رویداد۲۴ چند روز پیش از درگذشت آیت الله مصباح یزدی، صادق محصولی دبیر کل جبهه پایداری شده بود. آن زمان البته آیت الله مصباح در بستر بیماری بود و البته هنوز کسی نمیدانست و جبهه پایداری خبر را به کسی اعلام نکرده بود. محصولی در حالی دبیرکل شد که تصور عمومی این بود که مرتضی آقاتهرانی با توجه به نزدیکی به آیت الله، شانس بیشتری برای دبیرکلی دارد. با این حال ظاهرا اعضای شورای مرکزی جبهه پایداری نظرشان چیز دیگری بود و گزینه نزدیک به محمود احمدی نژاد را به هر کس دیگر ترجیح دادند و برخی اینگونه تحلیل کردند که او میتواند یکی از گزینههای موجود، دستکم روی کاغذ باشد؛ گزینهای که اگر کنار هم بکشد، میتواند سهم خوبی از دولت آینده بگیرد.
هنوز خبر بیماری مصباح یزدی رسانهای نشده بود که خبر رسید صادق محصولی دبیرکل جدید این حزب شده است. فردی که خود اصولگرایان او را چهره پشت پرده میخواندند. مرتضی آقا تهرانی به این ادبیات انتقاد کرد، اما نمیتوان منکر نقش محوری محصولی در بستن لیستهای اصولگرایان شد. چنانچه در انتخابات جنجالی ۸۸ هم محصولی مسئولیت وزارت کشور را بر عهده داشت، اصلاح طلبان میگفتند اگر او وزیر کشور نبود، بسیاری از اتفاقات ۸۸ رقم نمیخورد.
صادق محصولی ۶۱ ساله و متولد ارومیه است. لیسانس مهندسی عمران و فوق لیسانس مدیریت بازرگانی دارد. وی فعالیت خود را در جهاد سازندگی آغاز کرد. سال ۵۹ وقتی با دستور آیتالله مهدوی کنی (وزیر کشور وقت) برای برقراری امنیت مناطق ناآرام شمال غرب، راهی زادگاه خود یعنی ارومیه میشود.
اولین جرقههای آشنایی هم با احمدینژاد در همان زمان زده میشود. پس از حدود یک سال حضور «صادق محصولی» در این استان، وی علاوه بر فرمانداری ارومیه، فرماندهی منطقه ۵ سپاه (استانهای آذربایجان غربی، شرقی و اردبیل) را بر عهده میگیرد. در همان زمان «محمود احمدی نژاد» بخشدار ماکو و سپس فرماندار خوی میشود، «مجتبی ثمره هاشمی» به معاون استانداری آذربایجان میرسد، پرویز فتاح حکم قائم مقامی فرماندهی لشگر ویژه سپاه پاسداران آذربایجان غربی را در دست میگیرد، حسین طاهری نیز استاندار وقت آذربایجان غربی منصوب میشود، محمد علیآبادی مسئولیت اداره راه قدس را در دست میگیرد و مشایی هم از نیروهای سپاه تنکابن بود؛ ارتباط این افراد با یکدیگر آنقدر نزدیک میشود که به «حلقه ارومیهایها» معروف میشوند و تا مدتها یعنی تا پایان دولت محموداحمدینژاد این رابطه تنگاتنگ به قوت خود استوار میماند.
به گزارش رویداد۲۴ محصولی در سال ۱۳۸۴ برای پست وزارت نفت به مجلس هفتم معرفی شد، ولی در نهایت با مخالفت نمایندگان وقت مجلس قبل از رایگیری برای رای اعتماد، انصراف داد. در آبان ۱۳۸۷ او برای تصدی پست وزارت کشور پس از استیضاح و برکناری علی کردان به مجلس معرفی شد و با اکثریت آرا به حلقه وزیران احمدینژاد ملحق شد. هرچند محصولی در دولت دهم در سمت خود به عنوان وزیر کشور ابقا نشد، اما سرانجام در روز ۲۵ آبان ۱۳۸۸ با رأی ناپلئونی مجلس هشتم به عنوان وزیر رفاه و تامین اجتماعی انتخاب شد.
فعالیتهای سنگین مدیریتی موجب نشده تا محصولی از تحصیل ثروت باز بماند. «من بعد از پست نظامی خود و در دوره آقایان خاتمی و رفسنجانی در بخش خصوصی کار میکردم. اگر ثروتی هم دارم به واسطه این سالهاست و هیچگاه نه من و نه همکارانم با وجود آنکه در دولت قبل دستمان کاملا باز بود، نهتنها حقوقهای نجومی نگرفتیم بلکه یک ریال هم به عنوان حقوق دریافت نکردیم. آقایانی که الان درباره ثروت ما صحبت میکنند، روزی نبود که پست دولتی نداشته و حقوق دولتی نگرفته باشند، این در حالی است که این حقوقها را حق خود میدانند».»
بارها و بارها ثروت بیش از اندازه او، مورد انتقاد مخالفان و حتی دوستان او قرار گرفته است. حامیان جبهه پایدرای البته از ضرورت حضور یک فرد ثروتمند در مجموعه میگویند و اصرار دارند که ثروت محصولی حلال است و او حتی خمس مالش را هم میدهد.
با این حال برخی فعالان سیاسی میگویند محصولی همان فردی است که جبهه پایداری به او نیاز دارد. سعید جلیلی که تشکیلات جبهه پایداری را قبول نداشت و دولت در سایه خودش را راه اندازی کرده است، اما صادق محصولی کاملا بعه جبهه پایداری، تعهد تشکیلاتی دارد و برای این حزب فعالیتهای زیادی کرده است. سابقه وزارت هم داشته است و هرچند در میان اصولگرایان، آنقدر اسپانسر مالی حضور دارد که مسائل مالی به حاشیه بروند، اما به هر حال ست صادق محصولی در این مورد هم باز است.
به جز این، مشخص نیست فردی که یادآور سرکوبهای ۸۸ است و ثروتش مهمترین شاخصه او به شمار میرود، تا چه اندازه میتواند آرای مردم رابرای مردم به دست بیاورد. آن هم در شرایطی که پایداری در وضعیت نامناسبی به سر میبرد. در این شرایط دو راه برای صادق محصولی باقی مانده است؛ یکی اینکه مثل ۸۴، ریاست ستاد یک چهره نزدیک به جبهه پایداری راقبول کند، (که برای این کار دهها نامزد بالقوه از سعید جلیلی تا پرویز فتاح در نوبت قرار دارند) یا اینکه خود برای بازسازی تشکیلاتی به میدان بیاید. در این حالت صادق محصولی نه رقیب اصلاح طلبان، که رقیب اصولگرایانی است که بعد از وفات مصباح، احتمالا هیچ وزنی به حامیان اندیشه پایداری نمیدهند. آن هم در شرایطی که رحمانی فضلی در وزارت کشور قراردارد و خبری از امدادهای غیبی به نفع تیم محصولی نخواهد بود. باید دید جبهه پایداری چه زمانی از شوک وفات رهبران خود خارج خواهد شد و با کدام استراتژی در انتخابات ۱۴۰۰ شرکت خواهد کرد؟
سال ۹۱ آیت الله مصباح یزدی به یاران خود اجازه داده بود حزب تاسیس کنند و در جلسه اول آنها هم سخنرانی کرد تا خط خود را با جریان «احمدی نژاد-مشایی» روشن کنند. در آن مقطع جبهه پایداری به عنوان حزب مصباح یزدی در عرصه سیاسی ایران شناخته شد.
جبهه پایداری از همان ابتدا ساختار حزبی نداشت و بارها و بارها ساختار آن دستخوش تغییراتی شده است. هر چند آنها معتقد بودند توانستهاند به تنهایی محمود احمدی نژاد را رئیس جمهور کنند، اما سال ۹۲ متهم ردیف یک شکست اصولگرایان شدند. در آن انتخابات مصباح یزدی یکی از عجیبترین اظهارات سیاسی خود را مطرح کرد و گفت لنکرانی، بهترین گزینه در زمین و آسمان برای مسئولیت ریاست جمهوری است. این جمله در فضایی مطرح شد که احمد جنتی و یارانش در شورای نگهبان این گمان را داشتند که باقری لنکرانی صلاحیت نشستن بر صندلی ریاست جمهوری را ندارد. مرحوم آیت الله یزدی که چندی پیش درگذشت این فعالیتهای مصباح یزدی را مخرب خوانده بود «روشهای انتخاباتی مصباح به تفرقه در اردوگاه اصولگرایان انجامید و جامعه مدرسین به خاطر عدم همکاری او تا مرز تجزیه پیش رفت.»
شاید همین ماجرا بود که باعث شد بعدا جبهه پایداری به دنبال شان و جایگاه بیشتری برای مصباح باشد. آنها انتظار داشتند در جلسه فقاهتی اصولگرایان، به جز رئیس جامعتین، مصباح یزدی هم حضور داشته باشد؛ ایدهای که با کهولت سن و درگذشت رهبران جامعتین و حالا مصباح یزدی به طور کلی به محاق رفته است.
این تنها شکست جبهه پایداری نبود. در انتخابات سال ۹۸ هم، جبهه پایداری اجازه انتشار لیست اختصاصی پیدا نکرد و زمانی که اعضای این حزب ناچار شدند با محمدباقر قالیباف بیعت کند، تنها هفت نفر از اعضای پایداری در فهرست نهایی اصولگرایان قرار گرفتند.
بیشتر بخوانید: آیت الله مصباح یزدی؛ روحانی پرنفوذ ضد جمهوریت که قدیس پایداریها شد
درگذشت آیت الله مصباح یزدی از یک سو، و تغییر دبیرکل جبهه پایداری از سویی دیگر، نشانی از نوسازی تشکیلاتی جبهه پایداری دارد. پیش از این گفته میشد جبهه پایداری چند طیف دارد. یکی طیف تهران (آنها عموما مدیران ارشد و میانی دولت احمدی نژاد بودند که صادق محصولی مهمترین شخصیت این طیف به شمار میرفت) و دیگری طیف تهران که دانش آموختگان، مدرسان و کارمندان مدرسه و پژوهشکده مصباح یزدی بودند. شاید این طیف بندیها در جبهه پایداری آنقدرها پررنگ نباشد، اما حالا میتوان با اطمینان گفت در جبهه پایداری، کت و شلواریها به مرور قدرت بیشتری از روحانیون میگیرند.
از سویی دیگر، جبهه پایداری به سبک احزاب اول انقلاب که جایگاه خاصی را برای نمایندگی ولی فقیه پیش بینی کرده بودند، شورایی ابتکاری به نام شورای فقاهتی تاسیس کرده بود که بر عملکرد این حزب نظارت کند. گفته میشد این شورا سه عضو دارد. یکی مصباح یزدی، یکی آیت الله خوشوقت و سومی فردی که اعضای جبهه پایداری تمایلی به مطرح شدن نام او نداشتند. از این جمع سه نفره، حالا دو نفر وفات کردهاند و اعضای مدرنتر جبهه پایداری هم هرگز به فکر جایگزین کردن یا پیدا کردن جانشین برای آنها نبوده اند. به این ترتیب آنچه شورای فقاهتی یا به عبارت سادهتر، نهاد مشروعیت بخش جبهه پایداری خوانده میشد به صورت کلی به حاشیه رفته و در فقدان آیت الله مصباح یزدی دیگر بعید است نشانی از آن پیدا شود.