در ادامه این مطلب آمده است:، ولی عهد سعودی، محمد بن سلمان، شخصا به استقبال امیر قطر، شیخ تمیم بن حمد آل ثانی رفته و او را در آغوش گرفت، تا تمایل عربستان برای در هم پیچیدن صفحه بحران سه ساله با قطر را نشان دهد.
در چنین جوی، چهل و یکمین دوره نشست شورای همکاریهای خلیج فارس برگزار شد و ملتهای عربی منطقه به لطف کویت، امیدوار شدند که با این صلح، از مشکلات آنها در سطوح اقتصادی و اجتماعی کاسته شود.
نشست مذکور در شرایطی برگزار میشود که منطقه در موقعیت حساس نزدیک به جنگ قرار دارد و دلیل آن، اختلافات ایران و آمریکا همزمان با فرا رسیدن اولین سالروز ترور سردار سلیمانی است، که اوج آن، هدف گرفتن سفارت آمریکا در بغداد با تعدادی موشک بود. با اینکه ایران رابطه خود با این عملیات را رد کرده، کسی بعید نمیداند که آمریکا به همین بهانه به دنبال یک ماجراجویی باشد.
پادشاه بحرین از این نشست غایب بود و همین امر نشان دهنده ناخشنودی این کشور از صلح است. در این میان، قطر هنوز ضمانتهای واضح و حقیقی در مورد سیاست خود در قبال منامه ارائه نداده است و مساله جالب توجه آنکه تلویزیون رسمی بحرین صبح روز برگزاری نشست، برنامهای در رابطه با ادامه تجاوزهای قطر به حقوق صیادان بحرینی پخش کرد.
اما در مورد عمان، سلطان هیثم بن طارق همه را غافلگیر کرده و از عدم حضور خود در نشست شورای همکاریها خبر داد و همین مساله باعث طرح سوالاتی در مورد دلایل واقعی این غیبت و فرستادن نمایندهای از عمان به نشست مذکور شد. طبق اطلاعات، پادشاه عمان ترجیح داده در شرایط ابهام آلود مربوط به عملیات صلح، سیاست بی طرفی را انتخاب کند.
از حیث مضمون، با اینکه یکی از بزرگترین بحرانهایی که شورای همکاری را تهدید میکرد پایان یافت، اما این توافق همچنان مبهم و نامشخص است.
آنچه در عمل جریان دارد، اقداماتی در راستای اعتماد سازی و کاستن از تنش ها، از طریق بازگشایی مرزهای زمینی و هوایی عربستان به روی قطر در مقابل چشم پوشی قطر از تمام دعاوی قضایی خود علیه دولتهای عربی تحریم کننده و صرفنظر از درخواست غرامت در نتیجه زیانهای متحمل شده اش است. اما با چه شروطی؟
وزیر خارجه قطر، محمد بن عبدالرحمن آل ثانی گفت: «ما به دنبال آن نیستیم که دولتی برای دیگری شرط تعیین کند.»
بیشتر بخوانید: آشتی قطر و عربستان ادامهدار خواهد بود؟
بنابراین میتوان نتیجه گرفت که عملا از ۱۳ بندی که دولتهای تحریم کننده قطر برای بازگشت روابط دیپلماتیک با قطر تعیین کرده بودند، چشم پوشی شده، در حالی که دوحه در رابطه با ترکیه یا اخوان المسلمین یا تعطیلی شبکه الجزیره هیچ امتیازی ارائه نداده است.
از سوی دیگر، ولی عهد بحرین، شاهزاده سلمان بن حمد آل خلیفه میگوید بیانیه نشست امضا شده نه توافق صلح. اما وزیر خارجه قطر تاکید میکند که توافق بر سر اصول اساسی برای گذر از اختلاف کنونی صورت گرفته، همانطور که دولتها موظف به عدم دخالت در امور یکدیگر یا تهدید امنیت منطقه شده اند.
به این ترتیب، ظاهرا یک توافق یا اعلام اصول کلی بدون قبول شرط و امتیاز دهی از سوی دوحه، انجام شده است. واقعیت آن است که یک صلح قطری - عربستانی در کار است، نه یک صلح فراگیر بین تمام طرفهای بحران. اما چرا سعودی به دنبال چنین صلحی است؟
همواره عربستان ستون اصلی دولتهای عربی حاشیه خلیج فارس و حامی منافع آنها بوده است. همزمان با تغییراتی که در آمریکا اتفاق افتاد، شرایط برای ریاض هم تغییر کرد و حالا مساله مهم برای سعودیها، آمادگی در راستای ورود به مرحله ریاست جمهوری بایدن است. از این رو، جمع کردن کشورهای عربی و اتحاد با آنها، یک ضرورت استراتژیک برای مقابله با تهدیداتی است که به گفته بن سلمان، برنامههای هستهای و موشکی ایران در مقدمه آن است. بر این اساس، ریاض نمیخواهد در مرحله آینده در منطقه نزدیک به خود دشمنی داشته باشد.
در این مرحله، یک جبهه متحد علیه ایران شکل میگیرد و ائتلاف دولتهای عربی با اسرائیل عمیقتر میشود، علاوه بر اینکه بار دیگر کشورهای عربی حول محور امنیت با یکدیگر همراه میشوند، تا به این ترتیب آمادگیها برای ورود بایدن که قصد بازگشت به توافق هستهای با ایران را دارد، فراهم شود.
همین امر، دلیل شتاب برای صلح است، صلحی که از شروط و سند توافق فراتر رفته و تمام آنچه صورت گرفته، بیان اصولی کلی در مورد قبول سیاست قطر است، اما آیا این یک صلح مرحلهای و شکننده است که با اولین تغییر، فرو میپاشد؟!
حل اختلاف اصلی در مورد ائتلاف دوحه با ترکیه یا رابطه با تهران، چطور صورت میگیرد؟ قطر کدام کفه را برمی گزیند؟ راضی کردن ترکیه یا صلح با عربستان؟
در واقع، این سوالات به صورت مرحلهای طرح میشود، تا اینکه در آینده نزدیک امور وضوح بیشتری یابد.