رویداد۲۴ چرا جنگ قره باغ برای آذریهای ایرانی و ارامنه ایرانی نسبت به دیگر بخشهای جامعه ایران مهمتر است؟
از زمان آغاز جنگ میان جمهوری آذربایجان و ارمنستان بر سر منطقه قره باغ یا آرتساخ، مردم آذری ایران در سطوح مختلف از افراد عادی تا نماینده مجلس و مقام مسوول و امام جمعه و نماینده، ولی فقیه، نشان دادند نسبت به این جنگ حساسیت بیشتری دارند و تلاش میکنند ضمن واکنش، از جمهوری آذربایجان، اعلام حمایت کنند.
چرا اینگونه است؟
پاسخ در بحث ارزشهای خبری نهفته است. ارزشهای خبری، مجموعهای از معیارهای جذابیت یا اهمیت سوژه برای مخاطبان است.
یکی از ارزشهای خبری، مجاورت یا نزدیک بودن سوژه به مخاطب است. مجاورت به دو بخش جغرافیایی/ فیزیکی و معنوی / عاطفی/ حسی تفسیم میشود.
مجاورت فیزیکی مانند اینکه وضعیت خانه همسایه برای شما اهمیت دارد، اما وضعیت خانهای در دو کوچه دیگر، برای شما از اهمیت کمتری برخوردار است.
هر چه خانهای به لحاظ جغرافیایی و فیزیکی به خانه شما نزدیکتر باشد وضعیت و اتفاقات آن خانه برای شما اهمیت و جذابیت بیشتری دارد. درباره محلهها و مناطق و شهرها و استانها و کشورها نیز همین گونه است. خبرهای مازندران برای دو استان همسایه یعنی استانهای گیلان و گلستان از اهمیت بیشتری نسبت به استانهای جنوبی برخوردار است.
شرح عکس: تماشای جنگ قره باغ از داخل مرزهای ایران
بخش دوم، نزدیک بودن عاطفی یا معنوی و حسی است. یعنی ممکن است موقعیت سوژه نسبت به مخاطب، به لحاظ جغرافیایی و فیزیکی دور باشد، اما به لحاظ حسی، عاطفی، معنوی و روحی این نزدیک بودن وجود دارد.
به عنوان مثال استرالیا از ایران دور است، اما وضعیت ایرانیان مقیم استرالیا برای شهروندان ساکن ایران اهمیت و جذابیت دارد.
حالا برگردیم به جنگ قره باغ. در این جنگ ارتشهای دو کشور ارمنستان و جمهوری آذربایجان مقابل یکدیگر قرار گرفته اند. به صورت کاملا طبیعی و عادی، میان جمعیت ایرانیان آذری یا آذریهای ایرانی و مردم آذربایجان، هم مجاورت جغرافیایی وجود دارد و هم مجاورت و ارتباط حسی و عاطفی.
به صورت کاملا طبیعی در این جنگ، ایرانیان آذری از جمهوری آذربایجان حمایت میکنند. آنها اشتراک زبانی و نژادی و مذهبی دارند، اما به لحاظ سیاسی هم اکنون در دو کشور هستند. آنها اصولا یک مردم هستند.
از سوی دیگر، به صورت اتوماتیک، ارامنه ایرانی نیز در این جنگ از ارمنستان حمایت میکنند. چون با شهروندان ارمنستان، دارای اشتراک زبانی، نژادی و مذهبی هستند در نتیجه ارتباط و مجاورت حسی و عاطفی دارند.
در نتیجه میتوان مردم ایران را به سه دسته تقسیم کرد:
دسته اول: آذری ها: به دلیل وجود اشتراک زبانی، نژادی و مذهبی میان آذریهای ایران و مردم آذربایجان، ایرانیان آذری از مردم جمهوری آذربایجان و دولت باکو در جنگ قره باغ حمایت میکنند.
اصولا آذریهای ایران و آذربایجان یک مردم هستند که مرزهای سیاسی آنها را به دو بخش تقسیم کرده است.
دسته دوم: ارامنی ها: ارامنه ایران به دلیل اشتراک زبانی، نژادی و دینی مذهبی از مردم ارمن در منطقه قره باغ و کشور ارمنستان حمایت میکنند.
ارامنه ایران و ارمنستان، یک مردم هستند که مرزهای سیاسی و تحولات سیاسی آنها را به دو بخش تفسیم کرده است.
دسته سوم: سایر مردم ایران: این دسته نسبت به این جنگ، عموما موضع بی طرف دارند مگر اینکه به دلایل دیگری یا از حب و بغض دیگری خواهان پیروزی طرف مقابل باشند. مثلا برخی به دلیل مخالفت یا حمایت از اردوغان، مخالف یا موافق باکو نیز هستند.
این جنگ برای دسته سوم نسبت به دسته اول و دوم، از اهمیت کمتری برخوردار است.
البته این روند فقط محدود به جنگ قره باغ/ آرتساخ نیست بلکه در موارد مشابه شاهد چنین وضعیتی در ایران و سایر نقاط جهان هستیم.
به عنوان مثال به هنگام حمله ترکیه به شمال سوریه و مناطق کردنشین سوریه، مردم کرد ایران شاهد بیشترین همدردی و همبستگی با کردهای سوریه بودند چرا که میان آنها اشتراک نژادی، و زبانی و دینی و مذهبی و عاطفی و روانی وجود دارد.
بیشتر بخوانید: دوگانه مناقشه قرهباغ / ایران در کدام سوی درگیریهای آذری-ارمنی قرار دارد؟
در نتیجه اگر به شبکههای اجتماعی سری میزدید یا با مردم کرد ایران صحبت میکردند حتما آنها درباره جنگ در شمال سوریه صحبت میکردند. هلال احمر ایران نیز در مناطق کردنشین ایران، ایستگاههایی را برای جمع آوری و ارسال کمک برای مردم کرد شمال سوریه ایجاد کرد.
در دوره مجلس ششم هم به هنگام بروز تنش در شهر کردنشین قامشلی سوریه و ایجاد درگیری میان معترضین کرد و پلیس و نیروهای امنیتی سوریه، این نمایندگان کرد مجلس ششم بودند که با ارسال نامهای مستقیم خطاب به بشار اسد رئیس جمهوری سوریه خواستار میانجیگری و تلاش برای آزادی بازداشت شدگان شدند.
وقتی صدام به کردستان عراق حمله میکرد و زنان و مردان را به خاک و خون میکشید این کردهای ایرانی بودند که نسبت به سایر ایرانی ها، بیشتر متاثر میشدند و احساس همدردی و همبستگی میکردند. یا وقتی در ترکیه زلزله آمد شاهد تاثر بیشتر مردم آذری ایرانی با زلزله زدگان ترکیه بودیم یا وقتی دولت مرکزی در پاکستان فعالان بلوچ را مورد آزار و اذیت قرار میدهد معمولا بلوچهای ایرانی بیشتر از سایر هموطنان خود متاثر میشوند و واکنش نشان میدهند.
همچنان که مردم عرب ایرانی، به هنگام بروز تحولات مختلف سیاسی یا فرهنگی اجتماعی در کشورهای عربی، هم زودتر مطلع میشوند و هم واکنش نشان میدهند و حس همبستگی و همدردی در آنها نسبت به سایر هموطنان، بیشتر است.
ارتباط عاطفی و حسی میان مردم ایران و شیعیان لبنان و حمایت شیعیان عراق از شیعیان در دو کشور عربستان سعودی و بحرین از جمله این نمونهها هستند.
این اتفاق، نه چیز جدیدی است و نه عجیب و غریب است. ایران کشوری یکدست و تک زبان نیست (مثل آلمان، ترکمنستان، آذربایجان، ژاپن، ارمنستان و تاجیکستان و هلند) بلکه کشوری است که از نظر نژاد، زبان، دین و مذهب، شاهد تنوع و گوناگونی است (مثل سوئیس، بوسنی و هرزگوین، بلژیک، روسیه، بریتانیا، لبنان، آفریقای جنوبی، چین، هند و عربستان سعودی). دقیقا به همین دلیل است که همه بخشهای تشکیل دهنده جامعه ایرانی در برابر اتفاقات مختلف خارج از ایران، واکنشهای متفاوت و متنوعی از خود نشان میدهند.
نکات:- ایرانیان آذری خواهان خروج دولت ایران از بی طرفی و طرفداری صریح تهران از باکو در جنگ قره باغ است. درخواست آنها و حتی تجمع آنها برای حمایت از آذربایجان، اتفاقی منطقی و عادی است. آنها باید حق تجمع و اعلام همبستگی و همدردی داشته باشند البته به شرطی دوری از شعارهای نژادپرستانه و اقدامات خشونت آمیز. در مقابل، تاکید دولت ایران بر بی طرفی و تلاش برای کنترل اوضاع داخلی و جلوگیری از تبدیل صحنه داخلی کشور به میدان جنگ و رویارویی طرفداران یک منازعه و جنگ خارجی نیز منطقی و حساب شده و عقلانی است.
فقط کافی است اندکی فکر کنیم اگر شاهد درگیری میان ارمنیها و آذریهای ایران در داخل کشور باشیم یا منازعه باکو - ایروان به همه بخشهای زندگی آذریها و ارامنه در ایران کشیده شود با ناامنی و منازعه و شبه جنگ داخلی روبه رو خواهیم شد و این، قطعا به ضرر همه است.
دولت ایران حتما باید داخل کشور را از تبعات منازعات و جنگهای خارج از کشور، دور نگه دارد و تاکنون هم موفق بوده است.
به عنوان مثال در سالهای قبل، هر ساله در سالگرد آنچه که "نسل کشی ارامنه به دست دولت عثمانی" خوانده میشود شماری از ارامنه ایرانی در تهران تظاهرات برگزار میکردند و شعار میدادند که در عمل به راهپیمایی و شعار علیه ترکیه تبدیل میشد. این تظاهرات میرفت تا به اقدامی تحریک آمیز علیه آذریهای ایران محسوب شود در نتیجه با تصمیم صحیح مسوولان، متوقف شد.
- سرزمین بزرگ و پهناور ایران، محل تولد، زندگی و رشد و کسب و کار میلیونها ایرانی از نژادها، زبان ها، ادیان، مذاهب و فرهنگهای مختلف است که ادامه همزیستی مسالمت آمیز آنها در کنار یکدیگر تنها در فضایی به دور از تعصب و نژادپرستی و نزاع و خشم ممکن است. دور نگه داشتن صحنه داخلی کشور از منازعات خارجی، اقدام لازم برای همزیستی مسالمت آمیز همه بخشهای جامعه ایرانی است.
- حکومت ایران با استفاده از ابزارهایی که دارد و در راس آنها چراغ جادوی صداوسیما، میتواند حس همدردی عاطفی میان مردم ایران و یکی از جوامع در نقطه دیگری از جهان را ایجاد کند. به عنوان مثال به هنگام جنگ بوسنی وقتی مردم مسلمان بوسنی مورد حملات نسل کشی و بی رحمی صربهای بوسنی قرار گرفتند نوعی از همبستگی تقریبا در میان همه جوامع کشورهای اسلامی به وجود آمد به طوری که ایران و عربستان سعودی همزمان و با قدرت به نیروهای مسلمانان در بوسنی کمک کردند (که به حق نیز چنین همبستگی عاطفی منطقی نیز بود)، اما به هنگام حملات دولت صربستان علیه مردم مسلمان کوزوو دیگر شاهد چنین همبستگی یا اطلاع رسانی در این باره نبودیم و با نوعی خاموشی اطلاع رسانی و خبری روبه رو شدیم.
- بی طرفی دولت ایران در جنگ و نزاع میان جوامع مسلمان و غیرمسلمان، بی سابقه نیست. مثال دیگر در این باره، هند و پاکستان و مردم مسلمان منطقه کشمیر تحت کنترل هند است. هند در اردوگاه شرق و پاکستان در اردوگاه غرب. دولت ایران تصمیم گرفته به نوعی بی طرفی را در پیش بگیرد که البته در عمل به سود هند تمام میشود.