شاید شروع کار امیر قلعهنویی در استقلال در اولین مقطع سرمربیگریاش در این تیم، یک فضای سرشار از بیموامید برای هواداران استقلال رقم زده بود. البته تیم امیرقلعه نویی با پوست اندازی در هر سه فصلی که او سرمربی بود (در فاصله سالهای 1382 تا 1385) مدعی بالای جدول و قهرمانی بود و در نهایت در فصل سوم حضورش استقلال را قهرمان لیگ برتر کرد و در دو فصل قبلی اش هم در روزهای آخر قهرمانی را از دست داد.
در این سالها هواداران استقلال، صبرشان با وجود ناکامیهای سالیان اخیر تیم و با عملکرد خیرهکننده رقیب دیرینه کمتر از همیشه است. به ویژه با عملکرد قابل قبول استقلال استراماچونی که سطح انتظارات از همین تیم فعلی را هم بالا برد و حالا می بینند که فرهاد مجیدی با وجود اینکه گفته می شود کلاسهای مربیگری فراوانی را گذرانده و مدارک معتبری هم دارد و حتی مدتی هم در فوتبال پایه اسپانیا و باشگاه اسپانیول کسب تجربه کرده است، وضعیتش مثل دانشجویی است که پس از فارغ التحصیلی لزوما فرد موفقی در دنیای کسبوکار نمیشود.
فرهاد در مستطیل سبز، خاطرات خوبی برای استقلالی ها ساخته اما لزوما دوران مربیگری را با دوران بازیگری محک نمی زنند. عیار یک سرمربی را عملکردش مشخص میکند. مارادونا هم نمونه خوبی است. او در مستطیل سبز ستاره بی چون و چرا بود اما در عالم مربیگری مارادونا اصلا طرفدارانش را راضی نکرد.
فرهاد تیم خوبی را از استراماچونی تحویل گرفت اما با گذشت زمان رفته رفته کار برایش سخت تر شد. استراماچونی و تیم بدنسازی اش که رفتند، اثرات آنها هم رفت. کرونا هم وقفه چهارماهه ای انداخت تا کلا اثری از استراماچونی در استقلال باقی نماند. استقلال با استراماچونی به افتخاری دست پیدا نکرد، دربی تهران را باخت و شروعی پر از تردید داشت. اما برایند کلی عملکرد مرد ایتالیایی مثبت بود و همین امید هواداران استقلال را زنده کرده بود و همه از نحوه بدنسازی و بازی تیم استراماچونی راضی بودند و این صبر، استقلال را به صدر رساند.
در دوره اول سرمربیگری موقت فرهاد مجیدی در استقلال، میتوان عملکرد او را قابل دفاع دانست. زیرا در 4 بازی از 5 بازی پایان فصل پیروز شد و یک تساوی کسب کرد و بدون شکست کارش را به پایان رساند. البته او تیم شفر را تحویل گرفته بود. تیمی که بازیکنان خوبی داشت و خارجیهایی مثل ایسما و پاتوسی و منشا (هر چند منشا را اخراج کرد) را در ترکیب داشت و مدعی قهرمانی در لیگ برتر هم بود. در دومین دوره هم ماشین لوکسی که از استراماچونی تحویل گرفته بود را به خوبی هدایت کرد و با نتایج درخشانی مثل برتری پرگل آسیایی، بارقههای امید را ایجاد کرد و برای هواداران استقلال رویا ساخت.
اما رفته رفته این رویا رنگ باخت. پس از افت عملکرد استقلال با مجیدی که به وضوح از عملکرد تیم در زمان سرمربی ایتالیایی پیشین هم فاصله محسوسی گرفته بود، حالا جنبههای منفی ترکیب فرهاد مجیدی و نیمکت استقلال خودنمایی میکند. استقلال در دربی تهران برد را در دقایق انتهایی بازی از دست داد. آن هم در شرایطی که تعویض مهدی قائدی از سوی بسیاری از کارشناسان اشتباه بزرگ مجیدی بود. در این مسابقه 6 امتیازی، فرهاد مجیدی یک تعویض هم کمتر انجام داد و با دو تعویض کار را به پایان رساند که جای سوال دارد. یعنی در حساسترین بازی فصل استقلال که ممکن بود سرنوشت قهرمان لیگ را عوض کند، مجیدی عملکردی داشت که زیر علامت سوال است.
سپس استقلال مجیدی در بازی خارج از خانه مقابل گلگهری شکست خورد که نه شانس کسب سهمیه دارد و نه تیمی مدعی محسوب میشود. به قول مورینیو، قهرمانی لیگ را بردن چنین تیمهایی ست که تضمین میکند.
یکی دیگر از بازیهای حساس استقلال در این فصل که تاثیر بسزایی در سرنوشت این تیم در کسب افتخار و مدعی جام بودن ایفا میکرد همین بازی دیروز با فولاد خوزستان بود. استقلال گل اول را به ثمر رساند و تا قبل از خوردن گل اول از فولاد کنترل بازی را در دست داشت. اما یک اتفاق که در فوتبال روز دنیا هم اتفاق نادری نبود این تیم را دچار چالش کرد.
علی کریمی یک لحظه کنترلش را از دست داد و حرکتی کرد که از سوی داور مسابقه مستحق دریافت کارت قرمز تشخیص داده شد. تصمیمی که با توجه به نبودن VAR در ایران، قابل تغییر نبود و باتوجه به زمان باقی مانده مسابقه، کمترین انتظار آن بود که از سوی بازیکنان و کادرفنی استقلال مدیریت میشد. اما درست جایی که بازیکنان باید از نیمکت آرامش به دست میآوردند و تمرکزشان را در زمین مسابقه حفظ میکردند، فرهاد مجیدی هم به این عدم تمرکز دامن زد و با دویدن به سمت داور و حتی به زمین مسابقه آمدن، جو را متشنج کرد.
بیشتر بخوانید: حمله علی کریمی به هافبک فولاد/تو بی نزاکت و نامردی!
در نیمه دوم هم با وجود 9 نفره بودن استقلال و در دسترس بودن یک امتیاز برای استقلال، شاید معقولترین تصمیم دفاع مطلق و اتوبوسی این تیم بود که به هیچ وجه عملی نشد و استقلال تنها اندوختهاش را هم از دست داد. با توجه به آمار غیرقابل قبول مصدومیتهای بازیکنان استقلال نسبت به دیگر تیمها که شرایط مشابهی دارند، عملکرد بدنساز استقلال هم زیر سوال رفته است.
با کمی بررسی جو حاکم بین هواداران استقلال، شاید ادعای گزافی نباشد اگر بگوییم ماه عسل فرهاد مجیدی و استقلال به پایان رسیده است. صبری که لحظه به لحظه دارد از بین میرود و ممکن است برای فرهاد مجیدی بسیار گران تمام شود. برای او حالا ماندن در استقلال یک بازی باخت-باخت محسوب میشود.
از طرفی ممکن است مانند اتفاقی که برای علیرضا منصوریان افتاد، محبوبیت او بین هواداران دچار خطر شود و از طرفی هم ممکن است آینده سرمربیگری او با همین نتایج به خطر بیفتد و دیگر نتواند هیچ وقت سرمربی استقلال شود. موضوعی که اگر قرار باشد خلاف آن ثابت شود، نیاز به صرف فعل تغییر دارد. تغییر در نگرش، دانش و حتی عملکرد فرهاد مجیدی. آن هم فقط به خاطر اعتبارش.