رویداد۲۴ «فعالان اقتصادی و تجار تحریم را پذیرفتهاند و حتی خود را با تحریمها تطبیق هم دادهاند»؛ این باور رییس اتاق بازرگانی ایران و قطر است. اما به گفته عدنان موسیپور، «در حال حاضر فعالان اقتصادی نمیتوانند خود را با تحریمهای داخلی تطبیق دهند. » وی حتی تاکید دارد «در شرایط تحریم میشود کار اقتصادی کرد و حتی نرخ ارز را کنترل کرد؛ آن هم به شرطها و شروطها. »
رییس اتاق بازرگانی ایران عنوان میکند: «یکی از مهمترین راههای کنترل نرخ ارز، تقویت صادرات است که اگر همین نکته را ما به درستی اجرا کنیم، ارزآوری بالایی خواهیم داشت و حداقل مشکل بخش تقاضا حل میشود. » آنچه در ادامه میخوانید، مشروح گفتوگوی با عدنان موسیپور، رییس اتاق بازرگانی ایران و قطر است.
به طور قطع دلار ۲۷ هزار تومانی تبعات منفی روی خیلی از بخشهای اقتصادی دارد؛ به خصوص این اثر در طبقه ضعیف و متوسط جامعه کاملا واضح است. البته افزایش نرخ ارز در گروهی که سوار بر اسب تورم هستند، تاثیر خاصی ندارد و چه بسا حتی سود هم کنند. منتها حرف من این است که در کل این وضعیت مناسب نیست؛ آن هم به چند دلیل. اولین دلیل، ضعیف شدن سرمایه اجتماعی به واسطه تورم است. همچنین امنیت اقتصادی کاهش پیدا میکند، یعنی سرمایهگذار و فعال اقتصادی نمیتواند حتی برای ۶ ماه یا یکسال آینده خود سرمایهگذاری کند.
سرمایهگذار نمیداند مواد اولیه را با چه قیمتی میتواند بخرد و با چه قیمتی میتواند محصول خود را بفروشد و هر کالایی را بفروشد، فردای آن باید با قیمت بالاتر مواد اولیه خریداری کند. هیچچیزی بهتر از قابل پیشبینی بودن نرخ ارز و ثبات آن برای کشور نیست. این سیاست حتی مهمتر از نرخ ارز است.
یعنی چه نرخ دلار ۵ هزار تومان و چه ۲۵ هزار تومان باشد، اگر نرخ ارز قابل پیشبینی باشد و ثبات خاصی داشته باشد و دیر به دیر تغییر کند، خیلی از مسایل اقتصادی که مرتبط با داستان ارز هستند، حل میشود. همیشه یک تولیدکننده و تاجر دنبال این بوده که بتواند برای آینده خود برنامهریزی کند، اما در شرایط فعلی ارزی نمیتواند برنامهریزی داشته باشد.
مهمترین نکتهای که وجود دارد، این است که در شرایط فعلی کشور نیاز به ارزآوری داریم؛ از بنگاههای کوچک و متوسط تا مقامات بالا، همه میدانیم نیاز به ارزآوری داریم. ارزآوری نیاز به یکسری شرط و شروط دارد. یکی از مهمترین کانالهای ارزآوری، صادرات است. فشاری که در این مدت روی صادرکنندگان وارد شده است، فرکانسی نیست که صادرکننده در حمایت از خود ببیند.
اگر شما مسوولیت ارزآوری را برعهده بخش صادرات میگذارید، باید برای این بخش گشایش اقتصادی داشته باشید و حامی صادرکنندگان باشید. نمیشود از این طرف بگویید که صادرات خوب است، اما تمام فشارها روی دوش صادرکننده باشد. انواع و اقسام بخشنامههای ارزی یا غیرارزی و مالیاتی برعلیه صادرات است و ما انتظار داشته باشیم در چالشهای بینالمللی و سیاسی با خیلی از کشورها موفق باشیم. از سوی دیگر، اشتباه است که خیلی راحت فکر کنیم یک کشور را در شراکت تجاری میتوانیم حذف کنیم و یا کشوری را جایگزین کنیم. در کار اقتصاد این شکل رفتارها درست نیست.
بیشتر بخوانید: تاثیر مکانیزم ماشه بر بازار ارز/ رشد دلار متوقف نخواهد شد؟
ما برای اینکه ارز را به کشور وارد کنیم که حکم اکسیژن را برای اقتصاد دارد، ضمن تقویت تولید ملی و رفع موانع به شکل عملی و نه در شعار، باید حوزه صادرات را حمایت کنیم و هر آنچه را که مانع در این حوزه حساب میشود، از جمله کارهایی که بانک مرکزی انجام میدهد، رفع شود تا شاید چند قدمی را بتوانیم در این مسیر برداریم.
من یک نکته را به شما بگویم. هر بازاری یک لیدر دارد که اینها معمولا تاثیرگذار هستند. لیدر بازار ارز، بانک مرکزی است، زیرا عمدهترین منابع ارزی در اختیار سیستم دولتی است. همه ما میدانیم که هم دولت در بازگرداندن ارز مشکل دارد و هم صادرکنندگان.
* این لیدر ارز چه زمانی میتواند ایفای نقش کند؟
زمانی که اعتبار داشته باشد و مرجع باشد. مرجع شدن با بخشنامه صادر کردن فرق دارد. مرجع را زمانی مردم قبول میکنند که یکسری تسهیلاتی فراهم کند و دایره تصمیمات پرفشار تنگ و تنگتر شود. بانک مرکزی زمانی که مرجع شود و صاحب اعتبار لازم در جامعه باشد، به تبع اثرگذار خواهد بود. اما اگر هر از چند گاهی صحبت کند که نرخ ارز برای مثال ۲۰ هزار تومان میشود، اما در بازار، ارز ۲۵ هزار تومان شود، اینگونه اعتبار بانک مرکزی کاهش پیدا میکند و مردم کمتر به آن مرجع اطمینان پیدا میکنند.
به نظر من بانک مرکزی و حتی تیم اقتصادی کشور باید برنامهای را برای بازگشت اعتبار به این موسسات طراحی کند تا بتوانند لیدر بازارها باشند و تصمیماتشان موثر باشد. تصمیمات بانک مرکزی به طور قطع میتواند ثبات خاصی در بازار ارز ایجاد کند؛ منتها زمانی که اصول اولیه رعایت نشود، اتفاق خاصی به نظر من نمیافتد؛ ضمن اینکه دلار در یک دوره ۲۷ هزار تومان بوده و بعد ۲۶ هزار تومان شده و دوباره ۲۷ هزار تومان شد. همین نرخ دلار ۲۰ روز قبل حدود ۲۲، ۲۳ هزار تومان بود. ضمن اینکه دلار آثار تورمی بر جای میگذارد. نکته جالب و منفی این است که وقتی دلار بالا میرود، همه کالاها گران میشود و وقتی پایین میآید، ارزان نمیشود و در بهترین حالت، بازار دچار رکود میشود.
* شما عنوان کردید که مهمترین کانال ارزآوری صادرات است و دولت باید گشایشی در این حوزه داشته باشد. فکر میکنید مهمترین قفلی که در حوزه صادرات وجود دارد، مربوط به کدام بخش است؟
من میپرسم مگر صادرکننده چه میخواهد؟ اصلا دولت بپرسد برای توسعه صادرات چه باید کرد؟ از زیرساختها صحبت میشود. زیرساختها یک شعار است که سالهاست فراهم نشده است. آیا در حوزه حملونقل دریایی حرفی برای گفتن داریم؟ آیا بانکها از حوزه صادرات حمایت میکنند؟ آیا در هزینههای شرکت در نمایشگاهها و جو سیاسی مناسب، صادرکنندگان ما دارای امتیاز ویژهای نسبت به بقیه رقبا هستند؟ آیا روابط بانکی با خیلی از کشورهای مقصد داریم؟ پاسخ همه این سوالات خیر است. پس شرایط عادی نیست. در چنین شرایطی بانکها باید پشت تولید و صادرات باشند، گیر و بندهای اداری رفع شود و تا آنجایی که میتوان از ایجاد تنش با کشورهای دیگر و به خصوص کشورهای همسایه دوری کنیم. زیرا رگ حیاتی صادرات در کشور مقصد است که اگر ما با کشور مقصد دچار چالش باشیم، نمیتوانیم کالا را بفروشیم.
در حال حاضر اخباری به گوش من میرسد که کالاهای ما فاقد کیفیت مطلوب در بازارها هستند. شما وقتی صادرکننده را درگیر مسایل اینچنینی داخلی میکنید، به طور قطع حواس صادرکننده، دیگر به کیفیت نخواهد بود و نمیتواند قرارداد بلندمدت ببندد.
ببینید، یک صادرکننده حرفهای، به نام، باسابقه و کسی که بازار جهانی را بشناسد، به طور قطع کالای نامطلوب و فاقد کیفیت لازم را صادر نمیکند. صادرکننده حرفهای میداند که کالای او مثل پرچم کشورش است و برند تجاری کشور تحت هیچ شرایطی نباید ضربه بخورد. صادرکنندگان اصیل این موضوع را رعایت میکنند، اما وقتی انواع و اقسام بخشنامهها میآید و صادرکنندگان از بازار خارج میشوند، خیلیها روی آیتم کیفیت خط قرمز میکشند تا در بازار جهانی فروش داشته باشند. این در شرایطی است که این نکته فراموش شده است که شاید در دفعات اول بتوانند کالای نامطلوب بفروشند، ولی به محض این که کالا توسط کشور مقصد بیکیفیت شناخته شود، دیگر آن کالا را نمیخرند. متاسفانه نهتنها دیگر کالای آن شخص صادرکننده را نمیخرند، بلکه دیگر کالای آن کشور را نمیخرند. یعنی ضربه را برند تجاری کشور با صادرات محصولات باکیفیت پایین میخورد.
الان دیگر تحریم و شرایط منفی تحریم یک واقعیت است. شرایط سختی که تحریم ایجاد کرده، کاملا اظهر من الشمس است. اما سوال مهم این است که آیا با وجود شرایط تحریمی هنوز میتوانیم کار کنیم؟ من میگویم بله، میتوانیم، اما شرط دارد. من معتقدم که دنیا، دنیای بازار رقابتی است. ما با آمریکا مشکل داریم، اما با خیلی از کشورهای دنیا مشکل نداریم. نباید اینگونه تصور شود که کل دنیا درهای خود را به روی ما بسته است.
من حس میکنم اگر یک مقدار خوب عمل کنیم و محوریت خیلی از مسایل را در رابطه با خیلی از کشورها به خصوص کشورهای همسایه، مسایل اقتصادی و تعریف منافع مشترک بگذاریم، شرایط متفاوت خواهد بود. اینگونه نباید تصور کنیم که برای مثال به یک کشور فقط باید صادرات داشته باشیم، شاید منافع ما در سرمایهگذاری مشترک باشد. شاید اصلا به این نتیجه برسیم که در آن کشور باید سرمایهگذاری کنیم. ما باید ببینیم منافع مشترک چه میگوید و همان را اجرا کنیم. مهم این است که منفعت طرف مقابل درگیر شود تا در شرایط تحریم، منفعت مشترک طرف مقابل هم تهدید شود و آنجا پیوستگی ایجاد شود. یعنی کشور مقابل برای حفظ منفع خود هم شده، تحریمها را دور میزند و در مقابل تحریمها مقاومت میکند. این حلقه مفقوده تعریف منافع مشترک با کشورهای همسایه است.
شاید کار آسانی نباشد، اما بله، میشود. یکی از مهمترین راهها، تقویت صادرات است. اگر همین نکته را ما به درستی اجرا کنیم، ارزآوری بالایی خواهیم داشت و حداقل مشکل بخش تقاضا حل میشود. اینگونه به شما بگویم که در حال حاضر فعالان اقتصادی و همکاران ما تحریم را پذیرفتهاند و حتی خود را با تحریمها تطبیق هم دادهاند، اما مساله اینجاست که فعالان اقتصادی نمیتوانند خود را با تحریمهای داخلی تطبیق دهند.
من نمیگویم تنهاترین راه صادرات است. در همه کشورها برای کنترل بازار ارز، تقویت صادرات دارند، نه محدودیت صادرات. این موضوع را باید به خاطر داشته باشیم.