گران شدن طلا بهانهای شد تا زن جوان در مشهد دختربچهها را طمعه شیطانی خود قرار دهد.
رویداد۲۴ وقتی شنیدم بهای طلا خیلی افزایش یافته است، به طوری که هر گرم آن را بیش از یک میلیون تومان میخرند، دوباره وسوسه شدم گوشوارههای دختربچههای خردسال را سرقت کنم در حالی که هنوز مدت زیادی از دو سال زندان تعلیقی ام به خاطر سرقت طلاجات کودکان نمیگذشت و ...
اینها بخشی از اظهارات زن ۲۸ ساله سابقه داری است که با تلاش نیروهای کارآزموده تجسس کلانتری سپاد مشهد پس از دستبرد به گوشوارههای دختر شش ساله به دام افتاد.
این زن که با زدن عینک دودی و ماسک بهداشتی چهره اش را پنهان میکرد تا توسط کودکان شناسایی نشود، درباره داستان زندگی اش به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری گفت: ۱۶ ساله بودم که با «صادق» ازدواج کردم و چند روز بعد از برگزاری مراسم عقدکنان متوجه شدم که همسرم به موادمخدر اعتیاد دارد، اما اهمیتی به آن ندادم، چون پدر و مادر خودم و پدر نامزدم هم معتاد بودند. خلاصه بعد از آغاز زندگی مشترک زمانی که همسرم بساط موادمخدر را برای خودش و بستگان مان پهن میکرد، من هم به بهانه سرماخوردگی یا سردرد در کنار آنها مصرف میکردم تا این که همسرم برای تامین هزینههای اعتیاد در حالی دست به خرده فروشی موادمخدر زد که من هم آلوده مواد افیونی شده بودم.
او چند بار دستگیر شد، اما باز هم به کارهای خلافش ادامه داد و از سوی دیگر، به مصرف مواد صنعتی روی آورد. بالاخره آخرین بار هنگام حمل مقداری «کراک و کریستال» دستگیر و برای ۱۰ سال روانه زندان شد. من که دیگر نمیتوانستم مخارج زندگی ام را تامین کنم، ابتدا به مصرف مواد مخدر صنعتی پرداختم که همسرم قبل از دستگیری در منزل جاسازی کرده بود.
به همین دلیل من هم آلوده مواد مخدر صنعتی شدم، ولی تامین هزینههای اعتیاد برایم دشوار بود تا این که با دیدن گوشوارههای دختری که مشغول بازی بود وسوسه شدم و با این ترفند که گوشوارههای قشنگی داری من هم میخواهم برای دخترم عین گوشوارههای تو را بگیرم، آنها را سرقت کردم و به یک طلافروشی فروختم. وقتی دیدم به راحتی پول خوبی گیرم آمد، به دنبال دختران کوچک در کوچه و خیابان میگشتم که گوشواره یا النگو داشتند، ولی سال گذشته ماموران تجسس کلانتری سپاد مرا شناسایی کردند و زمانی که قصد سرقت گوشوارههای یک کودک را داشتم، دستگیر شدم.
زن جوان در مشهد دختربچههای طلادار را شکار میکرد
دادگاه مرا به دو سال زندان محکوم کرد، اما بالاخره با گریه و زاری و التماس، در حالی از شاکیانم رضایت گرفتم که یکی از بستگانم با کمک خیران خسارتهای شاکیان را پرداخت کرد.
این گونه بود که دادگاه زندان مرا برای مدت دو سال تعلیق کرد. وقتی از زندان آزاد شدم دوباره مصرف مواد را شروع کردم و باز هم روزهای تلخ گذشته تکرار شد. این بار با مردی آشنا شدم که قرار بود از من حمایت کند و سرپناهم باشد، در حالی که از اعتیادم خبر نداشت. از سوی دیگر نیز برای گرفتن طلاق از همسرم اقدام کردم تا حداقل به دنبال سرنوشت خودم بروم.
با آن که آن مرد جوان منزلی در حاشیه شهر برایم اجاره کرده بود، اما باز هم هزینههای سنگین موادمخدر مرا به سوی سرقت طلاهای کودکان کشاند چرا که شنیده بودم بهای طلا از یک میلیون تومان هم فراتر رفته است. به همین دلیل ماسک بهداشتی و عینک دودی تهیه کردم تا هنگام سرقت شناسایی نشوم. چهره ام را به طور کامل پوشاندم و به منطقه میدان بار سپاد آمدم.
در یکی از کوچههای بولوارشقایق حرکت میکردم که چشمم به دختر کوچکی افتاد که گوشوارههای او از دور برق میزد، او مشغول بازی بود و توجهی به اطرافش نداشت. به آرامی نزد او رفتم و با خوش رویی و چرب زبانی خودم را دوست مادرش معرفی کردم.
از قبل گوشوارههای بدلی زیبا و بزرگتر خریده بودم به طوری که برای هر کودکی وسوسه انگیز بود! خلاصه در حالی که گوشوارههای بدلی را به آن دختر نشان میدادم، به او گفتم این گوشوارههای زیبا را برایت خریده ام! و با این ترفند گوشوارههای طلایش را بیرون آوردم و گوشوارههای بدلی را به او دادم، اما در همین هنگام زنی از یک منزل بیرون آمد و آن دختر که او را «مامان» صدا میزد، به طرفش دوید.
من هم سراسیمه از آن جا گریختم و به بهانه نوشیدن آب وارد بنگاه املاک شدم و مادر آن دختر که در تعقیبم بود مرا گم کرد، اما روز بعد زمانی که قصد خروج از منزلم را داشتم باز هم توسط ماموران تجسس دستگیر شدم و حالا باید علاوه بر مجازات سرقت طلاهای کودکان، محکومیت دو سال حبس تعلیقی را تحمل کنم، اماای کاش ...
شایان ذکر است، با صدور دستوری از سوی سرگرد جعفر عامری (رئیس کلانتری سپاد) تلاش نیروهای تجسس برای واکاوی جرایم احتمالی دیگر این زن ادامه دارد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی