رویداد۲۴ نشست وبینار گروه ترکیه شناسی مرکز مطالعات خاورمیانه با حضور اساتید دانشگاهی و دانشجویان دکتری هفته گذشته برگزار شد. در این نشست وبیناری تحولات آینده منطقه در سایه پیروزی بایدن بررسی شد. سوالی که در وهله اول مطرح شد این بود که با توجه به تحولات صورت گرفته در خاورمیانه طی چند سال اخیر با ترور شهید سردار سلیمانی، شکست برجام، فشار حداکثری ترامپ و همراهی اسرائیل با کشورهای عربی به نظر میرسد موازنه منطقهای به سمت ائتلاف اعراب-اسرائیل تغییر پیدا کرده است. ایا موافق هستید؟ با امدن بایدن این توازن قوا برقرار خواهد شد؟ که این خود سوالاتی دیگر از این جنس مطرح میکند که آیا بایدن اولویتش ایرانه یا عربستان؟ بایدن با عربستان چه رفتاری خواهد داشت بویژه در مورد محمدبن سلمان؟ این نیز سوال است که با توجه به اینکه روسیه از سال ۲۰۱۵ با حضور در سوریه توانست نقش محوری را در منطقه بازی کند و با یک سیاست چند جانبه خواهان نقش میانجی گر در منطقه است حضور بایدن برای روسیه چه پیامی خواهد داشت؟ آیا روسیه با امریکا همراهی خواهد کرد یا دوست ندارد نقش قدرتمندی که اکنون در خاورمیانه دارد را با امریکا شریک شود؟
در ابتدای این نشست دکتر حسن لاسجردی با طرح این سوال که با تغییر دولت در آمریکا چه تغییراتی درخاورمیانه صورت خواهد گرفت تاکید کرد که این موضوع مهم با دو نگاه بنیادین به بازیگران و موضوعات اساسی در دولت بایدن پیگیری خواهد شد. از منظر بازیگران سیاسی بایست به چهار دولت ایران، عربستان، ترکیه و رژیم اسرائیل بدلیل نقش آفرینی و قدرت چانه زنی در تحولات اشاره کرد، ولی درباره موضوعات میتوان به سوابق اختلافات واشنگتن با دولتهای مختلف، خروج نیروهای آمریکایی از منطقه، حل بحرانهای منطقهای از جمله عراق، سوریه و حتی یمن و مسئله گروههای تروریستی و چالش مهم رقابت قدرتهای بزرگ در این جغرافیا اشاره نمود که روند اجرای سیاست خارجی امریکا در ابتدا بر مذاکره و روندهای مسالمت امیز بوده و در ادامه با ارزیابی رفتار بازیگران مهم میتواند این روند گستردهتر دنبال شده و یا بدلیل نوع رفتار چالش برانگیز رقبای منطقهای به تغییر رفتار آمریکا بیانجامد.
در ادامه این نشست دکتر حسن لاسجردی به سوالات حاضران در این وبینار پاسخ داده که در ادامه مشروح آن را میخوانیم:
با تغییر دولت و هیات حاکمه در آمریکا چه اتفاقاتی احتمالا در منطقه ما خواهد افتاد و فضای کلی سیاست گذاری و روابط و تاثیر متقابل منطقه خاورمیانه و آمریکا روی چه محروهایی خواهد بود؟
آنچه که مسلم است دولت بایدن با توجه به شعارها یا خط مشیها یا برنامههایی که برای منطقه خاورمیانه مشخص کرده یا اعلام کرده است، به طور حتم تغییراتی در فضای این منطقه ایجاد خواهد کرد که از دو منظر قابل بحث است. یکی از منظر کشورها و بازیگرهای سیاسی و دیگری از منظر مباحث و مسائل مهم منطقه ای.
از نظر کشورها وبازیگرهای سیاسی، به نظر میرسد که در منطقه مانند دوران اوباما باید دو پایه یا دو کشور بازیگر مهم را در منطقه خود، یعنی ایران و عربستان را به عنوان بازیگر اصلی در نظر بگیریم و در عین حال به برخی از کشورهای دیگر مانند ترکیه و رژیم صهیونیستی برای تحولات این منطقه به عنوان بازیگرانی که میتوانند تحولات را مدیریت کنند و بازی را بهم بزنند، یا بازیهای جدیدی شروع کنند، توجه داشته باشیم. علت اینکه از ایران، عربستان، ترکیه و اسراییل نام بردم به این دلیل است که پیوندهای حزب دموکرات و شخص بایدن و تیم او، بسیاری یهودی هستند و خود بایدن هم علاقه اش را به اسراییل اعلام کرده. همچنین دموکراتها به نظر من نسبت به این رژیم توجه و علاقه و پیوندهای بیشتری دارند و به نظر میرسد موضوعات ما در سالهای پیش رو در منطقه مورد توجه این چهار بازیگر خواهد بود.
درباره بازیگران از منظر دیگری هم میشود موضوع را دید و آن اهمیت بازیگران و تاثیرگذاری آنها بر تحولات و حوادث و بحران هاست. به نظر میرسد که باز هم در میان بازیگرانی که در دوره بایدن با توجه به برخی تغییر سیاستها با آنها مواجه هستیم، این چهار بازیگر میتوانند تاثیرات و جهت دهی بیشتری داشته باشند.
با توجه به اینکه در حال حاضر موضوع ایران و آمریکا بیشترین مباحث و دل مشغولیها و ذهنیت نخبگان را در محافل مطبوعاتی و آکادمیک به خود جلب کرده، موضوع تحولات ایران و بالطبع تاثیر آن بر بقیه واحدهای سیاسی سه گانه، میتواند از نکات مهم باشد. چرا که برخی از مسائل بین ایران و آمریکا میتواند به موضوعاتی، چون حوزه سیاست در عربستان، سیاست در ترکیه و اسراییل مرتبط باشد و تاثیر بپذیرد. به طور مشخص موضوع ایران و عربستان هم میتواند در موضوع مناسبات منطقه ای، در حوزه انرژی و تحولات مرتبط با قیمت گذاری نفت و بحثهای مرتبط با جهان عرب و روابط متقابل میان ایران و عربستان و تاثیرات آن بر کشورهای کوچک منطقه موثر باشد. در عین حال ایران و عربستان در سایه و نهان رقابت ایدئولوژیک در منطقه دارند و این موضوع میتواند در دوره بایدن هم ادامه پیدا کند و در برخی از مواقع که این نزاع تند میشود، موضوع نزاع مذهبی میتواند بروز و ظهور بیشتری داشته باشد.
در رابطه با اسراییل به طور حتم آنچه که مهم است، این است که منازعه ما با اسراییل در سطوح مختلفی دنبال خواهد شد. شاید با توجه به اینکه معمولا دموکراتها با موضوع امنیت و صلح تلاش میکنند تا مقداری همواردی با نگاه اروپا داشته باشند و اولویت شان به صلح است، به نظر میرسد که در دوران بایدن تحولات گفتگوها و به نوعی کنار هم قرار گرفتن فلسطین و اسراییل و آوردن روشهای مسالمت آمیز و شاید طرحها و احیای روند صلح و همچنین دور کردن تفکرات افراطی و تفکراتی که منجر به دعوا و نزاع خواهد شد در بین این دو واحد سیاسی افزایش پیدا خواهد کرد و مساله مهمی که پیش میآید این است که بقیه کشورهایی که متاثر از این موضوع هستند، یعنی چه ایران، چه سوریه و چه ترکیه، در فضایی قرار میگیرند که بتوانند از عناصر خود استفاده کنند و بتوانند از فضای موجود مسالمت آمیز برای ارتقا جبهه خود بهره گیری کنند. در دوران اوباما هم همین اتفاق افتاده بود.
در مورد ترکیه با توجه به سیاستی که ترکها در گذشته داشته اند، فکر میکنم ترکها در دوره بایدن با توجه به اینکه در دوره ترامپ بعضا با افزایش سطح اصطکاک یا روند همراهی سیاست متنوعی را دنبال کردند این روند در دولت بعدی هم ادامه یابد، ولی مشکلاتی در بحث جایگاه منطقهای ترکیه و دخالتهای آن و اختلافات با اتحادیه اروپا و... وجود دارد، آنها علاقهمند هستند که در فضای عادی روابط بین اروپا و آمریکا روابط بهتری با واشنگتن داشته باشند. چرا که آنکارا در حال حاضر به خاطر مسائل مختلف تحت فشار اروپایی هاستو با توجه به بحرانهایی که اردوغان در داخل و در حومه خود دارد، چه بحثهای مشروعیت و چه بحث سرکوب مخالفین و چه بحث مرتبط با حوزه مخالفین و احزاب مخالف، تا بحثهای مرتبط با نظامیان و حوزه یونان و قبرس و حتی کودتاچیان در داخل و... در مجموع به نظر میرسد که اردوغان دوران سختی را طی میکند و برای حل بخشی از آنها به رویکردهای بیرونی میرسد و به قدرتهای بزرگ مثل آمریکا توجه خواهد کرد.
نکته دومی که در چارچوب تغییرات احتمالی خاورمیانه و تغییر دولت در آمریکاست، بحث فضای کلی در خاورمیانه است که به نظر میرسد با توجه به مجموعه اقداماتی که دولت ترامپ در منطقه داشته و تغییر رویکردی که با بحث کاهش نیروها و افزایش امکانات و چالشها و نزاعهایی که با روسیه داشته، ما در دوره بایدن شاهد بازگشت و استقرار بیشتر آمریکاییها در خاورمیانه به دلیل سیاستهای بایدن خواهیم بود.
در عین حال بحثهای مرتبط با برخی نکات مهم در منطقه مثل ارتباط با گروههای تکفیری یا گروههای سیاسی فعال مثل اخوانیها و... به طور حتم و با توجه به اینکه دموکراتها علاقهمند هستند از این فرصت استفاده کنند و کشورهای مختلف را تحت فشار نرم قرار دهند، این ارتباطات بیشتر خواهد شد و ما شاهد فعالیت خرده گروهها در منطقه خواهیم بود.
مساله مهم و اساسی چالشهای قدرتهای بزرگ منطقه ای، یکی از دردسرهای بزرگ بایدن خواهد بود. او تلاش میکند تا با استفاده از دیپلماسی و بهره بردن از شیوههای دیپلماتیک به نوعی کشورها را مشغول کند و تلاش کند که ذهنیت و افکار این کشورها در چارچوب دیپلماسی و روابط مسالمت آمیز ونوعی گفتگو به جای نزاع و درگیری پیش برود.
بحث انرژی از دیگر نکاتی است که آمریکاییها به حضور در منطقه و سرمایه گذاری بر روی آنها علاقه فراوانی دارند و بالطبع سیاستهایی مانند خاورمیانه بزرگ آمریکا هنوز به پایان نرسیده و با توجه به شعارهایی که مطرح شده آنها هنوز نگاهی به تکمیل این پرونده دارند. پس به بحثهایی مثل حقوق بشر، حقوق زنان و بحثهای مربوط به آموزش و موضوعات ایدئولوژیک که فرهنگ آمریکاییها را همراه با تکنولوژی به منطقه خواهند آورد توجه خواهند کرد.
مساله دیگر چالشهای مذهبی در منطقه است که همیشه یک لایه پنهان داشته که قدرتهای بزرگ از آن استفاده میکنند و من فکر میکنم در این دوره هم همین چالش را خواهیم داشت.
در مجموع با توجه به آنچه که به نظر میرسد به شعارهای تبلیغاتی و عملکرد پیشین بایدن و رویکردهای حزب دموکرات، رویکرد دولت جدید آمریکا به تحولات خاورمیانه مسالمات آمیز همراه با ابزارهای دیپلماتیک و تلاش برای کاهش سطح اصطکاک خواهد بود. در طول زمان و با آشنایی بیشتر و نزدیک شدن به بحرانها احتمال دارد که در برخی از موارد، به برخی از روشهای قهرآمیز مانند استفاده محدود از تسلیحات روی بیاورد. این میتواند در موضوعاتی، چون کاهش تضادها بین اسراییل و فلسطین و بحثهای مربوط به سوریه و ... باشد. بحثهای مربوط به حقوق بشر و حقوق اجتماعی و مسائل مرتبط با مسائل اجتماعی و مدنی را در منطقه دنبال خواهند کرد. به نظر میرسد که در ابتدا بایدن و حزب دموکرات یک نگاه باز نسبت به خاورمیانه خواهد داشت، اما به تدریج و بسته به نوع بازیگری و رفتاری که قدرتهای منطقه از خود نشان میدهند، ممکن است رفتارها تغییراتی داشته باشد.
من بر این باورم که در رابطه با موضوع موازنه منطقهای که آیا خاورمیانه به سمت ائتلاف اعراب و اسراییل میرود یا نه، همانطور که گفتم به نظر میرسد که بایدن هم تغییر رویکرد آمریکا در منطقه را اجرایی کند و هم بتواند واحدهای سیاسی مختلف را به نوعی سرخط کند و به منطقه نزدیک شود، در ابتدا از روشهای مسالمت آمیز استفاده خواهد کرد. اما این به رویکرد و بازیگری و همکاری وعدم همکاری کشورها بستگی دارد. این قدرتهای چهارگانه همکاری مناسب داشته باشند و در چارچوبی که آمریکا میخواهد حرکت کنند، میتوان منتظر یک موازنهای در منطقه بود. اما اگر بازیگران نخواهند یا نتوانند یا شرایط به گونهای باشد که از نگاه آنها دولت آمریکا طرفدار اسراییل یا حذف کشورهایی مثل ایران یا ترکیه باشد، به طور حتم موازنه به سمت اعراب و اسراییل سنگینی خواهد کرد.
معتقدم در حال حاضر به دلایل مختلف بین ایران و عربستان، بایدن ایران را انتخاب خواهد کرد. چون ایران نقش فعالتر و ارتباطات و قابلیتهای بیشتری در منطقه و با کشورهای آن دارد و همچنین سطح تنازع ما با آمریکاییها بیشتر از عربستانی هاست و نکته دیگر اینکه میزان قدرت ما چه سیاسی و چه فرهنگی از عربستان بالاتر است، ولی باز نسبت به عربستان موضوعات ما خوش خیمتر و قابل حلتر است.
روی دیگر این سکه این است که عربستان نکات و پروندههای مختلفی دارد که میتواند مورد توجه تیم دموکراتها قرار گرفته و دارای وزن ویژهای باشد. بحثهایی مانند حقوق بشر در داخل عربستان و نوع تعاملاتی که حکومت بن سلمان با ترامپ داشته و بحثهای یمن و خاشقچی و ... نکاتی هستند که میتواند محل مناقشه بین دو کشور باشد. کاری که تیم حاکمه عربستان کرده، تبریکی است که با تاخیر به بایدن گفته و رویکردهایی که از سوی نمایندگان عربستان اعمال شده، با اکراه بوده، به نظر میرسد که بین ایران و عربستان، ایران دارای اهمیت و امتیازات بیشتری باشد.
به نظرم رفتار بایدن با عربستان و هیات حاکمه آن همراه با ملاحظه و با حساب و کتاب برخی از حوادث و اتفاقات اخیر باشد. شاید مساله خاشقچی و یمن همچنان مسائل مهم بین واشنگتن و ریاض باشد و اگر همچنان دموکراتها به برخی از مباحث مدنی و حقوق بشری تکیه داشته باشند، به طور حتم مشکلات داخلی عربستان و سرکوب داخلی وخانواده سلطنتی و اقداماتی که سلمان و محمد بن سلمان داشته اند، یا در حال حاضر ارتباطاتی که با مخالفین دارد و.. به نظر میرسد که بن سلمان عنصر مطلوبی برای تیم بایدن نخواهد بود و آنها تلاش میکنند تا با سیاست قهر یا عدم ملاحظه شروع کنند. اما عربستان معمولا تلاش میکند به عنوان یک قدرت منطقهای و هم ظرفیت پولی و مالی که دارد از این دو عنصر استفاده کند و در این فضا ما شاهد تعدیل روابط عربستان و آمریکا خواهیم بود.
بیشتر بخوانید: نشانه های بهبود روابط میان اردوغان و ملک سلمان / پای بن زاید، بایدن و ایران در میان است؟
من نام رویکرد سیاست حزب دموکرات در برابر قدرتهای بزرگ را مصالحه میگذارم. آنها تلاش میکنند تا از ابزار نرم استفاده کرده تا رقیب را از راه به در برند. برخلاف جمهوری خواهان که معمولا با توپ و تشر و رو بازی میکنند. در عین حال برخی از اتفاقات خیلی مهم منطقه که به روابط قدرتهای بزرگ مرتبط است، مثلا بین چین و آمریکا و بحثهای مربوط به بده و بستانهایی که بین دو طرف هست، دامنه اش به منطقه ما کشیده خواهد شد، اگر که نتوانند تقسیم منافع کنند.
در مورد روسیه هم به نظر میرسد که تیم بایدن علاقهمند نیست که با روسها مثل تیم ترامپ همکاری کرده و خودش را از تحولات منطقه بیرون بکشد و آن را واگذار کند. من فکر میکنم که بایدن و تیمش به طور حتم در برخی از حوادث و اختلافات مهم مثل بحث عراق و سوریه و تروریسم نقش آفرینی بیشتری خواهند کرد. این پروندههای به جا مانده و حل نشده است که میتواند به منافع قدرتهای بزرگ هم لطمه بزند و سیاست مسامحه میتواند در این فضا معنا داشته باشد.
در رابطه با تفاوت بایدن و ترامپ، من فکر میکنم که جمهوری خواهان در رابطه با اسراییل صریحتر هستند، اما دموکراتها تلاش میکنند که خیلی سیاست طرفدارانه شان را بروز ندهند و بعضا به فلسطینیها هم حقوقی بدهند و طرف آنها را هم داشته باشند. در عین حال در مواردی، چون پایتخت شدن قدس و یهودیسازی آن و بحثهای نظامی گری که در دوران ترامپ اسراییلیها از آن استفاده کردند، در دوره بایدن نخواهیم داشت. همچنین ترورهای هدفمند را هم در دوره بایدن احتمالا نداشته یا کمتر خواهیم داشت.
در رابطه با بحث فروش سلاح و تسلیحات و رقابت منطقهای و با توجه به اینکه موضوع سلاح به دو نکته مهم امنیت و تعاملات اقتصادی و متغیرهای مربوط به آن بر میگردد من فکر میکنم در رابطه با این موضوع تیم بایدن، تفاوت چندانی با تیم ترامپ نخواهند داشت.
در رابطه با موضوع کردها، من فکر میکنم با توجه به سیاستهای کلی حزب دموکرات و بایدن، روابط آمریکا با آنها بهتر خواهد بود و از آنها در منطقه هواداری خواهد شد و به نوعی شاید، حتی شاهد ارتقاء نقش و بازیگری آنها باشیم.
در رابطه با احتمال بازگشت بهار عربی به کشورهای عربی به نظر میرسد که در برخی از کشورهایی که دارای بحران و قابلیت بوده اند، این فنر رها شده و من فکر نمیکنم که در دیگر کشورهای عربی شاهد این انرژی نهفته باشیم.
علت اینکه من مصر را در معادلات منطقه چندان وارد نکردم، به این خاطر است که مصر آنقدر در داخل و موضوعات اقتصادی و اخوان و ... مشکل دارد که آنها در تحولات منطقه هم غایبند. علتش هم معضلات داخلی آنهاست که تا نتوانند جایگاه پیدا کنند، نمیتوانند نقشی بازی کنند. مگر اینکه دولت السیسی بتواند مشکلات داخلی را حل کند تا بتواند دوباره به نقش آفرینی در جهان عرب باز گردد.
در رابطه با بحث حقوق بشر به نظرم میرسد که حزب دموکرات و بایدن موضوع را در چند جبهه دنبال کنند. بحثهای اساسی حقوق بشر و مدنی در منطقه مطرح است. بحث حقوق اقلیتها و زندانیان سیاسی میتواند در فضای منطقه ما مورد توجه قرار بگیرد. اینها نکاتی است که با توجه به سیاستی که در دوران اوباما با آنها مواجه بودیم، در دوران بایدن هم مواجه خواهیم شد.
در رابطه با برجام به طور مشخص من بر این باور هستم که ما در داخل دچار اشتباه و سوءبرداشت شده ایم و فکر کرده ایم بازگشت بایدن به برجام به معنای پذیرش همه شرایط و بالا بردن دست طرف مقابل در برابر ماست. من فکر میکنم که این نوع برداشت میتواند اشتباه باشد. بایدن موضع خود را در رابطه با برجام بیان کرده و به آن باز خواهد گشت. اما آنها علاقهمند هستند که علاوه بر اینکه به برجام بر میگردد، به دنبال فرصتهای دیگر برای مذاکره و ارتباطات سیاسی با ایران داشته باشند. بحث نقش آفرینی منطقهای و موشکی و ... از نکاتی است که برای آنها اهمیت دارد. برای غربیها هم این نکته اهمیت دارد که آمریکایی با گارد باز به برجام برمی گردند و به در ادامه تلاش خواهند کرد که سیاست اصطلاحا فشار با ایران را با طرح مباحثی که گفتم ادامه دهند.
در رابطه با عربستان به طور حتم بایدن تغییر اساسی را در رابطه با این کشور خواهد داشت. چون ریاض در دوره ترامپ ماه عسل خوبی داشتند، ولی ذهنیت تیم بایدن به آنها مثبت نیست. اما بر این باور نیستم که بن سلمان قربانی تیم جدید خواهد بود، بلکه بن سلمان توسط تیم بایدن کنترل خواهد شد.
در رابطه با نزدیکی اعراب و اسراییل، سیاستهای مقابله جویانه بین ایران و آمریکا و اسراییل و پروندههایی مثل سوریه و عراق و دیگر زمینههای رقابت بوده، باعث شده تا اعراب و اسراییل کمی به یکدیگر نزدیک شوند. در عین حال چرخش و تغییر در برخی از حکومتهای منطقه مثل تغییراتی که در قطر و عربستان و عمان و... اتفاق افتاده باعث شده تا شاهد تغییر رویکرد باشیم. از سوی دیگر فشار واشنگتن به این کشورها برای پذیرش سیاست آمریکا در خاورمیانه، میتواند باعث نزدیکی اعراب و اسراییل شود. اینکه روابط دو طرفه چطور پیش میرود، به نظر میرسد که روابط اعراب و اسراییل فعلا خوب است و در حال شکل گیری فرایندهاست. اما به نظر میرسد که این روابط در دور آینده و حضور دموکراتها کمی تغییر کند چرا که فشار آمریکا بر کشورهای عربی احتمالا مقداری برداشته میشود. از آن سمت هم با توجه به شعارهای حقوق بشری و فرصتی که مخالفین پیدا میکنند، فشار به حکام عربی افزایش پیدا میکند و شاید هم برخی از کشورهای منطقه، مانند قطر و ترکیه و ایران هم این فرصت را پیدا کنند تا انرژی موجود در اپوزیسیون کشورهای عربی که در حال حاضر به خاطر سیاست آمریکا متراکم شده را تبدیل به میدان آمدن اپوزیسیون کنند و روابط اسراییل با کشورهای عربی از شرایط فعلی فاصله پیدا کند.
من بر این باور نیستم که بایدن میخواهد عربستان را از دست بدهد. هم سابقه ذهنی و هم عملکرد آنها در انتخابات و تاثیرگذاری که داشته و روابط گرمی که با ترامپ هم داشته، در مجموع نمیتواند مورد توجه و تمایل دموکراتها قرار بگیرد. برخی از حوادثی که مسبوق به سابقه است و در موردش صحبت کردیم، عواملی است که نشان میدهد که بایدن برای ریاض نقشه دارد و آن را بیشتر کنترل خواهد کرد.
به نظر میرسد که سیاست ترامپ در مورد اسراییل خیلی سریع همراه با المانهای عملیاتی مثل تغییر پایتخت و تغییر سفارت خانه یا حتی انتصاب یک فرد مثل کوشنر برای مباحث مربوط به خاورمیانه بود. رویکرد او خیلی دوستانه بود. اما در مقابل به نظر میرسد که دموکراتها این نظر را ندارند و رویکردهای خشونت طلبانه آنها را کنترل خواهند کرد.
من تغییرات را در دو زمینه بازیگران و مفاهیم و مباحث میبینم. به نظر میرسد که چهار بازیگر اصلی در دوران بایدن هم نقش آفرینی خواهند کرد و این بستگی به سیاست بایدن دارد که بتواند آنها را یار غار کند یا یار دور از غار کند. نکته بعدی در مباحث کلی است که بحث انرژی و موضوعات مرتبط با امنیت میتواند برای آنها مهم باشد. مباحث کلیدی دموکراتها مثل حقوق بشر و حقوق اقلیتها و زنان و ... به نظر میرسد در دوره دموکراتها تداوم خواهد یافت.
در مورد عربستان با توجه به سابقه ذهنی بایدن با تیم دموکراتها و چراغ سبزهایی که عربستان به جمهوری خواهان نشان میدادند، تیم بایدن تغییراتی را در عربستان در مباحث و پروندههای مختلف مثل مخالفین در داخل، یمن و مباحث مربوط به برخوردار حکومت با مخالفین خواهند داشت. اما بایدن و تیمش بن سلمان را قربانی تحولات نخواهند کرد.
در رابطه با بحث واگرایی یا تشدید شدن آن در منطقه، برخی از اتفاقات منطقه مثل شورای همکاری خلیج فارس و اتحادیه عرب و... به نظر میرسد با توجه به اینکه فشار بر کشورهای عربی با روی کار آمدن بایدن تشدید خواهد شد، فکر میکنم همگرایی در میان کشورهای عربی به وجود خواهد امد. اما از سوی دیگر برخی از اتفاقات ممکن است پیش بیاید که به همگرایی کمک کند. مثل بحثهای مربوط به حقوق بشر به همگرایی حکام و واحدهای سیاسی بیانجامد. در مورد یمن هم این بحران پایان خواهد یافت.
مجموعه رفتارهای دولت بایدن و تیم دموکراتها که معمولا از روشهای مسالمت آمیز و ادبیات فاخر تری نسبت به تیم ترامپ برخوردارند و تلاش میکنند تا از ابزار دیپلماتیک استفاده کنند، فضای آرامی به وجود خواهد آمد که واحدهای سیاسی از آن استفاده خواهند کرد. اما همچنان بر این باورم که ابتدا تیم بایدن تلاش میکند چند ماهی با ادبیات مسالمت آمیز و مبتنی بر روابط دوجانبه استفاده کرده و واحدهای سیاسی را به طرف خود جلب کند. اگر همکاری ببیند که این رویکرد را استفاده میکند، اما اگر همکاری نبیند رویکردش را تغییر خواهد داد. البته رویکرد دولت بایدن به منطقه ما همراه با ثبات و دمیدن روح آرامش در منطقه است.
در رابطه با روابط کشورهای عربی و این که اتش زیر خاکستر است، برای این دوره نیست. این کشورها این اختلافات را سالهای سال است که دارند. من معتقد هستم که از آنجا که منطقه ما تحت تاثیر قدرتهای بیرونی است، به طور حتم قدرتهای بزرگ میتوانند یا اتش اختلاف را روشن کنند یا از آن سمت سبب ثبات یا ارامش موقت شوند. من معتقدم فضای دولت بایدن و رویکردی که خواهد داشت به سمت ارامش در منطقه و حضور و بروز مثبت خواهد بود
در رابطه با جایگاه چین من فکر میکنم که همانطور که در ابتدا گفتم، از منطر رقابت قدرتهای بزرگ چینیها در منطقه ما حاضر و همانطور که با خود آمریکاییها در رقابت و چالش هستند، در خاورمیانه هم حاضر باشند. الان چینیها در منطقه ما حضور فعال دارند و من فکر نمیکنم که در آغاز حکومت بایدن، آنها خیلی اصرار کنند که چین را بیرون کنند. فضای رقابت این دو کشور باعث میشود که واشنگتن خیلی با پکن وارد چالش نشود و بیشتر به رقابت بپردازند.
به عنوان نتیجه میگویم که دولت بایدن با گارد باز و سیاست آرامش بخشی تلاش میکند که به منطقه ما وارد شود و با بازیگران اصلی چهارگانه وارد تبادل نظر و رایزنی خواهد شد و بعد از ارزیابی و سنجش تاثیر آن رفتار، بعد از مدتی که شاید تا یک سال هم طول بکشد، چشم انداز سیاست بعدی خود را ابراز و اعلام کند و به صحنه بیاورد. شاید در آن فرصت ما شاهد برخی جرح و تعدیلها در سیاست دولت بایدن باشیم.
راهبرد ایران درباره نحوه تعاملاتشان بین آنچه که ما میخواهیم با آنچه هست مقداری فاصله دارد. نکته اول که مهم است و دولت تاکید دارد، بازگشت آمریکا به برجام است که میتواند آغاز مناسبی باشد. ما در حال حاضر باید پیامهای مان را قبل از شکل گیری ذهن تیم احتمالی بایدن، برای بازگشت یا مذاکره شکل دهیم. در عین حال میبایست این ذهنیت که ما هم میتوانیم از قابلیتها و ظرفیتهای منطقهای در راستای سیاستهای خودمان بهره گیری کنیم را انتقال دهیم. از نکات مهمی که در حال حاضر میتواند به مباحث مربوط به ایران کمک کند، قابلیت و فرصتی است که در برجام بحث شده. برخی از مباحث برجام که هنوز عملی نشده و محل خواستن هست، ظرفیت زیادی دارد. نکته مهم این است که ما بتوانیم به کسانی که میخواهند قدرت را به دست بگیرند، این پیام را برسانیم که ایران قدرتی است که میتواند تحولات منطقه را مثبت کند و بازیگری است که در موضوعات منطقه اینقش آفرینی راهگشا دارد.
اما بخش دیگر هم این است که ما شاید پیامهای متعددی را از داخل به تیم بایدن بفرستیم که این مساله ممکن است مشکلات ما را افزایش دهد.
در رابطه با چین من فکر میکنم که آنها هنوز به فصل برداشت بذرهای خود در منطقه نرسیده اند. فکر میکنم که آنها تلاش میکنند که با آمریکاییها دچار چالش نشوند، اما در منطقه حضور خواهند داشت و سعی میکنند با گپ و گفت و رایزنی به حل اختلافات خود با ایالات متحده بپردازند و همزمان هم در خاورمیانه حضور داشته باشند تا بذرهایی که کاشته اند را در آینده به ثمر برسانند.