رویداد۲۴ نوید عابدین پور: «منصور در مدت کوتاه زمامداری خود گرفتار مسئله نفت بود و اقلیت آن روز مجلس به شدت درباره نفت منصور را محاصره کرده بودند، لیکن منصور رجل باتجربه و تودار هرگز ضمیر باطن خود را درباره مسئله نفت که مهمترین مسئله آن روز بود، بیرون نریخت تا اینکه جای خود را به رزم آرا داد.» باقر عاقلی
«پنج هزار لیرهای که احتمالا رجبعلی منصور رشوه گرفته، خیلی کم بوده چراکه او به کامسپاکس [شرکت راهسازی که قرارداد خط آهن ایران را گرفت]، پانصد هزار لیره سود رسانده است.» مخبرالسلطنه
«رجبعلی منصور (منصور الملم) در واقع نماینده بخشی از خواص قدیمی است که غرور خود را کنار گذاشت و تسلیم رضا شاه شده بود.» یرواند آبراهامیان
رجبعلی منصور از سیاستمداران دوران مشروطه و پهلوی است. او در دوران پهلوی دو بار به نخستوزیری رسید و سالها در کشورهای مختلف به عنوان سفیر ایران فعالیت کرد. مهمترین دوران فعالیت سیاسی او به نخستوزیریاش در زمان سلطنت رضاشاه پهلوی برمیگردد که با حمله متفقین به ایران مصادف شد. نحوه عملکرد منصور در برخورد با این رخداد برای همیشه حیات سیاسی او را تحت شعاع خود قرار میدهد. چند رخداد مهم در دوره منصور اتفاق افتاد؛ یک حمله متفقین و دیگری ادامه مذاکرات نفتی و قراردادهای خط آهن. او دو بار هم به اتهام ارتشا به دادگاه رفت. یکبار در ماجرا قرارداد وثوق الدوله و دیگر بار در زمان حضورش در وزارت راه که به جرم ارتشاء و اخذ پانزده هزار تومان رشوه برکنار شد و تحت تعقیب قرار گرفت، ولی از اتهامات وارده تبرئه و تا سه سال پس از آن منصبی به او داده نشد.
رجبعلی منصور ملقب به منصورالملک در سال ۱۲۶۵ در تهران به دنیا آمد. پدرش میرزا علیخان آشتیانی بود. تحصیلات مقدماتی و متوسطه را در مدارس مظفری و دارالفنون به پایان رساند و سپس وارد مدرسه سیاسی شد و در ۱۲۸۵ از این مدرسه فارغالتحصیل شد و به استخدام وزارت امور خارجه درآمد. پس از یک سال خدمت در دبیرخانه به ریاست دایره کارگری منصوب و بعد از آن، معاون اداره تحریرات انگلیس شد که ریاست آن با ظهیرالملک بود.
علی منصور با دختر ظهیر الملک ازدواج کرد و پس از ارتقای شغلی ظهیرالملک، به ریاست اداره تحریرات انگلیس منصوب شد و در همین سمت، لقب «منصور الملک» به او داده شد. در این همین دوران نیز همکاری صمیمانه وی با دولت انگلیس باعث جلب توجه و اعتماد سفارت انگلیس به وی شد.
آغاز زندگی سیاسی رجبعلی منصور با شروع جنبش مشروطه در ایران همزمان بوده است. او در آن سالها در وزارت امور خارجه در اداره انگلیس این وزارتخانه خدمت میکرد. بسیاری معتقدند که حضور او در این سمت و نفوذش باعث شد قرارداد ۱۹۱۹ بین ایران و انگلیس انعقاد شود.
قرارداد ۱۹۱۹ قراردادی بود که در ۱۹۱۹ میلادی (۱۲۹۸ خورشیدی) میان دولت بریتانیا با دولت وقت ایران پس از هفت ماه مذاکره پنهانی با وثوق الدوله و با پرداخت ۴۰۰ هزار تومان رشوه بسته شد. بر اساس این قرارداد تمامی امور کشوری و لشکری ایران زیر نظر مستشاران انگلیسی و با مجوز آنان صورت میگرفت.
بر اثر مخالفتهای داخلی و خارجی و مغایرت آن با قانون اساسی مشروطه، این قرارداد هرگز به اجرا در نیامد. در تابستان سال ۱۲۹۸ شمسی مذاکرات مربوط به عقد قراراداد بر اساس همان موارد تنظیم شده در لندن در ییلاق پس قلعه تهران در یک محیط استتار شده و دور از چشم همه دولتیها با وزیر مختار دولت بریتانیا و مشاوران سیاسی وی در جریان بود.
از هیات ایرانی حاضر در این جلسه میرزا حسن خان وثوق الدوله، (نخستوزیر) صارم الدوله اکبر میرزا قاجار، (وزیر دارایی) نصرت الدوله فیروز میرزا قاجار (وزیر دادگستری) و میرزا علیخان منصور الملک. (رئیس اداره انگلستان و وزارت امور خارجه). این قراراداد را انگلستان به ایران تحمیل کرد.
انگلستان که از حضور روسیه در ایران واهمه داشتند به بهانه حفظ تمامیت ارضی ایران ایران را وادار به امضای این قراراداد کرد. اما این قراراداد استقلال ملی ایران را زیر سوال میبرد. این قراراداد در زمان احمد شاه قاجار و وثوق الدوله بسته شد و انگلیس که به وثوق الدوله امید بسته بعد از اینکه متوجه میشود او استعفا کرده است.
نورمن وزیر مختار بریتانیا در تهران را برای مذاکره با منصور الملک که در آن زمان، وزیر امورخارجه و از دوستان نزدیک وثوق الدوله بود فرستاد تا او را از این کار، منصرف کند. وثوق الدوله در اواخر مارس ۱۹۲۰ کابینه خود را ترمیم و علی منصور را به کفالت وزارت خارجه منصوب کرد.
منصور از اسفند ۱۲۹۸ تا نیمه خرداد سال ۱۲۹۹ کفیل وزارت امور خارجه در دولت وثوق الدوله بود. پس از استعفای وثوق الدوله و انتصاب مشیر الدوله به جای او، منصور تا پایان حکومت سید ضیاء الدین طباطبایی، در همین سمت بود.
بعد از انتخاب قوام السلطنه به سمت نخستوزیری به جای سیدضیاء در ۱۳۰۱ او به سمت وزارت داخله در کابینه قوام رسید. سپس در ۱۶ خرداد ۱۳۰۵ با حفظ همین سمت وارد کابینه مستوفی الممالک شد.
منصور در کابینه مهدی قلی هدایت به استانداری آذربایجان منصوب شد و تا بهمن ۱۳۰۷ در این سمت باقی ماند. وی در انجام اصلاحات اجتماعی در آذربایجان کوشید و انتخابات دوره هفتم آذربایجان، زیر نظر او انجام شد. او در بهمن ۱۳۰۷ به سمت وزارت کشور منصوب شد و در بهمن سال ۱۳۰۹ به سمت وزیر راه رسید.
در فروردین ۱۳۱۲ در کابینه هدایت در همین سمت بود و پس از کنارهگیری هدایت در ۲۲ شهریور ۱۳۱۲ در کابینه فروغی نیز همین مقام را داشت. منصور در این سمت بود که مورد سوءظن واقع شد.
هدایت در اینباره مینویسد: «پروندهای برای او تنظیم شد. دو ایراد به او وارد آوردند، یکی اینکه از «کامپساکس» (شرکت فرانسوی) پانزده هزار لیره گرفته است. به عقیده من اگر راست باشد، کم گرفته است، زیرا به احترام امضای او کامپساکس پانصد هزار لیره نفع برد. اتهام به شهادت یک نفر به دعوی میانجیگری بود. دیگر آنکه کارخانه ابریشم ضعف آنچه برآورده شده بود، تمام شد. گفته شد برآورد اول که با تصویب هیات دولت بوده است ناقص است و باید تکمیل شود. کار به تمیز کشید. تمیز، ادله اتهام را کافی ندانست و به برائت منصور الملک حکم داد. در نتیجه این محاکمه، رضاقلی خان هدایت پسر عمو از ریاست تمیز معاف شد، منصور همچنان مغضوب بود تا آنکه به ریاست وزراء منصوب شد.»
منصور در دی سال ۱۳۱۴ برکنار و به دلیل اتهام اختلاس در وزارت راه محاکمه شد، ولی او در دادگاه تبرئه میشود و چند سالی از سیاست به دور بود. گفته شده او اولین نخست وزیری بوده که به پهلویها گرفتن پورسانت و حق دلالی را آموخته است.
منصور در سال ۱۳۱۷ با درخواست محمود جم نخستوزیر وقت به ریاست وزارت صناعت و معادن که بعدا به پیشه و هنر تغییر نام داد منصوب میشود. او سپس در تیر ماه سال ۱۳۱۹ پس از احمد متین دفتری به نخست وزیری میرسد و تا حمله متفقین در شهریور ۱۳۲۰ در این سمت حضور داشت.
ایران در جریان جنگ جهانی دوم اعلام بیطرفی کرد؛ این در حالی بود که با وجود مرزهای گسترده ایران با شوروی، و همچنین دسترسی به دریای آزاد، موضع بی طرفی نمیتوانست چندان پایدار باقی بماند. به دنبال اتحاد بریتانیا و شوروی پس از حمله آلمان نازی به شوروی و نیاز شوروی به ارسال کمکهای آمریکا و بریتانیا به جبهههای نبرد در شوروی، متفقین تصمیم گرفتند از دالان پارسی نیز استفاده شود و به موجب آن نیروهای متفقین در ۲۵ اوت ۱۹۴۱ به ایران حمله کرده و این کشور را به اشغال خود درآوردند.
ساعت چهار بامداد سوم شهریور سفیر اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و وزیر مختار انگلیس در تهران به دیدار رجبعلی منصور نخست وزیر وقت رفتند و طی یادداشتهایی مشابه، به دولت ایران اعلام کردند که به دلیل بیتوجهی دولت ایران به درخواستهای فوری این دو کشور در کمال تأسف ارتش دو دولت وارد خاک ایران شدهاند.
ارتش شوروی در سه جهت و سه ستون وارد خاک ایران شد. ستون اول از محور جلفا در جهت تبریز حرکت کرده و ستون دوم از راه آستارا به سوی بندرانزلی و رشت پیشروی کرده و ستون سوم به ناحیه مرزی شمال شرقی خراسان هجوم برد.
در این تهاجم مراکز مهمی مانند تبریز و مشهد و شهرهای ساحلی دریای خزر تحت اشغال ارتش شوروی درآمدند. ارتش انگلیس هم از دو جهت به سمت ایران پیشروی کرد. یک ستون از راه خانقین وارد ایران شد و از طریق کرمانشاه و همدان خود را به قزوین رساند. ستون دوم از خاک عراق به ناحیه جنوب غربی خوزستان هجوم آورد. سرانجام در روز ۹ شهریور ارتشهای شوروی و انگلیس در قزوین به یکدیگر ملحق شدند.
نقل است که در شب حمله به ایران منصور در منزل خود خواب بوده که پیشخدمتش او را بیدار میکند و میگوید که سفرای انگلیس و شوروی یه منزل ایشان آمده است. او سراسیمه به دیدار آنها میرود و آنها اظهار میکنند که تمایل دارند جدا جدا با او دیدار کنند.
اسمیرنف سفیر شوروی به منصور میگوید: به اطلاعتان میرسانم قوای شوروی وارد خاک ایران شدند. منصور شگفت زده پرسید: ما که اعلام بی طرفی کرده ایم؛ و اسمیرنف جوابی نمیدهد و از اتاق خارج میشود. سر ریدرز بولارد، سفیر انگلستان وارد شد و یک یادداشت به زبان فارسی را تسلیم رجبعلی منصور کرد که در آن نوشته شده بود: «به خاطر باقی ماندن کارشناسان آلمانی که در جنگ با ما هستند، قوای انگلیسی به ایران حمله کردهاند.»
نخستوزیر پاسخ اعتراضی قبلی را تکرار کرد: به خاطر ۴۰۰ نفری که تحتکنترل شدید پلیس هم بودهاند؟ تازه، آنها را که اخراج کردهایم! سفیر گفت: این تصمیم شورای جنگی بریتانیاست. در ضمن اطمینان میدهم حق الامتیاز و حقوق ایران از نفت جنوب کما فی السابق پرداخت میشود.
صبح همان روز رجبعلی منصور به دفتر کار رضاشاه میرود و وضعیت پیش آمده را به او توضیح میدهد. بعد از این اتفاق رضاشاه در اولین اقدام رجبعلی منصور از نخست وزیری برکنار میکند. او بلافاصله محمدعلی فروغی را باردیگر نخستوزیر میکند و به منزل فروغی میرود تا چارهای برای مملکت بیاندیشد. سرانجام روز ۲۵ شهریور رضاشاه به نفع محمدرضا ولیعهد استعفا میکند.
پس از اشغال ایران رجبعلی منصور در دیماه سال ۱۳۲۰ به استانداری خراسان رسید. وی تا سال ۱۳۲۴ در این سمت ماند و پس از غائله سید جعفر پیشهوری در آذربایجان، در سال ۱۳۲۵ به استانداری آذربایجان منصوب شد. اما پست مهم و کلیدی وی بار دیگر در سال ۱۳۲۸ و به عنوان نخستوزیر رقم خورد.
به گزارش رویداد۲۴ جنگ جهانی دوم در شرایط عجیبی گسترش مییافت و دنیا منتظر دو اشتباه هیتلر بود؛ یکی آنکه به شوروی حمله کند؛ دوم آنکه بهانهای به دست آمریکا بدهد تا روزولت به حمایت از متفقین وارد جنگ شود. البته هیتلر هر دو اشتباه را مرتکب شد و در نهایت شوروری و آمریکا با قدرت بیشتری وارد جنگ شدند و به این ترتیب قدرت متفقین بیش از گذشته شد و مهمتر آنکه دو قدرتی که در این سالها با سیاستهای رضاشاه پهلوی مخالف بودند، با یکدیگر متحد شدند.
رضا شاه با برکناری متین دفتری در برابر نخستین خواستههای متفقین عقبنشینی کرد ولی با انتخاب رجبعلی منصور نشان داد که همچنان قصد دارد امور کشور را در اختیار داشته باشد.
سکوت رجبعلی منصور و علی سهیلی (وزیر کشور) در برابر رضا شاه، آن هم در زمانی که شوروی و انگلستان (چرچیل و استالین) ائتلاف کرده بودند، چندان عجیب بود که بعدها درباره آن گفته شد نقشهای برای گمراه کردن رضاشاه انجام شده و منصور مامور بوده تا این نقشه را اجرا کند.
بیشتر بخوانید: احمد متین دفتری؛ نخست وزیر تبعیدی دوره پهلوی
بعد از حمله نیروهای متفقین علی منصور از نخست وزیری برکنار میشود. او بعد از اشغال ایران به استانداری خراسان و آذربایجان میرسد. او بار دیگر در فروردین سال ۱۳۲۸ به سمت نخست وزیری منصوب میشود. منصور در این سمت سه ماه بیشتر دوام نمیآورد و برکنار میشود.
انتخاب رجبعلی منصور در حقیقت اشاره محمدرضا شاه پهلوی به آمریکا بود؛ چه آنکه منصور در سال ۱۳۲۰ یکبار با فشار انگلستان کنار گذاشته شده بود و این پیام را میرساند که شاه نخست وزیر حامی انگلستان را انتخاب نکرده است.
در این دوره انتخابات نیز باید برگزار میشد؛ انتخاباتی که جبهه ملی پیروز آن بود. منصور به محض قدرت، آیت الله کاشانی را از تبعید بازگرداند و به سرعت کابینهاش را تشکیل داد. علی هیات (وزیر دادگستری)، سپهبد مرتضی یزدانپناه (وزیر جنگ)، ابراهیم زند و امان الله اردلان (وزیر کشور)، مسعود کیهان (وزیر فرهنگ)، منوچهر اقبال (وزیر راه)، محمدعلی وارسته (وزیر بهداری)، سید جلال تهرانی (وزیر پست و تلگراف)، اسدالله علم (وزیر کشاورزی)، علی امینی و صادق وثیقی (وزیر اقتصاد ملی)، حسین علا (وزیر خارجه) و محمدعلی وارسته و محمد سجادی وزیر دارایی بودند.
عمده این چهرهها به حمایت از آمریکا معروف بودند؛ مخصوصا علاء و امینی و نخعی و هیات و سیدجلال تهرانی از نزدیکان قوام و از پرچمداران حمایت از آمریکا به شمار میرفتند.
یرواند آبراهامیان در کتاب ایران بین دو انقلاب مینویسد: «منصور کابینه خود را از سلطنت طلبان دو آتشه انباشت. برای نخستین بار از سال ۱۳۲۰، دربار درصدد بود همه گروههای دیگر را از حکومت محروم کند.»
سال ۱۳۲۹ در ایران انتخابات تهران یکهفته پس از انتخابات هیات دولت پایان یافت و دکتر محمد مصدق، مظفر بقایی، حسین مکی، حائری زاده، آیت الله کاشانی، عبدالقدیر آزاد، دکتر شایگان، محمود نریمان، اللهیار صالح، مهندس حسیبی و دکتر کریم سنجابی به عنوان نمایندگان تهران انتخاب شدند.
از لیست مورد حمایت دربار، سیدمحمدصادق طباطبایی، جمال امامی، میر سیدعلی بهبهانی و جواد مسعودی به مجلس رفتند. این یعنی موازنه نخست وزیری (رجبعلی منصور)، مجلس و دربار کمی بهم خورده بود؛ آنهم در شرایطی که انگلستان و آمریکا در ایران مشغول زورآزمایی بودند.
با حضور جبهه ملی در مجلس موازنه قدرت در داخل بسیار تغییر کرد. مصدق نطق معروف خود در تشریح فلسفه سیاسیاش را با حمله به مجلس موسسان و ساختگی بودن آن مطرح کرد. عبدالقدیر ازاد حکومت را به خفقان متهم کرد. اللهیار صالح از کارمندان دولن حمایت کرد که برای افزایش حقوقشان اعتصاب کرده بودند. حائری زاده از لزوم عدالت سخن میگفت و به حکومت هشدار میداد که در تمام امور دخالت نکند. حسین مکی پیشنهاد بررسی ترور محمد مسعود را مطرح کرد. او در نطقی که مضمون آن ضد کمونیستی بود، به رفتار اغنیا تاخت پلیس را به دخالت در انتخابات اصناف متهم کرد.
در چنین شرایطی انگلستان علاقه داشت قرارداد گس - گلشاییان امضا شود. (گلشاییان وزیر دارایی دولت قبل از منصور «ساعد» بود که میخواست قرارداد مهم نفتی با انگلستان امضا کند) و امید خود را به مجلس سنا بست که در آن چهرههای قدیمی علاقمند به انگلستان همچون تقی زاده و حکیمی حضور داشتند. طبیعی بود با تغییر موازنه در داخل و قدرتگیری جبهه ملی امکان امضای این قرارداد وجود نداشت و تلاش رجبعلی منصور نیز نمیتوانست چارهای برای آن باشد.
بیشتر بخوانید: سپهبد رزم آرا؛ نظامی بلندپروازی که ترور شد
جبهه ملی تمام پیشنهادها درباره فروش نفت را «مفت» تلقی کرد و با همصدایی حزب توده که نیممخفی بود، خواستار ملی کردن شرکت نفت شد.
در خرداد ۱۳۲۹ در حالیکه تنها سه ماه از کابینه رجبعلی منصور میگذشت، اتفاقی قابل پیشبینی در مجلس رخ داد؛ قرارداد الحاقی نفت در مجلس رسیدگی شد و جالب آنکه دولت نیز از آن حمایتی نکرد. مجلس به رهبری محمد مصدق خواستار تشکیل کمیسیون تفحص درباره قرارداد گس - گلشاییان شد. نتیجه فشار مجلس از پیش مشخص بود.
فشارها به منصور تا حدی افزایش یافت که او در حالیکه تنها چهارماه از عمر صدراتش میگذشت، در تیرماه ۱۳۲۹ کنار گذاشته شد. در حقیقت منصور، متزلزل از حمایت عمومی نسبت به ملی شدن نفت، در به رای گذاشتن پیشنهادها در مجلس به تردید افتاد و به جای هر تصمیمی، پیشنهاد استعفای خود را تقدیم کرد تا به جای او حاجعلی رزم آرا نخست وزیر بعدی ایران شود.
رجبعلی منصور پس از نخست وزیری، سفیر ایران در ایتالیا، ترکیه و واتیکان بود و آخرین سمتش، هنگامی که پسرش حسنعلی به نخستوزیری رسید، سفیر سیار ایران در اروپا بود.
سال ۱۳۴۳ زمانی که رجبعلی منصور به عنوان سفیر برای معالجه همسرش در ژنو بود، فرزندش حسنعلی در اول بهمن ترور شد و در سوم بهمن در گذشت. وی نتوانست در تشییع جنازه شرکت کند اما پس از بهبود کامل همسرش در اردیبهشت ۱۳۴۴ به ایران بازگشت. شش سال بعد دخترش را از دست داد و یک سال پس از آن در سال ۱۳۵۱ خودش بیمار شد و در همان سال نیز همسرش درگذشت. سرانجام رجبعلی منصور در تیرماه ۱۳۵۳ در تهران از دنیا رفت.
بیشتر بخوانید: رضا شاه پهلوی؛ موسس ایران نوین و بنیانگذار ورود نظامیان به اقتصاد!
عبدالحسین بهینا وزیر دارایی کابینه علی امینی و اسداالله علم درباره منصور اذعان داشت: «استانداری او در خراسان به خوبی پایان نیافته بود همچنین در آذربایجان اقدانات او باعث شده نتایج بدتری از حکومت پیشهوری رخ دهد. در سفارت ایران در ایتالیا اوضاع نابسامان بود و دولت ایتالیا برای مرتبه دوم منصور را نپذیرفته بود.»
بهینا در ادامه به این نکته نیز اشاره میکند که بسیاری تعجب کرده بودند که چگونه بعد از شهریور ۱۳۲۰ منصور به این سمتهای سیاسی و حتی نخست وزیری رسیده بود. در گزارشهای وزارت خارجه انگلستان هم نیز بر این تاکید شده که «منصور علاوه بر هوش و زیرک بودن از نظرت امانت و درستکاری خوشنام نیست.»؛ موضوعی که حتی در دوره نخست وزیری اول او هم میتوان به ان اشاره کرد و پرسید که چگونه فردی که به اختلاس متهم شده و سه سال از مناصب دولتی کنار گذاشته شده بود به نخست وزیری رسید؟
منابع:
بازیگران عصر پهلوی/ محمود طلوعی/ نشر علم
ایران بین دو انقلاب/ یرواند آبراهامیان/ ترجمه کاظم فیروزمند، شمسآوری و مدیر شانهچی/ نشر مرکز
شرح حال رجال سیاسی و نظامی ایران/ باقر عاقلی / نشر علم
از سیدضیاء تا بختیار/ مسعود بهنور/ انتشارات جاویدان