رویداد۲۴ انتشار بیانیه انتخاباتی از سوی آیت الله سیدمحمد موسوی خوئینیها بار دیگر موضوع مشارکت اصلاح طلبان در انتخابات سال ۱۴۰۰ و همچنین لزوم تعیین سرنوشت و حتی تغییر در برخی ساختارها از دریچه صندوق آرا را سر زبانها انداخت. به نظر میرسد بیانیه اخیر این روحانی اصلاح طلب فصل تازهای در برابر اصلاح طلبان بگشاید و در آغاز پاییز، بخش عمدهای از ایشان را امیدوار به رویش مجدد کند.
علی صوفی، وزیر دولت اصلاحات که نقدهای زیادی را به فضای سرد جریان متبوع خود دارد درباره محتوای بیانیه اخیر عضو شاخص مجمع روحانیون مبارز تأکید میکند: «اصلاح طلبان باید در عرصه انتخابات سال ۱۴۰۰ ظاهر شوند.»
او با انتقاد از رفتار شورای نگهبان با اصلاح طلبان و مردم میگوید: «متاسفانه شورای نگهبان فکر میکند مردم رعیت هستند و نمیتوانند برای خود تصمیم بگیرند.» صوفی نوک پیکان انتقاد خود را به سمت اصولگرایان نیز میگیرد و آنها را سیاسیونی مینامد که به خود زحمت فکر کردن نمیدهند.
آنچه در ادامه میخوانید گفتگو با علی صوفی دبیرکل حزب پیشروی اصلاحات است:
آقای صوفی! تحلیل شما از بیانیه اخیر آیت الله موسوی خوئینیها در خصوص لزوم مشارکت اصلاح طلبان در انتخابات سال ۱۴۰۰ چیست؟
بعد از انتخابات اسفندماه سال ۱۴۰۰ و البته حاکم شدن فضای کرونا در کشور، جریان اصلاح طلبان نتوانستند در نهاد اجماع ساز خود یعنی شورای عالی سیاستگذاری گرد هم آمده و در خصوص مسائل پیش رو با یکدیگر رایزنی کنند.
فضای سرد موجود میتواند برای اصلاح طلبان ایجاد خطر کند، ضمن اینکه در نبود یک نهاد اجماع ساز؛ احتمال ایجاد تکثر، مخاطره و عدم انسجام وجود دارد. باید توجه کنیم که «تکثر نظری» یکی از شاخصههای احزاب، شخصیتها و جریان اصلاحات است. البته این تکثر نظری از سال ۹۲ تا به امروز با یک وحدت عملی همراه شده و اصلاح طلبان در نهایت به اجماع میرسند که این سرمایه بزرگ جبهه اصلاحات باید برای انتخابات سال ۱۴۰۰ نیز حفظ شود.
در غیاب نهاد اجماع ساز (شورای عالی سیاستگذاری) برخی از شخصیتهای درون جریان اصلاحات همچون آیت الله موسوی خوئینیها بنا بر دغدغه شخصی تلاش میکنند در جهت ایجاد انسجام و اجماع در بین نیروهای اصلاح طلب تلاش کنند.
باید در خصوص آیت الله موسوی خوئینیها به این موضوع توجه کنیم که ایشان از زمان طاغوت تا به امروز به عنوان یک روحانی مبارز در عرصه سیاسی کشور حضور داشتهاند و بسیاری از جوانان از جمله بنده نیز از گذشته تا زمان حال جذب اندیشههای ایشان شدهاند. تلاشهای آیت الله موسوی خوئینیها در زمان اشغال سفارت آمریکا و تأسیس روزنامه سلام بر کسی پوشیده نیست. به همین دلیل بنده فکر میکنم امروز اگر ایشان سکوت خود را شکستهاند و به اصلاح طلبان پیام میدهند، قطعا پیام ایشان تأثیر خود را بر جریان اصلاحات خواهد گذاشت.
با این تفاسیر میتوان به این نتیجه رسید که در غیاب شورای عالی سیاستگذاری اصلاح طلبان، مجمع روحانیون مبارز در قامت لیدر معنوی قرار است کارها را پیش ببرد؟
نمیتوان این تحلیل را به طور کامل پذیرفت. بنده فکر میکنم باید خلاء شورای عالی سیاستگذاری از یک طریق جبران شود. شخصیتهای تأثیرگذاری همچون آیت الله موسوی خوئینیها در جایگاه یک شخصیت حقیقی در ماههای اخیر پیامهای مهمی منتشر کردهاند که نباید نظرات ایشان را خروجی قطعی مجمع روحانیون مبارز دانست، زیرا احتمال دارد در آینده نزدیک این مجمع با صدور بیانیهای مواضع خود را نسبت به انتخابات پیش رو و ضعیت فعلی اصلاح طلبان اعلام کند.
در بیانیه اخیر آیت الله موسوی خوئینیها گویا یک مانیفست و یا نقشه راه برای آینده اصلاح طلبان ترسیم شده است. فکر نمیکنید محتوای بیانیه اخیر این عضو مجمع روحانیون مبارز به نوعی ارسال پیام بزرگان جریان اصلاحات همچون آقای سیدمحمد خاتمی باشد؟
بله! بنده نیز فکر میکنم اندیشههای آقای خاتمی به نوعی در بیانیه اخیر آیت الله موسوی خوئینیها وجود دارد. اگر به پیامهای اخیر آقای خاتمی در چندماه اخیر توجه کنیم متوجه میشویم موضوع «عدالت خواهی اجتماعی» در اندیشههای ایشان و آیت الله موسوی خوئینیها مشترک است. به همین دلیل میتوان نتیجه گرفت که یک نوع اشتراک مواضع بین این دو چهره مهم در جریان اصلاحات در فضای اقتصادی «نئو لیبرالیستی افراطی موجود وجود دارد.
این احتمال وجود دارد که در صورت فعالیت دوباره شورای عالی سیاستگذاری اصلاح طلبان، شخص آیت الله موسوی خوئینیها در رأس این نهاد سیاسی قرار بگیرند. زیرا ایشان با مواضعی که در ماههای اخیر اتخاذ کردهاند، این قابلیت را دارند که اصلاح طلبان را در آستانه انتخابات سال ۱۴۰۰ هدایت کنند.
بیشتر بخوانید: آخرین اقدامات اصلاحطلبان برای انتخابات ۱۴۰۰
به نظر شما در فضایی که اصولگرایان با تعدد کاندیدا برای انتخابات ۱۴۰۰ مواجه هستند، اصلاح طلبان میتوانند با تمرکز بر یک کاندیدای موثر، در در سال ۱۴۰۰ پیروز شوند؟
جریان اصولگرا (راست) طرفدار حفظ وضعیت موجود است. آنها به خود زحمت نمیدهند که در موضوعات مختلف فکر کنند و بدنه مردم را نادیده میگیرند و از این ظرفیت مهم غافل میشوند، به همین دلیل اصولگرایان در عرصه نظری حکمرانی فعال نیستند. اما در عمل آنها هنگامی که وارد عرصه رقابت میشوند خواهان گرفتن قدرت هستند و همین موضوع باعث تکثر در بین ایشان میشود.
اصلاح طلبان بر خلاف جریان راست در بین خود افرادی را دارند که هر کدام در اندیشه خود دارای استقلال عقیده هستند، اما دغدغه اصلی آنها رفع مشکلات مردم جامعه است. البته این دیدگاه در نهایت با اجماع همراه میشود و بنده امیدوارم فردی همانند آیت الله موسوی خوئینیها در جایگاه ریاست شورای عالی سیاستگذاری حاضر شده و عامل وحدت در آستانه انتخابات ۱۴۰۰ شوند.
آیا این امیدواری در بین اصلاح طلبان وجود دارد که از سوی شورای نگهبان و نهادهای حاکمیتی یک سلسله گشایش در جهت حضورشان در عرصه انتخابات شکل بگیرد؟
یکی از ویژگیهای جریان رقیب (اصولگرایان) تمامیت خواهی و قَیم مآبی است. شورای نگهبان خود را قَیم مردم میداند، به همین دلیل همواره سادهترین راه را برای انجام کارها پیش میگیرد و مردم را کنار میگذارد؛ به این معنا که جریان اصولگرای وابسته به خود را برای حکمرانی انتخاب و جریان رقیب را کنار میگذارد.
متاسفانه شورای نگهبان به شاخصههای حکمرانی مطلوب توجهی ندارد و متوجه نیست که مردم رعیت آنها نیست. نباید فراموش کنیم که در اندیشههای امام راحل (ره) مردم با عبارت «ولی نعمت» معرفی شده بودند. تئورسینهای این جریان نیز با تفسیر غلط از آیات الهی در قرآن میگویند؛ مردم به طور کل نمیفهمند.
اصولگرایان آن بخشی از قانون اساسی را که بر حاکمیت مردم تأکید را از اساس قبول ندارند، آنها نه جمهوریت را قبول دارند و نه مردم را؛ بلکه به اجبار موضوع انتخابات را میپذیرند و حتی در سخنرانیهای خود تأکید میکنند که در فضای مشارکت حداقلی میتوانند قدرت بگیرند که نقطه اوج این نگرش در انتخابات اسفندماه سال ۹۸ رخ داد.
باید توجه کنیم که رهبر معظم انقلاب همواره بر مشارکت حداکثری در انتخابات تأکید دارند، اصلاح طلبان نیز بر اساس همین منویات همواره تلاش میکنند تا ضمن جذب آرای حداکثری؛ مردم را به پای صندوقهای رأی بکشانند.
آقای صوفی اصلاح طلبان در سال ۱۴۰۰ ممکن است دوباره از یک نیروی معتدل برای قدرت نگرفتن جریانات تندرو حمایت کنند و یا این بار تمام تمرکز خود را معطوف به یک کاندیدای موثر اصلاح طلب خواهند کرد؟
شاید در فضای فکری و ذهنی در بین نخبگان جریان اصلاح طلب موضوع ائتلاف هنوز مطرح باشد، اما فضای فکری جامعه دیگر چنین موضوعی را نمیپذیرد. مردم انتظار دارند که جریان اصلاحات کاندیدایی را معرفی کند که تنها دغدغه آنها را پیگیری کند، زیرا آنها از عملکرد بخشهایی از حاکمیت و همچنین نهادهای انتخابی که روزگاری با سفارش اصلاح طلبان شکل گرفتهاند، رضایت ندارند.
من معتقدم جریان اصلاحات باید برای سال ۱۴۰۰ یک کاندیدای حداکثری را به مردم معرفی کند و در این مسیر؛ معرفی چهرهای همچون مهندس میرحسین موسوی میتواند بهترین گزینه باشد. زیرا مهندس موسوی در دوران نخست وزیری خود، بسیاری از بحرانها را با روحیه مردم محوری مدیریت کرد و امروز نیز میتواند در شرایطی که مردم با مشکلات معیشتی عدیدهای مواجه هستند، بسیاری از مشکلات را حل و فصل کند.
بنده معتقدم در سال ۱۴۰۰ باید تنها به موضوعات معیشتی پرداخت و دیگر نباید سراغ شعارهای توسعهای رفت، زیرا مردم امروز در تنگنای معیشتی قرار گرفتهاند و فردی را میخواهند که ایشان را از وضعیت موجود نجات دهد. بر همین اساس اگر در انتخابات سال ۱۴۰۰ شعارهایی که به مشکلات مردم ارتباط ندارد را مطرح کنیم، امکان ندارد که از سوی آنها مورد استقبال قرار بگیریم.