رویداد۲۴ شادی مکی: وقتی مینا وارد مرکز کاهش آسیب اعتیاد واقع در میدان شوش شد درد شدیدی را درجزء جزء بدنش احساس میکرد. هنوز ۳۰ سال هم نداشت اما اثری از نشاط جوانی روی صورتش نبود. دردمند وارد مرکز شد او را به بخش بهیاری راهنمایی کردند تا از نظر سلامت معاینه شود. همانجا بود که بهیار از دیدن رد کبودی که دور تا دور گردنش حلقه زده بود متعجب شد. معاینات بیشتر نشان داد که نه تنها گردن که روی شکم، سینه و اندامهای جنسی زن جوان نیز آثار کبودی، خشونت و درگیری مشاهده میشود.
زن جوان از درد در ناحیه گلو و گردن بیش از سایر نقاط شکایت میکرد. او به مددکاران مرکز گفت که کارتنخواب است و علت کبودی و ضرب و جرحی که روی بدنش خودنمایی میکند آن است که از سوی گروهی از اوباش خفتگیری شده و آنها برای اینکه او را وادار به سکس گروهی کنند مورد شکنجه قرار دادهاند، حتی طناب را دور گردنش پیچیدهاند تا او را وادار به پذیرش کنند. آشفتگی روحی این زن جوان قابل وصف نبود.
به گزارش رویداد۲۴تعداد زنانی مانند مینا که دچار انواع آسیبهای اجتماعی هستند و به علت بیسرپناهی و احتمالا طرد شدن از محیط خانواده گرفتار انواع آسیبهای اجتماعی و بهویژه آزار جنسی میشوند کم نیست. زنانی که کسی آنها را نمیبیند و حتی برخی از مردم آنها را تفالههای غیرقابل اصلاح اجتماع میدانند. در حالی که شاید کمتر کسی بداند یا از آنها بپرسد که چرا امروز در چنین شرایطی هستند.
این زنان در بسیاری موارد خود قربانیان بیتوجهیها و بیعدالتیهای موجود در جامعه هستند، بسیاری از آنها در خانوادههای دچار آسیب یا در معرض آسیب متولد شدهاند. برخی از آنها به دلیل نارضایتی از خانواده، ازدواجهای زودرس، یا حتی تنها به دلیل چند اشتباه دوران پر تب و تاب نوجوانی و جوانی به ته خط رسیدهاند.
این افراد در دوران کودکی و نوجوانی فریادرسی نداشتهاند، کسی آنها را مورد حمایت قرار نداده و حالا در جهان بزرگسالان از آنها توقع دارند که شهروندانی با زندگی طبیعی و عادی باشند. این زنان در امروز بزرگسالی و فردای سالمندی هم مورد حمایت چشمگیری قرار نمیگیرند. این گروه از زنان تنها سهمشان از زندگی فقر، مواد و انواع سوءاستفادههای جسمی و جنسی است در حالیکه قانون و مجریان آن نیز به دردها و آلام آنان نیمنگاهی نداشته و خود آنها را مسبب تمام این بلایا میدانند.
بیشتر بخوانید:
گرمخانه زنان، مامنی برای بیسرپناهان/ ماجرای احداث گرمخانه در منطقه باغ آذری تهران چه بود؟
سپیده علیزاده مدیر همان مرکزی است که مینا به آن مراجعه کرده است. او درباره وضعیت رسیدگی قانونی به زنانی که در چنین شرایطی قرار دارند، به رویداد ۲۴ میگوید: آزار جسمی را شاید بتوان تحمل کرد، اما آشفتگی روحی این زنان غیرقابل وصف است. مینا قبلا هم چند باری به مرکز ما مراجعه کرده بود. وقتی با بدن آسیبدیده او مواجه شدم و از مشکلاتش باخبر شدم از او پرسیدم آیا برای شکایت به جایی مراجعه کرده است؟ اما این دختر خود را مقصر میدانست شاید با پای خودش به جایی رفته که مورد آزار قرار گرفته است. شاید قصدش آن بوده که با یک نفر باشد، اما در شرایط بدی قرار گرفته است. به هرحال او یک زن آسیبدیده است که سالهاست در بیخانمانی به سر میبرد و به دلیل اینکه خود را مقصر میداند از پیگیری موضوع میترسد.
وی ادامه میدهد: از طرف دیگر این زنان کارت ملی و شناسنامه هم ندارند و این موضوع اضافه میشود بر سایر دلایلی که باعث میشود وقتی مورد جرم واقع میشوند سراغ شکایت و کمک گرفتن از قانون، پزشکی قانونی و نیروی انتظامی نروند. این نوع مسائل انگ به همراه دارد و این گروه از زنان میهراسند از اینکه کسی به آنها بگوید شاید خودت خواستی که مورد استفاده جنسی قرار بگیری، چرا در آن موقعیت بودی، چرا بیرون خوابیدی؟ نکند معتادی؟ تمام این ترسها باعث میشود زنان آُسیبدیده در خصوص جرمها و آزارهای جنسی که برای آنها رخ میدهد اقدام قانونی نکنند.
به گزارش رویداد۲۴ مدیرعامل موسسه کاهش آسیب نورسپید هدایت با بیان اینکه این موضوع میان سایر زنان جامعه هم شایع است، توضیح میدهد: بسیاری از زنان جامعه وقتی مورد آسیب و بزه واقع میشوند اقدام قانونی نمیکنند و میگویند آخرش که چی؟ قانون حامی ما نیست و اثبات این موارد و پیگیریهای قضایی آن هم سخت است و در نهایت امیدی ندارند که مورد حمایت قانون واقع شوند و حداقل آن لحظه تجاوز برایشان جبران شود. گرچه آسیبهای جسمی و روحی چنین آزارهایی همواره با این زنان میماند، بیماریهایی مانند ایدز، هپاتیت، بیماریهای ناشی از روابط جنسی، بارداریهای ناخواسته و... همگی عواقب این نوع آزارها هستند و من در مدت فعالیت خود بارها شاهد رنجهایی از این نوع در زنان آسیب دیده و خصوصا زنان آسیبدیده جوان که بیخانمان هستند شاهد بودهام.
وی عنوان میکند: برخی از این زنان به دلیل اینکه مدتی را با یک پارتنر زندگی میکنند خود را کارتنخواب و بیخانمان نمیدانند، اما عملا در اسارت این مردان بوده و مورد سوءاستفاده جسمی و جنسی این افراد قرار میگیرند.
علیزاده با تاکید بر اینکه روزانه ۲۰۰ کودک و زن به مرکز کاهش آسیب ما مراجعه میکنند، میافزاید: به دلیل همین مراجعهها روزی نیست که شاهد چنین موضوعاتی نباشم. گاهی زنان آسیبدیده برای من تعریف میکنند که در یک خانه گیر افتاده و مورد تجاوز قرار گرفتهاند حتی نشانی خانه را هم بلد هستند گاهی حتی میداند کدام یک از اوباش معروف محل او را مورد تجاوز قرار داده است. اما به همان دلایلی که پیشتر گفته شد شکایت نمیکنند.
به گزارش رویداد۲۴وی میگوید: مددجویی داشتیم که مصرفکننده مواد مخدر بود، ما او را به کمپ ترک اعتیاد منتقل کرده و چند ماهی بود که پاک شده بود و حال خوبی داشت. این دختر جوان برای اینکه بتواند کاری داشته باشد نیاز به شناسنامه داشت. به من اطلاع داد که شناسنامهاش دست مردی که قبلا با او زندگی میکرده وا تفاقا باعث اعتیاد او شده بود جا مانده و حالا میخواهد مدارکش را پس بگیرد. وقتی به مرد مراجعه کرد او را به بهانه اینکه شناسنامهات در خانه است با خود برده بود. دختر توسط مرد نه تنها مورد تجاوز قرار گرفت که به او مشروب و مواد داده بود و به همین سادگی چند ماه تلاش ما از بین رفت.
این فعال اجتماعی اضافه میکند: البته این دختر هم صبر نکرد که با همراهی مددکار ما موضوع را پیگیری کند. به هر بعد از مدتی که به مرکز ما مراجعه کرد نه تنها دوباره مصرف کننده مواد شده بود بلکه کبودیهای بدنش نشان از آزار جنسی او میداد. به قدری او را مورد شکنجه جنسی قرار داده بودند که این دختر جوان خونریزی کرده بود و متجاوزان از ترس او را در مقابل یکی از بیمارستانها پیاده کرده و بعد فرار کرده بودند.
وی خاطرنشان میکند: وقتی دختر بار دیگر به مرکز مراجعه کرد متوجه شدیم که مرد شناسنامه را به او نداده است و بهانه آورده که شناسنامه دست همسرش است و باید شناسنامه را پیدا کند. مدتی بعد مرد مقابل مرکز ما آمد و به مددجویان دیگر پیام داده بود که دختر را صدا کنند تا شناسنامهاش را بدهند. وقتی مطلع شدم همراه با دختر دم درب رفتم و مردی حدودا ۵۰ سال را دیدم وقتی سراغ شناسنامه را گرفتم گفت نه همراهم نیست. دختر باید با من بیاید تا باهم برویم و درخواست بدهیم مرد را دعوت کردم داخل حیاط مرکز و از همکارانم هم خواستم که پلیس ۱۱۰ را مطلع کنند تا به مرکز بیایند.
علیزاده ادامه میدهد: پلیس بعد از ۴۵ دقیقه حاضر شد و وقتی توضیحات من را شنید، گفتند « برود و شکایت کند.» نکته آن است که این دختر آسیبدیده اجتماعی، ته خطی و مصرف کننده مواد بود، شناسنامه هم نداشت. از مرد مذکور هم میترسید و در عین حال شاید کمی به او دلبسته بود. چه کسی باید از حقوق این دختر دفاع میکرد. در نهایت من توانستم کارت ملی دختر را بگیرم. ما کاملا این مرد را میشناسیم کارت ملی او دست من است تا شناسنامه دختر را بیاورد و مداوم دختر را تهدید میکند که کارت ملیاش را از من پس بگیرد. این مسائل نشاندهنده آن است که قانون نه تنها حامی مددجویان ما نیست بلکه حامی فعالان این حوزه هم نیست.
وی خاطرنشان میکند: با موردی مواجه شدیم که یک زن آسیبدیده قصد فروش فرزندش را داشت. من خریدار را که نزدیکی مراکز ما آمده بود نگاه داشتم و پلیس را مطلع کردم، اما در نهایت گفته شد «برود شکایت کند!»این درحالی است که مادر قصد فروش کودکش را داشت و چه کسی باید شاکی میشد. در نهایت پرونده را با همین عنوان که این فرد کارت ملی و شاکی ندارد و ... رها کردند. بعد هم همین مادر معامله دیگری کرد.
این فعال اجتماعی تصریح میکند: زنان آسیبدیدهای که برای آسیبهای وارده بر خود شکایت کردهاند و من در جریان آن بودهام هیچ یک سرانجامی نداشتهاند و من حتی یک مورد موفق هم ندیدهام. زیرا شاکیان کارتنخواب و معتاد بودهاند. متاسفانه برخوردها همگی همراه با انگ و تردید است. این موضوع باعث میشود که زنان احساس امنیت نکنند. در بسیاری از موارد این گروه از زنان حتی از مراجعه به دکتر میهراسند، زیرا از برخوردی که ممکن است با آنها صورت بگیرد میترسند. در چنین شرایطی این افراد قطعا از نیروی انتظامی میترسند.
به گزارش رویداد۲۴وی اظهار میکند: مددجویان من غالبا افراد توانمندی نیستند، اما گاهی فرایند رسیدگی به شکایت آنان به قدری طول میکشد که پول برای ثبت شکایت، ایاب و ذهاب و پیگیریهای لازم را ندارد.
مدیرعامل موسسه نور سپید هدایت عنوان میکند: ما سالهاست سعی میکنیم از این زنان حمایت کنیم، اما متاسفانه به صورت مداوم تعداد این زنان افزایش مییابد، زنانی که نه با حق و حقوق خود آشنا هستند و نه آنقدر توانمند هستند که چنین مواردی را پیگیری کنند و هم اینکه انقدر از خودشان و زندگیشان بیزارند که انگیزه لازم برای پیگیری چنین مسائلی را ندارند.
عدهای از زنان و دختران ایرانی را با نامردی
با طناب خفه کرده بودند ......................
حرف خدا چنین بود
عدالت حق ایران بود