رویداد۲۴ هنوز حاشیههای اظهار نظر اخیر مدیر شبکه سه سیما در خصوص علت کنار گذاشتن عادل فردوسی پور از برنامههای این شبکه فروکش نکرده بود که لایحه بودجه سال ۱۴۰۰ کشور به مجلس رفت و رقم بودجه سازمان صدا و سیما و برابری آن با بودجه ۲۰ استان کشور بر سر زبانها افتاد.
بعد از شنیدن اینکه بودجه صدا و سیما برای تولید آثار صوتی و تصویری در سال ۱۴۰۰ رقم ۲۶۱۹ میلیارد تومان است، مردم و کارشناسان به فکر میزان کارآمدی این رقم برای کشور افتادند و هرکس به سهم خود سعی دارد این موضوع را تحلیل کند که صدا و سیمای جمهوری اسلامی با صرف چنین ارقامی تا چه حد توانسته به اهداف فرهنگی خود و همچنین جذب مخاطب موفق عمل کند.
بیشتر بخوانید: نوبخت: ارز دولتی حذف شود، یارانه ۳برابر میشود
در این زمینه گفت و گویی با عباس عبدی داشته ایم که مشروح آن را در ادامه میخوانید:
مدیر شبکه سه سیما علت اخراج عادل فردوسی پور را «خارج شدن او از مدار» و «بدآموزی» و در نتیجه، «احتمال فروپاشی صدا و سیما» عنوان کرده است. به نظر شما از لحاظ کیفیت نیروی انسانی چه وضعیتی بر صدا و سیما حاکم است که حتی یک مدیر تازه وارد به آن که جزو نیروهای جوان انقلابی تعریف میشود، از حضور فرد متخصص، محبوب و با سابقه ای، چون فردوسی پور احساس خطر میکند؟
هر سه نکتهای که گفته شده مهم است. به نظرم «خارج شدن از مدار» حرف درستی بوده است. به این معنا که مدار تعریف شده توسط آنها بسیار محدود و رسمی است و وقتی یک مجری میخواهد خارج از آن حرکت کند، وجه دو که احتمال فروپاشی صدا و سیما هست را تقویت میکند؛ واین حرف درستی است. چون صدا و سیمای موجود بر اساس آن مدار محدود تعریف شده است و عبور مجری هر برنامه از آن برای مردم جذاب میشود و بعد، بقیه تهیه کنندگان و مجریان میخواهند از او تبعیت کنند و بنابر این همه از مدار خارج میشوند. هنگامی که از مدار خارج شدند، بنیاد آن نهاد که بر آن مدار بسیار محدود و رسمی و نامتناسب با خواست عمومی طراحی شده فرو میپاشد؛ این حرف کاملا درست است. به همین دلیل اخراج ایشان هم در این چهارچوب معقول میآید؛ در چهارچوبی که صدا و سیما از خودش تعریف کرده است.
اما در مورد «بدآموزی» نمیدانم آنجا چه گفته میشده که بدآموزی داشته است. ولی دیروز یک ویدئویی در مورد الکل از همین شبکه سه دیدم که معتقدم اگر همین ویدئو را یک روزنامه و یا یک جای دیگر میتوانست منتشر کند، امروز کفن پوشان جلوی دفتر این روزنامه جمع شده بودند که «وااسلاما» سر میدادند. ولی در تلویزیون به راحتی این کار انجام میشود. به این دلیل این برنامهها در خدمت تقویت مدار موجود تولید میشود. آنان متوجهاند امکان ندارد که با این وضعیت بتوانند با رسانههای جدید رقابت کنند. بنابر این در جاهایی کنترل شده از مدار خودشان خارج میشوند، ولی آن سطح مبتذل است و هیچ کمکی به نقش مفید رسانه در کشور نمیکند.
اساسا تلویزیون برای چهره درست کردن است
اساسا چرا مدیران صدا و سیما از «چهره شدن» افرادی، چون فردوسی پور، شهیدی فر، درستکار و حتی برخی روحانیون مطرح بیمناک و نگرانند و بعد از مدتی آنها را حذف میکنند؟
خیر؛ اساسا تلویزیون برای چهره درست کردن است و قاعدتا تلویزیون ایران نیز همین کار را انجام میدهد؛ اما مشروط بر اینکه آن چهره استقلال نداشته باشد و در مداری باشد که در سؤال اول شما مطرح شد و اگر خارج از آن مدار باشد به هیچ وجه نمیپذیرند. کسانی را که میخواهند به چهره تبدیل کنند و یا چهره هستند و میخواهند آن را تبلیغ و تقویت کنند باید در خدمت این مدار محدود باشند و اگر خارج از مدار باشند بلافاصله سعی در تضعیف با حذف چهره را خواهند کرد.
مدیر شبکه سه خیلی روشن قضیه را طرح کرده است
آیا این نگاه را میتوان الگویی جاری در بخشهای مختلف کشور قلمداد کرد که یک روز رئیس جمهور اسبق کشور با اعتبار بین المللی و روزی دیگر شجریان را ممنوع الکار و ممنوع التصویر میکند؟ اصلا چرا تا این اندازه ترس از مطرح شدن چهرههای مستقل وجود دارد؟ حذف سرمایههای نمادین چه آثاری را در جامعه خواهد داشت؟
این سؤالات مبتنی بر این است که سرمایههای نمادین را بر اساس خواست عموم تعریف و فکر میکنید که تلویزیون باید همین سرمایهها را معرفی و تبلیغ کند. در حالی که در آن مدار محدود این افراد ضد سرمایه بوده، و زیانها و خسارتهای نمادین هستند. از نظر آنها فقط بخش محدودی سرمایه اجتماعی و سرمایه نمادین محسوب میشوند؛ کسانی که در آن مدار قرار گرفته اند.
من فکر میکنم مدیر شبکه سه خیلی روشن قضیه را طرح کرده است؛ نمیدانم چرا این همه آن را پیچیده میکنیم. روشن این است که یک مدار محدود وجود دارد و بقیه هم باید دنبال کار خودشان بروند. هیچ کسی حق ندارد خارج از این مدار باشد؛ مگر اینکه خود ما تشخیص بدهیم که در جاهایی پا روی خطوط این مدار گذشته شود. سرمایه نمادین هم در این مدار معنا دارد و خارج از این، خسارت نمادین است.
نیروهایی به صداوسیما میآیند که کارآمدی، تخصص و درک رسانهای مناسبی ندارند
با توجه به رشد روزافزون مخاطبان شبکههای فارسی زبان خارج از کشور چه آیندهای را برای صدا و سیما متصور هستید؟ فکر میکنید صدا وسیما با ساختار اداری بسیار فربه فعلی و نگاههای یاد شده در آینده توان رقابت با آن رسانهها را خواهد داشت؟
ساختار صدا و سیما و فربهی آن عامل اصلی مشکل نیست. مشکل اصلی در هدفی است که برای این رسانه تعریف شده است. به نظر من کلمه «رسانه» هم اشتباهی است که برای صدا و سیما به کار برده میشود و باید همان صدا و سیما گفت و ما بر حسب عرف رایج به آن رسانه میگوییم. این صدا و سیما در واقع برای منظوری طراحی شده که افکار عمومی را مطابق خواستی شکل بدهد. به نظر من تا اینجا میشود تحمل کرد، اما از اینجا به بعد مشکل این است که فقط میخواهند یک خواست را در ذهن مردم شکل دهند. چنین چیزی هیچ جای دنیا شدنی نیست و هیچ رسانهای نمیتواند این کار را انجام بدهد.
رسانه باید ببیند افکار عمومی به چه سمتی حرکت میکند و خودش را با آن تنظیم کند و ۱۰ تا ۱۵ درصد هم به آن شکل دهد و مسیر آن را در برخی موارد محدود طوری که میخواهد تغییر بدهد؛ شاید بتوان این کار را انجام داد، ولی اینکه بخواهی تمام افکار عمومی را مثل یک موم دست بگیری و شکل بدهی غیر ممکن است و اثرات منفی هم دارد. یعنی نه تنها چیزی که میخواهی را به دست نمیآوری بلکه به بدتر از آن دچار خواهی شد.
بنابر این به دلیل این خط مشی و این مأموریت است که بجای تغییر سیاست و اتکا به نیروهای رسانهای، مدام متکی به منابع مالی و نیروی ناکارآمد شده و در نتیجه فربهتر و بزرگتر میشود و نیروهایی به داخل آن میآیند که کارآمدی، تخصص و درک رسانهای مناسبی ندارند. به همین دلیل وضعیت را هر روز ادامه میدهند و جالب است که آخرش برای جا افتادن در جامعه به تولید برنامههایی متوسل میشوند که کپی برنامههای سرگرمی غربی است؛ لذا وضعیت بیشتر در نقش یک بوق تا یک رسانه پیدا میکند.
صداوسیما شبیه یک جعبه ابزار است و هرچه پول داخل آن بریزی مشکلاتش را افزایش و بیشتر پنهان میکند
دو روز قبل پس از تقدیم لایجه بودجه کشور به مجلس توسط دولت، کاربران شبکههای اجتماعی از برابر بودن بودجه صدا و سیما با بودجه ۲۰ استان کشور انتقاد کردند. علت این واکنش نیز معکوس شدن رابطه میان بودجه و اثرگذاری اجتماعی صدا و سیماست. واقعا کشور و دولتهای مختلف باید با صدا و سیما چه کار کنند؟ چگونه میتوان بهره وری نهادی با این تعداد عظیم ساختمان، این خیل بزرگ کارمند و تشکیلاتی چنین عریض و طویل را افزایش داد؟
به نظر من اگر هرگونه سرمایه گذاری روی مفهوم رسانه بشود هیچ ضرری ندارد و خیلی هم خوب است. ولی همان جوری که عرض کردم اینجا با رسانه روبرو نیستیم و بیشتر شبیه یک جعبه ابزار است و هرچه پول داخل آن بریزی مشکلاتش را افزایش و بیشتر پنهان میکند. یعنی اجازه نمیدهد آن مشکلات آشکار و حل شوند.
اگر بخواهم توصیفی از این رادیو و تلویزیون داشته باشم این است که یک بی ام و یا بنز آخرین سیستم که مثلا ۱۰ میلیارد تومان میارزد را برای مسافرکشی بین میدان انقلاب و میدان آزادی انتخاب کرده اند و علاوه بر راننده، برای محافظت در برابر سرقت یک کمک راننده و یک محافظ هم در صندلی عقب دارد. یک نفر را با قیمت خطی سوار میکنند تا از میدان آزادی به میدان انقلاب ببرند و برگردانند. این شبیه کل سرمایه گذاری است که دقیقا دارد در رسانه رسمی صورت میگیرد.