است؟
شما سخنگوی جامعه هستید، طبق قاعده صحبت‌های سخنگو باید بیانگر مواضع جامعه باشد؛ اما صحبت‌های شما به تازگی چند بار تکذیب شده است یا دیگران صحبت می‌کنند و شما تکذیب می‌کنید. به نظر می‌رسد که جامعه روحانیت در آستانه نوعی تشتت و انشقاق قرار گرفته است که این اختلافات بیرونی می‌شود.

جامعه روحانیت کاملا منسجم عمل می‌کند و یک سخنگو هم بیشتر ندارد و آن هم من هستم و طبیعتا هروقت از جایگاه سخنگو مصاحبه کرده‌ام، مواضع جامعه روحانیت را بیان کرده‌ام؛ اما گاهی من به عنوان نظر شخصی مطلبی را مطرح می‌کنم و در هنگام مصاحبه با رسانه‌ها هم این را گوشزد می‌کنم که نظر شخصی من است؛ ولی گاهی برخی رسانه‌ها این تفکیک را رعایت نمی‌کنند، گاهی هم رعایت می‌کنند؛ اما دیگر رسانه‌ها که از آنها نقل می‌کنند، رعایت نمی‌کنند. به‌نظرم گاهی شیطنت رسانه‌ای رخ می‌دهد.

گاهی هم رسانه‌ها سراغ دیگر اعضا می‌روند و درباره صحبتی که من داشته‌ام، نظر آنها را جویا می‌شوند. آنها هم می‌گویند که نظر شخصی ایشان بوده است. خب اشتباه هم نگفته‌اند. بله، نظر شخصی من بوده است؛ اما گاهی دوستان مصاحبه من را کامل نخوانده‌اند و در جریان کامل مطلب نیستند، خب در این مواقع نباید اظهارنظر کنند؛ بلکه باید بگویند وقتی من مصاحبه را ندیده‌ام، نمی‌توانم نظری بدهم؛ اما وقتی من به عنوان سخنگوی جامعه روحانیت مطلبی را مطرح می‌کنم، دلیلی ندارد رسانه‌ها بروند سراغ دیگر اعضا و از آنها هم نظرخواهی کنند؛ چون آنها ممکن است نظر شخصی خود را مطرح کنند، نه نظر جامعه را.

  اما همیشه هم شیطنت رسانه‌ای نیست؛ مثلا در آذرماه که بحث‌های ائتلاف و اجماع در میان بود و شما هم اظهارنظری کرده بودید، بعدا گفته شد که آیت‌الله موحدی‌کرمانی دبیر جامعه روحانیت به شما تذکر داده‌اند و این را نه رسانه‌ها، بلکه دو نفر از اصولگرایان گفتند.

آن دو نفر چه کسانی بودند؟

  آقای ترقی و یک نفر دیگر.

بله، آقای ترقی بود؛ ولی ایشان که عضو جامعه روحانیت مبارز نیستند که از اتفاقات و اخبار درون جامعه خبر داشته باشند. از یک نفر دیگر یعنی آقای تقوی هم نقل‌قول شده بود که درست نبود. من همان وقت هم تکذیب کردم و گفتم که هیچ تذکری داده نشد.

  ولی باز به تازگی درباره آقای هاشمی و رأی‌گیری درباره حضور ایشان در فهرست خبرگان حمایت‌شده از سوی جامعه روحانیت مبارز، آقای سالک صحبت‌هایی کردند که شما تکذیب کردید. ایشان گفتند که قرارگرفتن نام آقای هاشمی در فهرست، نظر کمیته سیاسی بود، نه رأی اکثریت جامعه روحانیت، ولی شما صحبت ایشان را تکذیب کردید.

بالاخره درون جامعه روحانیت دیدگاه‌های مختلفی وجود دارد. طبیعی است که اختلاف‌نظر وجود داشته باشد و افرادی نظر شخصی خود را به عنوان نظر جامعه مطرح کنند. در چنین مواردی اظهارات سخنگو رسمیت دارد. روح حاکم بر جامعه روحانیت مبارز یک روح اعتدالی بوده و این را شما از مواضع سخنگو می‌توانید برداشت کنید.

  این تصور ایجاد شده است که گویا اعضا در جلسات درباره آرا و اختلاف‌نظرهایی که با هم دارند، صحبت نمی‌کنند و ترجیح می‌دهند در فضای رسانه‌ای و بیرون از جلسات با هم صحبت کنند و یکدیگر را تأیید یا تکذیب کنند. آیا این‌طور است؟ یعنی در جلسات درباره اختلاف‌نظرها صحبتی نمی‌شود؟

اتفاقا در جلسات درباره مسائل مهم بحث وگفت‌وگو می‌شود، اختلاف نظر هم وجود دارد و مطرح می‌شود و به جمع‌بندی که رسیدیم، سخنگو نتیجه را رسانه‌ای می‌کند. تا جایی که من مشاهده کرده‌ام، اکثر اعضا به این رویه پایبند هستند، درمواردی اندک، خبرنگاران دوستان ما را رها نمی‌کنند و با اصرار و در یک گفت‌وگوی سرپایی که خیلی جای دقت نیست، نکته متفاوتی را از بعضی دوستان می‌گیرند و بازتاب می‌دهند. مطبوعات هم چنین موارد اندکی را برجسته می‌کنند.

  به نظر می‌رسد درون جامعه روحانیت دو طیف وجود دارد، یک طیف متمایل به آقای هاشمی و یک طیف مخالف ایشان. درست است؟

نگاه اکثریت اعضا نسبت به آقای هاشمی اجمالا مثبت است، البته همراه با انتقادی که به برخی مواضع ایشان به‌ویژه بعد از فتنه سال ٨٨ وجود دارد. اگر نسبت به ایشان نگاه مثبت وجود نداشت ایشان را درون فهرست خبرگان قرار نمی‌دادیم.

  ولی شما گفته‌اید نظر آیت‌الله موحدی‌کرمانی بود که آقای هاشمی درون فهرست باشند؛ شاید دیگران ترجیح داده باشند روی نظر ایشان حرفی نزنند.

نخیر رأی‌گیری شد و آقای هاشمی اکثریت آراء را برای قرار گرفتن درون فهرست به دست آوردند. آنچه درباره نظر آیت‌الله موحدی گفتم، مربوط به جلسه مشترک دو جامعه روحانیت و مدرسین بود.

  آقای هاشمی از سال ٨٤ به بعد دیگر در جلسات جامعه روحانیت شرکت نکرده‌اند. اگر نگاه مثبت وجود دارد چرا در جلب‌نظر ایشان برای شرکت در جلسات تلاشی نمی‌شود؟

ایشان مطرح نکرده‌اند که شرکت نمی‌کنند، بلکه می‌گویند به‌خاطر رعایت مسائل امنیتی، جلسات در مجمع تشخیص مصلحت نظام تشکیل شود تا من هم بتوانم شرکت کنم. تا قبل از سال ٨٤ هم بسیاری از جلسات در مجمع یا شورای نگهبان که نزدیک مجمع است و رعایت مسائل امنیتی در آن مشابه مجمع است، برگزار می‌شد.

 یک‌بار هم ایشان به دفتر آیت‌الله مهدوی‌کنی آمدند که باعث دلخوری مرحوم آقای مهدوی‌کنی هم شد، چون نیروهای حفاظت آقای هاشمی آمدند و دفتر ایشان را مهروموم کردند. البته آقای هاشمی از قبل گفته بود که حضور من باعث زحمت شما می‌شود و آقای مهدوی‌کنی هم بعدا گفتند که بله باعث زحمت شد، اما بعد از سال ٨٤ دیگر جلسات در مجمع تشکیل نشد.

  چرا؟ مگر شما نمی‌گویید که نگاه به آقای هاشمی مثبت است، پس چرا تمایلی به تشکیل جلسات در دفتر ایشان نیست؟

نمی‌گویم که تمایلی ندارند؛ بلکه می‌گویم که اعضا اصراری به تشکیل جلسه در مجمع تشخیص مصلحت نظام ندارند.

  فکر نمی‌کنید این اختلاف‌نظر درون جامعه روحانیت مبارز منجر به انشقاق شود؟


مانند اتفاقی که در آستانه انتخابات مجلس چهارم رخ داد و مجمع روحانیون مبارز از دل جامعه روحانیت بیرون آمد.
من فکر نمی‌کنم. به این دلیل که برای جداشدن باید گروهی متشکل باشند، چنین شرایطی وجود ندارد که بخواهند جدا شوند.

  به نظر می‌رسد اتفاقی که برای جامعه روحانیت مبارز درحال رخ‌دادن است و حتی نمود بیرونی پیداکردن این اختلافات هم می‌تواند نشانه دیگری برای آن باشد؛ این است که این تشکل روحانی دیگر مانند گذشته اثربخشی و تأثیرگذاری ندارد. شما به‌تازگی درباره انتخابات مجلس گفته بودید که جامعه روحانیت، مخالف فهرست اصواگرایان در تهران بود، ولی در نهایت کار خاصی از دستش برنیامد.

 چه اتفاقی برای جامعه روحانیت مبارز که زمانی سخن و حرفش برای جناح راست حجت بود و در انتخابات فهرست یا نامزد معرفی می‌کرد افتاده است که اکنون حرفش خریداری ندارد؟

تعبیر من این نبود که شما نقل کردید؛ گفتم وقتی فهرست کاندیداها مطرح شد اکثرا گفتند این فهرست در مقابل رقبا رأی‌آوری ندارد. بله از انتخابات مجلس ششم به بعد بود که این اتفاق افتاد و گروه‌های داخل جریان اصولگرا کمتر از قبل به نظر جامعه روحانیت توجه کردند؛ بعضی گفتند دوران شیخوخیت گذشته و راه خود را جدا کردند، تعدادی از گروه‌ها و احزاب اصولگرا دائما وفادار بوده‌اند و بعضی از گروه‌های کوچک راه خود را جدا کردند، البته همیشه هم این‌طور نبوده است. مثلا در یکی از انتخابات، فکر کنم مجالس ششم یا هفتم بود، اگر اشتباه نکنم، دوستان اصولگرا خودشان جلسه گذاشته بودند و انتخاب‌هایشان را هم کرده بودند و وقتی می‌خواستند حمایت جامعه روحانیت را هم بگیرند به سراغ آقای مهدوی‌کنی آمدند که فهرست ما را تأیید کنید.

  یعنی ایشان را در عمل انجام‌شده قرار دادند؟
بله و ایشان هم دلخور شدند و گفتند حالا که نیاز به حمایت ما دارید سراغ ما می‌آیید؟


در نهایت هم ایشان از آن فهرست حمایت کردند و آن فهرست رأی آورد.

  ولی در انتخابات اخیر مدام گفته می‌شود جامعتین فصل‌الخطاب است. یعنی برخلاف آنچه شما می‌گویید که قرار نبوده همیشه از نظر جامعه روحانیت یا جامعه مدرسین تمکین شود. اما خود اصولگرایان باورشان این بود که قرار بوده شما و جامعه مدرسین فصل‌الخطاب باشید؛ اگرچه در باطن به آن عمل نکردند، اما در لفظ این ادعا را زیاد به کار می‌بردند.

در این انتخابات تعدادی از تشکل‌ها که همواره وفادار بوده‌اند این سخن را گفته‌اند، نه همه. به علاوه فصل‌الخطاب‌بودن به این معنی نیست که هرچه ما می‌گوییم همان شود. بلکه به این معناست که در موارد اختلاف، به این دو تشکل مراجعه کنند و ما هم تا آخر در کنار دیگران بودیم و تن به اجماع دادیم.

  گفته می‌شود وقتی یک تشکل سیاسی نتواند دو یا سه دوره پشت‌ سرهم فهرست بیرون بدهد، به این معناست که کارکرد اصلی خود را از دست داده است.

 با توجه به اینکه این اتفاقی است که برای جامعه روحانیت مبارز افتاده است و دیگر به‌تنهایی نمی‌تواند فهرست ارائه بدهد که دیگران هم از آن تبعیت کنند؛ آیا به نظر شما این تشکل روحانی دچار نوعی خلأ کارکردی نشده است؟

اول باید بگویم که جامعه روحانیت مبارز یک حزب نیست. قرار هم نیست باشد. هدف حزب کسب قدرت است درحالی‌که جامعه روحانیت مبارز، دنبال کسب قدرت نبوده است. صنف هم نیست؛ چون هدف صنف کسب منافع صنفی است.

در دنیا تشکل‌های روحانی زیادی وجود دارند که وظیفه تشکیلات دینی و اجتماع علمای دین را ایفا می‌کنند، منحصر به کارکرد سیاسی نیست؛ مسائل اجتماعی مانند کاهش ازدواج، افزایش طلاق، اعتیاد، فقر، بی‌کاری و مسائل فرهنگی و اقتصادی و موضوعات و مسائل انقلاب و دغدغه‌های رهبر معظم انقلاب و مسائل منطقه و جهان اسلام نیز در دستور کار روحانیت مبارز قرار دارد.

  معتقدید تشکل شما یک حزب نیست، درحالی‌که در اصل کارکرد یک حزب را دارد. یعنی به‌عنوان یک تشکل سیاسی که در برهه انتخابات فعال می‌شود، شناخته شده.

 اگر شما خود را حزب نمی‌دانید باید در حوزه‌های فرهنگی، اجتماعی و... هم فعال باشید، اگر این‌طور است چرا دیگر فعالیت‌های جامعه روحانیت مبارز نمود بیرونی ندارد؟
یعنی این تشکل کاملا یک تشکل سیاسی روحانی شناخته می‌شود نه مثلا فرهنگی یا اجتماعی.

برای اینکه کمتر رسانه‌ای می‌شود. من خودم قبل از ماه رمضان مصاحبه‌ای داشتم و درباره فعالیت‌های فرهنگی جامعه روحانیت مبارز برای ماه رمضان گفت‌وگو کردم؛ اما چون برد سیاسی نداشت کمتر رسانه‌ای شد.

  دستور کار جلسات جامعه روحانیت چیست و چرا معمولا محتوای آن منتشر نمی‌شود؟

گاهی نیازی به رسانه‌ای‌کردن آن نیست، معمولا در آستانه انتخابات بیشتر دستور کارها، سیاسی است، اما در حوزه‌های دیگر مانند اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی یا آسیب‌های اجتماعی معمولا در جلسات صحبت می‌شود و چون برخی از اعضای جامعه ائمه جماعات هستند، طرح این مسائل برای آنها هم مفید است و می‌توانند در منابر از آن استفاده کنند. معمولا آقای تسخیری که زیاد به بلاد اسلامی سفر می‌کنند گزارش سفرهای خود را در این جلسات ارائه مي‌دهند. درباره روابط و فعالیت‌هایی که با علمای دیگر کشورها به‌ویژه علمای اهل ‌سنت صورت گرفته گزارشی ارائه می‌کنند.

  درحال‌حاضر جامعه روحانیت مبارز چند عضو دارد و اعضا براساس چه ملاک‌هایی انتخاب مي‌شوند؟

درباره تعداد اعضا در شاخه‌های تهران آمار قطعی‌ ندارم؛ اما در شورای مرکزی ٢٤ عضو داریم و درصدد افزودن تعداد اعضای شورای مرکزی هستیم، با استفاده از ملاک‌های شایستگی، علمای تحصیل‌کرده و فاضل، انقلابی، وفادار به امام خمینی (ره) و ولایت فقیه و شخص مقام معظم رهبری و مورد قبول مردم و سایر روحانیو،ن برای عضویت شناسايی و دعوت می‌شوند.

جامعه روحانیت در یک نگاه
مؤسسان و اعضای شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز در ابتدای انقلاب عبارت بودند از آیات و حجج اسلام بهشتی، مطهری، باهنر، مهدوی‌کنی، مفتح، شاه‌آبادی، محلاتی، ملکی، خسروشاهی، عمید‌زنجانی، عرفانی، محمدعلی موحدی‌کرمانی، ناطق‌نوری، کروبی و موسوی‌خوئینی‌ها. اساسنامه جامعه روحانیت مبارز در سال ۱۳۵۷ تدوین شد؛ در آذر ۱۳۵۸ اساسنامه جدیدی تنظیم و بسیاری از بندهای اساسنامه پیشین حذف شد و نام آن به «جامعه روحانیت مبارز تهران» تغییر یافت.

آخرین تغییر در اساسنامه مربوط به ۲۹ مرداد ۱۳۷۵ بود که نام جامعه به «جامعه روحانیت مبارز استان تهران» تغییر یافت. پس از انقلاب اسلامی، جامعه روحانیت مبارز به یکی از تشکل‌های سیاسی بانفوذ ایران تبدیل شد، به‌طوری‌که کاندیداهای مورد حمایت این تشکل تا سال ۱۳۷۶ در شش دوره نخست انتخابات‌های ریاست‌جمهوری ایران پیروز شده بودند.

 در سال ۱۳۶۶ افزایش اختلاف‌هاي درون‌گروهی باعث شد انشعابی تاریخ‌ساز در این تشکل ايجاد شود که تا سال‌ها صحنه سیاست ایران را تحت‌تأثیر قرار داد. گروهی از اعضای جامعه روحانیت مبارز با اجازه و تأیید امام از آن خارج شدند و مجمع روحانیون مبارز را تأسیس کردند. در نیمه دوم دهه ٦٠ روحانیت و روحانیون معرف دو جناح راست و چپ در سپهر سیاسی ایران بودند و سایر گروه‌های سیاسی فعال در داخل نظام، متحد یکی از این دو محسوب می‌شدند. در انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۱۳۹۲ این گروه نتوانست به انتخاب واحدی از میان نامزدهای معرفی‌شده برسد و در نتیجه با تقسیم‌بندی‌های داخل حزبی، اعضا به نامزدهای مختلف رأی دادند.

 تا سال ١٣٩٣، آیت‌الله محمدرضا مهدوی‌کنی، دبیر کل جامعه روحانیت مبارز بود؛ اما با درگذشت او گزینه‌هایی مانند محمدعلی موحدی‌کرمانی، اکبر هاشمی‌رفسنجانی، علی‌اکبر ناطق‌نوری و حسن روحانی برای دبیر کلی این نهاد مطرح شدند؛ در نهایت در جلسه‌ای که در ١١ آذر ١٣٩٣ با حضور اعضای جامعه برگزار شد، محمدعلی موحدی‌کرمانی به اتفاق آرا دبیر کل جامعه روحانیت مبارز شد.
منبع: روزنامه شرق

 

نظرات شما