رویداد۲۴ اصولگرایان که در انتخابات مجلس توانستند با رأی حداقلی و در غیاب اصلاحطلبان اکثریت مجلس را در اختیار بگیرند، تصور میکردند که میتوانند در انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ هم با همین شیوه فاتح انتخابات باشند، اما گویا ماجرا برای آنها به این راحتیها هم نیست و آرامآرام خودشان نیز دریافتهاند اگر زمینه گفتمانی و سیاسی ایجاد شود، هنوز اصلاحطلبان میتوانند سرمایه اجتماعی خود را به میدان آورند.
به دلیل چنین هراسی ایشان در این مدت همهجانبه کوشیدهاند که علاوه بر تخریب شخصیتهای اصلاحطلب با اتهامزنیهای پیاپی گفتمان اصلاحات که رواداری داخلی و بینالمللی است را مخدوش کنند؛ با طرح موضوعاتی موهوم مانند وابستگی اصلاحطلبان به سرویسهای اطلاعاتی-امنیتی غربی یا پولگرفتن اصلاحطلبان از آمریکاییها یا حمایت مستقیم آمریکا از اصلاحطلبان در انتخابات۱۴۰۰؛ اتهامهایی که هر کدام نیاز به اسناد متقن دارد و در صورت نبود مدارک کافی میتواند عنوان اتهامی داشته باشد.
برای مثال روزنامه کیهان اخیرا اصلاحطلبها را متهم به همکاری با اسرائیل کرده است یا چندیپیش احمد کریمیاصفهانی در مصاحبهای گفته بود: «دوگانهسازیهایی که بازهم اصلاحطلبان مبادرت به طرح آن کردهاند، با هماهنگی کامل آمریکا انجام میشود و آنها میخواهند در برنامهای هماهنگ با آمریکا مذاکره را به ملت ایران تحمیل کنند. در صورتی که چنین دوگانهای هیچگاه وجود خارجی نداشته است و آمریکا اگر جرأت حمله به ایران را داشت درنگ نمیکرد و این کار را انجام میداد. بهتر است که اصلاحطلبان اینقدر بر طبل جنگ و صلح نکوبند، زیرا دیگر چنین سیاست نخنمایی خریدار ندارد.»
این سخنان در حالی است که اگر شاهد مثالی بر این مدعا یعنی حمایت مالی دموکراتها یا حتی درخواست اصلاحطلبان از دموکراتها وجود داشت، رسانههای اصولگرا درنگ نمیکردند و آن را منتشر میکردند. اما علت طرح چنین اتهامهایی چیست؟
بیشتر بخوانید: اخبار انتخاباتی اصلاح طلبان/ از وضعیت مبهم نهاد اجماع تا کمپین انتخاباتی خانه کارگر
اصولگرایان رادیکال که طرح موضوع مذاکره را به مثابه ارتباط با غرب میدانند تصور میکنند در شرایطی که هیچ امیدی به گشایشهای بینالمللی وجود نداشته باشد، میتوانند در میان ناامیدی عمومی با رأی حداقلی فاتح انتخابات شوند؛ به همین دلیل است که برخی فعالان سیاسی باور دارند اصولگرایان تندرو از شکست ترامپ چندان هم خوشحال نشدند و بدشان نمیآمد برای بار دیگر نیرویی در آمریکا روی کار بیاید که مانند خودشان از اساس به دیپلماسی باور نداشت. در حقیقت ترامپ برای مخالفان گشایش بینالمللی گزینه بسیار خوبی بود، زیرا او نیز در چهارسال ریاستش بر دولت آمریکا نشان داد، نه تنها ذرهای با ابتداییترین مبانی مذاکره آشنایی ندارد بلکه اساسا اعتقادی به معاهدات بینالمللی ندارد. از سوی دیگر او هم مانند نتانیاهو و تندروهای داخلی از ابتدای کارش در دولت با اصل برجام مخالف بود. کسانی که اصلاحطلبان را به واسطه حمایت از تعامل سازنده با دنیا متهم به وابستگی به غرب میکنند در معرض این پرسش قرار میگیرند که چطور میشود راستینترین مخالفان مواضع ترامپ وابستگان به آمریکا و غربیها باشند؟
نکته دیگر آنکه برخی نیروهای اصولگرا اخیرا میگویند که اصلاحطلبان با مطرحکردن دوگانه صلح و جنگ یا مقابله-مذاکره به دنبال راهانداختن جنگهراسی در کشورند و با استفاده از این ابزار میخواهند مردم را وادار به رأیدادن به جبهه اصلاحات کنند. طرح چنین ادعاهایی در حالی است که در همین چند روز مشاهده شد وجود فردی مانند ترامپ که باعث انقطاع هرگونه مذاکره میشود، میتواند کشور را در آستانه یک بحران عمیق قرار دهد؛ بنابراین این نکته که اگر مذاکره در میان نباشد ممکن است چالشهای موجود هم تشدید شود، موضوعی غیرواقعی نیست و اصرار بر اینکه تمام مواضع اصلاحطلبان انتخاباتی است، سخنی است که ناشی از واقعیات موجود نیست.
از طرفی اصولگرایان بنا دارند تا با طرح اتهامهای متعدد شرایط را بر اصلاحطلبان بیش از پیش تنگ کنند و احتمالا با اِعمال فشار روانی بر شورای نگهبان زمینه ردصلاحیت گسترده را ایجاد کنند. از سوی دیگر آنها با علم به آنکه بخشی از مردم نسبت به گفتمان مذاکره اقبال نشان میدهند، میخواهند از حالا فضایی ایجاد کنند که این گفتمان بسوزد؛ به معنای آنکه از حالا آنقدر تکرار کنند که مذاکره برابر است با وابستگی به آمریکا و اسرائیل که اصلاحطلبان از بیان استدلالهای خود در این موضوع به طور کلی صرفنظر کنند، زیرا اصلاحطلبان در دو دهه اخیر دریافتهاند که بسیاری از القائات میتواند برایشان هزینههای سیاسی بالایی در پی داشته باشد. در آخر به نظر میرسد که اصولگرایان تندرو از حالا شمشیرهای خود را از رو بستهاند و برای رسیدن به پاستور از هیچ حربهای فروگذار نمیکنند؛ هرچند شاید خودشان نیز بدانند که اتهامزنیهای بدون سند هیچ تأثیری بر رأی مردم ندارد و برخلاف آنچه ادعا میکنند اصولگرایان در شرایطی که مردم نسبت به وضع موجود گلایه دارند، نمیتوانند رأی خود را بالا ببرند بلکه در غیاب رأی اکثریت مردم با رأی حداقلیِ سبد رأی ثابتشان پیروز انتخابات میشوند.