رویداد۲۴ علیرضا نجفی: «خردی که از مکاشفه و عقل کل بریده شده باشد، چیزی جز ابزاری اهریمنی نیست که به پراکندگی و سرانجام نابودی میانجامد.» سید حسین نصر
«تلفن همراه خلوت انسان با خدا را از بین میبرد، چراکه این وسیله کوچک کاربرانش را ملزم میکند همیشه به آشوب جهان خارج وصل باشند.» سید حسین نصر در گفتوگو با مظفر اقبال
«در نواحی روستایی کشور ما قرنهاست که الاغ، همان حیوان بردبار و صبور، تنها وسیله حمل و نقل بوده است وحتی یکبار دیدم مردی بر الاغ سوار و در ضمن حرکت مشغول مطالعه کتابی است و این کار را هنگام راندن اتومبیل نمیتوان انجام داد. هرچند از اینکه تعداد الاغ به تدریج در مزارع ما کم میشود متاسفم، ولی امروز روستاییان به اتوموبیلهای جیپ علاقه پیدا کردهاند.» محمدرضا پهلوی، ماموریت برای وطنم
دکتر سید حسین نصر از مهمترین اندیشمندان معاصر ایرانی است که شهرتی جهانی دارد و آثارش علاوه بر ایران در کشورهایی مانند ترکیه، پاکستان، مصر و ایالات متحده خوانندگان بسیاری دارند. حسین نصر را میتوان مشهورترین میراثدار سنتگرایی در جهان دانست که مریدان بسیاری دارد؛ مریدانی که همه جا در مقام دفاع تمام قد از مرادشان حاضر میشوند و کمترین نقدی را بر آرا و اعمال او برنمیتابند.
دکتر سید حسین نصر را به سختی میتوان اکنون آکادمیسین یا روشنفکر نامید، او بیشتر به رهبر فرقهای معنوی میماند که به زعم خودش و اطرافیانش قطب معنویت و میراثدار سنت حکمت خالده در کره زمین است. او از نسل سیدجمال اسدآبادی است که ردیهای بر مادیون نوشت و سنت غربستیزی سیستماتیک را برای اخلافش به جا گذاشت.
ایدههای نصر در اعمال و موضعگیریهای سیاسیاش نیز موثر بوده و زندگی سیاسی او را میتوان نشانگان حضور سنتگرایان و غربستیزان در سیاست و تاریخ معاصر ایران دانست.
سید حسین نصر در ۱۸ فروردین ۱۳۱۲ در تهران به دنیا آمد. پدرش پزشک درباری بود و در دورههایی وزیر فرهنگ و نماینده مجلس شده بود و مادرش از نوادگان شیخ فضل الله نوری روحانی ضد مشروطه بود. خانه پدری نصر محل آمد و شد ادبا و صاحبمنصبان آن دوران بود. او از خاطرات کودکیاش میگوید که در نه سالگی با محمد علی فروغی مشاعره کرده است و در ده سالگی آثار رنه دکارت و بلز پاسکال را میخوانده که چندان غلو آمیز به نظر میرسند که نمیتوان به آنها اعتنایی کرد.
خاطره مهم دیگرش مربوط به تاثیر تصوف بر اوست: «دوران کودکی من آمیزهای از دینداری به همراه گرایش به تصوف است که بر من سایه میافکند. پدر، پدربزرگ و نیای پدریام همگی وابسته به سنت تصوف و آرمان رواداری بودند. اما جامعیت تصوف در تربیت من که هم دینی و هم به دور از تعصب بود، حضوری پررنگ داشت.»
نصر تحصیلات ابتدایی را در تهران گذراند و در ۱۲ سالگی به ایالات متحده رفت و دوره دبیرستان را در نیوجرسی به پایان رساند و به گفته خودش کسب رتبه ممتاز در سال آخر دبیرستان باعث شد بورسیه تحصیلی مهمی از دانشگاه ام آی تی بگیرد و در رشته فیزیک مشغول تحصیل شد.
نصر در خاطراتش میگوید تحت تاثیر سخنرانی برتراند راسل که در آن ادعا کرده بود فیزیک جدید ماهیت جهان را عیان نمیکند، از فیزیک رویگردان شده و به فلسفه علاقهمند شده است. نصر پس از رویگردانی از فیزیک برای ادامه مطالعات فلسفی خود نزد استادش جرج دی سانتایانا میرود و او مطالعه مکاتب شرقی مانند بودیسم را به نصر پیشنهاد میکند. مطالعه مکاتب شرقی بهواسطه آثار رنه گنون متاله فرانسوی و پایهگذار سنتگرایی، تاثیری عمیقی بر نصر داشت و بنیانهای فکری او را شکل داد.
نصر در خاطراتش مینویسد: علت گرایش او به آثار گنون نقد بنیادی تمدن غرب و فلاسفه غربی بوده که با ذائقه عرفانی-صوفیانه او سازگار است. مطالعات نصر، به اعتراف خودش، در زمینه تاریخ فلسفه و بنیانهای تفکر غربی از همان ابتدا جانبدارانه و ایدئولوژیک بوده است.
بیشتر بخوانید: محمدعلی فروغی؛ چهره دوگانه یک مدرنیست محافظهکار
به گزارش رویداد۲۴ نصر تحت تاثیر کوماراسوآمی به مطالعه آیینهای خفیه و سنن عرفانی جهان پرداخت و گرایشهای ضد علم و ضد مدرنیته در او تحکیم شد. در همین سالها برای ادامه تحصیل، رشته زمینشناسی و ژئوفیزیک را انتخاب کرد و در مقطع فوق لیسانس آن را به پایان رساند.
نصر در مصاحبه با رامین جهانبگلو انگیزه خود از مطالعه علوم طبیعی را چنین شرح میدهد: «با خود گفتم باید علوم طبیعی را که توصیفیاند بخوانم تا اگر خواستم به نقادی علوم غربی بپردازم، کسی بر من خرده نگیرد که تو به کاری که میکنی علم نداری.» در حقیقت آنگونه که نصر میگوید ادامه تحصیلاتش با انگیزههای ایدئولوژیک انجام شده است.
نصر ادامه تحصیلاتش را در رشته تاریخ علم پیگیری کرد و در همین رشته درجه دکتری گرفت. رساله دکتری نصر درباره «مفهوم طبیعت در آرای حکمای مسلمان» بود که بعدها به صورتی کتابی مستقل با همین نام منتشر شد. سخن اصلی دکتر نصر در این کتاب این است که طبیعت را باید مانند متنی پر رمز و راز دید و پدیدههای طبیعی را همچون آیات الهی بازشناخت. به زعم نصر قرآن اجزای طبیعت را آیه میخواند و به جملات خود قرآن هم آیه میگویند؛ بنابرین قرآن و طبیعت هر دو از حضور و پرستش خداوند میگویند. چنین قرینهسازیهای در سرتاسر آثار نصر دیده میشود. او در جایی دیگر در مقام مقایسه آیینهای هندو با اسلام ادعا میکند مقدس بودن رود گنگ برای هندوها نماد سیلان و شدن مدام و نسبیت حقیقت در هندوئیسم است و در مقابل قداست مکه برای مسلمانان نشان از یگانگی، وحدت و یکبنی بودن حقیقت برای مسلمین دارد!
چنین تحلیلهایی یکسره غیر تاریخی بوده و به دور از حقایق علمی و عقلانیت هستند و بیشتر به نوعی نمادگرایی رمانتیک شباهت دارند. از این منظر آثار دکتر نصر را به سختی میتوان علمی و دارای ارزش تئوریک دانست.
نصر پس از اتمام تحصیلات به ایران بازگشت و در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران مشغول به تدریس شد. در همین دوران ازدواج کرد و طی سفری که به مراکش داشت به طریق صوفیانه شاذلیه گروید. نصر که تحت تاثیر آثار گنون و کوموراسوآمی اکنون یک سنتگرای تام و تمام بود در بازگشت به ایران به سراغ اساتید سنتی حوزه رفت تا مطالعاتش در زمینههای اسلامی را تکمیل کند.
بیشتر بخوانید: فرح پهلوی؛ بنیانگذار نهادهای موازی در ایران +تصاویر
مهمترین این اساتید علامه طباطبایی بود که نصر همواره خود را شاگرد او میداند و ترتیب ملاقاتش با هانری کربن را فراهم کرده است. نصر در جلسات مباحثه و گفتگو میان علامه طباطبایی و هانری کربن نقش مترجم را بازی میکرد و همنشینی و معاشرت با کربن تاثیر بسیاری بر آرای او داشت و وی را با آثار و افکار سهروردی آشنا کرد. بسیاری ازآثار و عقاید اصلی نصر در همین دوران شکل گرفته و منتشر شدند.
نصر خود فلسفهاش را چنین خلاصه میکند: «پیرو جاویدان خرد و مکتب جهانروا هستم، یعنی آن خرد همیشگی که همواره بوده و خواهد بود و در چشمانداز آن تنها یک واقعیت وجود دارد که میتواند بگوید (من). این خرد بر پایه یک متافیزیک کلی قرار دارد و در زمینههای کیهان شناسی، روانشناسی، هنر و ... به کار برده میشود. اما در عمل به این خرد جز با کمک تجلی جهانی عقل نمیتوان دست یافت؛ یعنی با کمک سنت یا مذهب، که تنها اوست که میتواند وسیله لازم را برای کارساز کردن عقل در درون انسان فراهم آورد و او را قادر سازد که از طریق دانش دگرگون شود تا آنکه خود به تجسم این خرد تبدیل گردد.»
سنتگرایان مفهوم خرد جاویدان را از فلسفه اسکولاستیک قرون وسطی وام گرفته و آن را بدل به اساس ایدئولوژی خود کردهاند.
حکمت جاویدانی که دکتر نصر از آن سخن میگوید حقیقتی غیر تاریخی، فرازمانی و فرامکانی است. به همین دلیل از هرگونه نقد و نظر انتقادی تن باز میزند و بیشتر از اینکه ایدهای فلسفی باشد به یک دگم مذهبی-خرافی شبیه است. نصر با مبنا قرار دادن حکمت جاویدان در آثارش ناگزیر به تصوف و عرفان و نوعی دنیاستیزی میرسد که نظیرش را میتوان در شیخ اشراق و ابن عربی دید.
مهرزاد بروجردی در کتاب روشنفکران ایرانی و غرب مینویسد: «سهروردی در رساله الغربت الغربیه از سفر دشوار معنویای حکایت میکند که فرد باید برای کسب دانش باطنی و رهایی و سعادت انجام دهد. اما این سفر معنوی سیر معمولی صعودی نیست، بلکه در سطحی افقی انجام میگیرد. سهروردی با بهره گیری از نمادسازی جغرافیایی میگوید شرق (خاستگاه خورشید) نماینده نور، خرد و معنویت است، حال آنکه غرب (جایی که خورشید غروب میکند) نماد تاریکی، مادیت و ضدمعنویت است.
دکتر حسین نصر از این تمثیل نتیجه میگیرد که آدمی باید برای بازگشت به خاستگاه الهی خویش همه وابستگیهای مادی و آرزوهای جسمانی را رها کند. او در حکمت الهی برین ملاصدرا، که آموزه وحدت وجودی سهروردی را به اوجهای فکری تازهای رساند، آرامش بیشتری یافت. اما خود نصر در زندگی شخصی و حرفهای هیچگاه از «وابستگیهای مادی و جسمانی» گذر نکرد.
به گزارش رویداد۲۴ نصر در سال ۱۳۴۷ رییس دانشکده ادبیات و در سال ۱۳۵۱ رییس دانشگاه صنعتی شریف شد و همزمان با ریاست دانشگاه صنعتی شریف انجمن شاهنشاهی فلسفه را بنیانگذاری کرد.
نصر در دوران تصدی دانشکده ادبیات اساتیدی همچون احمد فردید را به دانشگاه تهران آورد و تمام سعی و تلاش خود را در جهت اسلامیسازی علوم انجام داد. در واقع نصر را میتوان از نخستین پیشگامان پروژه اسلامی کردن علوم دانست. او در کتاب علم و تمدن در اسلام علوم جدید را به نقد میکشد چرا که این علوم جملگی طغیان و شورشهایی علیه وحی و کتاب مقدس هستند.
نصر در همین کتاب مینویسد: «استیلای مذهب اصالت علم سبب شده که نظر و نظریه دینی در باب هستی بیربط جلوه کند و شأن دین در اندازه چند اصول اخلاقی کاملا ذهنی و موضوعاتی متعلق به وجدان شخصی تنزل پیدا کند. در برابر لازم است حقایق جاودانه اسلام همانطور که در قرآن مجید آمده و در سنت نبوی شرح و توضیح شده و در طول قرنها توسط علما و متفکران مسلمان مورد بسط و تفسیر قرار گرفته است، دوباره عرضه شود.»
همانطور که در این متن میتوان دید نصر علنا پیشنهاد تعطیلی تمام علوم و معارف غربی و هر آنچه مربوط به حوزه تمدنی غرب است را میدهد و خواستار جایگزینی اسلام و نهاد روحانیت با آن است.
از منظر نصر و دیگر سنتگرایان تمام مظاهر تکنولوژی و تمدن جدید شیطانی و باطلاند؛ حتی دستاوردهای پزشکی نوین نیز در گفتمان نصر نفیمیشود. او در کتاب جهانبینی اسلامی و علم جدید از لزوم جایگزینی طب و داروشناسی سنتی-اسلامی با پزشکی مدرن میگوید و حتی پایهگذاری ریاضیات و فیزیک اسلامی-سنتی را خواستار است.
بیشتر بخوانید: محمدرضا شاه پهلوی؛ مردی برای افسوس یا دیکتاتوری بیرحم؟
نصر هیچگاه نمیگوید تمام این علوم و سنن از یادرفته چگونه باید احیا شوند و به چه نحوی قرار است با سنت و منابع اسلامی صرف جهان کنونی را اداره کرد. نکته عجیب، اما این است که نصر با چنین پشتوانه نظری رییس دانشگاه صنعتی شریف میشود که تماما با علوم غربی و فنی و مهندسی سر و کار دارد!
او در خاطراتش میگوید یکی از افتخاراتش این است که از کامپیوتر و سیدی استفاده نمیکند و تا میتواند از مظاهر تکنولوژی دوری میکند. اینکه چگونه به چنین فردی ریاست دانشگاهی فنی مهندسی سپرده میشود از مطایبههای تاریخ است. شاید بتوان علل این انتصاب را در گرایشهای ارتجاعی محمدرضا شاه پهلوی فهمید.
نصر در خاطراتش مینویسد: «من بارها با شاه و ملکه یا تنها با شاه درباره ضرورت ادغام مفاهیم مدرن در فرهنگ خودی بحث کرده بودم. شاه میدانست من با آنکه فناوری را خوب میشناسم، اما در عین حال آن را رقیب بزرگ فرهنگ ایرانی میدانستم و منتقد هر شکلی از علم و فناوری بودم که ویرانگر فرهنگمان باشد.»
او ادامه میدهد: «یک روز از دربار با من تماس گرفتند و شاه به من گفت: همه این سالها شما درباره اهمیت پاسداری از فرهنگ ایرانی سخن گفتهاید و من اندیشیدهام که شما یک شخصیت دانشگاهی هستید که معاون و رییس دانشگاه هم بودهاید. میخواهم فرصتی استثنایی به شما بدهم. هیچ دانشگاهی نزد من عزیزتر از دانشگاه آریامهر نیست. سعی کن آن را به نحو احسن اداره کنی و علوم و فناوری را بومی کرده آن را با فرهنگ ما سازگار کنی. میدانستم که تغییر دادن دیدگاه چهارصد دکتر فارغ التحصیل از ام.آی.تی، استنفورد، امپریال کالج لندن و جاهایی مانند آن کاری بس دشوار خواهد بود. چنین چیزی کار یکشبه نبود. اما من بی درنگ پس از آنکه رییس دانشگاه شدم، دپارتمان علوم انسانی-علوم انسانی خودمان- را تاسیس کردم و چند تن از برجستهترین دانشجویانم، از جمله حداد عادل، ویلیام چیتیک و دیگران را به آنجا آوردم.»
فعالیتهای نصر در دانشگاه صنعتی آریامهر به «بومی سازی» فناوری و اسلامی کردن علوم انسانی محدود نمیشد. روزهای ریاست او مصادف بود با انقلاب ایران و نصر برای سرکوب انقلابیون تمام سعی و تلاش خود را به کار بست.
نصر در مصاحبهاش با جهانبگلو میگوید: «روزی یکی از پیمانکاران گفت دکتر نصر من فکر میکردم شما عارف هستید. اما نمیدانستم عارفی قدارهبند هستید. من هم گفتم دوست عزیز مگر سرگذشت تصوف را نخواندهاید و نشنیدهاید در بسیاری از بزرگترین جنگهای تاریخ اسلام، صوفیان بر پشت اسب نشستند و در نبرد شرکت جستند. شما جنبه دیگر این داستان را نخواندهاید.»
دکتر نصر هیچ گاه نسبت به مخالفانش گشاده نظر نبوده و همواره چه در نظر و چه زمانی که متصدی امور عملی بود از سرکوب دگراندیشان و مخالفانش استقبال کرده است. او در کتاب اسلام و تنگناهای انسان متجدد مینویسد: «دوران کنونی دوران جاهلیت جدید است که بتهای مکاتب باطل در آن باید از بین بروند.»
بیشتر بخوانید: محمود حسابی؛ معلمی ساده محصول اغراق تاریخی ایران
غلامعلی حدادعادل، سید حسین نصر و احسان نراقی
نصر که اکنون مورد اعتماد شاه و ملکه قرار گرفته بود و با علمای شیعه رابطه خوبی داشت به ریاست دفتر فرح پهلوی منصوب شد. در سالهای ۵۶ و ۵۷ قدرت فرح به دلیل بیماری شاه بیشتر شده بود و ریاست دفتر او پست مهمی محسوب میشد. انتصاب نصر بیش از همه مشابه انتصاب شریف امامی در ماههای منتهی به انقلاب بود. شاه میخواست با این انتصابات میان انقلابیون خشمگین و نهادهای دولتی آشتی ایجاد کند.
نصر ماجرا را اینگونه توصیف میکند: «هنگامی که درگیریهایی در تبریز رخ داد، بسیاری از علما که برای من بسیار محترم بودند و پشتوانههای اسلام سنتی در ایران به شمار میرفتند به من گفتند ببینید شما تنها شخص نزدیک به دربار هستید که میتوانید همچون پلی میان دو طرف عمل کنید. شما که تنها شخص مورد اعتماد ما و به نظر ما شاه هم به شما اعتماد دارد. باید که پا پیش نهاده و نقش میانجی را بر عهده گیرید. احساس میکردم تنها کسی هستم که میتوانستم همچون میانجی به ایجاد موقعیتی کمک کنم که در آن آیت الله خمینی با شاه مصالحه کند و نوعی حکومت سلطنتی اسلامی برپاشود که در آن علما درباره امور مملکتی اظهار نظر کنند، اما ساختار کشور دچار تحول نشود. بسیاری از علما نیز هدفی جز این در ذهن نداشتند.»
در زمان تصدی نصر بر ریاست دفتر فرح کمکهای نقدی بسیاری در جهت ترویج اسلام و سنت به کشورهای همسایه شد که در کتاب شاهنشاه و دینداری تعدادی از آنها ذکر شده است. از جمله «کمکهای نقدی به موسسات مطالعات اسلامی، کمکهای نقدی برای برگزاری کنفرانسهای اسلامی و کمکهای نقدی برای تحقیق و تدوین مجموعه منابع توصیفی علوم اسلامی» که تالیف خود نصر بود.
نصر در این گونه کتابها سعی داشت تفوق و برتری طبیعتشناسی و متافیزیک سنتی اسلام را در برابر علوم مدرن اثبات کند که استدلالهایش گاه بدون هیچ منطقی هستند؛ مثلا درباره منسوخ شدن هیات بطلمیوسی و جایگزین شدن هیات کپرنیک ادعا میکند «حکمای مسلمان محوریت خورشید بهجای زمین را میدانستند، اما در برابر آن سکوت کردند!» این ایدههای غیرتاریخی و فاقد منطق عقلانی باعث شدند دسانتیلا استاد سابق نصر نیز به آنها اعتراض کند. دسانتیلا خاطرنشان میکند که نصر در تلاش است تصویری منسجم و بدون تناقض از جهان اسلام ارائه کند و به همین دلیل گسستها و چندپارچگیها را به صورت ایدئولوژیک حذف میکند.
نصر از بودجه عمومی کشور در جهت ترویج و نشر کتب و عقاید ارتجاعی خود استفاده میکرد و این ریخت و پاشهای ایدئولوژیک در شرایطی صورت میگرفت که میلیونها نفر در کشور زیر خط فقر و بدون امکانات زیستی اولیه زندگی میکردند. از این جهت منتقدان او معتقدند نصر برای حیف و میل بودجه عمومی کشور باید پاسخگوی تاریخ باشد.
با وقوع انقلاب، اما آمال نصر در پی رسیدن به سلطنت اسلامی محقق نشد و او مجبور به جلای وطن شده و از آن زمان تا کنون مابقی عمر را در ایالات متحده گذرانده است.
بیشتر بخوانید: عبدالکریم سروش کیست؟ ایدئولوگ دیروز، اپوزیسیون امروز
به گزارش رویداد۲۴ سید حسین نصر در آثار مختلف خود تکنولوژی و تمدن غربی را اساسا منحط و رو به زوال میداند. نقد او به تمدن غربی اساسا متاثر از رنه گنون و کتاب مشهورش، «بحران دنیای متجدد» و به همان اندازه ذهنی و ایده آلیستی است. اما مهمترین انتقاد بر گنون و نصر و مخالفان مدرنیته عدم توجه به این نکته است که خود فرایند نقد و آگاهی از سنت و تجدد حاصل جهان مدرن است. مهرزاد بروجردی این مساله را چنین شرح میدهد: «نصر از تجدد انتقاد میکند و در همان حال این نکته را فراموش میکند که آگاهی تاریخی خود زاییده ذهن دروننگر متجدد است. چنانکه یورگن هابرماس بیان کرده "تجدد دیگر نمیخواهد و نمیتواند برای جهت یابی و حرکت خود معیارهایی را به عاریت بگیردکه بر اساس الگوهای عصر دیگری فراهم شده باشند. تجدد باید هنجارهایش را از درون خود بیافریند." با این حال نصر همچنان از دیدگاه حکمت الهی عرفانی از انحطاط غرب میگوید. شاید ستایش نصر از فرهنگهای مذهبی کهنه شده شرق و غرب او را از اندیشیدن درباره نابردباری، انحطاط، بینوایی، سرکوب، فقر و جهل که ویژگی آن جوامع بودند باز میدارد. هر چه باشد جا دارد از خود بپرسیم چرا کشورهای مسلمان مدتها پیش از ظهور روشنگری رو به پستی نهادند؟»
به زعم نصر، غرب مانند مرغی بسمل شده میماند که پیش از آنکه بمیرد بی جهت به این سو و آن سو میجهد. نصر حتی به شریعتی خرده میگرفت که چرا به نقد امپریالیسم و مادهگروی غرب اکتفا کرده؛ او به کمتر از نقد تمامیت غرب به مثابه یک کلیت تاریخی-تمدنی که اسلام و معنویت را تهدید میکند اکتفا نمیکند. او تا همین امروز مدام درباره بازگشت به خویشتن و سقوط غرب سخن میگوید، اما خود در پیشرفتهترین و صنعتیترین کشور دنیا سکنی دارد و در آکادمیهای غربی دین و تصوف مورد نظرش را تبلیغ میکند.
نصر از جمله مخالفان ساخت نیروگاه اتمی و مترو در تهران بود، اما خب شهروندان عادی مانند او ماشین و راننده شخصی ندارند و نمیتوانند سنت را احیا کنند. دکتر نصر اگر خود به ایدههایش وفادار باشد احتمالا باید با استر و الاغ عبور و مرور کند و بجای تدریس در دانشگاه جورج واشینگتن در حوزه علمیه یاسوج تدریس کند و زمانی که بیمار میشود؛ نه در بهترین بیمارستانهای واشنگتن بلکه در حجره اطبای سنتی بستری شود.
نصر هیچ گاه مبتنی بر اندیشهها و نوشتههای خود زندگی نکرد و همواره از تمام مزایای جهان مدرن و -به صورت فرصتطلبانهای- از دیوانسالاری برای قدرتهای سیاسی و بودجههای فرهنگی مختلف بهرمند شده است. اما مردم ایران همچنان درگیر تبعات ایدهها و اقدامات او و مریدانش هستند.
فرح دیبا، محمدرضا شاه پهلوی، جعفر شریف امامی و سید حسین نصر