- من همانقدر که میگویم روحانی هیچ کاری نکرد و تتمهی آبروی اصلاحطلبان را برد روی این لغت «تتمه» خیلی تاکید میکنم. میگویم روحانی تتمهی آبرو و حیثیت اصلاحطلبان را برد. یعنی بخش عمدهای از آن رفته بود، روحانی هم باقیماندهاش را از بین برد.
- من نمیخواهم خودم را تبرئه کنم ولی خیلی از اصلاحطلبان متاسفانه و بدبختانه از بعد از ۲۹ اردیبهشت رویشان را آن طرف کردند و اصلا انگار نه انگار که اینها بودند که به مردم گفتند بیایید به روحانی رای دهید. من رویم را آن طرف نکردم، به مردم گفتم که من شرمندهتان هستم، بارها و بارها گفتم که من در تخم چشم انسانهایی که به آنها گفتم به روحانی رای دهیم رویم نمیشود نگاه کنم. من اینها را گفتم، انتقاداتم را کردم، دیگر بیشتر از این کاری نمیتوانستم کنم. بعد از صد روز من شروع کردم به مطرح کردن تندترین انتقادات از آقای روحانی. به جز این من چه کاری میتوانستم کنم؟!
- من برای مردم احترام قائلم و معتقدم مردم اسباببازی ما نیستند. مردم یک بار به ما اعتماد میکنند و وقتی دیدند آن اعتماد فایدهای نداشته و درست نبوده دیگر اعتماد نمیکنند.
- بیستودو سال از زایش دوم خرداد و تولد اصلاحات میگذرد، اگر الان کسی از کرهی مریخ بیاید و بگوید من میخواهم یک گزارش از اصلاح و دوم خرداد تهیه کنم تویی که نسل دوم خرداد هستی بگو که این دوم خرداد چه میگوید؟ تفاوت یک اصلاحطلب با اصولگرا چیست؟ دو کلمه بنویس من میخواهم برگردم مریخ. یک کلام نمیتواند بگوید که تفاوت اصلاحطلب و اصولگرا چیست و حق هم با اوست.
- اصلاحطلبان در طی این ۲۲ سال نه نقشهی راه داشتند، نه هدف داشتند، نه استراتژی داشتند، هیچ چیز نداشتند.
- من معتقدم اصلیترین، مهمترین، استراتژیکترین خواستهی اصلاحطلبان باید دموکراسی و آزادی باشد، تمام شد و رفت. این شروع احیاء جریان اصلاحات میشود. حالا ممکن است چهار سال دیگر، پنج سال دیگر هم طول بکشد اما تا زمانی که اصلاحطلبان مشخص نکنند که ما به دنبال چه چیزی هستیم و چه تفاوتی با اصولگرایان داریم مردم با همان شعار «اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا» بر سرشان میکوبند.
- ما داریم در ایران چوب نبود دموکراسی را میخوریم. اینکه ترکیه چهل سال پیش هیچکاره بوده و و امروزه صدوپنجاه میلیارد دلار صادرات دارد، این به خاطر این است که دموکراسیاش بیشتر از ما است. مالزی، اندونزی، تایوان و… هم همینطور. من فکر میکنم تمام کشیدههایی که ایران دارد میخورد به خاطر نبود دموکراسی است.
- اصلاحطلبان باید پایشان را محکم بزنند زمین و قرص و محکم بایستند و بگویند نظارت استصوابی مغایر با انتخابات آزاد است. اما ۲۲ سال است که اصلاحطلبان چه کار میکنند؟ اصلاحطلبان ۲۲ سال است که هر موقع انتخابات میشود میگویند «داریم یک رایزنیهایی با شورای محترم نگهبان میکنیم، دیشب یک جلسهای با آقایان بوده حالا یک پیامدهای مثبتی خواهد داشت که به مردم خواهیم گفت»، اینها همهاش حقهبازی است.
- نکتهی دوم مسئلهی رهبری اصلاحات است. ۲۲ سال است که جریان اصلاحات رهبری نداشته است. رهبری اصلاحات کیست؟ به من میگویند صادق زیباکلام، اصلاحطلب، بیبیسی میگوید نزدیک به اصلاحطلبان، رادیو فردا میگوید تاحدودی اصلاحطلب، به سعید حجاریان، مصطفی تاجزاده، سیدمحمد خاتمی هم میگویند. به همه میگویند. رهبری اصلاحطلبان با کیست؟ حسین شریعتمداری به من میگوید اصلاحطلب، خودِ اصلاحطلبان میگویند او اصلاحطلب نیست. سخنگوی اصلاحطلبان بالاخره کیست؟ زبان من مو در آورد از بس گفتم که آقای خاتمی، حجاریان، تاجزاده و… شما علیرغم همهی اختلافات خودتان باید در یک اتاق بنشینید و بعد از پایان جلسه بگویید که این پنج، پانزده، بیست نفر هیئت موقت رهبری اصلاحطلبان هستند.
- حجتالاسلام محمدعلی ابطحی مصاحبه کرده با روزنامهی آرمان ملی و گفته «ما اصلاحطلبان دیگر با نامزد اجارهای در انتخابات وارد نمیشویم و میخواهیم نامزد خودمان را داشته باشیم»، چه کسی گفته آقای محمدعلی ابطحی میتواند از جانب اصلاحطلبان صحبت کند؟
- نه رهبری اصلاحطلبان مشخص است، نه استراتژی، نه نقشهی راه. بعد شما این وسط میگویید که با نامزد اجارهای شرکت کنیم یا نکنیم؟! با نامزد اجارهای شرکت کنی که چه چیزی به دست بیاوری؟ بهعنوان اصلاحطلب خواستهات مشخص است؟ شما خواستهات را اول بگو که من بگویم شرکت بکنیم یا نکنیم؟! هیچ چیز اصلاحطلبان مشخص نیست، نه رهبری دارید، نه تشکیلات و سازماندهی دارید.
- وقتی شما نگاه میکنید، میبینید که صداهای مختلف دارد بهعنوان اصلاحطلبی مطرح میشود. با نزدیک شدن به انتخابات۱۴۰۰ این صداها بیشتر و بیشتر هم خواهد شد. یکی میگوید شرکت میکنیم، یکی میگوید شرکت نمیکنیم، یکی میگوید اگر ردصلاحیتها معقول باشد شرکت میکنیم، یکی میگوید تحت هیچ شرایطی شرکت نمیکنیم. این چه چیزی را میرساند؟ همان که گفتم، رهبری وجود دارد.
- آقای احمدینژاد با آقای خاتمی متفاوت است. این حرفم از آن چیزهایی هست که اصلاحطلبان به من میگویند الهی لال شوی، این را نگو، آقای احمدینژاد یک پایگاه رای پوپولیستی دارد و من معتقدم بین پانزده تا بیست میلیون رای دارد. اگر همین فردا انتخابات شود آقای احمدینژاد خیلی راحت و بدون اینکه رادیو و تلویزیون کاری کند و بدون حمایت جامعه مدرسین و حزب فلان و گروه فلان بین پانزده تا بیست میلیون رای میآورد. این پایگاه رای میتواند تا بیستوپنج میلیون هم افزایش پیدا کند.
بیشتر بخوانید: اعتراضها زیباکلام را مجبور به عذرخواهی کرد
- اگر احمدینژاد بیاید پانزده تا بیست میلیون رای میآورد ولی خاتمی اگر بیاید بیشتر از سه تا چهار میلیون رای بیاورد. الان احمدینژاد را رها کنید خودش آب و جارو دستش میگیرد و سفارت آمریکا را تمیز میکند که آمریکاییها برگردند ولی ۸۴ تا ۸۸ این اعتقاد را نداشت.
- اگر آقای اسحاق جهانگیری بتواند به من جواب دهد که چرا استعفا نکرد و چرا بهعنوان معاون اول ماند، آن وقت حاضر بودم از او حمایت کنم.
- اگر من بنا داشتم که در انتخابات شرکت کنم و او نامزد میشد با تمام وجود از محسن هاشمی حمایت و برایش فعالیت میکردم.
- من معتقدم که فائزه هاشمی رفسنجانی شایستهترین فرد، نگفتم زن یا مردم، شایستهترین فرد برای ریاستجمهوری است.