سیاسی کاری وزارت بهداشت. ما هر روز شاهد هستیم که متولیان وزارت بهداشت دهان به شکوه و شکایت از مردم باز میکنند و مداوم ادعا میکنند که مردم رعایت نکردهاند، مردم مراقب نبودهاند، مردم فاصله گیری اجتماعی را مراعات نکردهاند و اکنون ما با موج دوم کرونا (یا ادامه همان موج اول) روبه رو هستیم. به خصوص که بر روی عزا و عروسی متمرکز میشوند و حتی با نشان دادن داماد مدهوشی زیردستگاه تنفسی و با عدم رعایت اخلاق پزشکی سعی دارند برای بیان خود شاهد نیز دست و پا کنند.
در اینکه عزا و عروسی و کلا هرگونه اجتماعی باعث انتشار ویروسهای تنفسی میشود، شکی نیست و رفتاری است که افراد باید از آن پرهیز کنند. اما سوال اصلی از فرمانده ستاد کرونای تهران این است که آیا ایشان نمیداند سوار شدن به مترو، شرکت در یک عزای دسته جمعی حدودا یک میلیونی است؟ آیا ایشان نمیداند که سوار شدن به اتوبوس از شرکت در یک عروسی خطرناکتر است؟ آیا ایشان نمیداند که حضور در محل کار و رسیدگی به ارباب رجوع از سراسر نقاط شهر به پخش ویروس در منطقهای به وسعت یک شهر موثر است؟ آیا ایشان به عنوان یک پزشک عالی رتبه نمیداند که پرستاران باتجربه بیمارستان در امر کنترل عفونت کم و کاستیهایی دارند چه برسد به کسبه و فروشندگان؟ آیا ایشان از وسعت عفونتهای بیمارستانی بی خبر است که فکر میکند با یک بخشنامه میتواند رفتار نانوا و قصاب و گارسون را تغییر بدهد؟ آیا ایشان نمیداند که بازگشایی کسب و کارها از سوی دولت چه پیامی برای جامعه دارد و باعث میشود افراد از پوسته مراقبت و توجه بیرون بیایند؟... آقای دکتر نمکی و زالی همه این حرفها را میدانند، اما مثل همه دولتمردان نئولیبرال و روانشناسان راستگرا قربانیان وضعیت را مقصر قلمداد میکنند.
این خصلت دولتمردان نئولیبرال را میتوان در رویکرد به سفرهای نوروزی نیز مشاهده کرد. یکی از متولیان ستاد کرونا گفته بود که باید برای خروج از شهرها عوارض ببندند و قیمت بنزین را در پایانههای بین شهری افزایش بدهند تا تمایل مردم به خروج از شهرها کم بشود! معنای دیگر این حرف این است که جادهها را از فرودستان و پرایدسواران خالی میکنیم تا لندکروزها و شاسی بلندها به راحتی در جادهها جولان بدهند و ثروتمندان به راحتی به ویلاهای خوش ساخت و نقشهشان برسند. وقتی متولیان ستاد کرونا چنین افرادی باشند مقابله با کرونا نیز به همین وضعیت میرسد.
بحث بعدی سوء استفاده از فداکاری کادر درمان است. تقصیرانگاری مردم از سوی مسوولان وزارت بهداشت به ایجاد عذاب وجدان در افکار عمومی هم رسیده است. مسوولان وزارت بهداشت مداوم اعلام میکنند که کادر درمان بیمارستانی خسته و فرسوده شدهاند و در لباسهای محافظت از کرونا عرق سوز و تشنه لب هستند و حتی عکس صورت پرستار برزیلی را به عنوان پرستار ایرانی به رخ مخاطبان میکشند و از خستگی او برای خودشان آبرو میخرند. این رویکرد سیاسی کاری محض است.
نسبت پرستار به بیمار در ایران در بدترین میزان خود نسبت به کشورهای توسعه یافته و یا در حال توسعه است. یعنی پرستاران در حالت معمول نیز بیشتر از همتایان خارجی خود کار میکنند و باید به تعداد بسیار زیادی بیمار رسیدگی کنند (که امکان آن عموما وجود ندارد و ما دچار پدیدهای به نام همراه بیمار! در بیمارستان شدهایم که باید بخشی از وظایف پرستاران را انجام دهد). در ابتدای همه گیری کرونا بحث استخدام پرستاران بیشتر مطرح شد و بعد مشخص شد که با این پرستاران قراردادهای سه ماهه (۸۹ روزه؟!) بستهاند و چند هفته پیش و با فروکش موقت کرونا میخواستند عذر آنها را بخواهند!
بیشتر بخوانید: بیماران کرونایی برای درمان چقدر هزینه میکنند؟
در همان دوره و با توجه به فشار افکار عمومی بر وزارت بهداشت به رزیدنتها (یا دستیاران تخصصی) مشارکت کننده در درمان کرونا مبالغی به عنوان کارانه و تشویقی داده شد. این پزشکان جوان با کار طاقت فرسای بیمارستانی مجبور به کار بدون بیمه بودند و حقوق آنها به بهانه اینکه تحت آموزش قرار دارند زیر خط فقر قرار دارد. در حال حاضر وزارت بهداشت قصد دارد به جای دادن حق و حقوق یک کارگر صرف، به آنها وام بدهد و در آینده از آنها بستاند! یعنی شیوه بدهکارسازی آینده که نظام آموزشی آمریکا را به شدت تخریب کرده و بسیاری از فارغ التحصیلان را در معرض فقر مدام قرار میدهد.
سومین نکته بی توجهی وزارت بهداشت به ایمنی و سلامت کادر درمان است. تا آنجا که نماینده سازمان جهانی بهداشت از سلامت و ایمنی کادر درمان ایران به واسطه عدم دسترسی به وسایل و تجهیزات حفاظتی گلایه کرده است. میزان بالای مرگ و میر و ابتلای کادر درمان نیز نشانهای دیگر از این عدم توجه و کفایت مسوولان وزارت بهداشت است و این افراد به جای آنکه مسوولیت بپذیرند، بیمار شدن کادر درمان را به گردن مردم میاندازند و در مردم عذاب وجدان ایجاد میکنند.
مسوولان وزارت بهداشت فکر میکنند با اینکارهایی که میکنند روحیه مبارزه و مقابله با کرونا برای کادر درمان و به خصوص دو قشر پرستار و دستیاران تخصصی باقی میماند؟ این نهایت برج عاج نشینی است که خود در اتاقهای دلباز بنشینی و از رنج و دردی که کادر درمان میکشند برای خود پناهگاهی بسازی و با چماق عذاب وجدان افکار عمومی را منقاد خود کنی.
دلایل گسترده شدن مجدد کرونا و قصور مسوولین چه بود؟ این سوال بسیار پرسیده میشود که چرا مردم رعایت نمیکنند. مگر از وخامت بیماری و میزان مرگ و میر آگاه نیستند. پس چرا؟
اولا باید گفت که فاصله بین دولت-ملت به حداکثر خود رسیده است. مردم کمترین میزان اعتماد به آمار و ارقام اعلامی و میزان گسترش ویروس کرونا را دارند. در سوالی که از دکتر حریرچی در رابطه با وجود ۱۸ میلیون مبتلا شده بود، ایشان احتمال وجود این تعداد ابتلا را رد نکرد. حال اگر فرض کنیم که ۱۸ میلیون مبتلا داشته ایم آیا میزان مرگ و میر و بستری با آماری که وزارت بهداشت هر روز اعلام میکند خوانایی دارد؟ وقتی عضو شورای شهر (که از تعداد متوفیان در بهشت زهرا اطلاع دقیق دارد) به آمار وزارت بهداشت تشکیک وارد میکند، تکلیف مردم عادی روشن است.
با این همه در میانه فروردین ماه همراهی دولت-ملت به حداکثر خود رسید. یعنی بدون اینکه دولت حمایتی از مردم کند و با آنکه دولت با وعده وام ۱ میلیون تومانی فقیرترین لایهها را به بدهکاران آینده! تبدیل کرده بود، مردم خود در خانهها ماندند و سنت چند هزارساله ۱۳ به در را برگزار نکردند. این میزان حمایت از برنامههای دولتی که هیچ حمایتی از مردم خود نکرده بود، به راستی جای تقدیر داشت. اما مسوولان وزارت بهداشت و دولتمردان تمامی دستاوردها را به جیب خود ریختند و اعلام کردند که برنامههای آنها بوده که باعث موفقیت شده و دیگر کشورهای خارجی مداوما تماس میگیرند و خواهان درس گیری از موفقیتهای وزارت بهداشت هستند؟!
حال که کرونا دوباره شعلهور شده است معلوم شده که برنامه دولت یعنی طرح فاصلهگذاری هوشمند، چیزی جز ورقی بر باد نبوده است و فقط مردم بودهاند که در فروردین ماه با فداکاری و خانه نشینی و تحمل فقر و نداری، بدون حمایت دولت باعث کاهش شیوع کرونا در آن بازه زمانی شدهاند و دولت در رابطه با همه گیر کرونا فقط نقش منفی داشته است؛ چنانکه با بازگشاییهای شتابزده و بدون برنامه میزان مرگ و میر را به بالای ۲۰۰ نفر رسانده است، البته بر مبنای آمار رسمی!
بسیاری از این هزاران نفری که در چند ماه گذشته فوت کردهاند، میتوانستهاند زندگی شاد و سالمی را سالها تجربه کنند، اما به خاطر غرور و مسوولیت ناپذیری دولتمردان اکنون در سینه قبرستان خفتهاند و حتی از مجلس ختم و بدرقهای درخور نیز محروم ماندهاند.
اکنون که شکست بی برنامگیهای وزارت بهداشت و دولت علنی شده است، وزیر بهداشت در قامت اپوزیسیون جلوی دوربینها میآید و با بغضی در گلو گوی انتقاد از دولت، اقتصاددانان و مردم را از روزنامه نگاران و روشنفکران منتقد میرباید! انگار نه انگار که مسوولیت قانونی وزارت بهداشت حفاظت از جان و سلامتی شهروندان است و باید با تجهیز آزمایشگاهها، یکپارچه سازی انجام تست، تولید مواد و اقلام حفاظتی و تجهیز مراکز بهداشتی در شهرها و روستاها، به راه اندازی پرونده الکترونیک، استانداردسازی محیطهای کاری، حمایت از فرودستان و لایههای ضعیف اجتماع با هماهنگی دولت و وزارت رفاه از گسترش و شیوع بیماری جلوگیری میکرد.
وزیر بهداشت در قامت اپوزیسیون از همه شاکی است. از دولت که پشتیبانی لازم را ندارد. از اقتصاددانان که دو راهی نان و جان را به او نشان دادهاند. از مردم به خاطر اینکه در عروسی و عزا شرکت داشتهاند. اما وزیر بهداشت و درمان از همه عیوب و تقصیرات مبراست و گل بی عیب است! کسی از ایشان نمیپرسد که چرا ماسک از ابتدا اجباری نشد و چرا تولید و توزیع ماسک اجتماعی نشده و امکان دسترسی محرومان، کارگران، زحمتکشان و فرودستان و بی صدایان جامعه به ماسک فراهم نیامده است. چرا تست کرونا تا این حد گران و از دسترس اقشار پیش گفته دور است. چرا کادر بیمارستانی تا این حد خسته و بیدفاعند، حال آنکه راه حلهای روشن برای رسیدگی به احوال آنها وجود دارد و تحت اختیار وزارت بهداشت و ستاد ملی کرونا قرار دارد.
بوروکراتهایی، چون وزیر بهداشت عموما در نقش اپوزیسیون ظاهر میشوند تا مسوولیت کارهای کرده و نکرده خود را نپذیرند. از آنجایی که آنها به حقوق و زندگی راحت خو گرفتهاند و در بخش خصوصی هم جایگاهی ندارند، به این سادگی حاضر به دل کندن از صندلی وزارت و صدارت نیستند. به راستی وزیر بهداشت مسوولیت جانهای از دست رفته را روی دوش خود حس نمیکند؟ و اگر میکند چرا کاری نمیکند؟ و اگر کاری نمیتواند انجام بدهد چرا با استعفا و خداحافظی اعتراض خود را نشان نمیدهد؟ آیا این شیوه دولتمردی است که قرار بود اهمیت وزارت و صدارت از آب بینی بز برایش بیارزشتر باشد؟