در ادامه این مطلب آمده است: درست پیش از آنكه ویروس كرونا همه گیر شود، به نظر می رسید كه آمریكا و ایران در شرایط برخورد با یکدیگر قرار دارند. اما کرونا ویروس به سرعت چنین نگرانی هایی را از عناوین اخبار بین المللی حذف کرد. اما در حالیکه جهان برای شیوع بیشتر این بیماری در ماههای آینده آماده می شود، باید احتمال بروز تنش دوباره بین آمریکا و ایران را مدنظر داشت. تحولات سیاسی داخلی در هر دو کشور، خطر تشدید تنش ها را به وجود آورده است. واقعیت این است که واشنگتن و تهران، هر دو بر اساس پیش فرض های ناقصی تصمیم گیری می کنند. به این ترتیب، شانس حل و فصل دیپلماتیک مسائل بین آنها هر روز کم تر می شود.
دولت دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریكا وقتی دو سال پیش از توافق هسته ای ایران خارج شد و تصمیم گرفت که سیاست فشار حداكثری را علیه تهران به اجرا بگذارد، اساساً محاسباتش اشتباه بود. او معتقد بود که تحریم صادرات نفت ایران باعث می شود که تهران اجباراً پای میز مذاکره بیاید و امتیازات گسترده ای را در برنامه هسته ای خود به واشنگتن بدهد. همچنین واشنگتن تصور می کرد که تهران به سیاست های تهاجمی خود در منطقه نیز خاتمه خواهد داد.
این استراتژی ترامپ نتیجه نداد. به طوریکه تهران به جای امتیاز دادن به طرف مقابل به سیاستی با عنوان "مقاومت حداکثری" روی آورد. به این ترتیب، تهران برنامه هسته ای خود را گسترش داد و زمان مورد نیاز برای تولید سلاح هسته ای را از حداقل یک سال طبق توافق نامه به حدود سه ماه کاهش داد.
ایران به زیرساخت های نفتی در منطقه حمله و سال گذشته بازارهای انرژی را متلاشی کرد. از سوی دیگر، تهران هواپیمای بدون سرنشین ایالات متحده را ساقط کرد و شبه نظامیان تحت حمایت ایران حملات موشکی علیه نیروهای آمریکایی مستقر در عراق انجام دادند. آمریکا نیز با یک حمله هوایی سردار ایرانی یعنی قاسم سلیمانی را هدف [ترور] قرار داد و ایران نیز با حمله ی موشکی علیه پایگاه نظامی آمریکا در عراق به این اقدام ترامپ واکنش نشان داد.
به طور کلی، تنش بین تهران و واشنگتن شدت گرفت و ترامپ خود را تنها دید. گفتنی است، باراک اوباما، رئیس جمهور قبلی آمریکا توانسته بود ائتلاف گسترده ای را برای تحت فشار قرار دادن ایران تشکیل دهد. اما ترامپ تنها و منزوی شد. امروز، حتی نزدیکترین متحدین آمریکا در اروپا نیز مرتباً مخالفت خود را با سیاست های واشنگتن اعلام می کنند.
در ادامه، دولت ترامپ با استفاده از یک استدلال حقوقی بحث برانگیز، به دنبال تمدید تحریم تسلیحات سازمان ملل علیه ایران است که در ماه اکتبر طبق شرایط توافق هسته ای منقضی می شود. بسیاری از کشورهای اروپایی با استدلال ترامپ مخالف هستند، اما وی تهدید کرده است که در صورت عدم تمدید تحریم های تسلیحاتی علیه ایران به تنهایی وارد عمل می شود و مکانیزم ماشه را به اجرا می گذارد. البته با توجه به اینکه ترامپ در سال 2018 از توافق هسته ای 2015 کناره گیری کرد، امکان متقاعد کردن طرف های دیگر برایش وجود ندارد.
واقعیت این است که واشنگتن و تهران به مدت 40 سال با یکدیگر روابط دیپلماتیک نداشته اند و بنابراین، یکدیگر را خوب نمی فهمند و شرایط مساعد برای محاسبات اشتباه در مورد طرف مقابل در واشنگتن و تهران وجود دارد. هیچ یک از طرف ها نمی توانند چگونگی تلاقی اقدامات خودشان را با جریان های سیاسی داخلی در کشور مقابل بفهمند. به همین دلیل آنها به طور بالقوه به سمت درگیری پیش می روند.
دولت ترامپ معتقد است که ایران را در بند کشیده و اقتصاد این کشور واقعاً دچار مشکل است. صندوق بین المللی پول گزارش می دهد كه تولید ناخالص داخلی ایران در سال 2019، 7.6 درصد کاهش یافته و شش درصد دیگر نیز در سال 2020 كاهش می یابد. اما این آمارها تمام واقعیت را بیان نمی کنند. ممکن است که شهروندان معمولی ایران از این شرایط صدمه ببینند، اما نهادهای قدرت در ایران در حال تقویت خود هستند.
با توجه به تمامی آنچه در بالا گفته شد، به نظر می رسد که دولت ترامپ، دشواری برای شروع مجدد مذاکرات با ایران پس از خروج از توافق هسته ای را دست کم گرفته است. واقعیت این است که خصومت جناح راست ایران با آمریکا، پس از خروج ترامپ از توافق هسته ای از نظر ایدئولوژیک [افزایش] پیدا کرده است. از سوی دیگر، باید دقت داشت که بر خلاف کره شمالی، ایران مذاکرات با ایالات متحده را به عنوان یک پاداش نمی بیند. ایران حکومتی انقلابی دارد که ضد آمریکایی بودن برای آن یک اصل اساسی است.
ترامپ اخیراً از ایران خواسته است تا به یک توافق بهتر با آمریکا تا قبل از نوامبر سال جاری دست یابد. اما تهران تصور می کند که سیاست هایش در حال موفقیت هستند و به همین دلیل با توافق موردنظر ترامپ مخالف است.
دو طرف ممکن است به اشتباه تصور کنند که می توانند مانند ماه ژانویه دوباره با یکدیگر درگیری داشته باشند و از آن در داخل کشورشان بهره ببرند. بنا بر گزارش ها، برخی از مشاوران ارشد ترامپ در ماه مارس از حمله نظامی علیه ایران حمایت کردند تا تهران را به سمت مذاکره سوق دهند. چنین تفکری یک خیال خطرناک است.
واقعیت این است که به نظر می رسد دولت ترامپ فاقد یک استراتژی دیپلماتیک برای متوقف کردن پیشرفت هسته ای ایران است. همچنین گرچه تحریم ها ایران را فقیرتر کرده است، تهران با انجام اقدامات نسبتاً کم هزینه، [حضور] خود را در منطقه تشدید کرده است. بنابراین می توان گفت که دو کشور در یک دوره برخورد قرار دارند.
راه خروجی وجود دارد؟
آیا راهی برای خروج از شرایط فعلی وجود دارد؟ می تواند پاسخ این سوال مثبت باشد، اگر ایالات متحده رویکرد شکست خورده فعلی خود را کنار بگذارد.
در دوران دولت اوباما، در سال 2012 و 2013 من در مذاکرات پنهانی با ایران نقش محوری ایفا کردم. نتیجه این بود که ایران توافق کرد تا برنامه هسته ای خود را در ازای کاهش تحریم ها محدود کند و به عقب برگرداند. این توافق زمینه را برای توافق هستهای 2015 فراهم کرد. بنابراین، در آن زمان هم مانند الان، فشار یکی از عناصر اصلی رویکرد ما به شمار می رفت. اما دو عنصر اضافی نیز برای موفقیت مذاکرات بسیار مهم بودند، عناصری که الان از دست رفته اند. اولین مورد این بود که ما یک پیشنهاد دیپلماتیک واقع گرایانه به تهران ارائه دادیم. تمرکز ما بر این بود که مهمترین تهدید ایران برای امنیت ملی ایالات متحده، برنامه هسته ای آن است. دومین عنصر، پشتیبانی ائتلافی از قدرتهای بزرگ از آمریکا بود.
اکنون، ایران تا زمانی که تحریم های ایالات متحده علیه ایران برقرار باشد، از گفتگو با دولت ترامپ امتناع می ورزد. از این رو، تنها گزینه ی دیپلماتیک باقی مانده این است که از طریق یک واسطه عمل کنیم. رئیس جمهور فرانسه، امانوئل ماکرون سال گذشته در زمینه ی واسطه گری در ارتباط با توافق هسته ای ایران پیشرفت هایی داشت. شینزو آبه از ژاپن و عمران خان از پاکستان نیز تلاش هایی کردند تا میانجیگری کنند. ترامپ می تواند از این واسطه ها یا افراد دیگر به منظور ارائه پیشنهادی در زمینه دستیابی به موافقت نامه موقت با ایران استفاده کند. موافقت نامه ای که طی آن تهران پیشرفت های هسته ای خود را به عقب برگرداند، حمله به سربازان و شرکای آمریکایی را خاتمه دهد و در مقابل محدودیت تحریم ها را به دست آورد.