اصلاحطلبان مـعتقدند بـــزرگترین مقصر بیاعتمادی مردم نسبت به خود را دولت روحانی بدانند، فکر میکنید اصلاحطلبان در قبال حل مشکلات مردم دچار کوتاهی شدهاند؟
مردم در انتخابات ۱۳۹۶ به خاطر اصلاحطلبان پای صندوق رای آمدند و ۲۴ میلیون نفر هم به آقای روحانی رای دادند. این ۲۴ میلیون توقعات و انتظاراتی داشتند که به روحانی رای دادند، اما او بعد از ۲۹ اردیبهشت ۹۶ به گونهای رفتار کرد که انگار هیچ اطلاعی از خواستههای طرفدارانش ندارد و این در حقیقت کار چندان جالبی از طرف او که مردم اینچنین حمایت کردند، نبود.
اصلاحطلبان در ۴سال دوم دولت علنا سکوت کردند و در حقیقت نتوانستند در برابر عملکرد دولت توضیح، استدلال و توجیهی بیاورند و متاسفانه سکوت را ترجیح دادند.
برخی افراد اصلاحطلب بابت حمایت کردن از روحانی احساس ندامت و پشیمانی کردند و برخی دیگر هیچ صحبتی بیان نکردند. اصلاحطلبان باید بابت دعوتی که از مردم برای حضور در انتخابات داشتند و نقشی که در رای دادن ۲۴ میلیون نفر به روحانی ایجاد کردند را بپذیرند.
اصلاحطلبان باید حداقل یک درجهای از مسئولیت نشان میدادند و به مردم اعلام میکردند که چرا روحانی نتوانست در دوره دوم ریاست جمهوری خود موفق عمل کند، نه اینکه روی خودمان را به سوی دیگر کنیم و انگار نه انگار اصلاحطلبان بودند که نقش مهمی را در تشویق و ترغیب مردم برای حضور در انتخابات داشتند. کدامیک از اصلاحطلبان ظرف ۴ سال گذشته یک بار به صورت جدی به تجزیه و تحلیل عملکرد دولت پرداختهاند و دلایل اینکه چرا روحانی همه انتظارات و توقعات را برآورده نکرده، بررسی شود و یا درباره چالههایی که روبهروی دولت بوده صحبت کردهاند و یا اصلا درباره مشکلات و موفقیتهای روحانی چرا هیچ صحبتی نکردند و یا آیا بررسی کردند که سیاست خارجی چه میزان در تصمیمهای روحانی تاثیرگذار بوده است. متاسفانه اصلاحطلبان بابت مشکلاتی که در دولت وجود داشته، با مردم سخنی نگفتند و انگار که آمدن روحانی به پاستور و تمام اتفاقاتی که در کشور رخ داده برای ایران نمیباشد. حال که به انتخابات ۱۴۰۰ نزدیک میشویم، اصلاحطلبان قصد ورود به انتخابات را دارند و میگویند که از یک گل بهار نمیشود و اعلام میکنند که در خرداد ۱۴۰۰ کاندیدای جدید اصلاحطلبان اگر پیروز شود بهتر عمل خواهد کرد. با کمال تاسف اعلام میکنم که اصلاحطلبان مثل گذشته دیگر اعتماد عمومی را در بین مردم از دست دادهاند و بسیاری از مردم تفاوتی بین اصلاحطلبان و اصولگرایان قائل نیستند و باتوجه به شرایط موجود کشور اصلاحطلبان فعلا نمیتوانند در حد مطلوب مردم را به پای صندوق رای دعوت کنند.
اصلاحطلبان فقط میتوانند به تدریج شروع به بازسازی و جمعآوری بخشی از آن اعتماد عمومی کنند که متاسفانه در انتخاب سال ۹۶ از دست رفت و به جای پرداختن به آن مساله که این فرد یا آن فرد یا این جریان یا آن جریان منتسب به اصلاحطلبان است و مردم به او رای بدهند، باید اول اعتماد عمومی را بدست بیاورند.
اصلاحطلبان اگر به شیوه گذشته مردم را برای حضور در انتخابات دعوت کنند، قطعا این اعتماد اندکی هم که مردم به آنها دارند را از دست میدهند. اصلاحطلبان بیش از۹۰ درصد از اعتماد عمومی را از دست دادهاند و اگر بخواهند مانند شیوههای گذشته مردم را برای حضور در انتخابات دعوت کنند قطعا مابقی اعتماد عمومی را هم از دست خواهند داد. دکتر عارف در انتخابات مجلس ۹۴ که سرلیست اصلاحات بود یک میلیون و پانصد هزار نفر به او رای داده بودند، اما در اسفند ۹۸ سرلیست اصلاحات ۸۰ هزار رای هم نیاوردند، این یعنی حتی ۱۰درصد مردم هم حاضر به رای دادن به اصلاحطلبان نبودند. اصلاحطلبان باید شروع به جمعآوری اعتماد از دست رفته خود کنند و البته این کار بسیار دشوار است.
اعتماد مردم به اصولگرایان حتی از اصلاحطلبان هم خرابتر است، منتها اصلاحطلبان واقعیتهای جامعه را میبینند اما اصولگرایان ۴۲ سال است که نخواستند واقعیتهای جامعه را ببینند و ظاهرا ۴۲ سال دیگر هم واقعیتهای جامعه را دقیق نخواهند دید. اگر اصلاحطلبان ۹۰ درصد از پایگاه اجتماعی خود را از دست داده باشند، قطعا اصولگرایان بیشتر از ۹۰درصد پایگاه اجتماعی خود را از دست دادهاند. تنها گروهی اجتماعی که همچنان حاضر هستند در انتخابات شرکت کنند، طرفداران جریانات تندرو مانند احمدینژاد، پایداریچیها و اصولگرایان تندرویی که اقلیت را به مجلس فرستادند. بنابراین به آنها میگویم که اگر مردم در سال ۹۷یا ۹۸ به جریانات اصلاحات پشت کردهاند، قطعا مردم خیلی سالها قبلتر از شما روی برگرداندند و اصلا فکر نکنید که مردم به شما اعتماد در حد انتظاری میکنند.
از ۲۹ اردیبهشت ۹۶ به این سو جریانات تندرو به دنبال این بودند که تمام تقصیرات، کاستیها و دشواریهای کشور را بر سر روحانی بریزند. اما سوال اینجاست که سال آینده یک رئیسجمهور تندرو وارد پاستور خواهد شد و دیگر روحانی هم وجود ندارد، آیا تندروها همچنان میخواهند همه مسائل و مشکلات را بر سر رئیسجمهور تندرو خود خراب کنند. در حقیقت برخی در مجلس میخواهند به همان شیوه ۴سال گذشته که مشکلات کشور را بر گردن دولت روحانی میاندازند، مجلس یازدهم هم چارهای جز ادامه دادن این رویه ندارد و همچنان تمام مشکلات کشور را بر گردن روحانی بیندازد. اما همه ما میدانیم که اگر نیمی از مشکلات در نتیجه عملکرد روحانی باشد، نیمه بیشتر آن تقصیر سیاستهای کلان نظام، سیاست خارجی و هزینههای هنگفتی که کشور را به این سو کشیده است. منتها تندروها به جای قبول کردن واقعیتها سعی میکنند که با انداختن همه مشکلات بر سر روحانی خود را از هرگونه تقصیرات در وضعیت کشور مبرا کنند. اما این تاکتیک چند ماه بیشتر ادامهدار نیست و دولت روحانی چند ماهی بیشتر در پاستور نخواهد بود. اما برای من جالب است که ببینم تندروها از زمانی که دکتر قالیباف یا حسین دهقان یا حاج سعید رئیسجمهور شوند، آن وقت تقصیرات کشور را بر گردن چه کسانی میاندازند.
من فکر میکنم که یک ایده خاصی در بین جریانهای مختلف برای رئیسجمهور شدن یک نظامی وجود ندارد. این هم بخشی از سیاست و تاکتیک جریان اصولگرایی است که میخواهند اعلام کنند که چون تشخیص دادهاند که مردم دیگر هیچ اقبالی نه به اصولگرایان و اصلاحطلبان دارند، مردم به کاندیدای نظامی اعتماد کنند. آنها میخواهند بگویند که یک کاندیدای نظامی اگر رئیسجمهور شود میتواند بهتر امور کشور را سامان بدهد. اما همه ما میدانیم که یک فرد نظامی که هیچ اگر تمام نظامیها هم در پاستور جمع شوند، کار فوق العادهای نمیتوانند انجام دهند. رئیسجمهور نظامی در برابر تحریمها چه کاری انجام میدهد و یا حتی رئیس جمهور نظامی وقتی که ما به خاطر پالرمو با مشکلاتی روبهرو هستیم برای خرید واکسن چه کاری میتواند انجام دهد. وقتی آنقدر کمامیدی، سرخوردگی در لایههای حتی تحصیلکرده کشور وجود دارد، یک رئیسجمهور نظامی چه کاری میتواند انجام دهد. وقتی ما محبوبیت خود را حتی در عراق و افغانستان مثل قبل نداریم، آیا یک رئیسجمهور نظامی میتواند کاری انجام دهد. ما به زور که نمیتوانیم از مردم بخواهیم به یک نظامی رای دهند. آیا رئیسجمهور نظامی میتواند بهرغم تحریم، داراییهای ایران را آزاد کند، بنابراین سوال اینجاست که آیا رئیسجمهور نظامی در عمل قدرت بیشتری از آقای روحانی دارد.
اصولا نظام نمیخواهد بخش انتخابی را به حداقل ممکن توان و قدرت تقلیل دهد. مشکل در حقیقت همین ۴ سال یکبار انتخابات ریاستجمهوری و تا حدودی انتخابات مجلس است. بنابراین نظام میخواهد که عملا و اساسا بخش انتخابی و قدرت آن به حداقل ممکن کاهش پیدا نکند.
در ۴۲ سال گذشته این باور برای مردم به وجود آمده که رای دادن آنها در انتخابات، چه در مورد انتخابات ریاستجمهوری و چه در مورد انتخابات مجلس صد درصد خواستههای آنها را تغییر نمیدهد و اصلاح در حد انتظار و مطلوب ایجاد نمیشود. در آمریکا مشاهده میکنیم که میزان مشارکت مردمی در پای صندوقهای رای، منظم رو به افزایش است و در انتخابات اخیر آمریکا شاهد هستیم که رای از طریق پست به صندوقها ریخته شد.
در این انتخابات شاهد هستیم که میزان مشارکت به نحو شگفتانگیزی بالا رفته است. این مشارکت نشان میدهد در آمریکا میانگین امید ثابت و گاه رو به افزایش بوده است. ای کاش مسئولان، این پرسش را از خود بکنند که در مقایسه با مشارکت انتخابات آمریکا، چرا در ایران انتخابات به انتخابات، امید مردم به اینکه صندوق رای بتواند همه خواستههای آنها را تامین کند، روبه پیشرفت نیست و در نتیجه، مشارکت مردمی در انتخابات، رو به نزول بوده است؟ کاهش مشارکت در انتخابات ایران علل متعددی دارد. علت اینکه شاهد افزایش امید به تغییر از طریق صندوق رای مثل سابق نیستیم، به عوامل متعدد اقتصادی، سیاسی و اجتماعی ارتباط دارد اما مهمترین عاملی که میتوان در این خصوص ذکر کرد، این است که در ایران قدرت سیاسی تماما در اختیار احزاب نیست، درحالیکه در آمریکا قدرت سیاسی در اختیار دو جریان اصلی است. همانطور که در انتخابات ریاستجمهوری اخیر آمریکا شاهد بودیم.