رویداد۲۴ حشمتالله فلاحتپیشه استاد دانشگاه و نماینده سابق مجلس در یادداشتی نوشت:
تردیدی در این نیست که سؤال از وزرا حق طبیعی مجلس و از جمله ابزارهای نظارتی است که این نهاد در اختیار دارد. مجلس حق دارد که بسته به وظایف وزرا از آنها سؤال بپرسد و اگر از پاسخ قانع نشد کارت زرد بدهد تا در صورت رسیدن این کارت زردها به عدد سه فرآیند استیضاح وزیر مربوطه در دستور کار قرار گیرد. اما همه این حقها و فرآیندها برای نظارت مجلس بر عملکرد اجرایی دولت وقتی قابل دفاع است که ماحصل به سود منافع ملی تمام شود. حال آنکه آنچه روز گذشته در مجلس شاهد بودیم از این حیث قابل انتقاد بود و نه تنها در راستای منافع ملی قرار نداشت بلکه اقدامی بود در جهت تضعیف قدرت دیپلماسی کشور. با این حال به عنوان یک ناظر معتقدم باید هم به رفتار مجلس انتقاد کرد و هم به عملکرد کلی دولت که زمینه بروز چنین رفتاری را فراهم کرده است.
با ابتنا به نظریه دولتهای سست «جوئل میگدال» باید گفت که متأسفانه ما در کشورمان همواره به اشکال مختلف با این نظریه روبهرو بودهایم. بر همین اساس میتوان گفت که آقای روحانی نتوانسته از اختیارات خودش چنان که باید دفاع کند. به همین دلیل در حالیکه نتایج مثبت اقدامات به اسم دولت نوشته نمیشود، اگر کاری عواقب منفی داشته باشد یا نتیجه ندهد کاسه و کوزه بر سر دولت شکسته میشود؛ چنانکه شده است. متأسفانه وزارت امور خارجه هم از این قاعده مستثنی نمانده است.
در حوزه سیاست خارجی بسیاری، چون من حتی قبل از انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ معتقد بودیم که اگر چه مقوله هستهای مقوله کلان است و تصمیمگیری درباره آن در شورای عالی امنیت ملی انجام میشود، اما باید پرونده هستهای در حوزه اجرا به وزارت امور خارجه سپرده شود که در این کار حرفهایتر از دبیرخانه شورای عالی امنیت عمل میکند. خوشبختانه این کار در دولت آقای روحانی صورت گرفت و در نتیجه عملکرد مطلوب تیم مذاکراتی به تصویب برجام به عنوان یک ماحصل قابل دفاع انجامید. منتها بعد از آن شرایطی شکل گرفت که برجام مورد هجمه انتقادات قرار گرفت و ظریف هم نتوانست از اختیارات وزارت امور خارجه و از میزان مسئولیت خودش در برجام دفاع کند. این باعث شد که عملاً او به عنوان متهم اصلی شکست برجام قلمداد شود. در حالی که این شکست توسط ترامپ به برجام تحمیل شده بود.
در چنین شرایطی فراموش شد که برجام یک دستاورد بود و سبب شد ۹۱۵ تحریم از مجموع ۱۰۴۸ تحریم برداشته شود و برای اولین بار یک کشور از قطعنامههای ذیل فصل هفتم منشور ملل متحد که تبعاتی مانند جنگهای داخلی، بیثباتی و شکست جدی را به دولتها تحمیل میکرد جان سالم به در ببرد؛ بنابراین به واسطه برجام در موضوع هستهای ایران یک بدعت تازهای گذاشته شد. برای اولینبار یک کشور خارج از باشگاه قدرتهای روز دنیا با تعهد متقابل به یک بحران پایان داد و این زمانی بود که دستگاه دیپلماسی کشور ایران را به عنوان یک قدرت به جهان شناساند.
بیشتر بخوانید: پیشنهاد تغییر نام وزارت خارجه از طرف قالیباف
اما به هیچوجه از این دستاوردها دفاع نشد و نظریات غیرکارشناسی متعدد به مثابه شلاقهایی به بدنه دیپلماسی ایران وارد شد و الان به گونهای عمل میشود که گویی توان دیپلماسی و پیشبرد مذاکره به عنوان حافظ منافع کشورها در دنیا، در کشور ما به عنوان یک ضعف به حساب میآید. آن هم در وضعیت کنونی که دنیا به دیپلماسی روی خوش نشان داده و امکان احیای برجام وجود دارد و در این شرایط تضعیف وزیر امور خارجه یعنی تضعیف دیپلماسی کشور.
در یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی شاهد آن هستیم که دولت ملزم به پایان دادن به تحریمها شده است و رئیس مجلس این موضع را مطرح میکند که لازم است وزارت خارجه و تجارت بینالملل تشکیل بدهیم.
اما در همین مجلس وزیر امور خارجه را به خاطر اینکه دیپلماسی را پیش برده مورد هجمه قرار میدهد. چنین رویهای یعنی ضربه زدن به مسئولین دیپلماسی و به اصل دیپلماسی. متأسفانه باید گفت که برخی گروههای سیاسی در ایران از اینکه دنیا دارد چراغ سبز دیپلماسی به ایران نشان میدهد ناراحتاند. این در شرایطی است که مخالفان بایدن مثل عربستان و رژیم صهیونیستی برای ارتباط با تیم جدید سیاست خارجی امریکا به دنبال روزنهای هرچند کوچک میگردند. در مقابل در مجلس ایران عدهای به دنبال بهانه هستند تا به نقاط چالش جدید با دولت جدید امریکا شکل بدهند. زیرا بعضی محافظه کاران در ایران در قالب یک اصل منفی محافظه کاری عمل میکنند که اگر دشمن نداریم باید دشمن بسازیم و حتی دشمن بخریم!
معتقدم کاری که در جلسه دیروز مجلس صورت گرفت صرفاً تخریب ظریف نبود؛ تخریب دیپلماسی کشور بود. آن هم در شرایطی که دنیا دارد دیپلماسی خودش را فعال میکند و کسانی مانند وندی شرمن در امریکا در مقام کلیدی قرار میگیرند تا دیپلماسی را فعال کنند آن وقت همتاهای آنها در ایران تحقیر میشوند.
این درست کاری است که آقای احمدینژاد در ابتدای دولتاش انجام داد. در شرایطی که اوباما میخواست دیپلماسی را فعال کند ایشان با طرح یک سری ادعاهای بیفایده که هیچگونه نتیجه عملی برای منافع ملی کشور نداشت عملاً فرصت دیپلماسی ایران را کشت. معتقدم برجام میتوانست در دوره اول دولت اوباما تصویب شود و اگر این کار صورت میگرفت برجام به حدی ریشه دوانده بود که امثال آقای ترامپ نمیتوانستند آن را از بین ببرند. ولی متأسفانه فرصت سوزی شد.
کار مجلس هم کاملاً شبیه به کار دولت آقای احمدینژاد در کشتن فرصتهای دیپلماسی بود. در شرایطی که دنیا چراغ سبز دیپلماسی نشان میدهد در ایران عدهای تمایل دارند با اهداف سیاسی و جناحی چراغهای قرمز روشن شود و این نشان میدهد که مثل گذشته در ایران عدهای به دنبال قربانی کردن منافع ملی هستند.