رویداد۲۴ تمرینات استقلال در زمین شماره دو مجموعه ورزشی آزادی در این روزها زیر نظر محمود فکری و کمکهایش در جریان است. در میان اینهمه بازیکن سرشناس، شاید فردین رابط هافبک تهاجمی و کرد استقلال تنها با 19 سال سن چندان به چشم نیاید اما درعینحال به گفته خودش در کنار الگوی فوتبالیاش وریا غفوری آرزوهای بزرگی در سر دارد که برای رسیدن به این مرحله روزهای بسیار سختی را پشت سر گذاشته که در این گفتگو به بخشی از آن اشاره کرده است.
در ادامه این گفتگو را در فاصله دو روز مانده به تولدش بهاتفاق هم میخوانیم:
*در ابتدای این گفتگو میخواهیم بدانیم که این روزها چه احساسی از تمرین کردن در کنار اینهمه بازیکنان سرشناس در استقلال داری؟
رابط: اگر بخواهم صادقانه بگویم باید اعتراف کنم دارم بهترین حس دنیا را تجربه میکنم. من در مصاحبههای قبلی هم گفته بودم که یک استقلالیام و افتخار میکنم که یک کرد هستم. عاشق آقا وریا و مثل بسیاری از جوانان کردی به او افتخار میکنیم. وقتی در تمرینات او را میبینم انگیزه میگیرم و در کل خیلی راحت به شما بگویم که از خوشحالی دو شب است که خوابم نمیبرد.
*برای اینکه بخواهیم بیشتر با تو آشنا شویم برای ما بگو که متولد چه سالی هستی؟
رابط: من متولد هفتم آبان ماه 1380 هستم، یعنی دو روز دیگر تولدم است. اهل پیرانشهرم، منطقه مرزی، شهری زیبا و کردنشین که من فوتبالم را از مسابقات مدارس همین شهر آغاز کردم اما این در حالی است مثل بسیاری از همشهریهایم از وضعیت مالی خوبی برخوردار نیستیم و به همین دلیل مجبوریم برای گذراندن زندگی کاری سختی را انجام دهی
*امروز پستی را درخصوص خودت و زمانی که کول بری میکردی منتشر کردی. میتوانی بیشتر در این خصوص توضیح دهید؟
رابط: من چند بار مجبور شدم بدون اینکه خانوادهام را در جریان بگذارم برای رتقوفتق زندگی کول بری کنم که اتفاقاً خانوده ام پس از اطلاع از این کار من بسیار ناراحت شدند اما من در ان زمان مجبور به چنین کاری بودم. باید بگویم آنجا در منطقهای که من زندگی کنم درآمدی وجود ندارد. ولی متأسفانه شنیده میشود که این افراد را متهم به حمل قاچاق میکنند که درواقع این حرف درستی نیست و کسانی که اینگونه صحبتها را مطرح میکنند باید خودشان در چنین شرایطی قرار دهند تا متوجه شوند کول بری چهکار سختی است و بهنوعی میتوان گفت کول بری کاری بین مرگ و زندگی است.
دو بازیکن کرد دیگر استقلال وریا غفوری و زکریا مرادی هستند که نقش مهمی در پیشرفت فردین رابط داشته اند، خصوصا وریا کاپیتان استقلال که رابط از او به عنوان الگوی فوتبالی خود نا می برد.
بیشتر بخوانید: آقای سعادتمند سکوت کن و دست از سر استقلال بردار
*از اولین تلاشهایت برای حضور در تهران صحبت کن
رابط: بههرحال من با فروش گوشی خودم تصمیم گرفتم به تهران بیایم و در تستهای تیمهای مختلف شرکت کنم و در بعضی از این تستها هم قبول میشدم اما آنها برای ورود من به تیم حدود 10 تا 20 میلیون تومان از من میخواستند درصورتیکه من با 200 هزار تومان که آنهم از فروش گوشی به دست آورده بودم به تهران پا گذاشته بودم. با دو تن از رفقانم با خودمان دو عدد پتو آورده بودیم و دور میدان آزادی میخوابیدیم چراکه هیچ جای نداشتیم و هیچکسی هم ما را نمیشناخت.
بعد از تحمل این حجم از سختیها، دست از پا درازتر دوباره به پیرانشهر بازگشتم و تصمیم گرفته بودم که به فوتبال ادامه ندهم تا اینکه پایم به مسابقات دوومیدانی باز شد. با پرداختن به این رشته ضمن اینکه ازلحاظ آمادگی جسمانی بسیار برایم مفید واقع شد، موفق شدم در سطح استان حتی عناوینی را به دست بیاورم. کار بهجایی رسید بود که به من میگفتند که به درد فوتبال نمیخورم و همین دوومیدانی را ادامه بدهم. اما من باوجوداینکه وضعیت مالیام زیر صفر بود دلم برای فوتبال تنگشده بود و دوست داشتم یکبار دیگر این فرصت را به خودم بدهم که تواناییهای خودم را در فوتبال محک بزنم.
*چطور شد که سر از تراکتور درآوردی؟
رابط: در همین گیرودار بودم که از یکی از رفقایم شنیدم که تراکتورسازی بعد از باز شدن پنجره نقل و انتقالاتیاش قصد دارد از افراد مختلف تست به عمل بیاورد. انگار دنیا را به من داده بودند، اما شاید باور نکنید که هزینه رفتن تا تبریز را نداشتیم و به همین خاطر از یکی از دوستانم تنها 100 هزار تومان قرض کردم تا به همراه دیگر رفیقم که شرایط مالیاش از من هم بدتر بود و یک چادر دو متری، خودم را به تبریز رساندم و به آقای حسن دخت معرفی کردم. در ان روز من در طی بیست دقیقه 3 گل به ثمر رساندم و مربی من را صدا کرد و از من پرسید که این جنوبی هستم که در جواب گفتم نه کرد هستم. سپس پرسید که آیا میتوانم در تبریز بمانم که در ان لحظه با خودم گفتم بهتر است درخواست خوابگاه بدهم که مربی با شنیدن این درخواست من مبنی بر خواستن خوابگاه؛ گفت نه امکان دادن خوابگاه میسر نیست و من را خط زد.فردای آن روز دوباره سر تمرینات حاضر شدم و این بار مرحوم حسن دخت به من گفت که چرا دوباره آمدم که در این لحظه بهدروغ گفتم که میتوانم در تبریز بمانم. بدین ترتیب حدود 22 روز برای اینکه در تراکتور بتوانم تمرین در چادر زندگی کردم و تنها خوراکم املت یا ساقه طلایی بود.
*آیا بعداً به مربیات گفتی که در چادر زندگی میکردی؟
رابط: بعدازاین 22 روز که مورد تائید قرار گفتم قرار شد برای آوردن مدارک به پیرانشهر بروم و به همین خاطر مجبور شدم با چادر در محل تمرین حاضر شوم. مربی از من درباره این پرسید این دیگه چیه؟ در جواب به ایشان گفتم که در این مدت به شما دروغ گفتم و در پارک خوابیدم. آقای حسن دخت وقتی این را شنید چشمانش پر از اشک شد و همچنین 200 هزار تومان هم به من داد به همراه اینکه برایم یک خوابگاه هم هماهنگ کرد.
دیدار مقابل نساجی مازندران اولین حضور کوتاه مدت فردین رابط در تیم بزرگسالان استقلال است که او به تشخیص فرهاد مجیدی در نیمه دوم وارد زمین شد.
*تو با 200 هزار تومان چه کردی؟
رابط: شاید باورتان نشود اولین کاری که کردم به خاطر اینکه دلم برای خوردن کباب تنگشده بود به یک رستوران داخل شهر رفتم و بخشی از آن پول را کباب خوردم.
اما بههرحال خدا را شکر که در آن فصل در تیم جوانان تراکتور فیکس بازی کردم و حتی در دوران جان توشاک چند جلسه با تیم بزرگسالان تراکتور تمرین کردم که موردتوجه قرار گرفتم اما متأسفانه من درحالیکه داشتم نظر جان توشاک را به خودم جلب میکردم آقای حسن دخت فوت کردند و من بهترین پایگاه خودم را در تراکتور از دست دادم.
*آیا در همین فصل به تیم جوانان ایران دعوت شدی؟
رابط: بله. واقعاً آن روز را هیچوقت فراموش نمیکنم که یکی از رفقایم با من تماس گرفت و به من گفت به تیم جوانان ایران توسط آقای پورموسوی دعوت شدی. به او گفتم من را سرکار نگذار. تا آنجا که خودم به کافینت رفتم و اسم خودم را در لیست دعوتشدگان به تیم جوانان دیدم. هنوز طعم ان خوشحالی زیر زبانم است. اردوی اول در اصفهان تشکیل میشد و به همین خاطر روانه این شهر شدم و خودم را به مربیان تیم امید معرفی کردم و انصافاً حس عجیبی داشتم.
*در تمرین تیم جوانان چه گذشت؟
رابط: راستش را بخواهید بعد از 8 روز تمرین، آقای پور موسوی با اعلام اسامی چند نفر که نام من هم بین آنها بود گفت باید این عده از بازیکنان به شهر خودشان برگردند. در حال بازگشت به تبریز بودم که به من خبر رسید که در محل آکادمی استقلال حنیف عمران زاده و محمد نوازی از بازیکنان برای شروع فصل جدید تست میگیرند. از همان اصفهان مسیرم را به سمت تهران تغییر دادم البته با این تفاوت که این بار دیگر در تهران جا برای اقامت داشتم. درحالیکه در تیم خیلی خوب کار میکردم و موردتوجه مربیان قرارگرفته بودم مشکلاتی بین اعضای اکادمی به وجود آمد که موجب رفتن حنیف عمران زاده و محمد نوازی از باشگاه استقلال شد و هادی شکوری بهجای آنها بهعنوان سرمربی تعیین شد، که در همان ابتدا گفت باید فردین رابط تست بدهد. خوشبختانه من تست دادم و در استقلال ماندگار شدم اما بازی زیادی به من نمیرسید. تا اینکه شکوری به یک روز به من گفت تو در این چند وقت اخیر باوجود نیمکت نشینی حرفی نزدی و این هفته قرار است در ترکیب ثابت به میدان بروی.
از بخت خوب من آقای پور موسوی این دیدار را از نزدیک میبیند و من در این بازی بهقدری خوب کار میکنم که یکبار دیگر به من فرصت میدهد و من را به تیم جوانان ایران دوباره دعوت میکند. اما علیرغم گلزنی من در دیدار تدارکاتی یکبار دیگر من را از تیم جوانان خط میزند و اعلام میکند که میتوانیم یا اردو را ترک کنیم و یا برای بازی بعدی که قرار است فردا مقابل مقاومت بازی کنیم برای آخرین بار روی نیمکت تیم حضورداشته باشیم. من با خودم گفتم فردا دیدار مقاومت را میبینم و بعد از آن اردو را ترک میکنم.
این همان لحظه به ثمر رسیدن گل فردین رابط به استقلال در لباس تیم جوانان ایران مقابل چشمان استراماچونی است که باعث شد پس از پایان این دیدار سرمربی ایتالیایی اسنقلال به او پیشنهاد حضور در استقلال را بدهد.
رابط خودش در خصوص این صحنه گفته داشت از خوشحالی سکته می کرد.
*آیا کسی جز تو این کار را انجام داد؟
رابط: خیر. تمام کسانی که آن روز خطخورده بودند همان شب اردو را ترک کردند. اما فردا در حین بازی درنهایت ناباوری در دقیقه 80 جلالی کاپیتان تیم کتفش در میرود و ناگهان پورموسوی رو به من میکند و میگوید فردین رابط سریع بهجای جلالی به میدان برو و در پست دفاع چپ جای جلالی را بگیر. شاید باورش سخت باشد. خیلی خوشحال شدم. درحالیکه یک بر صفر بازی در جریان بود در دقیقه 88 من از جناح چپ یک نفوذ میکنم و با پاس علیرضا منظمی با دروازهبان تکبهتک میشوم و بازی را بهتساوی یکبریک میکشانم. همین گل باعث شد تا از من لباسم را تحویل نگیرند و در اردوی تیم جوانان ماندگار شوم.
*پس داستان استراماچونی از کجا شروع شد؟
رابط: برایتان بگویم پیش از شروع مسابقات رسمی در آخرین اردو یک بازی با تیم بزرگسالان استقلال باید بازی میکردیم. در ان بازی در نیمه دوم من و مهدی احمدی وارد زمین شدیم. در ابتدای حضورم خیلی هل بودم اما رفته رفته خودم را در زمین پیدا کردم تا اینکه در دقیقه 70 یک لایی به میلاد باقری زدم و در ادامه حسین پورحمیدی را دریبل کردم و در حالیکه دو تن از مدافعان استقلال درون چهار چوب ایستاده بودند توانستم دروازه استقلال باز کنم و از شدت علاقه به استقلال خوشحالی هم نکردم. در حالیکه از درون ازشدت خوشحالی داشتم سکته می کردم، اما جلوی خودم را گرفتم.
*بعد ازپایان بازی چه اتفاقی افتاد؟
رابط: بعد از بازی استراماچونی به سمت من امد و چند کلمه با من خارجی صحبت کرد که من چیزی متاسفانه نمی فهمیدم، دائم به من می گفت VERY GOO تا اینکه آقا جواد زرینچه به فراز فاطمی گفت که می خواهیم با این بازیکن قرارداد ببنیدیم که آقا فراز گفت اتفاقا این بازیکن جزو اکادمی استقلال است. من پس از برگزاری مسابقات جوانان آسیا و صعود به مرحله بعدی، بدون اینکه قراردادم را بخوانم یا بخواهم بندی را در قرارداد بیاورم به عشق استقلال 5 ساله امضا کردم و به نوعی به آروزی دیرینه خودم در زندگی رسیدم.
*اما گویا پس از این قرارداد برایت مشکلاتی پیش امد؟
رابط: بله متاسفانه درآن مقطع که دلم نمی خواهد به آن ورود کنم در اکادمی یک نفر که اصلا نمی خواهم اسمشان را بیاورم مانع از ورود من به تیم بزرگسالان استقلال شد و حتی این موضوع باعث شد من دوباره به شهرم بازگردم، اما مصدومین پر شمار استقلال در آن مقطع باعث شد دوباره توسط اقای حسن زاده به همراه 4 نفر دیگر تست کرونا بدهیم و من اجازه حضور در تمرینات استقلال را پیدا کنم. البته پیش از این آقا سعید رمضانی بابت استوری هایم با من برخورد کرد که من برای ایشان از مشکلاتم توضیح دادم و در نهایت باز هم پایم به تمرینات تیم فرهاد مجیدی در استقلال باز شد تا دیدار مقابل نساجی که آقا فرهاد به من افتخار بازی با لباس بزرگسالان استقلال را داد که من ثانیه به ثانیه ان لحاظات را فراموش نمی کنم.
*به همراه با تیم استقلال با 18 سال سن به مسابقات لیگ قهرمانان آسیا رفتی، لطفا از ان بازی ها بیشتر صحبت کن.
رابط: خب طبیعتا افتخار بسیار زیادی برای من بود، هر چند تنها روی نیکمت تیم نشستم و فرصت بازی به من نرسید اما بزرگان تیم مثل آقا وریا، علی آقا کریمی و اقا روزبه دائم با من در تمرینات صحبت می کردند و به من انگیزه و روحیه می دادند. مخصوصا آقا وریا که در این مدت نمی دانم با چه زبانی از حمایت های بی دریغشان تشکر کنم. او همیشه به من توصیه می کند که طوری تمرین کنم که گویا اخرین تمرینم است. ضمن اینکه هیچ وقت دست من را از لحاظ مالی خالی نگذاشت و من برای همیشه مدیون ایشان خواهم بود.
*نظرت درباره تیم امسال استقلال چیست؟
رابط: خب من خیلی امیداورم با حضور آقا فکری و این همه بازیکن خوب در این فصل نتیجه بگیریم و بتوانیم دل هواداران را شاد کنیم و من خدارو شکر می کنم که من را به آروزیم نزدیک کرده است. خودم می دانم این تازه اول راه است و باید در این راه زحمات فراوانی متحمل شوم و از این بابت هیچ واهمه ای ندارم. همانطور که گفتم از خوشحالی در این دو شب گذشته حتی خوابم نمی برد. این را می دانم که بسیاری هستند که آرزویشان حتی تماشای از نزدیک تمرینات استقلال است چه برسد به تمرین با این تیم. من امیدوارم بتوانیم در این فصل با کسب عنوان قهرمانی دوباره استقلال را به جایگاه اصلی اش در ایران برسانیم تا این هواداران خونگرم دلشان شاد شود.
حرف پایانی ...
رابط: این را به همه هواداران استقلال قول میدهم که در کمال سکوتم تنها به تمریناتم بپردازم تا هر وقت آقای فکری به من فرصت بازی دهد بتوانم برای تیمم مثمر ثمر واقع شوم. علیرغم اینکه خیلیها من را تحریک میکنند هرگز به آن توجه نخواهم کرد و من دائم به خودم میگویم که دیگر بازیکن این تیم هستم و باید بتوانم به آرزوهای بزرگ خودم در این راه برسم تا بتوانم باعث افتخار همشهریها و پدر و مادرم شوم. ضمن اینکه از همینجا از تمام مربیانی که در این مدت به من برای رسیدن به چنین روزهای اعتماد کردند تشکر می کنم، خصوص از مرحوم حسن دخت و سیروس پور موسوی که هرگز تا آخر عمرم محبتهای این دو نفر را فراموش نخواهم کرد.