در ادامه این مطلب آمده است: به هر حال، این مقدمه بی اهمیت ما را به این سمت و سو میبرد تا به طور جدی درباره نقش مداخلات پنهان برای تغییر رژیم در سیاست آمریکا بیاندیشیم. همانطور که واشنگتن در طول جنگ سرد سعی در تضعیف یا سرنگونی رژیمهای مخالف خود داشت، ممکن است بار دیگر در جریان رقابت فزاینده خود با چین به چنین روشهایی روی بیاورد. احتیاط در این زمینه ضروری است چرا که تاریخ به ما میگوید اگرچه مداخلات پنهان در کشورهای دیگر گاهی میتواند یك وسیله مفید و مقرون به صرفه برای ما باشد، اما این روش مملو از خطرات و پیامدهای عمیق اخلاقی است.
روش اقدام پنهانی در دوران جنگ سرد پدید آمد. در اواخر دهه 1940، وقتی سیا و شورای امنیت ملی به وجود آمدند، واشنگتن شروع به افزایش مداخلات جهانی خود تحت پوششی محرمانه كرد. در طول دهههای بعد، آمریکا به دنبال بی ثبات کردن یا جایگزینی دولتهای متعددی بود که در حوزه نفوذ شوروی قرار داشتند یا امکان نفوذ کمونیسم در آنها بالا بود. واشنگتن به اقدامات پنهانی متوسل شد زیرا رهبران آن معتقد بودند توازن ژئوپلیتیکی به نفع شوروی شکننده است و واشنگتن به روشهای مقرون به صرفهای برای رقابت جهانی احتیاج دارد. از آنجا که پیروزی در این مبارزه علیه دشمن بی رحمی به نام شوروی در جهان سوم ممکن است نیاز به مبارزه با روشهای کثیفی داشته باشد، پس واشنگتن باید بتواند این کار را به شیوهای آرام انجام دهد.
سیا در دهه 50 با موفقیت دولتهای گواتمالا و ایران را سرنگون یا حداقل به سرنگونی آنها کمک کرد. این مبارزه در سایه از آمریکای مرکزی و جنوب آفریقا تا افغانستان برای سراسر دهه 1980 ادامه داشت. در اکثر موارد، آمریکا کمونیستها یا رژیمهای استبدادی رقیب خود را سرنگون میکرد، اما گاهی رهبران منتخب دموکراتیک مانند سالوادور آلنده در شیلی را نیز هدف میگرفت چرا که اینگونه تصور میشد او در جریان جنگ سرد در سمت شوروی قرار گرفته است. در یک گزارش طبقه بندی شده درباره عملیات سیا که در سال 1954 صورت گرفته، اشاره شده که ما با یک دشمن سنگدل روبرو هستیم که هدف آن تسلط بر جهان است. شوروی تاکنون بر اساس هنجارها عمل نکرده است.
همین گفته نشان میدهد که چرا اقدامات پنهانی برای بسیاری از آمریکاییها حتی از نظر اخلاقی نیز قابل اغماض است. با فاش شدن نقشهای سیا در دهه 1970 در شیلی و تلاشهای آن برای ترور رهبران خارجی، این سازمان ضربههای شدیدی را متحمل شد.
پس از جنگ سرد، مداخلات پنهان از اهمیت بیشتری برخوردار شد. براساس گزارشهای منتشر شده، واشنگتن به دنبال گزینههای پنهان برای سرنگونی صدام حسین، رهبر عراق و دیگر دشمنان قسم خورده خود بوده است. با وجود این، از بین رفتن تهدید اتحاد جماهیر شوروی، ضرورتهای ژئوپلیتیک رقابت برای نفوذ در سراسر دنیا را کاهش داد.
در همین حال، گسترش دموکراسی و استفاده از ابزار آشکاری برای ترویج آن به آمریکا امکانات بیشتر و در عین حال اخلاقیتری داد. وقتی واشنگتن میتواند برای تأثیرگذاری در انتخابات گرجستان یا اوکراین از گروههای غیردولتی و نظارتی استفاده کند، چرا بخواهد به دنبال استفاده از نیروهای مخفی باشد؟ همانطور که آلن وینشتین، بنیانگذار بنیاد وقف ملی برای دموکراسی، گفت: بسیاری از کارهایی که ما امروز انجام میدهیم 25 سال به طور پنهانی توسط سیا انجام گرفته است.
رقابت آمریکا با چین و به میزان کمتری با روسیه هر روز از نظر جغرافیایی شدت و گسترش مییابد. طی چند سال آینده واشنگتن ممکن است به دنبال گزینههای پنهانی برای جلوگیری از هم صدایی برخی کشورهای مهم در جنوب صحرای آفریقا، خاورمیانه یا آسیای جنوب شرقی با پکن باشد.
اگرچه به نظر دور از ذهن میرسد، اما فقط کافی است نگاهی به سطح رقابت واشنگتن و پکن طی 3 سال گذشته بیاندازید تا متوجه میزان افزایش آن شوید. هنوز مشخص نیست این رقابت طی یک دهه آینده دقیقا به چه سمت و سویی میرود، اما به یاد داشته باشید که سیاست گذاران آمریکا احتمالا در اواخر دهه 1940 هرگز تصور نمیکردند که ربع قرن بعد، یک مبارزه پیچیده پنهانی برای نفوذ بر آنگولا داشته باشند! این یک اصل در سیاست بینالملل است که گاهی رقابت کشورها را به جاهایی میبرد که تا پیش از این حتی تصورش را هم نمیکردند آن جا حضور داشته باشند.
اما آیا مداخله پنهانی ایده خوبی است؟ برخی از تحلیلگران معتقدند که این رویکرد به ندرت مفید واقع میشود و باید از آن اجتناب کرد. کشورها معمولاً هنگامی که گزینههای دیگرشان شکست خورده یا نامطلوب تلقی میشود، دست به اقدامات پنهانی میزنند، بنابراین احتمال موفقیت در این رویکرد هم کم است.
در اواخر دهه 1940، حمایت پنهان از سیاستمداران دموکرات در ایتالیا نقشی کم اما احتمالاً مهمی در مقابله این کشور در برابر چالشهای کمونیستی ایفا کرد. در خاورمیانه نیز آمریکا به سرنگونی محمد مصدق، نخست وزیر ایران در سال 1953 کمک کرد و از این طریق، 25 سال پیمان استراتژیک مهمی در خلیج فارس با تهران برقرار نمود. در شرق آسیا حمایت سیا به ارتش اندونزی کمک کرد پس از سرنگونی یک رهبر ضد آمریکایی به نام سوکارنو در سال 1965، به تحکیم قدرت بپردازد.
در دهه 1970، هنگامی که بنیادگرایی ایدئولوژیک در حال فتح جهان سوم بود و آمریکا سرگرم بحران ویتنام اقدامات پنهانی این چنینی اهمیت بیشتری یافت. در همین راستا دولت ریگان در دهه 1980، از روشهای پنهانی گسترده برای فشار آوردن به اهداف شوروی در افغانستان، نیکاراگوئه و آنگولا و افزایش هزینههای حضور جهانی مسکو استفاده کرد. بدون این اقدامات پنهانی احتمالا آمریکا نمیتوانست پیروز جنگ سرد باشد.
البته متاسفانه این دخالتها ابعاد تاریکی هم داشت. آمریکا با كمك به ارتش اندونزی در سال 1965 باعث خشونتهایی هولناک و کشته شدن نزدیک به نیم میلیون نفر شد. در ایران نیز آمریکا بهای گزافی بابت کودتا پرداخت، یکی از دلایل خصومت حکومت فعلی ایران با آمریکا همین دخالت واشنگتن در ماجرای کودتا برای برکناری مصدق بوده است. آمریکا از برخی افراد شایسته که در دهه 1980 با رژیمهای کمونیستی مبارزه میکردند، حمایت کرد، اما همزمان در بی ثبات کردن رژیم دموکراتیک آلنده در اوایل دهه 1970، نقش مهمی داشت.
ماهیت مداخلات پنهان به گونهای است که هم میتواند منجر به استقرار دموکراسی گردد و هم بر عکس ابعاد غیر اخلاقی داشته باشد. این احساس در آمریکا که تقریباً هر سیستمی حتی غیردموکراتیک بهتر از کمونیسم است باعث شد که واشنگتن از بسیاری رژیمهای اقتدارگرا اما ضد شوروی حمایت کند، این خود عاملی شد که منجر به نفرت کشورهای جهان سوم از آمریکا گردید.
بیشتر بخوانید: ترامپ از گفتگو با رییس جمهوری چین امتناع کرد
یکی از تراژدیهای رقابت ژئوپلیتیکی این است که غالبا قدرتهای بزرگ انتخابهای زشتی میکنند. گاهی برای حاصل نشدن نتایج منفی کشورها دست به اقداماتی میزنند که از نظر اخلاقی و حتی ژئوپلتیک درست نیست، آمریکا نیز گاهی با هدف کسب نتایج مثبت در آینده دست به چنین اقداماتی زده است. با این حال تاریخ نشان میدهد که اقدامات پنهانی راه حلی برای چالشهای ژئوپلیتیکی یک کشور نیست و برعکس میتواند تراژدیهای خاص خود را ایجاد کند.