استاد مطالعات اسرائیل در دانشگاه تهران: اتفاقی که نباید میافتاد افتاد و دو کشور عربی (امارات و بحرین) در کاخ سفید و در حضور دونالد ترامپ معاهده صلح با اسرائیل را امضا کردند.
رویداد۲۴ سید هادی برهانی- اتفاقی که نباید میافتاد افتاد و دو کشور عربی (امارات و بحرین) در کاخ سفید و در حضور دونالد ترامپ معاهده صلح با اسرائیل را امضا کردند. امروز روزی متفاوت برای خاورمیانه و حتی جهان است. روزی که اسرائیل به پایان یافتن مخالفت و مقاومت عربی (در برابر پروژه صهیونیسم در منطقه) بیش از هر زمان دیگری امیدوار شده است.
اکثر شبکههای ماهوارهای برنامههای عادی خود را قطع کردند و به پخش مستقیم این مراسم پرداختند. امروز نیز خبر این مراسم به خبر اول رسانهها و مطبوعات جهان تبدیل شده است. جهان، هاج و واج شاهد صحنهای است که تا چند سال پیش قابل باور نبود. کشورهای عربی که مهمترین پایگاه مخالفت با اسرائیل و حمایت از فلسطین در جهان بودند، دوستی با فلسطین را به کناری نهاده و دست دوستی به سوی اسرائیل دراز کردند.
بیشتر بخوانید: ترامپ چگونه دو کشور عربی را وادار به توافق با نتانیاهو کرد؟
دست دوستی با اسرائیلی که اینک کشورهای اروپایی و اتحادیه اروپا از دوستی با آن ابا دارند. اسرائیلی که حتی حقوق حداقلی فلسطینیها در قالب قطعنامههای سازمان ملل، طرح دو دولت، پیمان اسلو و اصل صلح در برابر زمین را کنار گذاشته و تمام فلسطین از بحر تا نهر را ملک طلق امت یهودی میداند.
ابعاد مختلف این تحول خطیر در ایران و سایر کشورهای جهان اینک محل بحث و بررسی است. در ایران یک بحث مهم موضوع نقش ایران در رقم خوردن این تحول است. آیا سیاستهای منطقهای ایران در طول سالهای گذشته و دشمنی آن با (به اصطلاح) ارتجاع عرب در این تحول نقش داشته است؟
بخشی از تحلیلگران، سیاست منطقهای ایران علیه این کشورها را مهمترین عامل نزدیکی آنها به اسرائیل میدانند. مبنای تحلیل آنها نگاه «واقع گرایانه» به سیاست خارجی است: براین اساس فشار ایران بر امنیت و منافع کشورهای عربی منطقه (به ویژه عربستان، امارات و بحرین) آنها را در وضعیتی قرار داد که برای حفظ منافع و امنیت خود به کمک و مساعدت قدرتهای منطقهای دیگر نیازمند شدند. اسرائیل با توجه به این واقعیت توانست خود را به عنوان یک عرضه کننده مهم و معتبر کالاهای امنیتی مورد نیاز آنها در خاورمیانه مطرح نماید.
در مقابل تحلیلهای دیگری وجود دارد که فرضیه فوق (در مورد نزدیکی کشورهای عربی و اسرائیل) را رد میکند. مبنای تحلیلهای این دسته، عمدتا نوعی ذات گرایی و نقش آن در سیاست خارجی کشورهاست. براساس این تحلیلها دوستی با اسرائیل در ذات و ماهیت کشورهای عربی ریشه دارد و آنچه اتفاق افتاد بدون فشار ایران نیز صورت میگرفت.
رسانههای فارسی (و غیرفارسی) اینک به صحنه بحث و جدل این دو گروه بدل شده است. اما برای جمهوری اسلامی ایران که یک آرمان بزرگ و اعلام شده آن حمایت از مردم فلسطین و مقاومت در برابر پروژههای صهیونیستی در خاورمیانه بود، این بحث از اهمیت فوق العادهای برخوردار است. آیا فشار ما بر کشورهای مرتجع، خائن، غرب زده و محافظه کار عرب به نفع اسرائیل تمام میشود یا اتفاقا این فشارهاست که مانع اجرای پروژههای صهیونیستی در منطقه است؟
این موضوع و این بحث، که جمهوری اسلامی ایران بخش بزرگی از توان، اعتبار، سرمایه و امکانات خود را در طول دهههای گذشته صرف آن کرده است، بزرگتر و خطیرتر از آن است که بدون بررسی جدی و ارزیابی حقیقی پشت سر گذاشته شود. بدون پاسخگویی به سوالات مربوطه و تعیین تکلیف این بحث چگونه راه آینده روشن خواهد شد؟ آیا تداوم سیاستهای فعلی تضمین کننده مصالح و اهداف کشور در این زمینه است یا موضوع محتاج بازنگری و اصلاحاتی جدی است؟
بر این اساس و با توجه به اهمیت تعیین کننده این موضوع در سرنوشت ایران، منطقه و فلسطین، پیشنهاد میشود دولت جمهوری اسلامی ایران از همه توان موجود در کشور و همه ظرفیتهای علمی و مطالعاتی در دسترس - همه کارشناسان و دست اندرکاران این موضوع مطالعاتی، اساتید دانشگاه و متخصصین مربوطه از همه طیفها و گرایشهای حاضر - دعوت نماید در یک گردهمایی علمی و ملی این موضوع را به بحث گذاشته و نتایج آن را در اختیار سیاست خارجی و منطقهای جمهوری اسلامی ایران قرار دهند. بعید است بدون چنین ارزیابی جدی مسائل و ابهامات این موضوع مهم روشن شده و راه درست در سیاست خارجی کشور آشکار شود.
جنابعالی فکر می کنید سیاست خارجی ما را مسولین کشور ما تعیین میکنند اگر چنین فکر می کنید در این صورت کاملا در اشتباه هستید
سیاست خارجی مارا بیشتر انهای که از دیوار سفارتها بالا میروند تعیین می کنند حتی بدون در نظر گرفتن نظریات رهبر معظم کشورمان، کسانی که از دیوار سفارت آمریکا بالا رفتند در مقابل اینکه امام ر ه را درجریان بگذاریم که یکی از آنها جواب داده بود که اگر امام بفهمد نمی گذارد، ولی در صورتی که همین افراد کاسه داغ تر از آش بوده و خودشان را بیشتر از ما ولایی میدانند، جالب اینکه اکثریت اینها از وضعیت زندگی قابل قیاس با سطح عمومی مردم نداشته و در سطح بالای قرار دارند
حتی همین ها هم در برجام نهایت سعی داشتند که نگذارند به نتیجه برسد ولی نتوانستند دیگر مخالف علنی با مقام معظم رهبری کنند و همین افراد هم بعد از برجام هم دنبال بهانه های بودند مثل ترامپ و جنگ طلبان کاخ سفید، که برجام را از بین ببرند و در نهایت هم، همین جنگ طلبان کاخ سفید و جنگ طلبان داخلی موفق به از بین بردن برجام شدند
لذا تمام حوادث منطقه نتیجه تفکر تندروی های افراد تند رو در این کشورهاست