رویداد۲۴ «کاندیدای اصلی»، «رای»، «مشارکت»، «ائتلاف و وحدت» و ... اینها کلیدواژههایی است که به محض گرم شدن تنور انتخابات ورد زبان جریانها و شخصیتهای سیاسی و حزبی میشود؛ بازار گمانهزنیها هم آنقدر رونق پیدا میکند که در بساط هر جریان سیاسی میتوان لیست بلندبالایی از کاندیداهای احتمالی را دید.
در این میان «رفتار تشکیلاتی» یکی از همان معماها و بحثهایی است که در بزنگاه انتخابات مهم میشود و رقبا چشم میدوزند تا ببینند دیگری چه خواهد کرد؛ راست و چپ هم ندارد. در صفحه بازی انتخابات ۱۴۰۰، اما بیشترین توجهها متوجه جریان چپ شده است، جریانی که بعد از انتخابات ۹۸ و حوادث ریز و درشت منتهی به آن چندان افق روشنی را در برابر خود نمیبینید، اما هنوز روزنههای امیدی برای خود به تصویر میکشد.
حال این سوال مطرح میشود که راهکاری که قرار است در «کاسه چه کنم؟» این جریان بنشیند چیست و قرعه گزینه اصلی آنها برای رقابت بر سر کرسی ریاست جمهوری به نام چه کسی خواهد افتاد؟
علی صوفی وزیر اسبق دولت اصلاحات و عضو شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان میگوید؛ «تصمیم درباره کاندیدای جریان اصلاحات در انتخابات ۱۴۰۰ باید از طریق ساز و کاری مانند شورای عالی اصلاح طلبان مشخص شود.» او البته به موضوع کاهش مشارکت سیاسی مردم هم اشاره میکند و معتقد است با وجود کاهش مشارکت افرادی هستند که میتوانند سونامی رای به دنبال داشته باشند.
آنچه در ادامه میخوانید مشروح گفت و گو با علی صوفی، وزیر دولت اصلاحات است؛
آقای صوفی! احزاب اصلاح طلبی، چون کارگزاران، مردم سالاری و اعتماد ملی بحث معرفی کاندیدای حزبی را برای انتخابات ریاست جمهوری سال آینده مطرح کرده اند. تا چه حد احتمال معرفی کاندیدای حزبی وجود دارد و آیا این موضوع منطبق بر واقعیت سیاسی ایران است؟
اگر اصلاح طلبان بخواهند درباره ورود به انتخابات و معرفی کاندیدا تصمیم بگیرند قطعا این کار را با استفاده از ساز و کار اجماعی انجام خواهند داد، بنابراین کاندیدای حزبی معنا ندارد. احزاب مانند گذشته میتوانند در قالب شورای عالی سیاست گذاری جمع شوند و کاندیدا معرفی کنند.
ضربهای که سال ۸۴ خوردیم از تکثر بود
اما در انتخابات سال ۹۸ به نوعی همین اتفاق افتاد و شورای عالی اصلاح طلبان انتخاب و معرفی کاندیدا را بر عهده احزاب گذاشت؟
اینکه شورای عالی تصمیم بگیرد مانند انتخابات سال ۹۸ عمل کند موضوع فرق میکند، دیگر نباید به پیروزی فکر کرد و تنها یک تجربه است. طبیعی است که نتیجه آن چه خواهد بود. این موضوع نه عقلانی است و نه تجربههای گذشته تکرار آن را تایید میکند. برای مثال سال ۸۴ ضربهای که خوردیم از تکثر کاندیدا بود. جمع آرای کاندیداهای اصلاحات از احمدی نژاد بیشتر بود و تنها به دلیل این تکثر شکست خوردند. البته شکست اصلاح طلبان اهمیت نداشت، مساله آسیبی بود که به کشور وارد شد. پس ازآن اصلاح طلبان تصمیم گرفتند که سراغ تجربه سال ۸۴ نروند. از سال۹۲ شاهد استراتژی اجماع سازی بودیم که نتیجه آن پیروزیهای مکرر بود. از طرف دیگر این اجماع سازی با توجه به مانع شورای نگهبان که کاندیداهایحداکثری اصلاح طلبان را رد صلاحیت میکرد، اصلاح طلبان سعی کردند به سمت کاندیداهای حداقلی روی آورند.
بیشتر بخوانید: سرنوشت جریان اصلاحطلب بدون خاتمی چگونه خواهد بود؟
احزابی که میخواهند کاندیدای حزبی معرفی کنند، مسئولیت شکست را هم قبول کنند
پس از نگاه شما نتیجه این استراتژی مثبت بود و ...
هرچند در انتخابات سال ۹۴ با این استراتژی موفقیت ظاهری داشتیم، اما در ادامه دچار ناکارآمدی شدیم. به همین دلیل اصلاحطلبان در سال ۹۸ این سیاست را کنار گذاشتند و حضور بی قید و شرط در انتخابات دیگر تکرار نشد. این مساله اعلام شد که اگر چهرههای شاخص تایید شوند لیست میدهیم که این اتفاق رخ نداد. دلیلی هم ندارد که اصلاح طلبان با شرایط کنونی تجربههای تکثرگرایی شکست خورده پیشین را تکرار کنند. اگر احزابی تصمیم دارند این تجربه را تکرار کنند باید مسوولیت این شکست را هم قبول کنند.
احتمال رایزنی اصلاحطلبان با شورای نگهبان
بحث رایزنی با نهادهای حاکمیتی برای تایید صلاحیت چهرههای شاخص پیگیری شده؟ احتمال اینکه شورای نگهبان در این زمینه همکاری کند چقدر است؟
تا جاییکه من اطلاع دارم چنین مسالهای اتفاق نیفتاده است ونهاد شورای عالی اصلاح طلبان هم تصمیمی نگرفته است. بله این مساله بسیار طبیعی است و مذاکره یکی از ابزارهای مهم اصلاح طلبی است. چون ما روشهای انقلابی و براندازی را قبول نداریم، مذاکره را به عنوان یک راهکار عملی مثبت ارزیابی میکنند.
شورای نگهبان متغییر قابل کنترلی است؟
آقای صوفی! در شرایط فعلی اصولگرایان خود را پیروز انتخابات ریاست جمهوری میدانند، شرایط هم تا حد زیادی برای آنها مهیاست، هیچ شانسی برای حضور و پیروزی اصلاح طلبان وجود دارد؟
باید ببینیم متغیرهای انتخابات چگونه خواهد بود و تا چه حد در کنترل ما است. مهمترین متغیر مردم هستند. دومین متغیر هم ساختار خود اصلاح طلبان است. متغیر حضور و مشارکت مردم در شرایط و اوضاع مختلف متفاوت است. اما در حال حاضر این متغیر برای هیچ جریان سیاسی قابل کنترل نیست. کاهش مشارکت مردم در انتخابات سال ۹۸ بی سابقه بود و نشان داد که مردم دیگر گرایشی به حضور در انتخابات ندارند؛ بنابراین این مساله دیگر برای ما قابل کنترل نیست. البته متغیر ساختاری اصلاح طلبان که اجماع سازی است تا حدود زیادی قابل کنترل است. اما متغیر مهم دیگر مساله ناظران انتخاباتی و حاکمیتی است. اینکه آیا شورای نگهبان متغیر قابل کنترلی است سوالی است که نمیتوان با قاطعیت به آن پاسخ داد.
سونامی رای با تائید صلاحیت خاتمی، شاید هم جهانگیری
اگر فرض کنیم که کاندیداهای شاخص اصلاح طلبان تایید شوند، کدام چهره میتواند سونامی رای ایجاد کنند و مردم را با صندوق رای آشتی دهند؟
چهرههایی هستند در بین اصلاح طلبان که شاخص هستند و پشتوانه عملکردی موفقی هم دارند. برای مثال اقای خاتمی عملکرد موفق هشت ساله دارد که میتواند همان سونامی رای را ایجاد کند. آقای مهندس موسوی هم میتواند این نقش را برعهده بگیرد. در بین افراد دیگر شاید بتوان گفت آقای جهانگیری هنوز نقطه امیدی است. هرچند این کار برای آقای جهانگیری بسیار سخت است.