صفحه نخست

سیاسی

جامعه و فرهنگ

اقتصادی

ورزشی

گوناگون

عکس

تاریخ

فیلم

صفحات داخلی

پنجشنبه ۰۵ مرداد ۱۴۰۲ - 2023 July 27
کد خبر: ۲۴۳۱۸۷
تاریخ انتشار: ۱۸:۱۴ - ۲۳ آذر ۱۳۹۹

چرا بن سلمان در مقابل بایدن در موضع ضعف قرار دارد؟

یک سوال اساسی این است که ائتلاف ضد ایرانی که عربستان سعودی ایجاد کرده و اسرائیل در آن حضور افتخاری دارد، چه خواهد شد.

رویداد۲۴  زوی بارل در هاآرتص نوشت: گابی اشکنازی، وزیر امور خارجه اسرائیل، در جریان یک کنفرانس امنیتی مجازی در بحرین، از اظهارات ترکی الفیصل، شاهزاده سعودی علیه اسرائیل شوکه شد. این اظهارات در شرایطی مطرح شد که تنها چند روز پیش نخست وزیر بنیامین نتانیاهو با ولیعهد محمد بن سلمان ملاقات کرده بود، هرچند که شاهزاده ترکی به شدت چنین دیداری را انکار کرد.

 مسلماً توافقی بر سر عادی سازی روابط در این دیدار حاصل نشد، اما واقعیت این دیدار را می‌توان گامی به سوی تحقق این هدف دانست.
بیشتر بخوانید: نتانیاهو و بن سلمان، نگران بازگشت بایدن به دیدگاه اوباما
اکنون با اظهارات شخصی رو به رو هستیم که سال‌ها به عنوان رئیس اطلاعات و سفیر عربستان سعودی در آمریکا فعالیت می‌کرده است. ترکی الفیصل در این نشست اعلام کرد که اسرائیل فلسطینیان را در اردوگاه‌های کار اجباری نگه می‌دارد و این [رژیم]استعمارگر است. فیصل همچنین اعلام داشت که عادی سازی روابط بین عربستان و اسرائیل مشروط به ایجاد یک کشور فلسطینی با پایتختی بیت المقدس است.

اما چرا سخنان او تعجب آور نبود؟ بدون شک هرکسی که اظهارات ترکی را در طول یک سال گذشته دنبال کرده باشد، با روحیات وی آشنا خواهد بود، او در طول این مدت اظهاراتی از این جنس بسیار داشته است. در این بین ترکی فیصل تنها کسی نیست که چنین نظری دارد، این دقیقا سیاست ملک سلمان پادشاه سعودی است و این هفته در بیانیه‌ای توسط دولت سعودی مورد تأیید قرار گرفت.

بر اساس این بیانیه، مسئله فلسطین مسئله اساسی اعراب است و در راس لیست مشکلاتی است که پادشاهی سعودی به دنبال راه حل برای حل آن می‌گردد. ملک سلمان به عنوان رئیس جلسه‌ای که بیانیه در آن منتشر شد، به شرکت کنندگان گفت: مهم است که جلوی ساخت شهرک‌های اسرائیلی را بگیریم، هم به این دلیل که این قانون بین المللی را نقض می‌کند و هم اینکه ابتکار عمل صلح عرب را مخدوش می‌سازد.

برخی از افراد استدلال می‌کنند که بین شاهزاده ترکی و ولیعهد یا به عبارت دقیق‌تر بین ملک سلمان و پسرش اختلاف عقیدتی یا استراتژیک وجود دارد. دیدگاه محافظه کارانه و پان عربی، که سلمان سردمدار آن است، عربستان سعودی را نه تنها متولی اماکن مقدس اسلام بلکه به طور کلی رهبر جهان عرب می‌داند و کانون این هویت هم مسئله فلسطین است. در مقابل دیدگاه فردگرایانه که نماینده آن ولیعهد است، رویکرد اول عربستان را دنبال می‌کند، رویکردی که در آن حل اختلافات منطقه‌ای نباید بر رفاه عربستان اولویت داشته باشد.

این هفته، یک وب سایت مخالف حتی به نقل از منابع سعودی گزارش داد که شاهزاده محمد، ترکی را در حصر خانگی قرار داده و بودجه‌ای را که به عنوان یک شاهزاده به او تعلق می‌گیرد هم از وی سلب کرده است. این سایت افزود که به دنبال اظهارات ترکی، نتانیاهو نامه‌ای اعتراضی به ولیعهد فرستاده و خواستار توضیح شده است، در سوی مقابل هم گفته شده که محمد از وی عذرخواهی کرده و اشاره نموده که این یک سوءتفاهم است.

تاکنون این گزارش تایید نشده و سایت منتشر کننده هم معمولا به انتشار شایعات شهره است. به عنوان مثال، همین سایت سه ماه پیش گزارش داده بود که ملک سلمان درگذشته است.

اختلاف در خاندان سعودی

البته این عدم تایید بدان معنا نیست که در داخل سعودی اختلاف نظر وجود ندارد یا ممکن است گزارش دستگیری ترکی صحت نداشته باشد. چنین مواردی قبلاً در عربستان سعودی اتفاق افتاده است. یک مثال خوب ماجرای ولیعهد سابق است یعنی محمد بن نایف که در واقع در بازداشت خانگی به سر می‌برده و از ماه مارس تاکنون در ملا عام دیده نشده است.

نزدیکان محمد بن سلمان می‌گویند محمد بن نایف مظنون به طرح کودتا است و رسانه‌های اجتماعی پر شده از ادعا‌هایی مبنی بر اینکه وی حتی سعی کرده ولیعهد فعلی را ترور کند. گاردین اخیراً گزارش داد که حدود ۴۰ درصد از این گزارش‌های رسانه‌های اجتماعی به وسیله ربات‌ها منتشر شده است. مشخص نیست که چه کسی آن‌ها را مدیریت می‌کند، اما حدس زدن آن کار سختی نیست.

این ایده که گفتگو‌های عادی سازی با ولیعهد فعلی در حال پیشرفت است توسط دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا و جرد کوشنر مشاور و داماد وی تقویت شده است، هر دو آن‌ها گفته‌اند که به دنبال امارات متحده عربی و بحرین، عربستان کشور بعدی خواهد بود که برای عادی سازی روابط با اسرائیل گام برمی‌دارد. در این میان با توجه به مخالفت ملک سلمان حامان عادی سازی باید به یک سری سوالات پاسخ دهند.

به عنوان مثال، اگر ولیعهد محمد تنها سیاستگذار پادشاهی است، چرا او در نهایت نتوانست در مقابل تصمیم پدر خود بیاستد؟ آیا اظهارات شاهزاده ترکی، محمد بن سلمان را غافلگیر کرد یا اینکه با او هماهنگ شده بود؟ و آیا واقعاً در مورد عادی سازی با اسرائیل اختلاف نظر وجود دارد؟ زیرا در صورت وجود، آیا محمد نباید فیصل بن فرحان وزیر امور خارجه را که سه هفته پیش گفت عربستان سعودی مایل است روابط خود را با اسرائیل عادی کند و پس از آن موافقت نامه صلح با فلسطینی‌ها را ایجاد می‌کند، اخراج کند؟

ظاهراً اینطور تصور می‌شد که عادی سازی با اسرائیل هزینه‌ای است که محمد به آمریکا می‌دهد تا جایگاه کشور خود را بهبود بخشد، اما ترامپ ظاهراً گفت که نمی‌تواند تضمینی به بن سلمان بدهد و این علت اصلی خشم ولیعهد بوده است.

آخرین نظر هم مبنی بر اینکه ریاض می‌خواهد عادی سازی را به عنوان یک هدیه به رئیس جمهور منتخب جو بایدن تقدیم کند، چندان درست نیست. بایدن با عصبانیت فراوان و حتی نفرت نسبت به شاهزاده محمد به نگاه می‌کند، او می‌خواهد آمریکا را به توافق هسته‌ای ایران برگرداند، جنگ در یمن را خاتمه دهد و مساله حقوق بشر در عربستان را موشکافانه بررسی کند. وی هیچ تعهدی در قبال طرح صلح اسرائیل و فلسطین از طرف ترامپ ندارد و قبل از هرگونه عادی سازی بین اسرائیل و عربستان سعودی باید عادی سازی بین نخست وزیر اسرائیل و رئیس جمهور جدید آمریکا انجام شود.

محمد و بسیاری دیگر از سعودی‌ها، منتظر روزی هستند که وی پادشاه شود و هر طور که بخواهد می‌تواند کشور را اداره کند. وی به پاکسازی رقبا و مخالفان خود از جمله افسران ارشد ارتش مانند فهد بن ترکی که هم ژنرال است و هم یک شاهزاده، ادامه می‌دهد. فهد فرماندهی نیرو‌های ائتلاف عربی در یمن را بر عهده داشته، اما در ماه اوت در میان ادعا‌های فساد بازنشسته شد.

تحلیلگران سعودی در غرب حدس می‌زنند که محمد حتی ممکن است کودتایی نرم انجام دهد و پدرش را برکنار کند، همانطور که در حبس خانگی مادرش دریغ نکرد، اما چنین کودتایی می‌تواند مشروعیت وی را نه تنها در عربستان سعودی بلکه در غرب و به ویژه در آمریکا زیر سوال ببرد.

محمد فقط می‌تواند با حسادت به همتای خودش، محمد بن زاید، حاکم امارات متحده عربی نگاه کند که نقشه سیاسی آمریکا را به درستی و به موقع خوانده است. تصمیم برای خروج امارات از جنگ در یمن به وی امتیازات زیادی در کنگره داد و مسئولیت کامل جنگ نافرجام را به گردن ریاض انداخت.

عادی سازی با اسرائیل برای تصویب فروش هواپیما‌های جنگنده اف-۳۵ به امارات کافی نبوده است. اگر امارات متحده عربی از میدان جنگ خونین در یمن خارج نمی‌شد، کنگره ممکن بود به شدت مخالف استفاده از هواپیما‌های آمریکایی برای کشتن غیرنظامیان در آنجا باشد، دقیقاً مانند آنچه در قبال عربستان سعودی انجام داده است.

ولیعهد محمد بن زاید موفق شد روابط متقابل خود را با اسرائیل عادی کند بدون آنکه واکنش زیادی در کشور خود و یا در جهان عرب به وجود آورد؛ بنابراین در حالی که عربستان سعودی بین فشار‌های داخلی و مزایای عادی سازی در شک و تردید بوده، محمد بن زاید موقعیت خود را به عنوان یک رهبر منطقه‌ای پیشگام تثبیت کرده و سایه همتای سعودی خود را کنار زده است.

طبق گزارش‌های رسانه‌های آمریکایی، او به اندازه کافی هوشمند بود که قبل از امضای توافق نامه با اسرائیل با بایدن مشورت کند، اما روابط وی با رئیس جمهور منتخب ممکن است با افزایش تنش‌ها درباره سیاست بایدن در مورد توافق هسته‌ای ایران آزمایش شود.

یک سوال اساسی این است که ائتلاف ضد ایرانی که عربستان سعودی ایجاد کرده و اسرائیل در آن حضور افتخاری دارد، چه خواهد شد. آیا امارات متحده عربی که حدود ۳۰۰۰ شرکت ایرانی در خاک آن فعالیت دارند و توافق نامه‌ای برای ایمن سازی حمل و نقل در خلیج فارس با ایران امضا کرده، از بازگشت آمریکا به توافق هسته‌ای پشتیبانی می‌کند یا اینکه همراه با عربستان و بحرین در مقابل آن می‌ایستد؟

اگر امارات متحده عربی گزینه اول را انتخاب کند، اسرائیل که جنگ علیه توافق هسته‌ای را به عهده دارد، می‌تواند با یک متحد جدید در یک جنگ دیپلماتیک روبرو شود.
منبع: انتخاب
نظرات شما