رویداد۲۴ در ادامه گفتگو با علی صوفی را میخوانید. او از جمله اعضای کابینه دولت اصلاحات که حالا در مقام دبیرکل حزب پیشروی اصلاحات فعالیت میکند و معتقد است پیروزی بایدن باعث شده تا محور رقابت در
انتخابات ۱۴۰۰ از مسائل اقتصادی به مساله دیپلماسی تغییر کند و ازقضا این تغییر وضعیت، به نفع اصلاحطلبان است؛ البته به شرطی که بتوانند با معرفی یک اصلاحطلب تمامعیار و دارای برنامه مدون دیپلماسی، زمینهساز حل مشکلات اقتصادی شود.
تا چندی پیش بیشتر تحلیلها درباره انتخابات سال ۱۴۰۰ عمدتا بر محور موضوعات اقتصادی متمرکز بود، اما به تازگی، بهویژه پس از پیروزی جو بایدن در انتخابات ۲۰۲۰ امریکا، دوباره همچون دو انتخابات ریاستجمهوری پیشین ایران بار دیگر این بحث پیش آمده که بحث دیپلماسی و به طور مشخص مذاکرات هستهای احتمالا از محورهای مهم و حتی حیاتی انتخابات ریاستجمهوری سال آینده باشد؛ چقدر با این تحلیل موافق هستید؟ فکر میکنید که آیا ممکن است دوباره مانند سال ۹۲ کاندیدایی پیروز میدان رقابت شود که برنامهای قویتر در حوزه دیپلماسی داشته باشد؟
واقعیت این است که امروز به لحاظ سیاسی در فضای استثنایی و بسیار سردی قرار داریم. انتخابات مجلس شورای اسلامی در اسفند ماه ۹۸ و در ادامه آن انتخابات میاندورهای مجلس یازدهم هم کاملا این مساله را نشان داد. این فضای سرد، بدبینی و یأسی که از ناحیه مردم نسبت به سیاست و مشارکت سیاسی وجود دارد بیشتر نشأت گرفته از سرخوردگی مردم است. مردم این موضوع را در تظاهرات خیابانی دی ماه ۹۶ و آبان ماه ۹۸ نشان دادند. واکنش مردم سیاسی نبود، بلکه دقیقا اقتصادی و معیشتی بود و این نشان میدهد که بغضی فروخورده میان مردم وجود دارد. این یأس و سرخوردگی هم از وضعیت وخیم معیشتی ناشی میشود که آن خود ناشی از ناکارآمدی کل سیستم هست. این ناکارآمدی هم بیشتر دامن اصلاحطلبان را گرفته است چراکه مجلس دهم براساس خواست اصلاحطلبان و فهرستی که این جریان سیاسی به مردم معرفی کرد، شکلگرفت و یک فراکسیون قوی هم در مجلس تشکیل شد، ولی متاسفانه نتوانست چندان کارایی از خود نشان دهد.
دولت هم با عملکردی بهمراتب نامناسبتر و بدتر در میدان ظاهر شد. با این حال، اما مردم دور اول به آقای روحانی غیراصلاحطلب که کاندیدای اصلاحطلبان بود، حدود ۲۰ میلیون و در دور دوم ۲۴ میلیون رای دادند. در حالی که آقای روحانی به مردم پشت کرد و به بسیاری از مطالبهها و خواستههای آنها که ازقضا خود نیز از آن میگفت، اعتنایی نکرد. در مجموع شرایط اقتصادی زجرآوری برای مردم به وجود آورد و اگر بخش کوچکی از این سیاستها در یونان یا در کشورهای توسعهیافته اجرا میشد، آن را سیاست ریاضتی عنوان میکردند، ولی این سیاستهای اجرا شده در ایران از ریاضت هم عبور کرد.
هماکنون فضای حاکم بر کشور به این شکل است که مردم بهشدت از حضور در انتخابات مأیوس هستند و درنتیجه هر آنچه بتواند بر وضعیت کنونی مردم اثر بگذارد و شرایط را تغییر دهد، از آن استقبال کرده و به آن امید میبندند؛ چه موضوع داخلی باشد و چه مسائل خارجی. در این شرایط هم انتخابات امریکا، پیش از انتخابات ریاستجمهوری ما برگزار شده و نتیجه آن حالا به انگیزه و علتی برای امید مردم تبدیل شده است. به این دلیل که احساس میکنند بالاخره ممکن است گشایشی در عرصه دیپلماسی کشور رخ دهد و عامل اصلی تحریمها و بهانه دولت برای فشار بر مردم دارد، کنار گذاشته شود. حاکمیت هم به هرحال در اثر این فشارها بارها عنوان کرده که این تحریمها ظالمانه است و باعث شده که صادرات نفت ما از بین برود و ما حتی در عرصه بهداشت و درمان نیز دچار مشکل شویم.
در چنین شرایطی فضای جدیدی باز شده که در همه دنیا اثر گذار بوده است. حتی در اروپا، چین و بسیاری از کشورهای دیگر هم بهخاطر نتیجه انتخابات امریکا، امیدی به وجود آمده است؛ چرا که انتظار میرود فضای بستهای که ترامپ به وجود آورد و دیپلماسی منفی که در پیش گرفته بود، کنار گذاشته شود و جریانی معقول و منطقی که هماهنگ با دنیا است، بر سر کار بیاید. البته این اتفاق در واشنگتن در مردم ما بیشتر از جاهای دیگر تأثیر گذاشته و برداشتم این است که در مردم ما هم امید ایجاد کرده است. اگر حاکمیت ما که متشکل از ریاستجمهوری، مجلس و قوه قضاییه و بقیه ارکان نظام، بتوانند خوب عمل کنند، فرجی حاصل خواهد شد و گشایشی در زندگی مردم به وجود میآید. در این شرایط به نظر میرسد که فضای جامعه نسبت به گذشته تغییر کرده و بههر حال با این امیدی که ایجاد شده، مردم احساس میکنند که انتخاب رییسجمهوری در سال آینده سرنوشتساز خواهد بود. البته اگر تیمی روی کار بیاید که معتقد به مذاکره و معتقد به استفاده از فرصتها باشد و در عین حال هم توان لازم را داشته باشد. فراموش نکنیم که دولت آقای روحانی با همه ضعفهایی که داشت، در این رابطه توانمندی خود را در مذاکرات هستهای ثابت کرد.
بیشتر بخوانید: سیاست خارجی ایران در دوران بایدن چگونه خواهد بود؟
تیمی که در عرصه دیپلماسی فعالیت میکرد که رأس آن آقای ظریف قرار داشت، هم توانست اعتماد رهبری را جلب کند و اختیارات کافی را برای مذاکره بگیرد و هم اینکه توانست مذاکرات را به خوبی به پیش ببرد. در این شرایط یک امید سیاسی هم در مردم به وجود میآید که بتوانند یک تأثیر سیاسی هم بر اوضاع داشته باشند و این تأثیر سیاسی بر اوضاع اقتصادی هم اثر خواهد گذاشت. نکته مهمی که باید یادآور شد این است که دولت در همین مدت باقی مانده هم اگر بتواند اقداماتی مثبت انجام دهد و نظر مردم را جلب کند، میتواند بر انتخابات آینده تأثیر بسیاری بگذارد و رویکرد مردم را نسبت به انتخابات و جریانهای سیاسی کاملا تغییر دهد.
بر این اساس شما با این تفسیر موافق هستید که محور انتخابات از مسائل اقتصادی صرف دوباره به محور دیپلماسی تغییر کرده و این یک موضوع اثرگذار در انتخابات ۱۴۰۰ خواهد بود؟
بله دقیقا! به نظر بنده هم محور انتخابات ۱۴۰۰ به مساله دیپلماسی و مذاکرات هستهای شیفت کرده و چنانچه فردی در این عرصه برنامهای قوی ارایه دهد، احتمالا میتواند نظرها را جلب کند.
باتوجه به این شرایط میتوانیم از هماکنون تحلیل و پیشبینی کنیم و از این احتمال بگوییم که رقابت بین چهرههایی شکل میگیردکه با سابقه دیپلماتیک باشند؛ افرادی، چون علی لاریجانی که هم به عنوان رییس مجلس در بحث برجام نقش داشت و هم پیش از آن در مقام دبیری شورای عالی امنیت ملی با حوزه دیپلماسی آشناست به عنوان گزینهای برای جناح میانهرو و اعتدالی یا حتی اصلاحطلبان. سعید جلیی به عنوان گزینه اصولگرایان و تندروهای این جریان و محمدجواد ظریف که البته بارها احتمال کاندیداتوریاش را رد کرده، به عنوان فردی موثر برای اصلاحطلبان در انتخابات در مقام کاندیدای اصلی و بیش از آن، به عنوان گزینهای که کاندیدای اصلی را همراهی کند.
درباره تعیین مصادیق برای انتخابات سال آینده باید گفت که هنوز کاندیداهای اصلی به میدان نیامدهاند و این گمانهزنیها بیشتر درمورد افرادی است که به ذهن مردم متبادر میشوند. مثلا اگر اسم آقای ظریف مطرح میشود، چون مساله دیپلماسی اهمیت پیدا کرده و مردم هم آقای ظریف را فردی موفق میبینند و فکر میکنند باتوجه به شرایط پیش آمده ایشان پا به میدان خواهد گذاشت. امروز جریانات سیاسی با تجربهای که کسب کردند، دیگر مانند گذشته رفتار نمیکنند. بهویژه با توجه به آسیبهایی که از عملکرد مجلس دهم و دولت آقای روحانی دیدند؛ اصلاحطلبان حالا بسیار با احتیاط حرکت میکنند و بعید است که به کاندیدای غیراصلاحطلب اعتماد کنند. بهعلاوه کاندیدای غیر اصلاحطلب را از اصلاحطلبان قبول نمیکنند. بر این اساس جریان اصلاحطلب صرفا باید اصلاحطلبانه عمل کنند و کاندیدایی شناخته شده و مورد وثوق مردم را که برنامهای قابل اجرا داشته باشد، به میدان بیاورند.
هماکنون فضا نسبت به انتخابات ۹۲ و ۹۶، کاملا فرق کرده است. در آن دو دوره مردم کاملا با اصلاحطلبان همراه بودند و کافی بود که اصلاحطلبان بر فردی اجماع داشته باشند تا مردم حرفشان را بپذیرند، ولی امروز شرایط برعکس شده و بعضا میبینیم که پیشنهادهای اصلاحطلبان را نمیپذیرند و اصولا به اصلاحطلبان بدبین هستند؛ بنابراین اصلاحطلبان باید کاری کنند که در مرحله اول اعتماد مردم را جلب کنند. البته این فضای پیش آمده اخیر به اصلاحطلبان کمک میکند؛ چرا که مردم به انتخابات ریاستجمهوری در این شرایط اهمیت میدهند. مردم به کسی که میخواهد رییسجمهوری شود، کاملا اهمیت میدهند و به نقش او در بهبود شرایط خودشان ازطریق دیپلماسی واقف هستند. در این فضا شرایط برای اصلاحطلبان بهتر شده و باید از این فضا با کاندیدای شناسنامهدار اصلاحطلب استفاده کنند.
فردی در میان اصلاحطلبان هست که این ویژگیها را داشته باشد و در عین حال هم بتواند از فیلتر شورای نگهبان عبور کند؟
بله! هستند کسانی که این ویژگیها را داشته باشند و بتوانند اعتماد جلب کنند. ولی رویکرد حاکمیت هم مهم است. همیشه رویکرد حاکمیت نسبت به انتخابات نشان داده که عملکرد در انتخابات ریاستجمهوری با انتخابات مجلس متفاوت بوده است. تجربه نشان میدهد که معمولا فضای بازتری را برای انتخابات ریاستجمهوری ایجاد میکنند. به نظر میآید به هرحال حاکمیت هم تحت تأثیر همین شرایطی که پیش آمده، قرار دارد. به هرحال به این نکته توجه دارند که فقط اعتماد حاکمیت به رییسجمهوری کفایت نمیکند، بلکه رییسجمهوری باید فردی باشد که کارآمدی داشته و بتواند ازطریق دیپلماسی مشکلات را حل کند. فکر میکنم چنین افرادی را میشود پیدا کرد. منتها شاید کمی زود است و کمی که زمان بگذرد، فضای انتخابات شکل میگیرد و خواهیم دید که اصلاحطلبان نیز کاندیدای خود را پیش میآورند و به میدان میفرستند. باید به جلساتی که مجمع روحانیون مبارز به تازگی برگزار و صراحتا بر مشارکت در انتخابات تأکید کرده، توجه داشته باشیم. مجمع روحانیون اعلام کرده که باید در انتخابات شرکت کرد و باید کاندیدا معرفی کرد؛ در عین حال هم گفته که کاندیدا باید هویت اصلاحطلبی داشته باشد. بهنظر میآید که اینها همه تأثیرگذار هستند و میتواند دوباره فضای انتخاباتی را شکل بدهد.
فارغ از گزینه اصلاحطلبان که به نظر میرسد تمایلی به صحبت درباره یک گزینه مشخص ندارید، به نظر شما ممکن است سعید جلیلی باتوجه به سوابقش در حوزه دیپلماسی، گزینه اصلی جناح راست باشد؟ آیا او در جلب اعتماد حاکمیت موفق خواهد بود و آیا درصورت کاندیداتوری و پیروزی، میتواند کاری از پیش ببرد؟
واقعیت این است که به نظر بنده، خیر! چون آقای جلیلی در مذاکرات حضور داشته و نماینده ایران در مذاکرات ۱+۵ بوده، اما در عین حال شاهد بودیم که عملکرد او با انتقاد شدید آقای ولایتی مواجه شد. آقای ولایتی که فرد مهمی در مناسبات سیاسی کشور است و جایگاه قابلاعتنایی در بیت رهبری و حاکمیت دارد و در عین حال در عرصه دیپلماسی صاحبنظر است، در جریان مناظرات انتخاباتی گذشته بهشدت نسبت به عملکرد آقای جلیلی انتقاد و حمله کرد و از اساس عملکرد ایشان را زیرسوال برد. آقای ولایتی که به جناح اصلاحات تعلق ندارد؛ به نوعی از درون خودشان است.
بر این اساس به نظرم آقای جلیلی از اساس شانسی ندارد؛ چون امتحان خود را در عرصه دیپلماتیک پس داده است. هرچند که ایشان جانباز و فردی محترم هستند، ولی در این رابطه ناتوان بوده و از خود ضعف نشان داده است.