رویداد۲۴ جریان اصولگرا به عنوان یکی از جریانات سیاسی مهم کشور همواره با بهره گیری از ظرفیت جامعتین توانسته بخش مهمی از اهداف انتخاباتی خود را محقق کنند. نوع کنش گری روحانیت در این جریان سیاسی و همچنین نگاه احزاب و شخصیتهای مختلف به جایگاه روحانیت موضوعی است که به نظر دستخوش تغییر شده است.
حجت الاسلام و المسلمین غلامرضا مصباحی مقدم سخنگوی جامعه روحانیت مبارز معتقد است «برخی از اصولگرایان دیگر همانند سابق تمایلی به ایجاد ارتباط با بدنه روحانیت ندارند و بیشتر کارهای سیاسی خود را به صورت انفرادی و بدون رجوع به جامعتین پیش میبرند.» او با ذکر مثالی از انتخابات اسفندماه سال گذشته، تأکید میکند؛ «اگر اصولگرایان همانند سابق از ظرفیت جامعه روحانیت مبارز بهره گرفته بودند، چه بسا با وحدت بیشتر و اختلاف کمتر به لیست نهایی برای انتخابات میرسیدند.»
این عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام نقدهایی را نیز به شورای نگهبان وارد میکند و میگوید؛ «شورای نگهبان باید تعریف دقیقی از رجل مذهبی و سیاسی ارائه کند و اجازه ورود افراد سطح پایین به عرصه انتخابات ریاست جمهوری را ندهد.»
مصباحی مقدم که تاکید دارد باید بازار شلوغ کاندیداتوری ریاست جمهوری خلوتتر شود، حتی این ایده را هم میدهد که «برای ورود به مجلس شورای اسلامی یک آزمون برگزار شود تا منتخبین ملت از نظر اشراف به قانون اساسی، آئین نامه داخلی مجلس و همچنین سیاستهای کلی ابلاغی رهبر انقلاب سنجیده شوند.»
آنچه در ادامه میخوانید مشروح گفتگوی خبرگزاری خبرآنلاین با غلامرضا مصباحی مقدم، سخنگوی جامعه روحانیت مبارز است؛
***********
* آقای مصباحی مقدم! روزگاری جریان اصولگرا افرادی مانند مرحوم حاج آقا عسگراولادی و آیت الله مهدوی کنی را داشت و هر زمان که اختلافی پیش میآمد، آنها در نقش حکمیت وارد میشدند. فکر میکنید که امروز این جایگاه خالی است یا کسانی هستند که با یک نظر مشورتی، مشکلات پیش آمده در این جریان سیاسی را رفع کنند؟
من با نگاه شما نسبت به شخصیتهایی همانند مرحوم آیت الله مهدوی کنی و آقای عسگراولادی موافق هستم، اما در حضور آنها هم یک اتفاقاتی افتاد. فراموش نمیکنیم که در سال ۹۲ که مرحوم آیت الله مهدوی کنی در قید حیات بودند، ۳ نفر از شخصیتهای اصولگرا برای انتخابات ریاست جمهوری کاندیدا شدند و گفتند که ما ائتلاف کرده ایم که در نهایت از ۳ نفر به ۱ نفر برسیم، سؤال شد که آیا موضوع را با مثلا آیت الله مهدوی یا جامعتین در میان گذاشته اید؟ گفتند: موافقت ایشان را خواهیم گرفت.
این مسأله به خوبی نشان میدهد آن رفتاری که پیشتر جریان داشت که اول سراغ افرادی مثل آیت الله مهدوی کنی یا مرحوم آقای عسگراولادی به آیت الله مهدوی کنی مراجعه میکردند تا مسائل انتخابات را مطرح کنند، و یا آقای بادامچیان و آقای حبیبی از مؤتلفه میآمدند، یا آقای باهنر از جامعه مهندسین میآمدند و مسائل را مطرح میکردند و مشورت میگرفتند، امروز از سوی برخی از افراد تغییر کرده است. البته مؤتلفه و پیروان خط امام و رهبری همان مسیر را ادامه دادند و تغییری نکردند، اما بعضی از اشخاص و بعضی از احزاب و جریانهای اصولگرا رفتارشان از همان زمان تغییر کرد.
برخی لیدرهای اصولگرا مسیر گذشته را طی نمیکنند
پس اینطور نیست که، چون چنین شخصیتی نیست بگوییم اختلافات پدید میآید و به کسی به عنوان داوری مراجعه نمیکنند. امروز هم ما شخصیتی همانند آیت الله موحدی کرمانی که رئیس جامعه روحانیت مبارز هستند و حضرت آیت الله شبستری که از بنیان گذاران جامعه روحانیت مبارز بودند و افراد دیگری همچون آقای معزی را داریم، اما آن چیزی که اتفاق افتاده است این است که بخشی از لیدرهای این جریان آن مسیر سابق را طی نمیکنند و دچار مشکل میشوند.
برخی معتقدند دوران شیخوخیت به پایان رسیده است
* به جامعه روحانیت مبارز اشاره کردید. نقش جامعه روحانیت مبارز غیرقابل انکار است و بعد از انقلاب هر زمان که اصولگرایان یک نتیجه انتخاباتی خوب گرفته اند، نقش جامعتین در آن پر رنگ بوده است؛ امروز چه اتفاقی افتاده است که برای مثال در انتخابات اخیر، آن نگاهی که باید، به جامعه روحانیت مبارز نمیشود؟
یک برداشت نادرست در بخشی از جریان اصولگرا پدید آمده است و آن این است که دوران شیخوخیت تمام شده و ما خودمان به بلوغ رسیده ایم، مثل اینکه دیگر به چنین محوری نیازی نداریم، بنابراین خودشان تصمیم میگیرند و، چون خودشان تصمیم میگیرند و یک مجموعه نیستند؛ بلکه مجموعهها و شخصیتها و احزاب متعددی وجود دارد، میبینیم هرکدام بدون هماهنگی با بقیه ورود میکنند؛ گاهی عدهای را با خود همراه میکنند و عده دیگری در حاشیه میمانند، و نتیجه این میشود که به وحدت نمیرسند.
روحانیت باید در صحنه فعال باشد
اگر یک مرکزیت و محوریتی باشد (به تعبیر آنها شیخوخیت) که در گذشته هم بوده است، این منشاء جمع شدن آنها و گرد هم آمدن و با هم مشورت کردن میشود، و همین عاملی است که سریعتر به جمع بندی برسند. در جریان انتخابات مجلس در اسفندماه، جریان اصولگرا حداقل ۲ شاخه شد و تا ۲۴ ساعت به پایان تبلیغات انتخابات، مساله در یک فرصت دقیقه نودی به نتیجه رسید. به نظر من اینگونه رفتارها هزینه زیادی برای مجموعه به وجود میآورد و تلاشهای فراوانی را از آنها میطلبد و بهترین نتایج را هم در پی ندارد.
بهتر این است که جریان انقلابی ما به اصول و مبانی خودش برگردد. اصول و مبانی هم همانهایی است که رؤسای جامعتین پیش از این ضمن مشورت با مجموعه آنها را نهایی و سپس اعلام کرده اند. یکی از مقتضیات مبانی مطرح شده این است که روحانیت باید در صحنه فعال باشند. این چیزی است که حضرت امام (ره) نیز بر آن تاکید داشتند و در منشور روحانیت نیز فرموده اند که شما باید همراه با روحانیت باشید تا انحراف پیدا نکنید.
جریان نفاق قبل از پیروزی انقلاب خودخواهانه و جدا از روحانیت شکل گرفت و سرنوشت آنها اینگونه رقم خورد که اکنون در دامن امریکا و در خدمت اسرائیل هستند و پیش از این نیز در خدمت رژیم بعث بودند. این اتفاقات ناشی از فاصله گرفتن از روحانیت است. در مشروطیت نیز روحانیت پیشتاز معرکه بود و انقلاب مشروطیت رخ داد، اما پس از مدتی افرادی تحت عنوان روشن فکران و تحصیل کردگان غرب آمدند، دم از استقلال زدند و استقلال آنها باعث دیکتاتوری رضا شاه شد.
احمدی نژاد بهترین انتخاب در سال ۸۴ نبود
امروز با وجود جایگاه مهمی همانند رهبری در نظام جمهوری اسلامی و ولایت فقیه، این خطر بسیار کمتر است، اما نباید از آن غفلت کرد، زیرا همچنان شاهد آسیبهایی هستیم؛ برای مثال در انتخابات سال ۸۴ دچار چند گانگی شدیم که البته آقای احمدی نژاد روی کار آمد، ولی بهترین انتخاب نبود، در دور دوم انتخابات نیز وقایعی پیش آمده، یا در سال ۹۲ آن اتفاقات که قبلا اشاره کردم رخ داد. سوال اینجاست چرا در گذشته این دست از اتفاقها نمیافتاد؟ این به این معنی نیست که اگر روحانیت به میدان آمد و محور شد و همه گرد آن جمع شدند، لزوما به معنای پیروزی است، اما غالبا پیروزی است و حتی اگر به ظاهر مجموعه دچار شکست شود، انسجام آن حفظ میشود. در سال ۷۶ که آقای ناطق کاندیدای این مجموعه بود و رای نیاورد، اما انسجام مجموعه بهم نریخت. اما الان چند دستگی وجود دارد و این بهم ریختن انسجام آفت بسیار زیادی دارد.
تندرویها به اصولگرایان آسیب میزند
* در هر جریان سیاسی یکسری تندرویها وجود دارد، اما در جریان اصولگرا که که همواره بر اصول تأکید دارد، یک عده به اسم انقلابی گری میآیند و تندروی میکنند، حتی رهبر انقلاب هم در دیدار با نمایندگان مجلس یازدهم در این خصوص تذکر دادند. به نظر شما این رفتارها در بلند مدت آسیب جدی به جریان اصیل شما نمیزند؟
مسلما آسیب دارد. امیر المؤمنین سلام الله علیه میفرمایند؛ "به اهل بیت پیغمبرتان نگاه کنید و از اینها جلو نیفتید، چون هلاک میشوید، از آنها عقب نمانید و با آنها باشید. " درست است که در دوران غیبت امام زمان (عج) به سر میبریم و از اینکه در محضر آن حضرت باشیم محروم هستیم، اما مگر نگفته اند که در غیبت ایشان به علما مراجعه کنید؟ پس به جای اهل بیت پیغمبر (ص)، در دوران غیبت، این علما هستند که باید محور و محل رجوع باشند. (کلمه علما منحصر به مراجع تقلید نیست، بلکه شامل تمام کسانی است که به آنها عالم دین گفته میشود). اینها باید محوریت داشته باشند و ما باید به فرزندانمان آموزش دهیم که از علما فاصله نگیرند و با آنها ارتباط داشته باشند.
فاصله گرفتن از علما منشاء فاصله گرفتن از دین است و باعث انحراف در فهم دین میشود. خصلت علما و روحاینت در این است که وقتی مردم در ارتباط با ایشان قرار میگیرند، به مسائل دینی علاقه بیشتری پیدا میکنند، اما مردم وقتی فاصله میگیرند هم انحرافات پیش میآید و هم یک دیوار بین خودشان و روحانیت احساس میکنند. به خاطر این دیواری که بین خودشان احساس میکنند حتی اگر مساله دینی، اجتماعی، خانوادگی و.. داشته باشند هم به روحانیت مراجعه نمیکنند در حالی که اگر مراجعه میکردند مشکلاتشان خیلی راحت حل میشد؛ بنابراین یک مسالهای است که باید به آن عمیقتر نگاه کرد و آن مساله محوریت علما و روحانیت در جامعه اسلامی خصوصا جامعه شیعی است.
بیشتر بخوانید: چرا تندروها نگران کاندیداتوری ظریف در انتخابات ۱۴۰۰ هستند؟
دوستان ما احساس میکنند مستغنی شده اند و به سراغ جامعه روحانیت نمیآیند
* اصولگرایان در اسفندماه پیروز انتخابات شدند، پیش از انتخابات همواره بر نقش مشورتی جامعه روحانیت مبارز تأکید میشد، آیا در عمل نیز این اتفاق در قبال جامعه روحانیت مبارز رخ داد؟
دوستان ما در جریان انقلابی احساس میکنند که مستغنی شده اند و این مستغنی شدن؛ آنها را به این سمت سوق داده است که ما مراجعه حداقلی داشته باشیم و بنا را بر این گذاشتهاند که اگر نیاز به داوری شد، جامعه روحانیت را وارد کنند. در ماجرای انتخابات اسفندماه به این دلیل که تصمیمات به صورت دقیقه نودی اتخاذ شد، فرصتی پیش نیامد که به سراغ جامعه روحانیت مبارز بیایند؛ شاید دلیل این عدم رجوع نداشتن زمان برای داوری بود و شاید هم شاید بخش مهمی از این مجموعه قبول نداشت که جامعه روحانیت باید برای داوری وارد شود.
اگر ائتلاف با محوریت روحانیت بود، پایداری هم همکاری میکرد
از ابتدا اعلام کردیم اگر با محوریت روحانیت کار شکل بگیرد این امید بسیار بالا است که دوستان پایداری هم با ما همکاری کنند. کما اینکه قبل از جریان انتخابات و شکل گیری مقدمات، جناب آقای آقاتهرانی و آقای محصولی با حضور آقای پورمحمدی خدمت آیت الله موحدی کرمانی رفته بودند و گفته بودند که ما میخواهیم با شما همکاری کنیم و این خیلی اتفاق خوبی بود و به این معنا بود که اگر شورای ائتلاف با محوریت جامعه روحانیت شکل میگرفت این دوستان از روز اول زیر چتری میآمدند که آن چتر فراگیری باشد و همه را شامل شود.
البته احزاب دیگری هم بودند که خارج ماندند، از جمله جبهه پیشرفت و عدالت که آقای صدر راس آنها است. ظاهرا این جبهه دارای ۱۷ الی ۱۸ حزب است و اینها بیرون مانده بودند. کسانی بودند که کمک میکردند کار به صورت یک عمل منسجم و با همگرایی بسیار بالا اتفاق بیفتد. الان هم میبینیم که بعضی از دوستان مواضعی را نسبت به مجلس میگیرند که خیلی مورد پسند ما نیست، چون آنها احساس میکنند که مجلس از خودشان نیست.
*جامعه مدرسین قبل از انتخابات گفت که جامعه روحانیت کار را در انتخابات مجلس به دست بگیرد؟
اصولا جامعه مدرسین برای خودش کارویژهای در انتخابات خبرگان در نظر گرفته است که با جامعه روحانیت هماهنگ کار میکنند و گاهی هم در مورد انتخابات ریاست جمهوری ورود میکنند، ولی در مورد مجلس ورود نمیکنند که این هم اینطور که به خاطر دارم ناشی از نهی امام (ره) بود. امام رحمت الله علیه خطاب به جامعه مدرسین که در دورههای اول به انتخابات سراسر کشور ورود میکردند فرمودند که شما ورود نکنید و فقط در موضوعات انتخاباتی قم وارد شوید.
اینکه یکی کاندیدا شود و دیگری احساس تکلیف کند، روش پسندیدهای نیست
*منظور من این است که دو بال جامعه روحانیت مبارز و جامعه مدرسین برای جریان شما نیاز هستند. آیا امکان دارد که این جریان که به قول شما فکر میکند دیگر به استغنا رسیده است، مثلا انتخابات ۱۴۰۰ برسد و بگوید ما دیگر با جامعتین کاری نداریم و انتخابات ۱۴۰۰ را هم به پیش میبریم؟
احتمال آن را نمیشود نادیده گرفت، ولی ما از الان توصیه مان این است که چنین کاری نکنند. الان اسامی یک تعدادی مطرح است که اینها کاندیدای ریاست جمهوری هستند، این شیوه کار، شیوه درستی نیست. مثلا در گذشته حضرت آیت الله خامنهای برای انتخابات ریاست جمهوری گفتند من آمادگی دارم یا از ایشان خواستند که به میدان بیاید؟ این دو خیلی متفاوت است. مصرانه از ایشان خواستند که برای کاندیداتوری ریاست جمهوری بیایند که این رای حداکثری را به دنبال داشت و طبعا رقابت در جریان انقلابی هم به شدت کاهش پیدا میکند، و رقابت بین این جریان و جریان رقیبی میشود که از اول خودش را یک جریان چپ و بعدها اصلاح طلب معرفی کردند.
در انتخابات ۹۶ یکی از کاندیداها بر خلاف جریان سیاسی خود عمل میکرد
مردم به اصطلاح مؤمن کوچه و بازار و مسجدیها تکلیف خودشان را راحت میتوانند به دست آورند، اما به این شیوه که یکی میگوید من کاندیدا هستم و یکی دیگر میگوید نیز ادعای ورود و احساس تکلیف میکند پسندیده نیست. باید یک سناریو تعریف شود که اینها را به فرد واحد برساند و این کار بسیار سختی است و مستلزم تلاش فراوان است.
شما دیدید که برادری در انتخابات سال ۹۶ هم تا پایان کار برخلاف جریان حامی خودش ایستاد، اینها به نظر من به مصلحت نیست. مصلحت اقتضا میکند که کارها اولا با محوریت علما و روحانیت باشد و ثانیا افرادی که شایستگی دارند و رجل مذهبی و سیاسی هستند و توانایی این را دارند که کشور را اداره کنند، معرفی شوند و از آنها دعوت به عمل آید که شما شایستگی آمدن به میدان را دارید.
اصولگرایان با ۲ یا ۳ کاندیدا وارد انتخابات ۱۴۰۰ شوند نه فهرست بلند بالا از نامزدها
ما تقاضا داریم که ۲ الی ۳ نفر را کاندیدا کنند و به ۱ نفر برسند، نه اینکه فهرست بلند بالایی پدید آید و مثلا ۴۰ الی ۵۰ نفر باشند و بعد سناریو تعریف کنند که این ۴۰ الی ۵۰ نفر را به ۲ نفر برسانند؛ این کار بسیار سختی است.
نکته دیگر این است که طبق اصل ۱۱۵ قانون اساسی که میگوید رئیس جمهور باید رجل مذهبی و سیاسی باشد. آن چیزی که در اذهان مردم شکل گرفته، عبارت «سیاسی مذهبی» است در حالی که «مذهبی و سیاسی» درست است. تقدم مذهبی بر سیاسی نگاه قانون گذاران قانون است که مبنی بر این است که این وجه قوی تر، پررنگتر و ضروریتر است.
از شورای نگهبان میپرسم واقعا همه کاندیداهایی که تایید شده اند، رجل مذهبی و سیاسی بودند؟
به کسی که مؤمن باشد و علاوه بر داشتن ایمان، احکام شرع را نیز میداند الزما نمیتوان گفت رجل مذهبی، زیرا برای اینکه بتواند کشور را اداره کند باید سیاسی هم باشد، رجل مذهبی و سیاسی به کسی میگویند که از یک برجستگی خاصی هم از نظر مذهبی و هم از نطر سیاسی برخوردار باشد. من همینجا عرض میکنم شورای محترم نگهبان واقعا اینهایی که شما طی ادوار گذشته تایید کرده اید، رجل مذهبی و رجل سیاسی بوده اند؟ بعضی هایشان بوده اند و بعضی هایشان خیلی برجستگی نداشتند. کسانی که امروز ادعای کاندیداتوری دارند، و مرتب در مطبوعات اسم آنها برده میشود، خودشان را در چنین جایگاهی میبینند که هم رجل مذهبی و هم رجل سیاسی هستند؟ یعنی هم برجستگی مذهبی و هم برجستگی سیاسی دارند؟ حقیقت این است که باید تامل کرد.
به نظر من روش، روش درستی نیست که طی چند دوره گذشته اقدام شده است و نتیجه آن این بوده است که ملت ناراضی هستند. وقتی یک شخصیت برجسته مذهبی سیاسی رئیس جمهور میشود چه کسانی حاضر هستند که به عنوان وزرا با او همکاری کنند؟ قطعا کسانی در کابینه این فرد قرار میگیرند که به ویژگیهای شخصیتی او نزدیک باشند. رئیس چنین دولتی نیز دست بازتری برای انتخاب افراد شاخص و متخصص دارد. زیرا هرکسی حاضر نیست با شخصیتهایی که از نظر موقعیت مذهبی و سیاسی در جایگاه فروتری قرار دارند همکاری کند. پس یا نباید سخن از رجل مذهبی و سیاسی گفت و یا افرادی را به وادی انتخابات فرستاد که دارای این دو شاخصه باشند.
هنوز هم احتمال ریاست جمهوری یک فرد روحانی وجود دارد
* در سال ۹۶ ما میبینیم که جمعیت عظیمی به آقای روحانی رای میدهند و بخشی دیگر نیز به آقای رئیسی اقبال نشان میدهند، فکر میکنید در ۱۴۰۰ هم باز مردم به روحانیت رای میدهند؟
عملکرد دو دوره اخیر در نگاه و نگرش مردم به انتخابات پیش رو تاثیرگذار است. بنده نگران هستم که بگویند آقای رئیس جمهور هم لباس روحانیت به تن داشت و هم نام ایشان روحانی بود. شاید عدهای القا کنند که در میان روحانیون کسی نیست که بتواند در بالاترین جایگاه اجرایی، مشکلات کشور را برطرف کند، اما چنین برداشتهایی که ناشی از یک تجربه و القا است، دقیق نیست. من معتقد هستم که چه بسا بتوان در میان روحانیت کسی را معرفی کرد که از توانایی بالایی برخوردار باشد و شایستگی لازم را برای ریاست جمهوری داشته باشد و قابلیت اعتماد ملی را برانگیزد. البته نمیخواهم بگویم اگر شرایط برابر نبود ما یک روحانی را بر فرد دیگری ترجیح دهیم، بلکه باید از نظر وزنه مذهبی و سیاسی بودن و تواناییها هم تراز باشند، اگر این هم ترازی برقرار بود اولویت با روحانیت است.
از مشارکت پایین انتخاباتی نگرانم؛ زیرا...
* شما نگرانی دارید از اینکه ما در دهه پنجم انقلاب، مشارکت حداقلی در انتخابات ۱۴۰۰ را شاهد باشیم؟
خیلی نگرانم میکند. این نظام متکی بر سه پایه است. یک پایه مکتب است، یک پایه رهبری و یک پایه هم مردم. پایه مردم را باید بر پایه رهبری تقدم داد، زیرا این مردم هستند که رهبری را روی کار میآورند، و، چون این نظام متکی بر مردم و آرا آنها است، هرچه تعداد مشارکت کننده بالاتر رود پشتوانه قوی تری دارد و هرچه تعداد مشارکت کننده پایین بیاید پشتوانه آن ضعیفتر است.
من با ابراز تاسف عرض میکنم که بعضی از عملکردها مردم را به سمت بی اعتمادی و کاهش مشارکت سوق میدهد. در هر انتخاباتی حضور مردم پای صندوقهای رای تحت تاثیر عملکرد دوره قبلی مجلس و ریاست جمهوری است. برای مثال وقتی سطح مشارکت مردم در انتخابات پایین باشد، همین مساله عاملی میشود که افراد ضعیفتری رأی بیاورند و عملکرد همین افراد بر انتخابات بعدی تاثیر میگذارد. اگر مردم بخواهند سرنوشت خوشان را رقم بزنند و باورشان باشد که این کشور بر روی رای مردم شکل گرفته و مجلس و ریاست جمهوری و خبرگان و شوراهای آن با رای مردم است، مساله کاملا متفاوت خواهد شد. یعنی مردم با مشارکت حداکثری میتوانند سرنوشت خودشان را بهتر رقم بزنند. رهبری هم دائما همین را میگویند.
باکی نیست اگر یک نظامی رئیس جمهور شود یا معمم اما...
* در ادوار مختلف انتخابات ریاست جمهوری، گاهی اوقات یکسری چهرههای نظامی ورود میکنند و عمدتا مورد استقبال قرار نمیگیرند، فکر میکنید این کاندیداها هم برای ۱۴۰۰ شانس دارند یا همان روند قبلی طی میشود و مردم به این طیف رای نمیدهند؟
شانس یک مساله است و بایدها یک مساله دیگری است و من دائما روی بایدها تکیه میکنم. من عرض میکنم اگر این عنوان شخصیت مذهبی و سیاسی که ترجمان رجل مذهبی و سیاسی است، برای ما باکی نیست که کاندیدا شخصیت نظامی یا غیر نظامی باشد، معمم باشد یا غیر معمم باشد و.... مهم این است که ما نیازمند روی کار آمدن یک رجل مذهبی و سیاسی هستیم که در هر دو بُعد از برجستگی برخوردار باشد.
کاندیداهای ریاست جمهوری تیم خود را معرفی کنند
اگر از نظر مذهبی برجستگی داشته باشد چه نگرانی برای انحراف و جدا شدن و فاصله گرفتن از، ولی فقیه است و اگر مذهبی و سیاسی باشد چه نگرانی وجود دارد که کار را دست نا اهلان بسپارد یا دچار فساد اقتصادی یا فسادهای دیگر شویم؟! پس مهم انتخاب چنین کسی است. البته به نظر من اگر کسی میخواهد به میدان انتخابات بیاید از او بخواهند که تیم خودش را هم معرفی کند و برنامه و تیم اجرایی خودش را هم برای ۴ سال یا ۸ سال اعلام کند.
در این ادوار کم پیش نیامده است که کسی رئیس جمهور شود و بگوید من به مردم وعدههایی داده ام و میخواهم شعارهای خودم را پیاده کنم. سؤال است که شعارهای شما چه نسبتی با قانون اساسی دارد یا چه نسبتی با سیاستهای بلند مدتی که رهبری اعلام میکنند دارد؟ با سیاست اقتصاد مقاومتی چه نسبتی دارد؟ با سیاستهای کلی اصل ۴۴ چه نسبتی دارد؟ با سیاست «حکمت، عزت و مصلحت» در مناسبات بین المللی چه نسبتی دارد و...؛ اینها باید مشخص باشد. زیرا دولت نیازمند برنامه و نیازمند به تیم است. لااقل مشخص باشد که وزیر اقتصاد و رئیس بانک مرکزی و رئیس سازمان برنامه فرد کاندیدا کیست، یعنی اینهایی که نقش اساسی در اقتصاد کشور دارند چه کسانی هستند، چون مشکلات ما به طور عمده در این بخش است. یا معاون اول و وزیر امور خارجه خود را مشخص کنند، چون اگر اینها مشخص باشند مردم با اطمینان خاطر به میدان میآیند و حتما سطح حضور در انتخابات افزایش پیدا میکند.
*وقتی مشارکت پایین میآید یکسری شومن سیاسی و به اصطلاح عوام فریب، با یکسری شعارهای دهن پر کن در عرصه انتخابات حضور پیدا میکنند. همانطور که گاهی در انتخابات مجلس شورای اسلامی در برخی شهرستانها شاهد حضورشان هستیم که با شعارهای دهان پر کن شهرستانی را بدبخت میکنند؛ زیرا سطح مشارکت در آنجا پایین بوده است. به نظر شما ممکن است این اتفاق در انتخابات ۱۴۰۰ نیز بیفتد؟
طبعا دو نکته خیلی مؤثر است. یکی اینکه بالاخره چه کسانی کاندیدا شوند و دوم اینکه چه کسانی تایید صلاحیت میشوند. برای کسانی که به صورت داوطلبانه یا به اصرار دیگران کاندیدا میشوند آن چیزی که مهم است این است که آنها شخصیتهای برجستهای باشند که شایستگی مدیریت اجرایی کشور را داشته باشند.
من یک اشاره کنم که بودجه سالانه ما ۱۹۷۵ هزار میلیارد تومان است. این بودجه نسبت به درآمد ملی سالانه ما بالای ۸۰ درصد است. این رقم منابع مالی در اختیار رئیس جمهور و دولت است و بعد میگویند که دست ما خالی است. این حرفها درست نیست!
دوم اینکه تعریف شورای محترم نگهبان از رجل مذهبی و سیاسی چیست؟ چون الان هیچ ضابطه از قبل مشخص شده و اعلام شدهای ندارند. اگر آنها هم ضابطه شان را مشخص کنند و معلوم باشد که چه کسانی را رجل مذهبی و سیاسی میدانند، انتخاب افراد آسانتر خواهد شد، زیرا آنها همانند یک صافی هستند.
بیشتر بخوانید: برنامه انتخاباتی اصلاحطلبان چه زمانی مشخص میشود؟
پیش از انتخابات مجلس یک آزمون برگزار کنیم
* برای ورود به دانشگاه فیلتری به نام کنکور داریم. این ساختار در خبرگان هم وجود دارد که یکسری تایید میشوند که مستقیم در انتخابات شرکت میکنند و یکسری باید امتحان دهند و بعد تایید شوند. بهتر نیست که ما یک امتحان قانون اساسی هم از افرادی که مدعی ورود به مجلس هستند بگیریم؟
خیلی خوب است؛ اما نباید منحصر به قانون اساسی باشد. یعنی علاوه بر آن من معتقد هستم باید از آیین نامه داخلی مجلس و سیاستهای کلی ابلاغی رهبری هم امتحان بگیرند. اگر این امتحان را بگیرند و مشخص شود که فرد با اینها آشنا است کار در مجلس بسیار سهل میشود و کار را خیلی سبک میکند.
* این ساز و کار هم میتواند باشد که کسی که یک دوره نماینده شده است دیگر نیاز نیست که امتحان دهد؟
بله! چون یک دوره که نماینده باشد تا حد خیلی زیادی هم با قانون اساسی و هم با آیین نامه داخلی آشنا میشود.
نمایندگان جدید نظرات کارشناسی شده ارائه دهند
* مجلس جدید کار خود را شروع کرده است و یکسری از نمایندگان جدید آمده اند و خیلی طبیعی است که این افراد با ساز و کارها آشنا نباشد. اما یکسری از طرحهای نمایندگان خیلی عجیب و غریب رسانهای میشود که از سوی رسانههای معاند به آنها پرداخته میشود. توصیه شما چیست؟ زیرا شما با کار در مجلس آشنا هستید و میدانید که طرحهای اقتصادی چقدر باید کارشناسی باشند؟
توصیه من این است که نمایندگان عزیز اظهار نظرهای فردی نداشته باشند و طرحهای انفردی ارائه ندهند. اگر میخواهند طرح بدهند و نسبت به مسائل کشور اظهار نظر کنند، زیرا فراکسیون وجود دارد و در فراکسیون خودشان مساله را مطرح کنند تا طرحها کارشناسی شود و سخنگوی مربوطه مساله را مطرح کند. خوشبختانه در این دوره در خصوص مسائل اقتصادی، تعداد قابل توجهی از اقتصاد دانان جوان حضور دارند که افراد متخصصی هستند و میتوانند نسبت به مسائل اقتصادی با هم تشکیل یک کارگروه دهند و خودشان باهم و با اقتصاد دانان خارج از مجلس مشورت کنند، و در نهایت طرحی که میدهند یک طرح پخته خواهد.
با شفافیت در هر سطح و هر مجموعهای موافقم
* شما در مجلس هم بوده اید. مجلس یک خاصیت عجیبی دارد که نماینده در صحن علنی مقابل ۸۰ میلیون نفر نشسته است. زیرا مذاکرات به صورت علنی پخش میشود. بهتر نیست یک ساز و کاری اندیشه شود که گاهی یا همیشه مذاکرات مجلس خبرگان رهبری، مجمع تشخیص مصلحت نظام و شورای نگهبان نیز به صورت مستقیم پخش شود؟
من با شفافیت در هر سطحی و در هر مجموعهای خیلی موافق هستم، چون قرار نیست که چیزی بر خلاف مصالح ملت تصویب شود. امروز همه از شبکههای مجازی استفاده میکنند و اگر ما میخواهیم نسل جوان را پای انقلاب حفظ کنیم باید آنها را در جریان امور قرار دهیم؛ بنابراین آنها که در جریان مذاکرات مجلس قرار دارند پس میتوانند در جریان مذاکرات مجمع تشخیص و خبرگان و شورای نگهبان هم قرار بگیرند، منتهی نمیدانم که این موضوع نیازمند به وضع قانون است یا این کار میتواند داوطلبانه صورت بگیرد، فقط اینکه یک مسائل خاصی که جنبه امنیتی دارد استثنا قرار بگیرد. مجلس هم گاهی غیر علنی جلسه برگزار میکند، چون قرار است مسائلی در آنجا مطرح شود که جنبه امنیتی دارد و دشمن نباید آن را بداند. ممکن است همین مسائل در مجمع تشخیص یا در شورای نگهبان یا در خبرگان اتفاق بیفتند.
اصل بر علنی بودن رأی نمایندگان مجلس است
*اگر شما امروز در مجلس بودید به «شفافیت رای»، رای میدادید؟
حتما! نباید فراموش کنیم اصل در آیین نامه داخلی مجلس، علنی بودن رای است. مجلس الان الکترونیک است و قبلا قیام و قعود بود و همه میدیدند و مشهود بود. هر وقت میخواستند غیرعلنی باشد کارت توزیع میکردند و با توزیع کارت رای را میگرفتند. پس اصل بر علنی بودن رای است.
در مجلس هفتم که در اواسط کار از مجلس قدیم به بهارستان آمدیم و دستگاههای الکترونیک مقابلمان بود؛ من چند بار تذکر دادم که آقای دکتر حداد عادل، رای علنی است و آیین نامه این است و شما کاری کنید که نمایندگان زمانی که رای میدهند، رای آنها ثبت شود؛ وقتی رای ثبت شود دیگر لازم نیست که التماس کنید که آقایان رای دهید، چون هر رئیس مجلسی بارها نمایندگان را دعوت میکند که سر میزشان بنشینند درحالی که اصلا نباید اینطور باشد.
من پارلمانهای زیادی را در دنیا دیده ام، چیزی که زیاد در تلویزیون نشان میدهند مجلس عوام انگلیس است که همه نزدیک هم هستند، پارلمان آمریکا هم به صورت نیم دایره است و در آن نیم دایره جمهوری خواهان یک طرف و دموکراتها یک طرف هستند، ولی فاصله ندارد و افراد به راحتی کنار هم قرار میگیرند و فشرده است. مجلس ما که برای دهها سال آینده ساخته شده است ظرفیت ۷۰۰ نفر را دارد و ما میخواهیم ۲۹۰ نفر را آنجا جا دهیم که البته بعدا گلدانهایی گذاشتند و فضا را کوچکتر کردند، ولی فیزیک این مجلس مناسب مجلس نیست؛ چون زمانی که فیزیک مجلس اقتضا میکند که افراد از جایشان بلند شوند و سر این صندلی و آن صندلی بروند یا یک گوشهای گعده کنند و بنشینند یا دسته جمعی ۱۰ الی ۱۵ نفر کنار هم بنشینند و مسائل منطقهای یا فراکسیونی خودشان را مطرح کنند، این مجلس نیست و تمام حواسها پرت است و افراد به مذاکرت گوش نمیکنند. هزینهها هم زیاد میشود و موقع رای دادن رئیس فراخوان میدهد که بیایید و رای دهید و نتیجه آن این است که نمایندگان از بغل دستی خودشان میپرسند که چه نظری بدهم. آیا آنها را فرستاده ایم که از بغل دستی خود سؤال کنند که چه رأیی بدهند یا فرستاده ایم که خودشان مبتنی بر استماع مذاکرات رای بدهند و موافقت یا مخالفت خود را اعلام کنند؛ بنابراین فیزیک مجلس باید اصلاح شود تا حواس رئیس و گوینده و کسانی که میخواهند مذاکرات را استماع کنند هم پرت نشود، چون زمانی که کسی از طرف دولت آمده است و باید از دیدگاه دولت دفاع کند نمیشنود که چه دارند میگویند، اینها از آن مشکلات جدی است که در مجلس وجود دارد، همچنین آیین نامه داخلی هم به گونهای اصلاح شود که همه در رای گیری و در مذاکرات مشارکت کنند.
آراء در مجمع تشخیص هم باید شفاف شود
* خیلی از کسانی که رد صلاحیت میشوند میگویند که حق ما این نبوده است و شورای نگهبان هم از آنطرف میگوید که ما فقط به خود شخص میگوییم که چرا رد صلاحیت شده است. اگر شما در شورای نگهبان بودید این رویه را تغییر نمیدادید؟
شورای نگهبان تابع قانون است. اگر مجلس تصویب کند که علاوه بر اینکه به خود شخص اعلام میکنید در صورتی که ابراز نارضایتی کرد و گفت این حق من نبود و این را رسانهای کرد، شورای نگهبان مکلف است که مشکلی که او داشته است را علنی کند. اصل بر این است که نباید اسرار مردم را افشا کرد، شورای نگهبان به این اسرار دسترسی پیدا کرده است که ممکن است از طریق وزارت اطلاعات یا نیروی انتظامی یا تحقیقات محلی به اسرار نمایندگان یا کاندیداها دسترسی پیدا کرده باشد و نباید این اسرار را افشا کند. افشای این اسرار حرام است، مگر اینکه مصلحتی بالاتر اقتضا کند، ما امروز آن مصلحت بالاتر را درقالب قانون بیان میکنیم. قانون گذار اعلام کند که کاندیداهایی که از سوی شورای نگهبان رد صلاحیت میشوند اگر اعتراض کردند، شورای نگهبان این حق را دارد که دلایلش را برای رد کردن او علنی کند.
* در رابطه با مجمع تشخیص هم خیلی بحث میشود که چرا آرا رسانهای نمیشود، در خصوص مجمع هم معتقد هستید که رایها باید شفاف باشد؟
بله.
اصولگرایان جستجو کنند و کاندیدای شایسته را به انتخابات دعوت کنند
* آقای مصباحی مقدم! فکر میکنید که اصولگرایان در انتخابات ۱۴۰۰ کاندیداهایی دارند که هم آن معیارهای دولت جوان انقلابی رهبر معظم انقلاب را داشته باشد و هم اینکه سراغ آدمهای تکراری نروند؟
بله دارند؛ که البته نباید به انتظار بنشینند تا کسانی بیایند و بگویند ما کاندیدا هستیم، بلکه باید جست و جو کنند و ببینند چه کسی شایستگی دارد و او را به میدان انتخابات دعوت کنند ولو خود او نخواهد. اگر با این دید نگاه کنیم خیلی افراد برجسته و شایسته در بُعد مذهبی و سیاسی داریم که توانایی اداره کردن کشور و جلب کردن اعتماد مردم را دارند.
*یک نکتهای هم وجود دارد، آنهم اینکه بعد از اینکه کار رئیس جمهور بعد از ۸ سال تمام میشود، رئیس دولت سابق به شدت به حاشیه رانده میشود، دلیل این اتفاق از نظر شما چیست؟
کلیت ندارد. مثلا حضرت آقا بعد از اتمام کارشان به حاشیه نرفتند و به رهبری رسیدند. مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی هم به حاشیه نرفتند، پس باید زمان را در نظر گرفت؛ دور دوم ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی در سال ۷۶ پایان گرفت و در سال ۸۴ ایشان دوباره برای ریاست جمهوری کاندیدا شد و شما میبینید که هیچ حاشیه جدی برای آقای هاشمی مطرح نیست و ایشان رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام بودند و روسای قوا کنار دست ایشان مینشستند. از سال ۸۴ به بعد مقداری مسائل حاشیهای پیدا میشود، بنابراین اگر ما میگوییم آقای هاشمی همانند آقای خاتمی یا آقای احمدی نژاد به حاشیه رفت، با یک فاصله قابل توجه بود. پس اینطور نیست که هرکس رئیس جمهور شد بلافاصله بعد حاشیه پیدا کرد.
رهبری تحرکات مرحوم هاشمی در دوران ریاست جمهوری را میپسندید
* دریافت من از سخنان شما این است که به آینده سیاسی و فضای سیاسی کشور یک نگاه همراه با بیم و امید دارید. به نظر شما چه اتفاقی برای آینده کشور رخ خواهد داد؟ فکر میکنید در این فضا میتوان انتظار استقرار دولت جوان انقلابی را داشت؟
حضرت آقا روی دولت جوان انقلابی تاکید کرده اند و بعدا یک توضیحی دادند که مرادشان از جوان، جوان ناپخته نیست و کسی مثل شهید سپهبد قاسم سلیمانی را مطرح کردند و فرمودند که از نظر من ایشان جوان است در حالی که او ۶۳ سال داشت و حضرت آقا گفتند که ۱۰ سال دیگر هم جوان است. پس کسی میتواند ۷۳ ساله باشد و رئیس جمهور شود، ولی مهم این است که آن آدم از نظر معلومات به روز باشد و از نظر افکار، افکار او افکاری نباشد که ما را به گذشته برگرداند و از نظر توان مدیریت، توان مدیریتی داشته باشد که ما نگوییم دولت دچار ضعف مدیریتی است؛ البته وزرایی که انتخاب میکند نباید سالخورده باشند، چون جایگاه رئیس جمهور با جایگاه وزرا یک تفاوت دارد.
در یک دولت موفق وزرا بیشتر باید در میدان باشند، هرچند خود رئیس جمهور هم باید بسیار پرتحرک باشد. حضرت آقا تحرکهای آقای هاشمی رفسنجانی و آقای احمدی نژاد را خیلی میپسندیدند. تحرکها یعنی همان مرتب سر زدن به استانها و مرتب سرکشی کردن به پروژهها و مطالبه به روز کردن پروژهها و سریعتر به نتیجه رساندن است که این خصلت در این ۲ بزرگوار بود.
باید توجه کنیم حضرت آقا روی شخص نظر ندارند و روی عملکرد نظر دارند. پس اگر میگوییم جوان انقلابی یعنی آدمی باشد که نیاز نباشد کسی زیر بغل او را بگیرد یا زمانی که سر کار میآید نزدیک به ظهر باشد یا زود برگرد تا استراحت کند، یعنی کسی باشد که پای کار باشد و باید تیمی که انتخاب میکند نسبت به خودش جوانتر باشد و از تخصص روز و شایستگیها و مهارتهای لازم برخوردار باشند و تجربه نیز داشته باشند.
اگر چنین ترکیبی پدید آید بسیار عالی است و همه استقبال میکنند و حتما نتایج خوبی هم در پی دارد. من اگر نگران هستم، نگران این هستم که نکند ما با تجربههای مشابهی رو به رو شویم. البته قبلا گفته ام که اگر میخواهیم این نگرانیها برطرف شود ما نیازمند راه اندازی احزاب فراگیر هستیم. چون حزب هم برای ریاست جمهوری و دولت و مجلس کادر سازی میکند و هم پاسخگو است و هم نگاه آن بلند مدت است و نگاهش این نیست که مثلا مجلس ۴ سال طی شود و تمام شود یا ریاست جمهوری ۸ ساله تمام شود و بعد از آن هر اتفاقی که میخواهد بیفتد.
همواره این نگرانی وجود دارد که دولت فعلی بدهی ایجاد میکند و به گردن دولت بعدی میافتد و دیگران باید بار آن را به دوش بکشند. اگر حزب باشد احساسش این است که دور بعد هم قدرت دست من است و، چون قدرت دست من است، پس این بار به دوش خود من است. همچنین اگر حزب باشد هم کار مجلس و هم کار دولت سریعتر انجام میگیرد و هم شورای نگهبان کمتر باید هزینههای اجتماعی بدهد.
۱۶ هزار و ۴۰۰ نفر برای ۲۹۰ کرسی مجلس کاندیدا شدند که کار خیلی سنگینی است؛ اگر ۲ یا ۳ حزب داشتیم بین ۸۰۰ تا هزار نفر کاندید میشدند. برای ریاست جمهوری هزار و ۴۰۶ نفر در دوره قبلی کاندیدا شدند تا ۶ نفر تایید شوند؛ اگر ما برای انتخابات تعداد محدودی کاندیدا لازم داریم، باید افراد محدودی را نیز تایید کنیم.
البته من معتقد هستم که آن تعریف رجل مذهبی و سیاسی و به شکل قانون درآمدن آن خیلی مهم است و کمک میکند تا جلوی ثبت نام افرادی که هیچ صلاحیتی ندارند به کلی گرفته شود. مثلا برای نمایندگی مجلس حداقل تحصیلات را کارشناسی ارشد گذاشته اند، ولی برای ریاست جمهوری هیچ حداقلی وجود ندارد؛ بنابراین کسی با سواد ۶ کلاس ابتدایی هم میتواند ثبت نام کند. در کشوری که صدها هزار دکترا دارد، رئیس جمهور آن باید از نظر علمی پایینتر از این باشد؟